درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵


شماره جلسه : ۷۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • دلیل سوم: بیان سید یزدی(قدس سره) در عروه

  • روایت نخست

  • دیدگاه فقیهان درباره دلیل سوم

  • ارزیابی دیدگاه فقیهان

  • روایاتی پیرامون فضائل حضرت زهرا(عليها السلام)

  • نکاتی درباره فاطمیه

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
پس از آن که قاعده اولیه، درباره صبی که قبل از مشعر الحرام بالغ شده و تا آن موقع محرم بوده، عدم اجزاء از حجّة الاسلام شد، ادله‌اي را فقها براي اجزا اقامه كردند ذکر کردیم. دليل اول اجماع بود، دليل دوم اين نصوصي كه در مورد عبد وارد شده بود که هر دو ذکر شد. دليل سوم رواياتي است كه: «من لم يُحرِم من مكة احرم من حيث أمكنه»[1].

دلیل سوم: بیان سید یزدی(قدس سره) در عروه
مرحوم سيد در عروه وقتي مي‌خواهند اين دليل را ذكر كنند، به عنوان دليل دوم نقل کرده و مي‌فرمايد: «الثاني‌: ما ورد من الأخبار: من أن من لم يحرم من مكة أحرم من حيث أمكنه‌ فإنه يستفاد منها أن الوقت صالح لإنشاء الإحرام فيلزم أن يكون صالحا للانقلاب أو القلب بالأولى و فيه ما لا يخفى»[2].

دليل سوم بر اجزاء، رواياتي است كه اگر كسي از مكه براي حجّش محرم نشد، از مكه بيرون آمد و الآن نیز برای این که محرم شود، وقت ندارد که به مكه برگردد، این روایات مي‌گويند: «احرم من حيث امكنه»، بعد بگوئيم از اين روايات استفاده مي‌شود كه خود عرفه يا مشعر، اينها صلاحيت براي احرام دارند و اگر صلاحيت براي اصل احرام داشتند، پس به طريق اولي براي اين كه احرامشان تبديل به حجة الاسلام بشود را دارد.

صاحب جواهر(قدس سره) می‌فرماید: «من لم يحرم من مكه أحرم من حيث أمكنه فالوقت صالحٌ لانشاء الاحرام»؛ اين مواقفي كه وجود دارد مثل عرفات و مشعر، قابليت براي انشاء احرام دارد. «فكذا لانقلابه أو قلبه، مع أنهما قد أحرما من مكة و أتيا بما على الحاج من الأفعال، فلا يكونان أسوأ حالا ممن أحرم من عرفات مثلا و لم يدرك إلا المشعر»[3]، در ما نحن فيه این عبد يا صبي که از اول محرم شده‌اند و تمام آن اعمالي كه بر حاج واجب است را انجام دادند، اسوأ حالاً نیست از اين كسي كه اصلاً محرم نشده و به عرفات آمده (و الآن يادش افتاد كه بايد محرم مي‌شده) و همان جا بايد محرم بشود.

خلاصه آن که يك اولويتي را از اين روايات استفاده کرده و بگوئيم اين روايات مي‌گويد اگر كسي احرام را فراموش كرد و در عرفات احرام را يادش آمد، همان جا محرم بشود و اعمال را انجام بدهد، پس به طريق اولي اگر وقت و زمان يا مواقف، قابليت و صلاحيت براي انشاء اصل احرام را دارد، به طريق اولي كسي كه به نيّت حج مستحبي محرم شده و قبل از مشعر بالغ شده، می‌تواند حجة الاسلام را نيّت كند (فرق انقلاب و قلب از اين جهت است كه انقلاب يعني خود به خود مي‌شود حجة الاسلام؛ چه بخواهد و چه نخواهد، اما در قلب نیت نیز دخالت داشته و بايد تبديل به حجة الاسلام را نيت كند).

روایت نخست
این روایت از امام كاظم(عليه السلام) وارد شده که فرمود:

«مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليهما السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ فَذَكَرَهُ وَ هُوَ بِعَرَفَاتٍ مَا حَالُهُ قَالَ يَقُولُ اللهُمَّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ فَقَدْ تَمَّ إِحْرَامُهُ فَإِنْ جَهِلَ أَنْ يُحْرِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ بِالْحَجِّ حَتَّى رَجَعَ إِلَى بَلَدِهِ إِنْ كَانَ قَضَى مَنَاسِكَهُ كُلَّهَا فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ»[4]

علی بن جعفر می‌گوید: از امام کاظم(عليه السلام) پرسیدم: كسي كه احرام را فراموش كرده الآن هم در عرفات است چه باید بکند؟ حضرت فرمود: همان جا بگويد: « اللهُمَّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ فَقَدْ تَمَّ إِحْرَامُهُ»؛ اگر در روز تلبيه هم يادش رفته، محرم شود و اعمال عرفات، مشعر، مني را انجام دهد. اگر هر جا يادش افتاد از همان جا احرام ببندد.

