درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰


شماره جلسه : ۸۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • دیدگاه والد معظَّم(قدس سره) و ارزیابی آن

  • جمع‌بندی و دیدگاه برگزیده

  • دیدگاه مرحوم حکیم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که اگر صبیّ قبل از مشعر، بالغ شود و حجّ او را مجزی از حجّة الاسلام بدانیم، آیا لازم است بر صبیّ پس از بلوغ یا عبد پس از عتق، مستطیع باشد یا خیر؟ به بیان دیگر آیا استطاعت در این موارد نیز شرط است؟ روایاتی بیان شد که از این روایات، انقلاب را استفاده کردیم و در نتیجه باید بگوئیم استطاعت، اصلاً معتبر نیست، نه از ابتدا و نه از هنگام بلوغ.

اما اگر از این روایات انقلاب را استفاده نكنیم، باید بگوئیم استطاعت از ابتدا معتبر است. ما هر چه فكر كردیم كه وجهی برای این كه بگوئیم من حین البلوغ استطاعت معتبر است، پیدا نكردیم هر چند محقق خویی(قدس سره) و مرحوم والد ما همین را استفاده می‌كنند.

دیدگاه والد معظَّم(قدس سره) و ارزیابی آن
مرحوم والد ما می‌فرماید: «ان مقتضى روایات «من أدرك المشعر فقد أدرك الحج» بضمیمة أدلة اعتبار الاستطاعة انه من استطاع و أدرك المشعر یكون حجة حجة الإسلام»؛ اگر روایات «من ادرك» را با ادله اعتبار استطاعت ضمیمه كنیم، این نتیجه را می‌گیریم که اگر كسی مستطیع شد و مشعر را درك كرد، حجّ او حجة الاسلام است.

بعد می‌فرماید: «و من الواضح أنه لا یعتبر فی هذه الاستطاعه إلا الاستطاعة ولو فی ساعةٍ قبل ادراك المشعر»؛ وقتی این دو دلیل را با هم ضمیمه كنیم، از آن استفاده می‌كنیم اگر یك ساعت قبل از ادراك مشعر، مستطیع باشد كافی است، «و لا مجال هنا لدعوی لزوم كون الاستطاعة متحققةً من اول اعمال الحج»[1]؛ وجهی ندارد كه بگوئیم از اول اعمال حج باید مستطیع باشد.

جمع‌بندی و دیدگاه برگزیده
ما با این دیدگاه مخالف بوده و می‌گوئیم روایات «من ادرك»، به غیر از مسئله‌ بلوغ نظر دارد؛ یعنی اگر قبل از مشعر بالغ شد هر چند شرایط دیگر را هم نداشت، این حجّش حجّة الاسلام می‌شود، نتیجه این است كه لزومی ندارد مستطیع باشد حتی قبل ادراك المشعر، اگر به شرایط دیگر نظر داشته و انقلاب باشد همین می‌شود و اگر نظر ندارد، می‌گوید این از حیث بلوغ «اذا بلغ قبل ادراك المشعر»، او را تنزیل می‌كنیم كه گویا از اول بالغاً انجام داده، پس دیگر نظری به استطاعت ندارد.

از طرف دیگر، ادله‌ اعتبار استطاعت می‌گوید در تمام ایامش باید مستطیع باشد که این سر جای خود باقی است، لیکن هر چه دقت كردیم هم در فرمایش مرحوم خوئی و هم در فرمایش مرحوم والد ما چه وجهی دارد كه بگوئیم استطاعت من حین البلوغ معتبر است، این را وجهی برایش پیدا نكردیم.

به بیان دیگر، اگر کسی بگوید از الآن حجش حجة الاسلام می‌شود، چون از اول مستحبی بوده ولی الآن به حجّة الاسلام منقلب شده، پس از حال به بعد استطاعت باید معتبر باشد، اولاً بعید نیست ما در خود صبی اگر هم بالغ نشود، وقتی حج را شروع می‌كند بگوئیم واجب است تمام کند، حتی تكلیف‌هایی داریم که فقها نیز قبول كردند برای صبی است، در حالی كه بالغ هم نشده و بعید نیست که یکی از همین تکالیف، همین جا باشد.

به دیگر سخن، بگوئیم اگر كسی حج مستحبی را شروع كرد، با این که مورد هم مستحبی است، هر چند بالغ هم نباشد، اما واجب است تمام کند، ولی وقتی بالغ می‌شود آیا از حیث بلوغ حجة الاسلام شد؟ اگر بگوئیم حجّ چنین صبی‌ای، از همه جهات حجة الاسلام شد، پس استطاعت هیچ وقت لازم نیست و نمی‌توان گفت که چون الآن بالغ شده از حال باید مستطیع باشد. اگر اینجا انقلابی شدیم این مورد را هم می‌گیرد.

