درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۲/۴


شماره جلسه : ۹۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • جمع‌بندی و بیان دیدگاه برگزیده

  • بررسی امکان اشتباه در تطبیق

  • احتمال کفایت نیت ارتکازی

  • جمع‌بندی بحث

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در این مسئله بود كه اگر كسی به اعتقاد این كه بالغ نیست، حج را به نیت استحباب شروع كرده و تمام کند و بعد از تمامیت حج، کشف شود که در زمان حج بالغ بوده، آیا این مُجزی از حجة الاسلام است یا خیر؟ ما اقوال و مبانی را گفتیم و طبق نظر ما، که قائلیم به این كه این مسئله‌ اختلاف در ماهیت (که بگوئیم افراد و مصادیق حج در ماهیت با هم اختلاف دارند)، اساساً نباید در فقه، ‌نه در كتاب الحج و نه در كتاب الصلاة، مطرح شود، بلکه اینها در امور حقیقیه جای طرح دارد نه در این گونه مباحث اعتباری.

جمع‌بندی و بیان دیدگاه برگزیده
دیدگاه مرحوم حکیم، محقق خویی(قدّس سرّه) و مرحوم والد را ذکر کرده و از جهاتی ملاحظاتی بر همه‌ اینها ذکر کردیم. آنچه در اینجا مطرح است دو مطلب است؛

مطلب اول: آن است كه در اینجا دلیلی بر اجزاء نداریم؛ یعنی در مورد كسی كه حج مستحبی انجام داده و نیت مستحبی كرده، اما بعداً معلوم شده كه بالغ بوده، نمی‌توانیم بگوئیم این مُجزی از حجة الاسلام است.

مطلب دوم: (که این مطلب تقریباً مکمّل دلیل اول است) دلیلی بر انقلاب نداریم تا این که بگوئیم آن روایاتی كه دلالت بر انقلاب حج مستحبی به حج واجب دارد، شامل اینجا نیز می‌شود؛ زیرا مورد آن روایات این بود كه اگر عبدی قبل از مشعر الحرام آزاد می‌شود، این تا آن زمان نیت حج مستحبی كرده بوده و حال قبل از مشعر الحرام آزاد شد، حجّش منقلب به حج واجب می‌شود.

از این روایات در مورد صبی تعدی كرده و گفتیم اگر صبی نیز قبل از مشعر بالغ بشود همین حکم را دارد، اما اگر كسی حج را از ابتدا تا پایان به نیت استحبابی انجام داده و بعداً فهمید بالغ شده بوده، نمی‌توان گفت انقلاب به حج واجب پیدا می‌كند و دلیلی بر این مطلب نداریم. آن چه مرحوم سید در عروه فرمود كه در اینجا باید قائل به اجزاء شویم، ما دلیلی بر آن نیافتیم و ادله‌ انقلاب نیز شامل چنین موردی نمی‌شود.

بنابراین، دیدگاه نهایی ما از نظر نتیجه مطابق با فرمایش مرحوم امام و مرحوم والدمان است كه این حج مجزی از حجة الاسلام نیست.

بررسی امکان اشتباه در تطبیق
مرحوم امام در پایان این مسئله می‌نویسد: «إلا إذا امكن الاشتباه فی التطبیق»[1]، اشتباه در تطبیق چند مثال دارد.

1) یك مثال این است كسی می‌خواهد وظیفه‌ واقعی‌اش را انجام بدهد، اما فكر می‌كند وظیفه‌ واقعی‌اش این است كه اول زوال، نماز را به نیت عصر بخواند، اگر از او بپرسند می‌گوید وظیفه‌ واقعی‌ام را می‌خواهم انجام بدهم، این یك مثال برای اشتباه در تطبیق است که در اینجا می‌گوئیم اشكالی ندارد؛ زیرا این می‌خواسته وظیفه‌ واقعی‌اش را انجام بدهد.

2) مثال دوم این است كسی می‌گوید من به این امام جماعت به عنوان این که زید است اقتدا می‌كنم، بعد معلوم می‌شود كه این زید نیست، بلکه عمرو است. حال یك وقتی هست كه زید قیدیت دارد و یك وقتی هست كه می‌خواهد به عنوان این که عادل است اقتدا كند، اما فكر می‌كند این امام جماعت، اسمش زید است و این را هم از باب اشتباه در تطبیق مطرح می‌كنند.

این وجوهی كه برای اشتباه در تطبیق مطرح می‌شود هیچ كدام اینجا جریان ندارد؛ زیرا اگر از این صبی تازه بالغ شده بپرسیم آیا از ابتدا می‌خواستی وظیفه واقعیه‌ات را انجام بدهی، اما اشتباهاً گفتی «بنیة الندب»، می‌گوید: نه، من اعتقاد داشتم به این كه وظیفه‌ من ندب است؛ چون معتقد بودم كه بالغ نیستم، لذا من به نیت مستحب انجام دادم و اشتباه در تطبیق نیست.

نکته دیگر آن که، این استثنا فقط طبق قول به عدم وجوب اختلاف در حقیقت افراد حج معنا دارد، اما كسانی كه قائل‌اند حقیقت افراد حج مختلف است (مثل مرحوم والد ما و شاید خیلی از بزرگان این نظر را داشته باشند)، این استثنا طبق مبنای ایشان بی‌معناست.

بنابراین، این استثنا دو وجه لازم دارد: 1) یك وجه این است كه این شخص در مقام انجام وظیفه‌ واقعی‌اش باشد، بعد اشتباه فكر كرده وظیفه‌ واقعی‌اش اسمش ندب است و گفته ندب، اما در اینجا اینطور نیست. 2) دوم این كه این استثناء طبق مبنای تعدد حقیقت معنا ندارد، بلکه فقط طبق وحدت حقیقت معنا دارد و حال آن که مبنای بیشتر فقها این است كه تعدد حقیقت وجود دارد.

