درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 2

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 2

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۸/۱۴


شماره جلسه : ۱۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • فرمايش مرحوم شيخ در جريان خيار در معاطات

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


جریان خیارات در معاطات قبل از لزوم و بعد از لزوم

بحث در این است که آیا در معاطات، خیارات جریان دارد یا خیر؟ یعنی آیا همانطور که در بیع بالصیغه‌ی لازم، خیارات مختلفی مثل خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار غبن جریان دارد، در معاطات نیز جریان دارند یا خیر؟ مرحوم شیخ(ره) در مکاسب بحث را در دو مقام عنوان فرموده‌اند.

مقام اول؛ در جریان خیار در معاطات قبل از لزوم -طبق قول کسانی که می‌گویند معاطات مفید ملکیّت جایز است. اینها می‌گویند اگر تصرّف شود یا تلف شود، این تلف را به عنوان یکی از ملزمات معاطات مطرح می‌کنند-. مقام دوم؛ در جریان خیار بعد از لزوم است. مرحوم شیخ(ره) در مقام اوّل می‌فرماید اگر قائل شدیم که معاطات مفید اباحه است نه ملکیّت، وقتی ملکیّتی نبود، أصلاً نقل و انتقالی وجود ندارد، وقتی نقل و انتقالی نبود دیگر خیار معنا ندارد.

خیار -چنانکه در تعریفش بیان کرده‌اند-؛ ملک  فسخ عقد است. باید عقدی باشد، نقل و انتقالی صورت گرفته باشد، برای اینکه بخواهند عقد را فسخ کنند، پس اثر خیار، ملک فسخ العقد است. لذا شیخ(ره) می‌فرماید اگر قائل شدیم که معاطات مفید اباحه است، لا معنا للخیار. اما بنا بر اینکه معاطات مفید ملکیت باشد، مرحوم شیخ(ره) دو احتمال داده‌اند: احتمال اول؛ این که بگوئیم خیار مطلقا وجود دارد، بنا بر اینکه معاطات بعد از این لزوم پیدا می‌کند، بیع می‌شود و معاوضه‌ی مستقلی نباشد. توضیح مطلب این است که اگر قائل شدیم که معاطات مفید ملکیت جایز است، بعد از اینکه یکی از مُلزِمات، مثل طلب محقق شد، آنگاه اختلاف است که آیا می‌شود به آن بیع گفت، یا چنانکه شهید ثانی(ره) می‌فرماید معاوضه مستقلی است. اگر گفتیم بعد اللزوم عنوان بیع پیدا می‌کند و معاوضه‌ی مستقل نیست، می‌فرمایند همه خیارات در آن جاری است، و اثر خیار این است که از اوّل معاطات و قبل از لزوم آن، می‌تواند خیار را نسبت به آن اسقاط کند یا مصالحه کند.

احتمال دوم؛ خیارات مختص به بیع که ادله‌ی آنها اختصاص به معامله‌ای دارد که «وضع علی اللزوم من غیر جهة الخیار» مثل خیار مجلس و خیار حیوان، این گونه خیارات در معاطات جریان ندارد، اما آن خیاراتی که ادله‌اش عام است، مثل خیار غبن و خیار عیب -البته در خیار عیب هم می‌فرماید فقط نسبت به ردّ، نه نسبت به ارش، چون ارش بر خلاف قاعده است و در موارد خلاف قاعده بر مورد خودش اکتفا می‌شود، که مورد خودش بیعی است که ذاتاً لازم باشد، در معاطات فرض ما این است که قبل اللّزوم است- در اینها جریان دارد. پس احتمال دوم این شد که در خیارات تفصیل دهیم و بگوئیم آن خیاراتی که دلیلش اختصاص به موردی دارد که بدون این خیار، معامله لازم است، «البیعان بالخیار ما لم یفترقا، فاذا افترقا وجب البیع»، یعنی این بیع با قطع نظر از خیار مجلس، ذاتاً لازم است، این گونه خیارات در معاطات جریان ندارد. اما خیاراتی که دلیلش چنین اقتضایی ندارد، و نمی‌گوید این خیار در معامله‌ای است که با قطع نظر از این خیار، آن معامله لازم باشد، مثل خیار غبن و خیار عیب، این خیار در معاطات جریان دارد. مرحوم شیخ(ره) به همین مقدار در مکاسب اکتفا کرده، که بنا بر قول به اباحه، اصلاً خیار معنا ندارد، بنا بر قول به ملکیت، دو احتمال داده‌اند، احتمال اول ثبوت تمام خیارات مطلقا و احتمال دوم تفصیل در مقام است.


بررسی فرمایش مرحوم شیخ(ره)

اکنون باید بررسی کنیم که آیا در معاطات خیار جریان دارد یا خیر؟ در دو فرض هیچ بحثی وجود ندارد؛ فرض اول: جایی که متعاطیین قصد اباحه دارند. که این فرض را اصلاً مرحوم شیخ(ره) متعرض نشده است، و اصلاً در فرضی در مسأله خیار در معاطات بحث کرده که طرفین قصد ملکیّت دارند. فرموده اگر قصد ملکیت، مفید اباحه باشد، لا معنا للخیار، اگر مفید ملکیت باشد دو احتمال در آن است.

اما موردی را که طرفین از اول قصد اباحه دارند، ایشان مطرح نکرده است. البته جواب آن خیلی روشن است، که اگر دو نفر قصد اباحه دارند، آیا خیار جریان پیدا می‌کند؟ جواب این است که اینجا اصلاً عقدی وجود ندارد که بخواهد فسخ کند. فقط یک اباحه‌ای واقع شده است. مثل اینکه صاحب خانه غذایی را برای شما اباحه کند، اینجا خیار معنا ندارد. این إباحه مادامی است که اذن مالک استمرار دارد، هر زمانی که مالک منصرف شد، می‌تواند از اذن خودش منصرف شود و اباحه از بین برود. دیگر معنا ندارد که بگوییم خیار جریان پیدا کند. فرض دیگری که شیخ(ره) متعرض نشده و عقد نیست (عمده این است که عقدی وجود ندارد)؛ «اباحه در مقابل اباحه» است. در اینجا عقدی نیست. دلیلی که در کلمات وجود دارد این است که موضوع خیار؛ عقد است، چون خیار یعنی فسخ العقد، جایی که عقد باشد خیار معنا دارد، جایی که عقدی در کار نیست، خیار معنا ندارد، و در مقابل اباحه، عقدی نداریم.


سؤال و جواب از استاد

ممکن است کسی اشکال کند که شما قبلاً به ما آموختید که عقد، متقوّم به لفظ نیست. بر خلاف آنچه که در ذهن مشهور است؛ ما - سال گذشته با بررسی معنای لغوی عقد- گفتیم که «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» شامل معاطات هم می‌شود. عقد اختصاص به لفظ ندارد، حال که اختصاص به لفظ ندارد، معنای عقد چیست؟ «عقد»؛ «ربط بین الشیئین» است، همان است که در فارسی از آن تعبیر به «گره» می‌کنند، ربط و پیوند بین دو چیز را عقد می‌گویند. خواه لفظی باشد یا عملی.

آیا إباحه در مقابل إباحه عقد به این معنا هم نیست؟ جواب می‌دهید بله، عقد به این معنا هم نیست. زیرا ممکن است که یکی از آن دو از اباحه‌اش صرف نظر کند و دیگری نکند. عقد دو طرفه است: اگر یک طرف از بین برود، طرف دیگر هم از بین می‌رود. یعنی وقتی شما عقدی انجام دادی و به بایع پول دادی، وبایع به شما جنس داد، اگرجنس بایع به ملک او برگردد، پول شما هم به شما برمی‌گردد. نمی‌شود بگوئیم بایع که معامله را فسخ کرد، جنسش به ملک او برگشت کرد اما پول شما هنوز در ملک بایع است و در ملک شما برنگشته است.

در معاطات، اباحه در مقابل اباحه است. ممکن است بگوییم مثل هبه معوضه است، اگر شما از اباحه‌ خودتان برگشتید امّا دیگری اختیار با خودش است می‌تواند برگردد یا برنگردد! به مجرد اینکه شما اباحه را به هم زدید، خود به خود و قهری آن اباحه از بین نمی‌رود، چون ملاک عقد این است که اگر أحد الطرفین از بین رفت طرف دیگر هم از بین می‌رود، در حالی که در مقابل، در اباحه در مقابل اباحه این خصوصیت وجود ندارد. در هبه معوضه شما هبه کردید، منتهی خیار تخلّف شرط قرار دادید.

البته هبه معوضه معلوم نیست که اینطور باشد، حقیقت هبه معوضه هم عقد نیست، عقد ربطی است که اگر احدهما از بین رفت دیگری هم از بین می‌رود، لذا اگر به هبه معوضه هم عقد بگویند، تسامح است و الا اینطور نیست که بگوئیم عقد مجرد ربط ابتدایی است، حال در استدامه می‌خواهد هر دوی آنها بماند یا یکی از آنها معدوم شود و دیگری بماند، یا هر دو از بین برود. این چنین نیست! اصلاً این ملاکی است که در جاهای دیگر هم می‌توانیم استفاده کنیم، از طرف راهن لازم است و از طرف مرتهن جایز است، یعنی مرتهن می‌تواند فسخ کند و راهن نمی‌تواند، اما اگر مرتهن فسخ کرد، این دیگر در اختیار خود راهن قرار می‌گیرد.

اصلاً معنای فسخ این است که اگر یک طرف از بین رفت، طرف دیگر هم خود به خود از بین می‌رود. وقتی مرتهن گفت این عین مرهونه را نمی‌خواهم، راهن نمی‌تواند بگوید حالا که تو صرف نظر کردی هنوز این به رهن خودش باقیست. اصلاً هر کسی در هر جا خیار داشته باشد، اگر بخواهد به هم بزند، اگر أحد الطرفین از بین رفت، طرف دیگر قهراً از بین می‌رود، در حالی که در اباحه در مقابل اباحه چنین نیست. لذا با توجه به این نکات، برای اباحه در مقابل اباحه نمی‌توان به «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» تمسک کرد، بلکه دلیل بر جواز اباحه در مقابل اباحه؛ سیره و اجماع است. پس اگر متعاطیین قصد اباحه دارند، اینجا روشن است که «لا معنا للخیار».

اگر متعاطیین قصد تملیک دارند و از ابتدای عقد، مفید ملکیّت لازمه است، کما اینکه برخی از فقها این نظر را دارند، یعنی گفتیم بین معاطات و بیع لفظی هیچ فرقی نیست الا در همان صیغه، همانطوری که بیع لفظی من اول الامر لازم است، این هم من اول الامر لازم است، در این فرض تردیدی نیست که تمام خیارات در این معاطات جریان پیدا می‌کند. الآن فتوای کثیری از بزرگان همین است که معاطات لازم است و من اول الامر هم لازم است. ما هم سال گذشته وقتی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» را بحث کردیم، مسأله لزوم معاطات را از همین آیه شریفه استفاده کردیم، و گفتیم معاطات هم مفید ملکیت است و هم لزوم دارد. اگر این را گفتیم اصلاً دیگر مجالی برای این بحث نیست که آیا خیار هم جریان دارد یانه؟ چون روشن است که خیار درآن جریان دارد و  بابیع لفظی هیچ فرقی ندارد.


دو فرض مورد مناقشه

اما دو فرضی که محل بحث است؛ فرض اول: متعاطیین قصد ملکیت دارند و معاطات هم مفید ملکیت است، اما ملکیت جائز. آیا در اینجا که ملکیت جائز است، نقل و انتقال واقع شده، امّا جائز برای طرفین است، یعنی هر کدام هر وقت بخواهند می‌توانند به هم بزنند، آیا در این صورت خیارات بیعی، مثل خیار مجلس، خیار حیوان و ... جریان دارد یا خیر؟ در کلمات بزرگان کسانی که می‌گویند در اینجا خیار وجود ندارد، مهمترین دلیلشان این است که این لغو است. چون در خود معاطات، خیار و جواز وجود دارد، و با جواز معاطاتی هر زمان که بخواهند می‌توانند معامله را به هم بزنند، حال کنار این جواز معاطاتی، بگوئیم خیار مجلس یا خیار حیوان هم هست؟ این لغو است. پس یک معاطاتی واقع شد، کسانی که می‌گویند معاطات مفید ملکیت جائز است می‌گویند اگر أحد العینین تلف شد، معاطات لازم می‌شود. حال اگر در مجلس عقد، احد العینین تلف شد، خیار معاطاتی از بین می‌رود، یعنی الآن جواز از ناحیه معاطات و موضوع خیار معاطاتی منتفی شد. اکنون بحث می‌کنیم و می‌گوئیم آیا خیار بیعی هست یا نه؟ یعنی آیا الآن خیار مجلس هست یا نه؟ اگر بگوئیم خیار بیعی وجود دارد، یعنی الآن خیار مجلس هست و لو أحد العینین هم تلف شده، اما چون هنوز مجلس عقد به هم نخورده، هر کدام بخواهند می‌توانند معامله را به هم بزنند. بگوئیم یکی از آنها تلف شده، باید مثل یا قیمتش را بدهد. پس در معاطات مفید ملکیت جایز، در جواز معاطاتی (که از آن به خیار معاطاتی تعبیر می‌کنیم) بحثی نیست. اما بحث این است که علاوه بر این، آیا خیار بیعی، مثل خیار مجلس نیز وجود دارد یا خیر؟



و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

جریان خیارات در معاطات جریان خیارات در معاطات قبل از لزوم جریان خیارات در معاطات بعد از لزوم نظر شیخ انصاری در جریان خیارات در معاطات تفکیک بین خیارات جاری در معاطات بررسی نظر شیخ انصاری در جریان خیارات در معاطات جریان خیارات در صورت وقوع نقل و انتقال موضوع خیار دو فرض مورد مناقشه در جریان خیار در معاطات

نظری ثبت نشده است .