دیدگاه فقیهان درباره دلیل سوم
صاحب جواهر(قدس سره) و صاحب مصباح الهدي (مرحوم حاج شيخ محمدتقي آملي) اين استدلال را قبول دارد، اما مرحوم سيد رد کرده و تنها مي‌فرمايد: «فيه ما لا يخفي» و وجه اشكال را مرحوم سيد بيان نكردند. مرحوم خوئي مي‌فرمايد: «و فيه إن هذا الوجه يعدّ من الغرائب، لأن كلامنا في المقام في غير المكلّف و هو الفاقد للشرط کالبلوغ»؛ بحث ما در جايي است كه كسي مكلف نبوده و فاقد شرط است (يعني فاقد بلوغ است) و بعداً واجد شرط شده، اما مورد اين روايات، کسی است که مکلف به حجّ است، منتهی از روی جهل و نسیان و غیره حجّ را ترک کرده است.

«و بعبارةٍ اُخري مورد هذه الروايات من لم يعمل بالوظيفة و مقامنا غير المكلّف اذا بلغ في الاثناء و لا ربط لأحدهما بالآخر»؛ مرحوم خوئي مي‌خواهد بفرمايد اینجا را نمی‌توان به آنجا قیاس کرد؛ چرا که دو مورد و دو موضوع هستند و هیچ ارتباطی به هم ندارند؛ یعنی ما نحن فيه كسي است كه مكلف نيست و شرط حجة الاسلام را ندارد، قبل المشعر بالغ شده، اما مورد اين روايات «من لم يُحرِم» است؛ یعنی كسي است كه مكلف است، اما احرام را فراموش كرده است.[5]

مرحوم والد ما همين اشكالي كه مرحوم خوئي دارند را ذكر کرده و بعد مي‌فرمايد: مراد مرحوم سيد در عروه که فرموده: «فيه ما لا يخفي»، این است که مسئله خيلي روشن است؛ يعني روشن است كه اين دليل باطل است و بين ما نحن فيه و بين اين مورد دليل فرق وجود دارد.[6]

در برخي ديگر از كتب مثل كتاب المرتقي گفته‌اند بين اين مورد روايت و ما نحن فيه فرق است و احتمال مي‌دهيم در اين كه صبي احرام خود را به نيت استحبابي شروع كرده و حال كه اينطور شروع كرده قبل المشعر بالغ شده، با آن كسي كه بايد احرام به نيت وجوب مي‌كرده كه يادش رفته، بين اين دو، لااقل احتمال فرق می‌دهيم و همين احتمال فرق سبب بشود كه ما بگوئيم اين دو نمي‌شود يكي باشد.[7]

ارزیابی دیدگاه فقیهان
در ادامه باید دید که آيا اين دليل درست است يا خیر؟ به نظر ما، حق با بزرگانی همانند محقق خوئي(قدس سره) است که در اينجا نمي‌توانيم چنین اولويتي را بفهميم؛ زیرا اين صبی ابتدا عامداً و عالماً احرام مستحب را نيّت كرده و محرم شده، حال چگونه بگوئيم قبل المشعر يا خود به خود انقلاب به حجة الاسلام پيدا مي‌كند و يا با تغيير نيت، تبدیل به حجة الاسلام می‌شود؟!  دليل مي‌خواهد و اين روايات نمي‌تواند در ما نحن فيه دليل باشد (یعنی اين روايات كسي است كه مكلف بوده به نيّـت احرام، اما يادش رفته).

از این رو، طبق همين روايات اگر كسي تا آخر حج هم احرام را فراموش كند (مثلاً كسي بعد از اين كه اعمال حجّش تمام شد بگويد اصلاً كسي به من نگفت كه بايد محرم شوي و من همينطور آمدم عرفات، مشعر و مني و قرباني انجام دادم)، اينجا هم فتوا بر همين است كه اگر واقعاً يادش رفته، حجّش صحيح است. در اینجا احتمال خصوصيت عند العرف وجود دارد و به همین خاطر مجالي براي الغاء خصوصيت نيست.

