موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
شماره جلسه : ۵۶
-
خلاصه بحث گذشته
-
مطلب پنجم
-
تعریف مرتدّ فطری
-
الف. بررسی اولین قید: زمان انعقاد نطفه
-
ادله قائلین به شرطیت اسلام احد الابوین هنگام ولادت
-
روایت اول
-
روایت دوم
-
دیدگاه والد معظَّم(قدسسرّه)
-
بررسی دیدگاه والد معظَّم(قدسسرّه)
-
دیدگاه برگزیده
-
ب. بررسی دومین قید: اظهار اسلام بعد از بلوغ
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در مسئله 50 تحریر الوسیله به اینجا رسید که اولاً، حج بر مرتد هم واجب است همان طوری که بر مسلمانها و کفار حج وجوب دارد و اگر کسی مرتد شد و بعد استطاعت پیدا کرد حج بر او واجب است. ثانیاً، اگر در حال ارتداد حج هم انجام داد صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط در صحت عبادات است. نکتهی سوم آن است که اگر این مرتد که مستطیع شده و حج بر او واجب شد حج را انجام نداد، بعد از فوتش اگر کسی از طرف او قضا کند این قضا هم صحیح نیست، چون مرتد هم مثل کفار اهلیت برای اکرام ندارد.مطلب چهارم این است که اگر کسی مرتد شده و مستطیع شد و باید حج انجام میداد و نداد، اما «تابَ، وجبَ علیه»، باید حج را انجام دهد و بعد از اینکه مرتد مسلمان شد اینجا گفتیم قاعده جبّ جریان پیدا نمیکند؛ زیرا قاعده جبّ مربوط به کفار اصلی است و در مرتد قاعده جب جریان پیدا نمیکند.
مطلب پنجم
برای اینکه یک مقدار بحث روشنتر باشد، باید به بحث ارتداد و تقسیم آن به ارتداد فطری و ملی که یک موضوع لازمی است اشارهای کنیم هرچند جای اصلیاش در کتاب الحدود و کتاب الارث است، آنجا باید بیشتر بحث شود و همچنین در کتاب الطهاره جای این بحث است نه کتاب الحج، اما یک اشارهای میکنم به اینکه مرتد فطری و مرتد ملی کیست؟ و یک بحث مهمی واقع شده که آیا توبه مرتد فطری قبول میشود یا نه؟ این هم خودش یک بحث مهم است.
تعریف مرتدّ فطری
1. مرتد فطری به کسی میگویند که پدر یا مادرش مسلمان باشد،
2. مسلمان بودن احد الابوین در حال انعقاد نطفه او باشد؛ یعنی وقتی نطفهاش منعقد میشده پدر یا مادر مسلمان بودند،
3. بعد از اینکه به بلوغ رسید و اسلام را اظهار و اختیار کرد، بعد از این اظهار اسلام بعد البلوغ اگر «خرج من الاسلام» به این مرتد فطری میگویند.
الف. بررسی اولین قید: زمان انعقاد نطفه
ادله قائلین به شرطیت اسلام احد الابوین هنگام ولادت
روایت اول
در این روایت صحیحه، از حضرت سؤال شده کسی که «ولد علی الاسلام ثمّ کفر او اشرک و خرج عن الاسلام»، آیا او را توبهاش میدهند، یا اینکه باید کشته شود؛ یعنی مرتد فطری است و توبه از او قبول نیست دیگر توبه داده نمیشود؟ امام هشتم مرقوم فرمودند: «یقتل» باید کشته شود. اینجا شاهد این است که «ولد علی الاسلام» آمده که ظهور در این دارد که پدر و مادرش در حین ولادت مسلمان بودند یا هر دو یا یک نفرشان مسلمان بودند و این بچه از مسلمان، از دو تا مسلمان یا یک مسلمان متولد شده، منتهی بعداً که بالغ میشود کافر شده و از اسلام خارج میشود. امام(عليهالسلام) میفرماید: این توبه داده نمیشود و باید کشته شود.
روایت دوم
روایت دوم مرفوعه عثمان بن عیسی است. در بعضی از نسخه بدلها به جای «عامل» کلمه «غلام» آمده است. عامل امیرالمؤمنین(عليهالسلام) به وی نامه مینویسد و میگوید: من با گروهی از مسلمین برخورد کردم که کافر شدند و یک گروهی از مسیحیها که بعد کافر و مشرک شدند، چه کنم؟ امام(عليهالسلام) فرمود: آن کسی که مسلمان است و در فطرت اسلام متولد شده و بعد کافر شده گردن او را بزن؛ یعنی مرتد فطری میشود. پس کسی که پدر یا مادر یا هر دو مسلمان بودند گردنش را بزن و توبهاش نده و آن کس که بر فطرت متولد نشده یعنی آنکه پدر و مادرش مسلمان نبودند توبهاش بده، اما نصاری یعنی مذهبی که خودشان الآن دارند که أب و ابن و روح القدس را میپرستند که از کفر بدتر است و فعلاً به نصاری کار نداشته باش.
شاهد در کلمه «ولد» و «لم یولد» است. در اینجا حضرت بحث را در انعقاد نطفه نمیآورد، بلکه «ولد» و «لم یولد» است. آن کسی که مرتد ملی است را توبه دهد، اگر توبه کرد که هیچ و اگر توبه نکرد او را هم باید بکشد، این راجع به مسلمانها که مسلمان مرتد فطری داریم و مرتد ملی داریم. مسلمانی که «ولد علی الفطره فاضرب عنقه»، مسلمانی که «لم یولد علی الفطره» و مرتد ملی است «لا تضرب عنقه»، باید او را توبه بدهد. بنابراین در این دو روایت امام(عليهالسلام) ضابطه را «ولد» و «لم یولد» قرار داده است.
دیدگاه والد معظَّم(قدسسرّه)
ایشان میفرماید: مراد از ولادت در مقابل انعقاد نطفه نیست، بلکه مراد از ولادت اصل الخلقه است؛ یعنی اینجایی که دارد «رجلٌ ولدَ» یعنی «خلقَ»، ولادت به معنای خلق است و «خلقَ» هم از اول نطفه را میگیرد، یا «ولد علی الفطره» یعنی «خُلقَ». «ولد علی الفطرة» یعنی خلقتش بر اساس اسلام است. خلقت از اولین مرحلهاش مراد است که همان مسئله انعقاد نطفه است.
بنابراین ایشان کلمه فطرت را به معنای خلقت گرفته و دو دلیل ذکر میکند:
1. در آیه شریفه: «فطرت الله الذی فطر الناس علیها»[4] «فَطَرَ» به معنای «خَلَقَ» است. لذا «وِلدَ علی الفطرة» یعنی «ولدَ علی الخلقة» و خلقت هم همان خلقت اسلامی است که از اول نطفه پدر و مادر هر دو یا یک نفرشان مسلمان بودند.
2. دلیل دوم این است که ولادت که همان انتقال از عالم رحم به عالم دنیاست، چه اثری در ما نحن فیه میتواند داشته باشد؟ اگر این بچه در حال انعقاد نطفهاش، نطفهاش علی الاسلام منعقد شد، تا آخر باید حکم اسلام و مسلمان را تا زمان بلوغش بر او بار کنیم که بلوغ اسلام تبعی را دارد و بعد از بلوغش هم عنوان اسلام اصیل را پیدا میکند. حال آیا اظهار اسلام را لازم بدانیم یا نه که بحث دیگری است، اما زمان ولادت (این تشبیه را من میکنم) مثل مکان الولاده میماند، این بچه در دار الحرب به دنیا بیاید یا در دار الاسلام به دنیا بیاید، مکان نقشی نمیتواند داشته باشد، در آن زمان ولادت پدر و مادر مسلمان شوند یا نشوند چه فرقی میتواند داشته باشد.[5]
بررسی دیدگاه والد معظَّم(قدسسرّه)
البته باید توجه داشت که عنوان «کل مولودٍ یولد علی الفطره و لکن ابواه یهوّدان»، جدای از این مطلب ما نحن فیه است، در آنجا یعنی فطرت خدایی بر همه هست و این فطری در اینجا مراد آن نیست و در اینجا مراد از فطرت، خلقت است؛ یعنی خلق از مسلمان، مرتد فطری یعنی آن کسی که نطفهی او از یک مسلمانی یا پدر و مادر هر دو، یا احدهما، کافی است؛ چون تابع اشرف الابوین است، نطفهاش از او منعقد شود و لذا عنوان اسلام را دارد، اما حال الولاده چه اثری دارد؟!
لذا اینکه ایشان فرمودند کلمه فطرت به معنای خلقت است، مؤید نظریه مشهور است که «ولد علی الفطرة» ظهور در حال انعقاد نطفه دارد نه اینکه در حال ولادت پدر یا مادر مسلمان باشند که این اصلاً خلاف ظاهر است. «ولد علی الفطرة» یعنی «علی الخلقه»، کدام خلقت ولدَ؟ یعنی خلقتی که از اول مسلمان بوده، یعنی از زمان نطفه. لذا این روایت دوم قرینه میشود که آن «ولد علی الاسلام» هم یعنی «علی خلقة الاسلام» که خلقت اسلام از زمان نطفه میشود. بنابراین هم اینکه در روایت آمده: «ولد علی الفطرة» یعنی «علی الخلقه»، آن روایتی که میگوید: «کل مولودٍ یولد علی الفطرة»، قرینه دارد که مراد فطرت اسلامی است، «فطرة الله التی فطر الناس علیها».
نکته مهم دیگر آن است که حال ولادت چه اثری دارد؟ مثلاً در حال انعقاد نطفه پدر و مادر مسلمان بودند یا در حال ولادت هر دو کافر شدند این اثری ندارد، یک وقت میگوئید اینجا تعبد محض است قبول میکنیم، اما در اینجا تعبد محض نیست، بلکه خداوند یک عنایتی به مرتد فطری کرده که وقتی نطفهاش منعقد شده بر اسلام بوده لذا میگوید تو نباید از اسلام خارج شوی، تو که پدر و مادرت مسلمان بودند و در حین انعقاد یک چنین عنایتی به تو شد که مسلمان بودی، اما اگر از اسلام خارج شوی عقوبت تو شدیدتر است و عقوبت این است که توبه تو قبول نیست.
دیدگاه برگزیده
پس «ولد علی الاسلام» هم باشد ما میگوییم «ولد علی خلقة الاسلام»، نمیگوئیم وقتی داشت متولد میشد داشت شهادتین میگفت! قرینه واضح وجود دارد که «علی خلقة الاسلام» و آن هم از زمان نطفه است.
ب. بررسی دومین قید: اظهار اسلام بعد از بلوغ
[1] . تحرير الوسيلة، ج2، ص: 366، مسئله 10.
[2] . التهذيب 10- 139- 549، و الاستبصار 4- 254- 964؛ وسائل الشيعة؛ ج28، ص: 325، ح 34868- 6.
[3] . التهذيب 10- 139- 550؛ وسائل الشيعة؛ ج28، ص: 333، ح 34889- 5.
[4] . سوره روم، آیه 30.
[5] . «الظاهر أنّه ليس المراد بالولادة في النصوص و بعض الفتاوى ما يقابل انعقاد النطفة، بل المراد منها أصل الخلقة، خصوصاً مع التعبير بالولادة على الفطرة التي هي في الأصل بمعنى الخلقة، مضافاً إلى أنّ الولادة التي هي الانتقال من عالم الرحم إلى عالم الدنيا لا أثر لها في ذلك، بل الملاك هو حال الانعقاد الذي يرتبط بالأبوين و يضاف إليهما، و عليه فلو انعقد منهما في حال الكفر ثمّ أسلم أبواه أو أحدهما حال الولادة لا يكون فطريّاً؛ لأنّه لا تكون فطرته عن الإسلام و يؤيّد ما ذكرنا أنّه لو فرض موت الأب المسلم حال الولادة و كانت الأمّ كافرة فإنّه لا إشكال كما سيأتي في الحكم بإسلام الولد، مع أنّ الموجود في حال الولادة لا تكون إلّا الأمّ التي فرض كفرها، كما لا يخفى الثاني: هل يعتبر في المرتدّ الفطري إظهار الإسلام بعد البلوغ أم لا؟ و بعبارة اخرى هل يعتبر فيه أن يكون مسلماً بالأصالة، أو يكفي الإسلام الحكمي التبعي الثابت إلى زمان البلوغ، فلو انعقدت نطفته على الإسلام، و بلغ و اختار الكفر من دون سبق الإسلام لا يكون مرتدّاً فطرياً على الأوّل، و يكون على الثاني؟ ظاهر التعريف بل صريحه هو الأوّل؛ لما يستفاد من الروايات الواردة في الباب.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحدود؛ ص: 688 – 689.
نظری ثبت نشده است .