موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۳/۹
شماره جلسه : ۱۰۸
-
بررسي راه ارتکاز عقلا بر بطلان تعلیق.
-
آثار اثبات ارتکاز عقلاء در بحث .
-
برگشت فرمایش محقق نائینی(ره) به ارتکاز و نقد مرحوم خوئي بر نائيني(ره).
-
بيان مواردی از برگشت کلمات علما به ارتکاز عقلا.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ارتکاز عقلا بر بطلان تعلیق
اگر مثلاً مولا گفت «أكرم رجلاً» يا «أكرم الرجال» يا «أكرم العالم»، ارتكاز عقلا هم بر اين باشد كه عالم به شكنجه را عالم نميگويند، اگر يك كسي بلد است كه يك نفر را چطوري بايد شكنجه كرد، خودش يك علمي دارد و راههايي دارد، ارتكاز عقلاء اين است كه به عالم به اين علم، عالم نميگويند، بلکه آن ظالم است. اين ارتكاز عقلا مانع ميشود از اينكه بگوييم «أكرم العالم» باید شامل اين عالم هم بشود. ارتكاز عقلا از كسي كه عالم به ساختن بمبي است كه ميخواهند مردم را با آن از بين ببرند، ميگويند اين اطلاقش شامل اين شخص نميشود. اینجا نميگويند اطلاقش شامل اين عالم هم ميشود، أما بعداً با دليل ديگر اين را تقييد بزنيم، بلکه ميگويند أصلاً اين ارتكاز، مانع از انعقاد اطلاق است. اگر كسي اين ارتكاز عقلايي را در اين بحث بپذيرد و بگويد «ارتكاز عقلا بر بطلان تعليق است»، عقلا ميگويند عقد بايد محقق الحصول حين العقد باشد، يعني وقتي عقد خوانديم اثرش بيايد، ديگر نميشود گفت «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» اطلاق دارد. اطلاق «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» ميگويد چه بيع معلّق و چه بيع غير معلّق، یا «تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اطلاق دارد، اطلاقش چه تجارت معلّق و چه غير معلّق. اگر -اثبات اين «اگر» خيلي مهم است- بتوانيم ارتكاز عقلاء را اثبات كنيم، آنگاه اين ارتكاز عقلاء مانع از انعقاد اطلاق ميشود.
آثار اثبات ارتکاز عقلا در بحث
ملاحظه ميكنيد كه طرح اين بحث، سه اثر مهم دارد: اولين اثر؛ شيوة بحث است، يعني آنچه كه ما بايد از آن ياد بگيريم و به آن توجّه كنيم اين است كه نياييم مثل گذشتگان أدلّه را رديف كنيم؛ اجماع، استحاله، اطلاقات، انصراف و كذا و كذا و بحث را تمام كنيم. ایشان در اینجا شيوة بحث را تغيير داده است، يك روش فقهي عميقتر و صحيحتري را به كار برده است. اين اولين فايده است كه خود توجه به اين روش و فرق بين اين روش و روش ديگران، خيلي مهم است. فايده دوم اين است كه به وسيلة اين روش، ما همه کلمات علما را تطبيق و تفسير ميكنيم، ميگوييم همه اين أدلّه به اين نكته اساسي بر ميگردد. فايده سوم اين است كه اگر اين ارتكاز ثابت شود، ديگر ما اطلاقي در ما نحن فيه نخواهيم داشت. لذا اين سه فايدة اصلي بر اين بحث مترتّب است.برگشت فرمایش محقق نائینی(ره) به ارتکاز
سپس ميفرمايند شش مطلب در كلمات قوم وجود دارد كه آنها را ميتوانيم به مسألة ارتكاز برگردانيم. مطلب اول كلامي است كه محقق نائيني(ره) دارد؛ تعبير ایشان اين است كه فرموده «التعليق ليس مما جري عليه العرف و العادة في الأمور العقلية والعقود المتعارف بين الناس»؛ فرموده تعليق يك امر متعارف در عقود بين مردم نيست. الآن بيعي كه واقع ميشود، مثلاً خانهاي را ميخريد يا ميفروشيد، چند تا بيع است كه در يك روز اتفاق ميافتد و منجّز است. در برخی موارد محقق نائيني(ره) فرموده در عقود بين دول، معلقاً يك عقدي را منعقد ميكنند. حرف اصلي محقق نائيني(ره) اين است كه ميفرمايد عقد معلّق، چون يك عقد غير متعارف است، ما شكّ داريم كه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» أصلاً شاملش ميشود يا نه؟ چون گفتيم متعارف اين است كه معلّق نباشد. بايد بگوييد كه اين خارج از اين عناوين است. شبهة مصداقيه ميگويد شک داریم آیا عنوان عقد بر آن صدق ميكند يا نه؟ اين کلام محقق نائيني(ره) است.نقد محقق خوئی(ره) بر محقّق نائینی(قده)
محقق خوئي(قده) در جواب استادشان فرمودهاند متعارف بودن يا نبودن كه مانع از اطلاق نميشود. وقتي ميگويد «أكرم العالم»، ممکن است يك علمي باشد مثل علم هيئت، که الآن ديگر متعارف نيست، اما نمیتوانیم بگوييم عالم به علم هيئت را شامل نميشود. متعارف بودن سبب نميشود كه آن لفظ، انصراف به متعارف پيدا كند و غير متعارف خارج شود. البته اينجا این کلام معترضه را عرض كنم؛ تقريباً شايد هشت سال پيش بود كه اين بحث مطرح شد كه آيا رؤيت هلال با چشم مسلح كافي است يا فقط بايد با چشم عادي هلال را ديد؟ از والد راحل ما(رضوان الله عليه) استفتاء شد، ايشان فرمودند كه فرقي نميكند، چه هلال را با چشم عادي ببينيد، چه با دوربين و تلسكوپ، فرقي نميكند. بعد خيلي مورد سؤال واقع شد. برخي از بزرگان، جزوهاي را نوشتند و عمدة استدلالشان اين بود كه از اول تا آخر فقه، همه جا اطلاقات حمل بر موارد متعارف ميشود، و ما در همين بحث صوم؛ «اذا رأيتم الهلال» هم بايد بگوييم «رأيتم» بايد حمل بر متعارف شود، يعني «رأيتم بالعين المجردة و بالعين العادي». اين جزوه كه منتشر شد، ما از اين جزوه يك جوابي داديم.در آنجا با يك زمان كمي، شايد دو سه روز، در كلمات صاحب جواهر(ره) و ديگران يك فحصي كردم، بيش از بيست مورد را پيدا كردم در ابواب مختلف فقه، كه فقها ملتزم به اين معنا نيستند كه اطلاق را حمل بر مورد متعارف كنند. «متعارف بودن»، سبب براي تقييد نميشود. مواردي را در آنجا آورديم، آن جزوه هم الان منتشر شده است. محقق خوئي(ره) نیز در اینجا همان مطلبي را كه ما آنجا عرض كرديم، ايشان اينجا فرمودهاند، ميفرمايند اگر گفتيم تعليق يك امر غير متعارف است، این سبب نميشود که بگوییم اطلاق ادله از اين غير مورد متعارف، انصراف دارد و فقط شامل متعارف ميشود. تعارف و عدم تعارف، اطلاق را از بين نميبرد و حرف درستي هم هست. پس اين اشكال محقق خوئي(ره) بر استادشان وارد است. آنچه كه استاد بزرگوار ما اينجا ميخواهند استفاده كنند، ميفرمايند لبّ اين كلام محقق نائيني(ره) كه ميگويد عرف، عقد معلق ندارد، اين است كه ميخواهد بگويد تنجيز، يك امر ارتكازي عقلايي است. اينكه عرف، عقد معلق ندارد، نه اينكه حالا عادتي شده براي عرف، بلکه ارتکاز عقلا در عقدشان بر اين است كه عقد به صورت منجّز باشد. این اولاً.
استدلال بر بطلان تعلیق به توقیفی بودن اسباب
مورد دوم همين است كه اشاره كرديم؛ يكي از ادلة بطلان تعليق اين است كه گفتهاند اسباب، توقيفي است. ما ميخواهيم بفهميم كه شارع چه چيزي را سبب بيع قرار داده است، چه چيزي را سبب اجاره قرار داده است، چه چيزي را سبب مضاربه قرار داده است. اسباب شرعيه، توقيفي است. توقيفي؛ يعني شارع كدام را سبب قرار داد و كدام را سبب قرار نداد. حالا اگر ما شك كرديم آيا شارع، عقد معلّق را هم مثل عقد منجّز سبب قرار داده يا سبب قرار نداده است، ميگوييم باید بر قدر متيقن اکتفا کنیم. قدر متيقن اين است كه شارع فقط عقد منجز را سبب قرار داده است. اين را هم يكي از ادلة بطلان تعليق قرار دادهاند.نقد بر استدلال
جواب اين را مرحوم شيخ انصاري(ره) داده است و فرموده كه قدر متيقنگيري در ادلة لبّي است. وقتي شارع ميگويد «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» اطلاق لفظي داريم. در «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ»؛ بيع هم شامل بيع منجز ميشود و هم شامل بيع معلق. ديگر جا براي اين حرف باقي نميماند. اينجا ميگوييم اين کسانی که ميگويند اسباب شرعي، توقيفي است و بايد قدر متيقن گيري كرد، اين بر ميگردد به اين كه ميخواهند بگويند تنجيز، يك شرط ارتكازي عقلايي است. بنای عقلا بر اين است كه عقد، منجز باشد. وقتي يك چنين ارتكاز عقلايي داريم، ديگر جايي براي انعقاد اطلاق باقي نميماند. اگر پذيرفتيم تنجيز، يك ارتكاز عقلايي است، ديگر جلوي انعقاد اطلاق را ميگيرد، ديگر «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» اطلاق ندارد. اين هم مطلب دوم.مواردی از برگشت کلمات علما به ارتکاز عقلا
نظری ثبت نشده است .