احتمال کفایت نیت ارتکازی
البته ما یك احتمالی را داده و گفتیم که: «لا یبعد أن یقال بكفایة النیة الارتكازیة بمعنی أنه اذا كان عالماً بالبلوغ لكان قاصداً للوجوب»، این استثنا را زده و می‌گوئیم طبق قاعده، اجزا نیست و دلیلی بر اجزا نداریم مگر آن که قائل شویم به كفایت نیت ارتكازی؛ یعنی بگوئیم اگر تو به بلوغ علم داشتی چه نیتی می‌كردی؟ اگر آن زمان هم می‌گفت: من باز نیت استحباب می‌كردم، این باز غلط است و حجّش حجة الاسلام واقع نمی‌شود، اما اگر آن زمان می‌گفت من نیت الوجوب می‌كردم، همین كفایت می‌كند و این مطلب بعید نیست.

این بحث در جاهای مختلف مطرح می‌شود، در صلاة، غیر صلاة، صوم، نیت ارتكازی. مثلاً در بحث یوم الشك از رمضان در شروع رمضان كه می‌گویند بنیة الاستحباب انجام بشود، اگر بعداً معلوم بشود كه این روز، روز اول ماه رمضان است، شارع بنیة الوجوب قبول می‌كند. یك وقت می‌گوئیم این تعبد است و ما غیر از تعبد راهی نداریم و تعبداً این را می‌گوئیم، ولی یك وقتی است كه این روایت را توجیه می‌كنیم.

بر اساس همین مبنای نیت ارتكازی می‌گوئیم این نیت ارتكازی‌اش این است؛ یعنی اگر علم داشت به این که امروز اول ماه رمضان است، حتماً‌ نیت وجوب می‌كرد، اما نمی‌دانسته و شك داشته، استصحاب بقاء شعبان را كرده و باید نیت استحباب می‌كرده است.

می‌توان این را به صورت یک قاعده کلی در فقه در آورد؛ یعنی در باب نیت در ابواب عبادات بگوئیم این نیت ارتكازی هم كافی است. مثلاً كسی نمی‌دانسته مستطیع است و فكر می‌كرده مستطیع نیست، حج را انجام داد، بعد معلوم شده كه مستطیع بوده، در اینجا نیت ارتكازی وجود دارد و اینجا هم باید بگوئیم كفایت می‌كند.

مرحوم سید درباره هر دو فتوا می‌دهد؛ هم كسی كه اعتقاد داشته به این كه بالغ نیست، بعد انكشف كه بالغ بوده و هم كسی كه اعتقاد داشته مستطیع نیست و بعداً انكشف كه مستطیع است، این روی مسئله‌ نیت ارتكازی كفایت می‌كند. خطای در تطبیق آن نیت اصلی را دارد؛ یعنی نیت اصلی می‌گوید من می‌خواهم وظیفه‌ واقعی‌ام را انجام بدهم، این بالفعل دارد و در خطای در تطبیق، بالفعل نیت انجام وظیفه‌ واقعیه را دارد، اما فكر می‌كند وظیفه‌ واقعی‌اش ندب است.

این با فرض این كه بالغ نیست، خطای در تطبیق نكرده که «هذا ندبٌ»، اما اگر علم داشت به این كه بالغ است، وجوب را نیت می‌کرد که به این نیت، نیت ارتكازی گویند. در خطای در تطبیق آن عنوان اصلی را نیت كرده و می‌گوید من می‌خواهم وظیفه‌ واقعی‌ام را انجام بدهم، ولی فكر می‌كنم اسم وظیفه‌ واقعی‌ام اصل است.

بنابراین، در مسئله‌ روزه یوم الشك شارع گفته تو نیت استحبابی كردی، من بمنزلة الواجب قبول می‌كنم، منتهی در بررسی ملاک در آنجا می‌گوئیم تعبد نیست، بلکه مسئله‌ نیت ارتكازیه است و می‌گوئیم پس نیت ارتكازیه هر جا باشد كفایت می‌كند. نتیجه آن که، به نظر ما اقوی عدم الاجزاست مگر آن که قائل به کفایت نیت ارتکازی شویم.

جمع‌بندی بحث
تا اینجا شرط اول از شرایط وجوب حجة الاسلام تمام شد، شرط اول، «الكمال بالبلوغ و العقل»[2] بود و این مباحث كه حجة الاسلام بر صبی واجب نیست، بحث حج صبی، احجاج صبی و غیره تمام شد، شرط دوم حریت است. ظاهراً در میان عبادات، تنها عبادتی كه حریت در آن شرط است حج است؛ یعنی در نماز اینطور نیست، در روزه اینطور نیست، در هیچ واجب دیگری ظاهراً ما حریت را به عنوان شرط نمی‌دانیم، تتبع كنید که آیا در جای دیگر غیر از حج، حریت شرط است یا خیر؟

مرحوم امام در تحریر چون بحث حر و عبد خیلی مورد ابتلا نیست، این فروع و مسائلی كه مرحوم سید در عروه آورده را نیاورده است، فرمودند شرط دوم حریت است و بعد وارد شرط سوم شدند كه استطاعت است. منتهی یك بحث‌های خوبی در اینجا هست که حتی بعضی از قواعد فقهیه مطرح می‌شود و من مناسب می‌دانم كه یك مقدار به این بحث‌ها بپردازیم و بعد ان شاء الله وارد بحث استطاعت بشویم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



[1] ـ تحریر الوسیلة؛ ج‌1، ص: 372.
[2] ـ تحریر الوسیلة، ج‌1، ص371‌.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .