موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 2
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۱/۱۳
شماره جلسه : ۵۸
-
مبناي قدما در مفيد اباحه بودن معاطات و لزوم لفظ در عقد
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۱
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
بحث در این بود که بالاخره در این بحث، آیا اجماع بر «عدم لزوم» ثابت است یا ثابت نیست؟ نکته ی مهم در این بحث همین است که در مقابل این ادلهای که برای أصالة اللزوم اقامه شد، آیا یک اجماع محکم بر عدم لزوم در خصوص معاطات در میان کلمات علما داریم یا خیر؟ مجموعا آنچه که از کلمات شیخ انصاری(اعلی الله مقامه الشریف) استفاده شد این بود که ایشان تقریبا تسلیم اجماع شدند و فرمودند ظنّ قوی داریم بر اینکه اجماع بر عدم لزوم معاطات محقق است. کلمات امام(رض) و محقق خوئی(ره) را هم در این مسأله ذکر کردیم. اکنون چند نکته را باید عرض کنیم.مبنای قدما در مفید اباحه بودن معاطات
مبنای قدما در لزوم لفظ در عقد
ما یک اجماع به این نحو که اجماع قائم است بر اعتبار لفظ در عقود لازم، که خود مرحوم شیخ انصاری(اعلی الله مقامه الشریف) در یک عبارتی اینچنین میفرمایند «الاکتفا فی اللزوم بمطلق الانشاء القولی غیر بعید»؛ اینکه بگوییم در لزوم، یک انشاء قولی لازم داریم، خواه این انشاء قولی، صیغه مخصوص باشد یا نباشد، ما در لزوم به یک لفظ نیاز داریم. حالا در معاطات هم که هیچ لفظی وجود ندارد، پس ما بگوییم معاطات لازم نیست. اینجا برای روشن شدن این مطلب باز باید ابتدا این را عرض کنیم که؛ این طرف قضیه باز مقبول نزد فقهاست. این طرف قضیه نمیخواهند بگویند هر جا لفظ هست لازم است، برای اینکه ما در هبهی جائز لفظ داریم، اگر هبه را با صیغه هبه به غیر ذی رحم انجام داد، لفظ هست اما مع ذلک جایز است. یعنی گمان نکنید هرجا لفظ باشد آنجا لزوم هست. وقتی لفظ باشد ممکن است لازم باشد و ممکن است جایز، اما از کلمات اینها استفاده میشود که اگر در یک جا لفظ نبود، آنجا دیگر لزوم وجود ندارد. باید ببینیم آیا این بیان میتواند در مقابل این أدله أصالة اللزوم قرار گیرد یا نه؟
عدم تخصیص ادله لزوم به اجماع و ردّ اجماع
نتیجه بررسی اجماع و أدله أصاله اللزوم
پس این مطلب و تحقیقی است که ما در رابطه با این اجماع عرض کردیم که بگوییم یا اجماع بر عدم لزوم معاطات داریم و یا اجماع بر اعتبار لفظ داریم، جواب هردو اجماع با این بیانی که عرض کردیم داده میشود. نتیجه این میشود که أدلّه أصالة اللزوم به قوّت خودش باقی است. بله، اگر در یک روایت خاصی، در یک عقد خاصی، یک دلیل خاصی داشته باشیم که این عقد جایز است، ما از أصالة اللزوم خارج میشویم، و إلا ما باشیم و أدله أصالة اللزوم، باید بگوییم «معاطات عنوان لزوم را دارد».دلیل دوم بر جواز معاطات: «سیره»
بعد از أدله أصالة اللزوم، عرض کردیم مرحوم شیخ(ره) چند دلیل بر عدم لزوم معاطات را ذکر کردهاند. یکی از آنها اجماع بود که بررسی کردیم. دلیل بعد؛ «سیره» است. مرحوم شیخ(ره) فرمودهاند «یمکن دعوی السیرة علی عدم الاکتفاء فی البیوع الخطیره التی یراد بها عدم الرجوع بمجرد التراضی»؛ میفرمایند ادعا کنیم که به مجرد تراضی در بیوع خطیره، یعنی معاملات مهمی که نمیخواهند معامله بهم بخورد و مال به ملک یکدیگر برگردد، اراده دارند عدم رجوع را، هیچ کدام نمیخواهند در این معامله و بیوع خطیره رجوع کنند، سیره بر این است که به معاطات اکتفا نمیکنند. در محقرات، مثلاً میخواهد یک نان بخرد، یا چیزهای خیلی کوچک، به معاطات اکتفا میکنند. در آخر فرموده «نعم الاکتفاء فی اللزوم بمطلق الانشاء القولی غیر بعید للسیرة و لغیر واحد من الاخبار»؛ پس سیرهی متشرعه بر عدم اکتفا به معاطات در معاملات مهم است، اما در معاملات ناچیز، به معاطات اکتفا میکنند.نقد محقق خوئی(قده) بر سیره
نظری ثبت نشده است .