درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۳/۲


شماره جلسه : ۱۰۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • نکته اول: عدم ولایت تامّه زوج بر زوجه

  • نکته دوم: برابری مرد و زن از جهت عقل

  • آیه اول

  • آیه دوم

  • جمع‌بندی بحث

  • آیه سوم

  • آیه چهارم

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه بحث گذشته
از بحث‌های گذشته چند نکته به دست می‌آید:

نکته اول: عدم ولایت تامّه زوج بر زوجه
در قرآن کریم آیه‌ای که دلالت کند بر اینکه زوج بما أنه زوجٌ یک ولایت تامه بر زوجه دارد پیدا نکردیم، نه آیه «الرجال قوامون»[1] دلالت بر این مدعا دارد و نه آیه «للرجال علیهنّ درجة»[2]، هیچ کدام دلالت بر این مطلب نداشت. لذا آیه‌ای که بتوانیم یک ولایت تامه برای مرد استفاده کنیم نیافتیم. اینکه بگوئیم زن وقتی عقد ازدواجش را با مرد منعقد کرد، مادامی که این زوجیّت برقرار است مرد یک ولایت تامه دارد!

نکته دوم: برابری مرد و زن از جهت عقل
در قرآن آیاتی داریم که اگر ما این آیات را محور قرار بدهیم، توهم این مطلب که بگوئیم زن من حیث العقل اضعف از مرد است از بین می‌رود. یک آیه همین آیه‌ای است که در اصول هم خواندیم به مناسبت این‌که فرمایش محقق نائینی1 را تأیید کردیم. مرحوم نائینی (در مقابل فلاسفه و منطقی‌ها که می‌گویند برای انسان فصل حقیقی نمی‌توانیم بیان کنیم) می‌گوید: می‌شود فصل حقیقی بیان کرد و فصل حقیقی انسان یعنی موجودی که دارای نفس ناطقه است که ما گفتیم شاید مراد نائینی از این نفس ناطقه، همان روح خدایی و فطرت الهی است. از جمله این آیات عبارتند از:

آیه اول
(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ)[3]

سؤال ما این است از همین آیه فطرت آیا فطرتی که خدا در نهاد مرد قرار داده با فطرتی که در نهاد زن قرار داده دو تاست یا این‌که این آیه می‌فرماید: «فطر الناس علیها»، همه مردم از زن و مرد و صغیر و کبیر، همه این را دارند. البته ممکن است شما بگوئید حتّی اطلاق آیه می‌گوید این فطرت در مجنون هم وجود دارد، یک آدمی که مجنون هست او هم هست و ما کاری به او نداریم، ولی زن و مرد از این جهت مساوی هستند، مبدأ برای شیئیت انسان، مبدأ برای صورت نوعیه انسان که صورت آن است که حقیقت انسان را حکایت می‌کند، همین فطرت الهی است. وقتی این فطرت در زن و مرد یکی شد آیا ما می‌توانیم بگوئیم زن از حیث واقع عقلش کمتر است مرد است؟! نمی‌شود گفت و این را ملتزم شد، و با این آیه شریفه سازگاری ندارد. لذا نمی‌توانیم بگوئیم فطرت زن و مرد یکی است اما من حیث الخلقة و التکوین عقل‌شان فرق می‌کند؛ زیرا عقل همان فطرت است.

همچنین روایتی که بگوید زن و مرد فرق دارد نداریم؛ چون واقعاً فطرت همه ما هم اسلام است و هم ایمان، ولی سنی‌ها روی آن پرده‌ای قرار دادند و حکایت از یک قضیه خارجیه درباره‌اش می‌کنند که باید بررسی کنیم. این بحث هم جنبه فقهی دارد که ما تا کنون دنبال آن بودیم که ببینیم آیا از قرآن آیه‌ای پیدا می‌کنیم که مرد به مجرد انعقاد عقد زوجیت یک ولایت تام بر زن دارد؟ چنین آیه‌ای نداریم، حال می‌خواهیم بگوئیم راجع به مساوی بودن در تعقل و تفکر، آیاتی دلالت واضحه دارد، یکیش همین آیه فطرت است.

آیه دوم
(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)[4]

یعنی مؤمن ولیّ مؤمن است،‌ مؤمنه هم ولی مؤمن است این دلالت آیه مسلم است. ‌می‌شود در باب امر به معروف خدا زن را ولیّ مرد قرار بدهد؛ یعنی اگر یک مردی معروف را ترک کرد زن ولایت دارد که به او امر کند و اگر یک مردی منکر را مرتکب می‌شود زن ولایت دارد که او را نهی از این منکر کند. در اینجا خداوند ولایت زن را بر مرد جعل کرده همان‌گونه که مرد هم بر زن ولایت دارد.

سؤال ما این است که آیا این با اختلاف در عقل ممکن است؟ بگوئیم اگر واقعاً زن من حیث التکوین از جهت عقلی ضعیف‌تر از مرد باشد، نباید حتّی فی موردٍ واحد خدا او را بر مرد ولیّ قرار داده باشد، اما اینجا می‌بینیم در باب امر به معروف و نهی از منکر برای زن ولایت قرار داده شده است. پس معلوم می‌شود که زن من حیث التعقل هیچ نقصانی نسبت به مرد ندارد.

جمع‌بندی بحث
گفتیم اولاً، آیه‌ای در قرآن که ولایت مطلقه برای زوج اثبات کند نداریم، بعداً روایات را بررسی می‌کنیم. ثانیاً، می‌گوئیم آیاتی داریم یا به دلالت اقتضا یا لزوم بیّن بالمعنی الاخص، یا مطابقه، دلالت دارد بر اینکه زن و مرد عقل‌شان یکی است، این آیات را می‌خوانیم. آیه اول می‌گوئیم به دلالت مطابقه است، می‌گوید «فطر الناس علیها» اطلاقش هم مرد را می‌گیرد و هم زن را. آیه دوم به دلالت اقتضا است که می‌گوئیم اگر زن عقلش کمتر از مرد باشد، محال است که خدا ولو فی موردٍ واحد بگوید در این مورد ولایت دارد کما اینکه یک مورد هم نداریم که خدا برای بچه نسبت به بالغ و برای مجنون نسبت به عاقل ولایت قرار داده باشد.

یک انسان‌های خاصی که مصطفای الهی قرار می‌گیرند، انسان‌هایی که حتی کراهتی هم از آنها سر نزده، فکر گناه هم نکردند، اینها نبی می‌شوند و الا «إنما أنا بشر مثلکم»، این «مثلکم» نه فقط از حیث خوردن و خوابیدن و جهات ظاهری است، حتی در آن قوه بین انسان و نبی مشترک است، «فطر الناس علیها»، اما در نبی یک مراحل دیگری هم طی می‌کند و می‌شود مصطفای الهی، می‌شود نبی. و الا اینطور نیست که بگوئیم خدای تبارک و تعالی آن روحی که در نبی دمیده  با سایر موجودات فرق دارد! البته خلقت ظاهری اینها هم نوری است؛ یعنی بحثی که در خلقت پیامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله و خلقت امیرالمؤمنین عليه‌السلام است که اینها من نورٍ واحد هستند همه مسلم است و یک امر اضافه‌ای است بر آنچه مشترک بین پیامبر و سایر مردم است ولی در اصل العقل و اصل الفطره فرقی بین اینها نیست.

بحث این است که الآن این فطرت و این روح الهی در همه موجود است، «السعید سعیدٌ فی بطن امه، الشقی شقیٌ فی بطن امه» هم درست است، اینکه پیامبر از آن نوری که هست منقسم شد بین پیامبر و امیرالمؤمنین عليه‌السلام درست است؛ یعنی قطعاً اینها یک اضافه‌ای دارند و یک جهاتی دارند ولی اصلش مشترک است.

همچنین این روایاتی که می‌گوید: طینت شیعه با طینت اهل‌سنت فرق می‌کند مسلّم صحیح است، اما طینت به معنای تکوین نیست؛ یعنی طینت به معنای این نیست که بگوئیم از آن جنسی که شیعه درست شده و آن جنسی که سنی درست شده فرق دارد، طینت ولو آن طین خارجی است ولی طینت یک امر اشراقی است که خدای تبارک و تعالی نسبت به شیعه دارد. درست است که در عرف می‌گوئیم گل این آدم با فلان آدم فرق دارد و مرادشان همین طینت است ولی مسئله‌اش تکوین نیست. «السعید سعید فی بطن امه» معنایش این نیست که تکویناً سعید آفریده شده، اگر این باشد جبر می‌شود و اصلاً تکلیف معنا ندارد، لذا آنجا هم آن روایات را توجیه می‌کنند.

آیه سوم
(إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً)[5]

این آیه زن و مرد را کاملاً کنار هم قرار می‌دهد. سؤال این است که «إن المسلمین و المسلمات» یعنی آن عقلی که در مرد مسلمان هست که به برکت آن عقل «اسلمَ»، در زن هم وجود دارد، «و المؤمنین و المؤمنات» آن عقلی که مبدأ ایمان در مرد است مبدأ ایمان در زن هم هست؟ «و القانتین و القانتات» آن عقلی که مبدأ اطاعت در مرد هست در زن هم وجود دارد، «و الصادقین و الصادقات» این مقام صدق (که مقام بسیار قوی‌ای است، ما از ائمه عليهم‌السلام می‌خواهیم تعبیر کنیم می‌گوئیم «هُم الصدیقون»، یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گوئیم «هی الصدیقة الکبری»)، زن می‌خواهد به مقام صادقه بودن برسد عقل نمی‌خواهد؟! اگر عقلش ضعیف باشد می‌تواند این مراتب را داشته باشد؟

این آیه شریفه تمام اینها را علی السویه قرار داده، «و الصابرین و الصابرات» خیلی از ما مردها صبر نداریم؛ چون عقل صبر را نداریم، اصل الصبر متوقف بر عقل است.[6] «و الخاشعین و الخاشعات»؛ چه کسی می‌تواند در نماز خشوع داشته باشد؟ کسی که معرفتش به خدا زیاد باشد و الا اگر کسی معرفت نداشته باشد نمی‌تواند خشوع داشته باشد. «و المتصدقین و المتصدقات» نمی‌شود بگوئیم زن تکویناً من حیث العقل کمتر از مرد است اما در کنار اینها هم قرار گرفته، در اینها ممکن است گاهی اوقات مردها قوی‌تر باشند و یا گاهی هم زن‌ها قوی‌تر باشد و بستگی دارد چه مقدار استفاده کنند.

آیه چهارم
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)[7]

در این آیه خداوند می‌فرماید: فرقی نمی‌کند عمل صالح را چه کسی انجام دهد، «من ذکرٍ أو أنثی»، یا «من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أنثی و هو مؤمن»[8]؛ (اینکه گفتم دلالت اقتضا یا التزامی، هر چه می‌خواهید تعبیر کنید) یعنی زن صلاحیت اینکه هر عمل صالحی که از مرد صادر بشود از زن هم صالح بشود، زن هم قابلیت جهاد دارد اما شارع تخفیفاً گفته زن جهاد انجام ندهد، تخفیفاً آمده یک تسهیلی را برای او قائل شده نه اینکه زن صلاحیت ندارد.

حتی شاید در مسئله شهادت دادن هم اگرچه آیه می‌گوید: «أن تضل إحداهما»[9]؛ یاد بیاورد در دیگری، در سوره نساء آیه 124 می‌فرماید: «و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثی»، در اصل عمل صالح مشترکند، الآن در میان خود مردها یک کسی عارف می‌شود، دائماً عمل صالح انجام می‌دهد و یک کسی هم عارف نیست و گاهی اوقات یک عمل صالحی انجام می‌دهد ولی در اصلش مشترک‌اند.

«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة»[10]، فرقی نمی‌کند در رسیدن به حیات طیبه، سؤال من این است که چطور می‌شود که آقایان می‌گویند در معرفت خدا، در رسیدن به حیات طیبه، در تقوا مرد و زن یکسان هستند اما به «فضَّلَ» که می‌رسند می‌گویند از حیث ذاتی و تکوینی عقل زن کمتر از مرد است! این با هم قابل جمع نیست. بعد از آیات سراغ روایات می‌آئیم و بعد هم می‌آئیم سراغ فرمایشاتی که امیرالمؤمنین عليه‌السلام در نهج البلاغه  دارد.



وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1] . «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ » سوره نساء، آیه 34.
[2] . سوره بقره، آیه 228.
[3] . سوره روم، آیه 30.
[4] . سوره توبه، آیه 71.
[5] . سوره احزاب، آیه 35.
[6] . نکته: یک کسی به انسان اهانت می‌کند، الآن در زمان ما ممکن است به طلبه‌ها اهانت کنند که واقعاً اگر بخواهیم مقام صبر را پیدا کنیم، آدم باید تحمل کند و بپذیرد و نباید از میدان خارج شود. این یک عقلی می‌خواهد و آن طلبه‌ای که زود می‌گوید مردم به ما اهانت می‌کنند مگر دیوانه هستم در این رشته بمانم؟! تو از این رشته بیرون بروی دیوانه‌ای، باید صبر کنی، این همه خدا راجع به صبر فرموده و صبر بر مصائب یک موردش همین است، یک وقت انسان قدرت اداره زن و بچه‌اش را ندارد و عقل می‌گوید برو سراغ راهی، ولی اینکه بخواهد اصل این راه را مورد سوال قرار بدهد این واقعاً نمی‌شود.
[7] . سوره حجرات، آیه 13.
[8] . سوره نحل، آیه 97.
[9] . سوره بقره، آیه 282.
[10] . سوره نحل، آیه 97.

برچسب ها :

عدم ولایت مطلق زوج بر زوجه تساوی زن و مرد از حیث عقل عدم تفضیل تکوینی مرد بر زن فطرت الهی

نظری ثبت نشده است .