مثلاً بگوئيم يك بالغي به احرام استحبابي محرم شد، از مكه هم بيرون آمده و به عرفات رفت، قبل از مشعر بگويد حالا من مي‌خواهم اينجا حجة الاسلام كنم و به نيّت وجوبي تبديل كنم، آیا مي‌تواند چنین نیتی کند؟ آیا می‌توانیم بگوئيم آن رواياتي كه مي‌گويد کسی که احرام را فراموش کرد، حجّ او پذیرفته است، پس در اينجا هم همينطور باشد؟! نمی‌توان چنین گفت. به هر حال، آن روايات را عرفاً نمي‌شود در اينجا آورد و حق با مرحوم سید است که: «فیه ما لا یخفی».

روایاتی پیرامون فضائل حضرت زهرا(عليها السلام)
ما از رواياتي كه داريم به خوبي استفاده مي‌كنيم که از راه‌های بسیار مهمّ براي سعادتمند شدن، براي تعالي روح، براي تكامل نفس خود، شناخت حضرت زهرا سلام الله عليهاست، اين را به مردم هم بايد منتقل كنيم؛ يعني جامعه‌ ما اگر حضرت را بشناسد و محبت حضرت زهرا(عليها السلام) را در درون خودش قرار بدهد، تكامل پيدا مي‌كند. دليل بر اين ادعا روايتي است كه در مورد انبياء آمده: «ما تكاملت النبوة لنبيٍّ حتي أقر بفضلها و محبتها»[8]، اين تعبير بسیار عجيبي است. نبوت انبياء تكامل و تحقق كمالش به اقرار به مناقب و شخصیت حضرت زهرا(عليها السلام) و محبت ایشان است. وقتي در انبياء اينطور است در ما به طريق اولي است.

در روایت دیگری، سلمان فارسي مي‌گويد:

«حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنِي بَكَّارُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي زِيَادُ بْن الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُنْذِرُ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله): يَا سَلْمَانُ‏ مَنْ‏ أَحَبَ‏ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ(عليها السلام) يَنْفَعُ فِي مِائَةٍ (مِنَ الْمَوَاطِنِ أَيْسَرُهَا) الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ [وَ الْمِيزَانُ‏] وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ (وَ الْعَرْضُ وَ الْحِسَابُ) فَمَنْ رَضِيَتِ (ابْنَتِي عَنْهُ) رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ(عليها السلام) غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا [أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏] عَلِيّاً(عليه السلام) وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُ شِيعَتَهَا وَ ذُرِّيَّتَهَا.»[9]

كسي كه فاطمه دختر من را دوست داشته باشد جايش بهشت است. در بحث گذشته بیان شد که محبت نسبت به حضرت زهرا(عليها السلام)، انسان را نسبت به خدا، نسبت به دين و نسبت به احكام دين تسليم مي‌كند. بعد پیامبر(صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: ای سلمان! محبّت فاطمه در صد جایگاه نافع است که آسان‌ترين آنها هنگام مرگ است.

يكي از منبري‌هاي تهران براي من نقل كرد گفت: من مرحوم والد شما را در عالم رؤيا ديدم كه در يك باغ بسیار مجلل و مفصلي راه مي‌رود با همين لباس داخل منزل، خودم را به ايشان رساندم، اول فكر مي‌كردم كه اين جاي عمومي است و چطور ايشان اينجا با اين لباس حركت مي‌كند! به ايشان سلام كردم عرض كردم اينجا چكار مي‌كنيد؟ فرمودند: اين باغ برای من است و اين را مادرم (ايشان از طرف مادري سيد بود) حضرت زهرا(عليها السلام) علي الحساب به من داده‌اند و من هر روز اينجا پياده‌روي مي‌كنم.

محبت حضرت زهرا(عليها السلام) هنگام مرگ، در قبر و در جاهای دیگر اثر دارد و اصلاً در امثال این روایات، جعل خيلي راه ندارد. به عقل هزاران نفر نمي‌رسد كه بگويد حب فاطمه(عليها السلام) در صد جا اثر دارد، اين خبر از آن عالم مي‌دهد، اين را بايد خود پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرموده باشد كه اينها را همه را مي‌داند، عند الموت، قبر، ميزان، محشر، صراط، محاسبه.

بعد می‌فرماید: «فَمَنْ رَضِيَتِ (ابْنَتِي عَنْهُ) رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ»؛ كسي كه دخترم از او راضي باشد، من از او راضی هستم و کسی که من از او راضی باشم، خداوند نیز از او راضی است. اين يك مسئله‌ روشني است كه الآن هم اين حساب است كه آيا فاطمه زهرا سلام الله عليها از ما راضي است يا خیر؟ ما معتقديم كه اهل بيت عصمت و طهارت به آن زمان حياتشان اختصاص ندارند. الآن هم كه به حسب ظاهر در ميان ما نيستند، نسبت به شيعيان و مردم،نسبت به يك بخشي رضايت دارند و نسبت به يك بخشي رضايت ندارند.

«وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ(عليها السلام) غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ»، اشتباه است كه اين غضب و رضايت را فقط نسبت به همان افراد در زمان حيات حضرت مطرح كنيم. الآن نیز همينطور است و ممكن است يكي از ما، كاري انجام دهد که مورد غضب حضرت زهرا(عليها السلام) قرار بگيرد. بنابراین، الآن نیز اين اطلاق «رضيَت» و «غضبَت»، شامل همه می‌شود.

ما اگر در مسيري كه درس مي‌خوانيم، براي خدا درس بخوانيم، براي خدا درس برويم، براي مكتب اهل‌بيت(عليهم السلام) ترويج كنيم و خادم اين مكتب بشويم، قطعاً مورد رضايت حضرت زهرا(عليها السلام) قرار مي‌گيريم، اگر توجه داشته باشيم و اگر اخلاص داشته باشيم، اما اگر از همين مكتب بخواهيم براي دنيا استفاده كنيم، درسي بخوانيم و به يك مقامي برسيم و به يك قدرت و پولي برسيم، به يك ثروتي برسيم، قطعاً مورد غضب ایشان قرار مي‌گيريم؛ چرا که دين طعمه‌اي نيست كه از آن بخواهيم براي دنيا استفاده كنيم.

پیامبر(صلي الله عليه وآله) در ادامه فرمود: «يَا سَلْمَانُ! وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا [أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ] عَلِيّاً(عليه السلام) وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُ شِيعَتَهَا وَ ذُرِّيَّتَهَا»؛ واي بر كسي كه به دختر من ظلم كند و وای بر كسي كه ذريه‌ او و شيعيان او را ظلم كند. اين چه مقامي است براي شيعه كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اين تعبير را مي‌كنند.

نکاتی درباره فاطمیه
به فاطميه خيلي اهميت بدهيد، مراجع بزرگوار ما تأكيد كردند، مرحوم والد ما در اين چند سال آخر عمرشان، شايد سخنراني‌ و صحبتي نبود مگر اين كه يك اشاره‌اي كنند به مسئله‌ حضرت زهرا سلام الله عليها داشتند، خيلي عجيب بود، پيام‌هايي كه دادند. همه اينها را در كتابهايي چاپ شده است.

به نظر من از مصاديق ظلم به حضرت زهرا(عليها السلام) انكار مصائبي است كه بر ايشان وارد شده است. فكر نكنيم اسم‌مان را محقق مي‌گذارند، اسم‌مان را مُلا مي‌گذارند، اسم‌مان را آيت الله بگذارند، بگوييم من مي‌خواهم از جهت علمي اصل این مصائب را بررسي كنم!! اين يك امري است كه از واضحات تاريخ است، مگر مي‌شود در واضحات دليل آورده و بگوئيم آن زمان مثلاً درب بوده يا نه؟ اينها از واضحات تاريخ است، ظلم به حضرت و مصيبت‌هاي كه بر حضرت وارد شده با همه خصوصياتي كه ذكر مي‌كنند.

جدّ ما رضوان الله تعالي عليه خيلي شيفته‌ حضرت زهرا(عليها السلام) و محو در ایشان بود. بيش از 80 سال است که در بيت‌ ما روضه‌ فاطميه اول برگزار مي‌شود. ايشان مي‌گويد يك وقتي من خواب ديدم كه در خدمت مرحوم بروجردي نشسته‌ام، بعد از ايشان اجازه گرفتم كه من مي‌خواهم مرخص بشوم، فرمودند آقاي فاضل بنشينيد، براي ما مهماني مي‌آيد. عرض كردم چه كسي مي‌آيد؟ فرمودند مادرم حضرت زهرا(عليها السلام) مي‌خواهد بيايد. باز عرض كردم كه شما اولاد ايشان هستيد و شايد درست نباشد من بنشينم، فرمودند شما بنشين.

گفتند نشستيم و حضرت تشريف آوردند. عرض ادب و احترام كرديم. بعد فرمودند: آقاحسين آنچه كه شنيديد از مصيبت‌هايي كه بر من وارد شده، همه‌اش درست است، از مصيبت‌ها، از سيلي‌اي كه به من زدند درست است، پشت در من را قرار دادند درست است. حضرت در عالم رؤيا يكي يكي این مصائب را بيان كردند و مي‌فرمودند آقاحسين همه‌ اينها درست است. جدّ ما فرمود از بس در عالم رؤيا گريستيم، از خواب بيدار شدم.