 منتهی نهایت این است كه بگوئیم به این مورد فقها فتوا نداده‌اند. توضیح آن که، گاهی اوقات فقها طبق ظاهر یك روایتی فتوا نداده و عدول می‌كنند، این می‌شود إعراض فقها از روایت. گاهی اوقات به اطلاق یك روایت فتوا نمی‌دهند؛ یعنی آن روایت و یكی دو مورد آن را هم قبول می‌كنند، ولی همه موارد روایت را قبول نمی‌كنند. به نظر ما روایات «من ادرك»، بر همه‌ اینها حكومت دارد؛ زیرا پیداست که لسان «من ادرك»، اینها را توسعه داده و می‌گوید اگر تا حال شرایط نبوده، اما اگر قبل از مشعر بلوغ، حریت و استطاعت حاصل شد، به عنوان حجه الاسلام قبول می‌كنم.

مرحوم علامه در تذكره فرمود طبق این روایات، این بچه وقتی بالغ یا عبد وقتی آزاد می‌شود، واجب است که حجة الاسلام را انجام بدهند، چه مستطیع باشند و چه نباشند، این تصریح كلام علامه است، اما مثل صاحب جواهر، مرحوم علامه و مرحوم سید، می‌گویند این روایت «من ادرك»، ادله‌ استطاعت را تخصیص می‌زند. ما می‌گوئیم حكومت دارد، نتیجه حكومت و تخصیص یكی است، ولی صاحب جواهر تصریح كرده و می‌گوید این روایت من ادرك می‌آید ادله‌ی استطاعت را تخصیص می‌زند و در نتیجه می‌گوید در چنین حجی استطاعت معتبر نیست نه از ابتدا و نه از هنگام بلوغ و به نظر ما حق با اینهاست، منتهی ما با لسان حكومت بیان می‌كنیم و دیگر فقیهان با لسان تخصیص.

ممكن است این سؤال در ذهن بیاید که روایات «من ادرك»، می‌خواهد بگوید تا قبل المشعر اگر شرایط نبود و در مشعر شرایط آمد (مثلاً تا قبل المشعر بلوغ نبود و مشعر بلوغ آمد یا تا قبل المشعر حریت نبود قبل المشعر حریت آمد و یا تا قبل المشعر استطاعت نبود و مشعر استطاعت آمد)، حجّ او به عنوان حجه الاسلام است و این روایات این را می‌خواهد بگوید.

سخن ما این است كه روایات «من ادرك المشعر»، معنایش این نیست، اگر مورد این روایات فقط همان بلوغ، حریّت و استطاعت بود، باید همین حرف را می‌زدیم، اما گفتیم در اینجا روایت توجهی به بلوغ ندارد، بلکه می‌گوید: «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج»، اطلاقش این است (اگر انقلاب از آن استفاده كنیم) که الآن كسی غیر مستطیع حجّ را شروع كرد، ولی مشعر را درك كرد، حجه الاسلام را درک کرده و روایت نمی‌گوید مستطیع درك كند یا مع الشرایط مشعر را درك كند، بلکه مطلق است و شارع می‌گوید همین كه به مشعر رسیدی، به عنوان حجه الاسلام است.

دیدگاه مرحوم حکیم
مرحوم حكیم بین مسئله‌ انعتاق و بلوغ فرق می‌گذارد، ایشان در مسئله انعتاق می‌گوید اصلاً استطاعت معتبر نیست؛ یعنی اگر یك عبدی حجّش را در حال عبد بودن شروع كرد، ولی قبل المشعر آزاد شد اینجا لازم نیست مستطیع باشد، لیکن در مسئله صبی می‌فرماید اگر قبل المشعر بالغ شد، حتماً باید مستطیع باشد.[2]

از ایشان سؤال می‌کنیم که چه فرقی بین این دو هست و به چه دلیل قائل به فرق شدید؟ از ظاهر عبارات ایشان استفاده می‌شود که ایشان دیگر بیان دلیل نكرده است، می‌خواهیم ببینیم آیا این فرق در اینجا درست است یا این كه فرقی نیست؟ به نظر ما این فرق وجهی ندارد؛ زیرا یا از ادله‌ عبد و انعتاق الغاء خصوصیت می‌كنید یا به روایات «من ادرك» عمل می‌كنید. اگر از روایات عبد الغاء خصوصیت می‌كنید، در این صورت همان حرفی كه درباره عبد می‌زنیم باید درباره صبی نیز بزنیم، اگر در عبد گفتیم استطاعت حین الانعتاق لازم نیست، در صبی هم می‌گوئیم استطاعت حین البلوغ لازم نیست.

ممکن است گفته شود علت فرق‌گذاری آن است که؛

بیان نخست: فقها می‌گویند عبد تا هنگامی كه عبد است، مالک چیزی نبوده و «العبد و ما فی یده لمولاه» و بعد كه آزاد می‌شود شارع اگر بخواهد در آنجا بگوید تو باید مستطیع باشی، نقض غرض لازم می‌آید و از صد تا عبد شاید یك نفر هم پولی به دست نیاورد تا مستطیع شود (و كسی نیست تا به او بذل كند تا بخواهد مستطیع بشود).

حال باید دید که آیا می‌شود گفت مرحوم حكیم طبق این قرینه بین عبد و صبی فرق گذاشته است؟ به بیان دیگر، بگوئیم این عبد چون بعد از این كه آزاد می‌شود غالباً مالك چیزی نیست تا بخواهد مستطیع بشود، پس شارع كه گفته حجّ عبد حجة الاسلام می‌شود، استطاعت هم برای او معتبر نمی‌داند.

در پاسخ باید گفت که، اولاً چه كسی گفته صبی وقتی بالغ شد حتماً مالی دارد؟! در بسیاری از موارد صبی هم هنوز عمری بر او نگذشته كه دارای مال باشد، شاید در60 درصد بچه‌ها وقتی بالغ می‌شوند هیچ مالی نداشته باشند. امروزه نیز همینطور است. بدین‌سان این كه عبد مالك نمی‌شود، غالباً بعداً مالک چیزی می‌شوند، عین همین در صبی با یك درجه ضعیف‌تری وجود دارد.

بنابراین، صبی كه در اثناء حج بالغ می‌شود، چند درصدشان اموالی دارند كه مستطیع باشند؟! اگر الغاء خصوصیت كردیم در این جهت هم باید صبی مثل عبد باشد و نمی‌شود فرقی بین این دو تصور كنیم، اما مرحوم حكیم این فرق را قائل شده است.

در روایت، سائل می‌گوید اگر عبدی یوم عرفه آزاد شد، آیا این حجّش حجة الاسلام است؟ امام(عليه السلام) می‌فرماید بله، بعد استدلال به همین می‌كند. آنجا پیداست كه حكمت است. در اینجا می‌دانیم غیر از این وجه و غیر از این رویات، روایت مطلقی نیز داریم كه «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج»، پیداست كه این علت تامه است برای این كه این حجّش انقلاب به حجه الاسلام پیدا می‌كند. كسانی كه می‌گویند ما در فقه علت نداریم یا خیلی كم داریم، این از مواردی است كه مسلماً عنوان علت را داشته و نمی‌توانیم بگوییم حكمت است.

خلاصه آن که به نظر ما بیان مرحوم حكیم فارقی ندارد. تا اینجا یك بیان برای فرق ذکر کردیم كه بگوئیم عبد مالک نمی‌شود و صبی مالک می‌شود. ما گفتیم این نمی‌تواند دلیل باشد، بسیاری از بچه‌ها موقع بلوغ هیچ چیزی را مالک نیستند، باز هم اینجا تخصیص اكثر لازم می‌آید و ما باید اكثر موارد را از این مورد خارج كنیم.

بیان دوم: در مورد عبد مدلول و مورد خود روایات است؛ زیرا روایات می‌گوید: اگر عبد قبل از مشعر آزاد شد، حجّ او حجة الاسلام می‌شود، بعد نسبت به این مدلول و مورد بگوییم که چون عنوان مطابقی را دارد، اصالة الاطلاق را جاری می‌كنیم؛ یعنی روایت می‌گوید عبد هنگامی که آزاد شد، حج او حجه الاسلام می‌شود مطلقا؛ چه مستطیع باشد و چه نباشد.

حال ممكن است یك مولایی وقتی عبدش را آزاد می‌كند مالی نیز به او بدهد همانند ائمه اطهار علیهم السلام که وقتی عبد را آزاد می‌كردند، یك پولی حسابی نیز به او می‌دادند كه بتوانند زندگی كنند، منتهی نسبت به مورد روایات (که عبد است) الغاء‌ خصوصیت کرده و صبی را الحاق به مورد روایت می‌كنیم. در این صورت آیا در این موارد الحاقی نیز می‌توانیم اصالة الاطلاق را جاری كنیم؟ شاید وجهی که در ذهن مرحوم حكیم بوده که فرق گذاشته همین باشد.

به نظر می‌رسد که این وجه خوبی باشد كه مدلول مطابقی روایت عبد است (یعنی عبد اگر آزاد شود، حج او می‌شود حجة‌الاسلام و به قول مرحوم علامه در تذكره مطلقا سواءٌ كان موسرا او معسرا)، اما وقتی این صبی را ملحق می‌كنیم، در او نمی‌توانیم اصالة الاطلاق جاری كنیم همان‌گونه که می‌گوئید در ادله‌ لُبّی، به قدر متیقن اكتفا شود، وقتی الغاء خصوصیت می‌كنید، در اینجا نیز باید به قدر متیقن اکتفا کرد و متیقن آن است که همان‌گونه که اگر عبد قبل از مشعر آزاد شود، حجّش حجة الاسلام است، صبی نیز همینطور است، اما دیگر در اطلاق‌گیری از روایت (که چه مستطیع باشد و چه نباشد)، الغاء خصوصیت کردن مشكل است.

البته باید توجه داشت که همه این فرض‌هایی است كه ما انقلاب را قائل نشویم، اما اگر انقلاب را قائل بشویم دیگر مجالی برای این حرف‌ها نیست. بحث اجزاء در اینجا فروعی دارد كه تاکنون دو فرع را بیان كردیم و دو فرع دیگر باقی مانده است که ان شاء ‌الله در جلسه بعدی بیان خواهیم كرد.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



[1] ـ تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة - الحج، ج‌1، ص: 69‌.
[2] ـ مستمسك العروة الوثقى، ج‌10، ص: 32‌.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .