موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۶/۷
شماره جلسه : ۲
-
خلاصه بحث گذشته
-
روایت سوم: صحیحه برید عجلی
-
فرع دوم: موت بعد از احرام، قبل از دخول به حرم
-
دلیل مشهور بر عدم إجزاء
-
دلیل ابنادریس بر إجزاء
-
اشکال صاحب جواهر
-
اشکال مرحوم نراقی
-
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدسسره)
-
نکته مهم
-
اشکال سوم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که اگر کسی حجّ بر ذمهاش آمده و محرم شده و داخل حرم شود و در آنجا بمیرد، هیچ خلافی وجود ندارد در اینکه این مجزی از حجة الاسلام است. عرض کردیم اینجا غیر از مسئله عدم الخلاف و مسئله اجماع روایاتی هم در اینجا موجود است که این روایات باید یک مقداری دقت بشود که برای فروع بعدی ما از این روایات بیشتر استفاده کنیم.روایت سوم: صحیحه برید عجلی
در این روایت (که صحیحه است) آمده: «خرج بقصد الحج و معه جملٌ له و نفقةٌ و زاد»؛ شترهایی هم همراهش هست و نفقه و زاد و راحله را هم دارد، «فمات فی الطریق»؛ این آدمی که به قصد حج میرود در طریق فوت شده. حالا سؤال میکنیم که این آدم که جمل و زاد و راحله را هم همراهش دارد و فوت شد آیا وظیفهای بر ورثهی او هست یا نه؟
حضرت میفرماید: اگر صروره است یعنی تا حالا حج نرفته، «ثم مات فی الحرم فقد اجزء عنه حجة الاسلام»، حجة الاسلام نسبت به این شخص مجزی است، اما اگر قبل از اینکه محرم بشود مُرد، هر چه که همراهش میبرده ورثهاش باید همه اینها را به کسی بدهند که از طرف او حجة الاسلام انجام بدهد. اگر به او دادند و یک مقدارش برای حجة الاسلام کافی بود و اضافه آمد آن زائد برای ورثه است البته «إن لم یکن علیه دینٌ».
راوی در ادامه میپرسد (که اینها خیلی ارتباطی به بحث ما ندارد): «قلت أرأیت؟ إن کانت الحجة تطوعاً ثم مات فی الطریق قبل أن یحرم لمن یکون جمله و نفقته و ما معه»؛ اگر به قصد حجة الاسلام نمیرفته بلکه حج مستحبی انجام میداده و در طریق مُرد قبل الاحرام، این جمل و مرکب و نفقهاش مال کیست؟ فرمود: «یکون جمیع ما معه و ما ترکه للورثه إلا أن یکون علیه دینٌ فیقضی عنه»؛ اگر دین دارد باید به عنوان قضای دینش بدهد، «أو یکون أوصی بوصیةٍ فینفذ ذلک لمن اوصی له و یجعل ذلک من ثلثه»، لذا ذیل روایت خیلی ارتباطی به این قسمت بحث ندارد.
پس در این روایت امام(عليهالسلام) در قسمت اول فرمود: اگر «مات فی الحرم اجزء»، در قسمت دوم فرمود: «إن کان مات و هو صرورة قبل أن یحرم»، پس این هم یکی از روایاتی است که ملاک را در حرم قرار داده. حالا یک بحثی وجود دارد که در فرع دیگری خواهیم گفت. پس از روایت استفاده میشود «اذا احرم و مات فی الحرم» اینجا مجزی از حجة الاسلام است و نیازی به اینکه ورثهاش از اصل مالش بخواهند برای او قضا کنند ندارد.
فرع دوم: موت بعد از احرام، قبل از دخول به حرم
دلیل مشهور بر عدم إجزاء
دلیل ابنادریس بر إجزاء
خود صاحب جواهر بعد از اینکه دلیل شیخ و ابن ادریس را مفهوم این فقره از روایت برید عجلی قرار میدهد اشکالاتی کرده که عین آن اشکالات را هم مرحوم سیّد یزدی در عروه آورده و پذیرفته، خود سید هم یک اشکالات دیگری هم بیان کرده است.
اشکال صاحب جواهر
1. معارض اول صدر روایت است، شما میگوئید اگر بعد الاحرام مُرد این مُجزی است، صدر روایت میگوید: «إن مات بعد دخول الحرم» و آنجا تصریح دارد به بعد دخول الحرم، این مفهوم با صدر که منطوق این روایت است تعارض دارد.
2. با صحیحه ضریس (که در جلسه گذشته خواندیم) معارض است، آنجا هم ضریس گفت: اگر «بعد الاحرام و قبل دخول الحرم» بمیرد مجزی نیست.
3. با صحیحه زراره که خواندیم سازگاری ندارد، در صحیحه زراره آمده بود: «إن مات و هو محرمٌ قبل أن ینتهی إلی مکه» که عرض کردم ما روایات را همیشه باید با توجه به ظرف صدورش معنا کنیم که ظرف صدور آن زمان، مکه بعد الحرم بوده، الآن در زمان ما حرم در بعضی از اطراف مثل مسجد تنعیم داخل مکه قرار داده شده است. این صحیحه زراره میگوید: «إن مات و هو محرمٌ قبل أن ینتهی إلی مکه» مجزی نیست.
4. با مرسلهای که در مقنعه از امام صادق(عليهالسلام) آمده معارض است. در آنجا امام(عليهالسلام) فرموده: «إن خرج حاجّاً فإن کان مات فی الحرم فقد سقط عنه الحجة»؛ اگر در حرم فوت شد حجة الاسلام از او ساقط است، «و إن مات قبل دخول الحرم لم یسقط عنه»؛ اگر قبل از دخول حرم باشد از او ساقط نمیشود، «و لیقضِ عنه ولیّه»[3]. تمام این معارضها را هم مرحوم سید، و محقق خوئی و هم مرحوم والد ما رضوان الله علیهم دارند.
اشکال مرحوم نراقی
مرحوم سید هم این را میآورد و قبول میکند، اما محقق خویی(قدسسره) میفرماید: این خیلی بعید است که ما این قسمت «قبل أن یحرم» را بخواهیم اینطور معنا کنیم.[5] مرحوم والد ما در جواب محقق خوئی فرمودند چرا بعید است؟! وقتی صدر روایت قید دخول حرم دارد («ثم مات فی الحرم») و این هم عِدل برای آن است (چون در صدر روایت دارد: «إن کان صرورةً ثم مات فی الحرم فقد أجزء و إن کان مات و هو صرورة قبل أن یحرم»)، به قرینه آن صدر «قبل أن یحرم» را به قبل دخول الحرم معنا کنیم.[6]
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدسسره)
نکته مهم
عرضم این است که یک وقتی هست که میگوئیم صدر و ذیل با هم تعارض دارد، تعارض لغوی را میگوئیم و بعد التعارض میگوئیم پس در متن روایت اضطراب است و ما اصلاً به این روایت نمیتوانیم اخذ کنیم، این حرف درستی است کما اینکه در بسیاری از موارد فقها این مطلب را دارند اما اینکه ما تعارض بین صدر و ذیل را بگوئیم و بعد بخواهیم قواعد تعارض را جاری کنیم؛ مثلاً بگوییم قاعده اولیه تساقط و قاعده ثانویه تخییر است، یا ما قاعده اولیه و ثانویه را تخییر میدانیم و هر کسی طبق مبنای خودش بگوید اینجا چه چیزی باید پیاده بشود؟ آیا میشود مرجحات را در تعارض مطرح کرد؟، مرجحات باب تعارض اینجا جریان ندارد.
بنابراین اگر بخواهیم در صحیحه برید قواعد تعارض را جاری کنیم نمیشود؛ یعنی بگوئیم اگر کسی مبنای ما را دارد که مسئله تخییر است، بگوئیم اینجا بین صدر و ذیل این اختلاف هست و شما مخیّرید! و این غیر از مسئله تبعیض در حجیت است. عرف اینجا میگوید صدر ظهور روشنتری دارد، منطوقی است و با ظهور منطوقی تصور در ظهور مفهومی نمیشود.
لذا وقتی روایت واحده باشد برای مجموع باید یک ظهور واحد درست کنید، اما در خبران دو ظهور دارید، هر کدام مع قطع النظر عن الآخر ظهور منافی با او تعارض درست میشود، اما در یک روایت واحد شما یک ظهور دارید. پس اشکال ما به محقق خوئی این است که ما در روایت واحده بخواهیم اجرای قواعد تعارض کنیم واقعاً مشکل است. این فرمایش ما درست است که صدر ظهورش اقوای از ذیل است، ما با صدر در ذیل تصرف میکنیم و این حرف درستی است. مرحوم خوئی اینجا تصریح میکنند، لااقل جای تأمل است این را به عنوان تحقیق یادداشت کنید که آیا تعارض در یک روایت واحده و اجرای قواعد تعارض هم در یک روایت واحده کار درستی است یا نه؟
تا اینجا دو اشکال ذکر کرده و در اشکال اول گفتیم این مفهوم با چهار معارض مواجه است (یعنی چهار تا معارض، اگر یک مفهومی یک معارض منطوقی هم پیدا کند از اعتبار ساقط است چه رسد به اینکه چهار تا معارض منطوقی پیدا کند). اشکال دوم همان مسئله نجد و أنجَدَ بود که توضیحش را دادیم.
اشکال سوم
بنابراین تا اینجا اشکالات روی این فرض بود که بگوئیم مفهوم این قسمت دلیل بر اجزاء است؛ یعنی «إن مات بعد الاحرام» در اینجا مجزی است، مرحوم خوئی میفرماید: چه زمانی مفهوم چنین چیزی است؟ مفهومش این است که «إن مات بعد الاحرام» این حکم (یعنی «جعل جمله و زاده و نفقته فی حجة الاسلام») مرفوع است، اما به معنای اجزاء نبوده و دلالت ندارد که از مال دیگر شما نباید از این شخص حجة الاسلام بدهید. لذا ایشان میفرماید مفهوم این روایت نسبت به اجزاء و عدم اجزاء بعد الاحرام ساکت است و لذا باید به قواعد مراجعه کنید.[7]
[1]. الكافي 4- 276- 11؛ التهذيب 5- 407- 1416؛ الفقيه 2- 440- 2916؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 68، ح 14262- 2.
[2]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج17، ص: 296.
[3]. «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(عليهالسلام) مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِي الطَّرِيقِ فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ مَاتَ فِي الْحَرَمِ فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ يَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ وَ لْيَقْضِ عَنْهُ وَلِيُّهُ.» المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 445؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 69، ح 14264- 4.
[4]. مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج11، ص: 85.
[5]. موسوعة الإمام الخوئي، ج26، ص: 205.
[6]. تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج، ج1، ص: 297-296.
[7]. «الثالث: أن صحيح بريد لا يدل بمفهومه على الإجزاء، و إنما يدل على أنه لو مات قبل الإحرام جُعل جمله و زاده و نفقته في حجّة الإسلام، و أمّا إذا مات بعد الإحرام فهذا الحكم و هو جعل جمله و زاده و نفقته في حجّة الإسلام مرتفع. و بعبارة اخرى: يدل الصحيح على أنه لو مات في الطريق قبل الإحرام تصرف أمواله التي معه في حجّة الإسلام، و أما لو مات بعد الإحرام فلا دلالة له على الإجزاء و إن لم يكن له مال و لا جمل و لا نفقة، و إنما غايته أن الحكم بصرف الأموال في حجّة الإسلام مرفوع، و أمّا الإجزاء بعد الإحرام أو عدمه فهو ساكت عنه فلم ينعقد له إطلاق من هذه الناحية، فلا بدّ من الرجوع إلى ما تقتضيه القاعدة و الأدلّة الأوّلية و هو إخراج حجّه من صلب ماله و من أمواله الأُخر غير ما أخذ معه في الطريق. ثمّ إنّ الظاهر من الروايات اختصاص الحكم بالإجزاء بمن كان محرماً و دخل الحرم، و أمّا من ترك الإحرام نسياناً أو عصياناً و دخل الحرم فلا تشمله النصوص و إنما تدل على الإجزاء إذا اجتمع الأمران و هما دخول الحرم و الإحرام.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج26، ص: 206.
نظری ثبت نشده است .