هر روز كه خدمت آقاي بروجردي مي‌رفتم، ساعت نُه و ده مي‌رفتم، آن روز نماز صبح را كه خواندم، رفتم خدمت ايشان و ايشان فرمودند: چه شده صبح به اين زودي اينجا آمديد؟ گفتم يك خواب خيلي عجيبي ديدم كه بايد براي شما عرض كنم، آن خواب را براي ايشان گفتم، آقاي بروجردي آن روز تا غروب گريه مي‌كرد و اشك مي‌ريخت. ناقل اين قضيه فرزند مرحوم آيت الله العظمي ميلاني(قدس سره) است (چون جد ما مشهد كه مي‌رفتند بر مرحوم ميلاني وارد شدند)، گفتند وقتي آقاي فاضل آمدند مشهد، اين خواب را براي پدرم نقل كردند و آن روز پدر من تا مغرب از اين قضايا گريه مي‌كرد.

بنابراین، مصائب مسلم است و در آن هيچ ترديدي نيست و ما بايد اينها را هر چه بيشتر براي مردم بگوئيم، منتهي بحث اين كه اهانت كنيم، فحش بدهيم، اينها را نبايد داشته باشيم، اين مصائب را بگوئيم، مصائب بايد گفته شود، شخصيت آن حضرت بايد هر چه بيشتر بيان شود، بالأخره راهِ تكامل خودمان، راه حضرت زهرا سلام الله عليهاست.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



[1] ـ رک به: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 328‌، بَابُ 14: أَنَّ مَنْ تَرَكَ الْإِحْرَامَ وَ لَوْ نِسْيَاناً أَوْ جَهْلًا وَجَبَ عَلَيْهِ الْعَوْدُ إِلَى الْمِيقَاتِ وَ الْإِحْرَامُ مِنْهُ فَإِنْ تَعَذَّرَ أَوْ ضَاقَ الْوَقْتُ فَإِلَى أَدْنَى الْحِلِّ فَإِنْ أَمْكَنَ الزِّيَادَةُ فَعَلَ فَإِنْ تَعَذَّرَ فَمِنْ مَكَانِهِ‌».
[2] ـ العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 423‌.
[3] ـ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌17، ص: 230‌.
[4] ـ تهذيب الأحكام، ج‌5، ص: 175‌، ح 586 و وسائل الشيعة؛ ج‌11، ص: 330، ح 14938- 8.
[5] ـ «و فيه: أنّ هذا الوجه يعدّ من الغرائب، لأنّ كلامنا في المقام في غير المكلّف، و هو الفاقد للشرط كالبلوغ، ثمّ صار واجداً له قبل الموقف، و مورد الروايات من كان مكلّفاً بالحج و لكن تركه لجهل أو نسيان أو عذر أو عصيان، و بعبارة اخرى: مورد هذه الروايات من لم يعمل بالوظيفة، و مقامنا غير المكلف إذا بلغ في الأثناء، فلا ربط لأحدهما بالآخر.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌26، ص: 32.
[6] ـ «و يرد عليه ان مقتضى ظهورها في كون الإحرام من حيث أمكن واجبا في موردها و مقتضى ملاحظة مواردها اختصاص الحكم بمن كان الحج واجبا عليه و لم يتحقق منه الإحرام في مكة لنسيان أو جهل أو عصيان أو مانع غيرها فإنه يجب عليه ان يحرم من حيث أمكن و اما الصبي الذي لا يجب عليه الحج و لا يكون مكلفا به فلا يستفاد حكمه منها و انه إذا بلغ قبل الوقوف بالمشعر يقع حجه حجة الإسلام و لذا اكتفى السيد في الجواب عن هذا الوجه بقوله و فيه ما لا يخفى.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج‌1، ص: 63.
[7] ـ «و أما ما دل على أن من لم يحرم من مكة أحرم من حيث أمكنه، فلأن موضوعه من أراد إنشاء الاحرام و إحداثه من غير مكة، فلا يتجه تعميم الحكم به إلى مورد تلبس فيه الشخص بالإحرام و قصده قلبه و صرف النظر عن احرامه الأول- كما هو ظاهر الدليل-، لاحتمال ثبوت الفرق بين صورة إنشاء الإحرام و صورة قلبه و صرف النظر عما كان متلبسا به من الإحرام.» المرتقى إلى الفقه الأرقى - كتاب الحج؛ ج‌1، ص: 33.
[8] ـ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء(عليها السلام) إلى الإمام الجواد(عليه السلام)، ج‏11-قسم-1-فاطمةس، ص: 161، به نقل از مدینة المعاجز.
[9] ـ مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص: 127- 126، منقبت 61 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏27، ص: 116، ح 94.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .