درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۹/۶


شماره جلسه : ۴۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • دلیل چهارم بر شرطیت اسلام در صحت عبادات: روایات

  • روایت اول

  • بررسی سند روایت

  • بررسی معلی بن محمد بصری

  • بررسی معنای اضطراب در حدیث

  • بررسی حسن بن علی الوشاء

  • بررسی وثاقت محمد بن فضیل صیرفی

دیگر جلسات

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ



دلیل چهارم بر شرطیت اسلام در صحت عبادات: روایات
دلیل چهارم بر شرطیت روایاتی است که در این‌باره وارد شده است. عمده این روایات را مرحوم کلینی در کتاب الحجه کافی «باب معرفة الامام و الرد إلیه» دارد. در این باب آنچه محل استشهاد ماست دو روایت است که بعید نیست این دو روایت یک روایت باشد.

روایت اول
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(ع) إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ يَعْرِفُ اللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ فَإِنَّمَا يَعْبُدُهُ هَكَذَا ضَلَالًا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ تَصْدِيقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِيقُ رَسُولِهِ(ص) وَ مُوَالاةُ عَلِيٍّ(ع) وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى(ع) وَ الْبَرَاءَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَكَذَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]

بررسی سند روایت
اولین راوی، حسین بن محمد است که مراد همان حسین بن محمد بن عمران اشعری است که از مشایخ کلینی است و در ثقه بودنش هم بحثی نیست.[2]

بررسی معلی بن محمد بصری
راوی بعدی معلی بن محمد است که همان معلی بن محمد البصری است؛ چون راوی از معلی بن محمد اگر حسین بن محمد عمران باشد می‌شود معلی بن محمد بصری، البته یک معلی بن محمد زیادی هم داریم که برخی می‌گویند این دو نفر یکی هستند، منتهی بحث در خود این معلی بن محمد است. نجاشی می‌گوید: کنیه‌ این معلی بن محمد ابوالحسن است و بعد می‌گوید: «مضطرب الحدیث و المذهب و کتبه قریبةٌ»[3] و ابن غضائری می‌گوید: «یعرف حدیثه و ینکر و یروی عن الضعفاء و یجوز ان یخرّج شاهدا»[4]؛ از ضعفا نقل می‌کند و روایت‌های معلی بن محمد را به عنوان یک شاهد و مؤید می‌توانیم قرار دهیم.

محقق خوئی(قدس‌سرّه) در معجم استظهار می‌کند که این معلی بن محمد موثق است، بعد می‌فرماید این‌که نجاشی می‌گوید اضطراب در مذهب دارد ثابت نیست. ایشان می‌گوید: «اما الاضطراب فی الحدیث فإنما هو بمعنی أنه قد یروی ما یعرف و قد یروی ما ینکر»؛ اگر گفتند یک راوی مضطرب الحدیث است به این معناست که یک روایتش را قبول می‌کنند و یک روایتش را قبول نمی‌کنند، معنایش این نیست که همه روایاتش را رد کنند. ظاهر عبارت ابن غضائری این است که کسی که مضطرب الحدیث است «یعرف و ینکر»؛ یعنی حدیثش را گوش می‌دهیم و انکار می‌کنیم نه اینکه تبعیض و تبعّض باشد، بگوئیم اگر ده تا حدیث دارد پنج تا یعرف و پنج تا هم ینکر.

بررسی معنای اضطراب در حدیث
در اینجا باید دید که معنای اضطراب در حدیث چیست؟ آیا همین معنایی که محقق خوئی(قدس‌سرّه) فرمود درست است (که اضطراب در حدیث یعنی یک راوی روایاتی را نقل می‌کند که بعضی‌هایش مورد قبول طایفه قبول می‌گیرد و برخی هم مورد قبول طایفه قرار نمی‌گیرد) یا این‌که معنای اضطراب در حدیث این است که یک حدیث را مختلف نقل می‌کند؟ اضطراب در علم درایه و رجال غیر از اضطراب در جاهای دیگر است، اضطراب به معنای اختلاف است، «اضطربَ» یعنی «اختلفَ». بعد بگوئیم راوی که مضطرب الحدیث است؛ یعنی یک حدیثی را مختلف نقل می‌کند و اینها «یخالف بعضها بعضا مع عدم امکان ترجیح احدهما علی غیره».

مرحوم مامقانی در کتاب مقباس الهدایه می‌گوید: «کل حدیث اختلف فی متنه أو سنده فروی مرة علی وجهٍ و اخری علی وجهٍ آخر یخالف له»[5]؛ خود این راوی یک بار نقل می‌کند به یک صورت و همین راوی همین مطلب را به یک نحو دیگری بیان می‌کند، این می‌شود مختلف الحدیث. لذا تعجب است که محقق خویی(قدس‌سرّه) این معنا را بیان فرمود (که بگوئیم «قد یروی ما یعرف و قد یروی ما ینکر»؛ یعنی بگوئیم ده تا حدیث دارد و بعضی از احادیثش را دیگران قبول دارند و بعضی را قبول ندارند)، این معنای اضطراب در حدیث نمی‌شود.

به نظر ما حق با مرحوم مامقانی است و اضطراب در حدیث یعنی یک راوی به چند صورت مختلف روایت را نقل می‌کند. فرمایش محقق خوئی(قدس‌سرّه) این است که دو حدیث لااقل، یکی یعرَف و دیگری ینکر، اولاً عرض کردم این فرمایش محقق خوئی(قدس‌سرّه) با آنچه ابن غضائری می‌گوید: «یعرف حدیثه و ینکر» منافات دارد؛ زیرا «ینکر» همان حدیث را نه اینکه «یعرف حدیثه و ینکر حدیثٌ آخر»، بلکه همان حدیث، یعنی بود و نبودش یکی است. این یعرف نه اینکه یعمَل.

ایشان اضطراب در حدیث را این‌گونه معنا می‌کند: «کل حدیث اختلف فی متنه أو سنده»؛ سند را هم می‌آورد که باز اضطراب در سند هم خودش یک بحث دیگری است، «فروی مرةً علی وجهٍ»؛ یعنی به یک کیفیتی، «و اُخری علی وجهٍ آخر»؛ یعنی همان حدیث را، «مخالف له، سواء وقع الاختلاف من رواة متعددین أو راوٍ واحد أو من المؤلفین أو الکتاب»، که اینها منشأهای اختلاف است.

در ادامه بحث می‌گوید: ‌اهل درایه گفته‌اند: قانون اول در اضطراب در حدیث قانون این است که ببینیم آیا یکی از اینها مرجحی بر دیگری دارد یا نه؟‌ یعنی یک راوی یک متنی را دو سه صورت نقل می‌کند و ما باید ببینیم که آیا یکی از این متن‌ها نسبت به متن دیگر رجحانی دارد یا نه؟ اگر داشت «نأخذ بالراجح»، اما اگر دیدیم رجحانی نداشت اینجا می‌گوئیم اعتباری ندارد. بنابراین اختلاف در حدیث یعنی در یک حدیث که مختلف نقل شده است که در اینجا صاحب مقیاس نظرش عمدتاً روی متن بوده که می‌گوئیم حدیثٌ مضطربٌ یعنی مختلف نقل کردند ولی ظاهرش این است که می‌خواهد بگوید یک راوی.

بنابراین ممکن است منشأ اضطراب در حدیث این باشد که یک حدیثی را ناقلین و روات دست‌شان رسیده و هر راوی به یک نحوی نقل کرده و در آن اضطراب به وجود آمده، ولی خود اضطراب اولی اگر گفتیم یک حدیثی را یک ناقلی خودش مختلف نقل کرده این می‌شود مضطرب الحدیث.

در اینجا بحث در این است که آیا اضطراب در حدیث که یک تنقیصی برای راوی است بگوئیم این در بعضی از احادیثش خوب نقل کرده و در بعضی از احادیث ضعف داشته و در برخی هم ضعف نداشته؟! در برخی از احادیثش نسیان داشته و در بعضی نداشته؟ این را تعبیر به اضطراب نمی‌کنند. آنچه من می‌فهمم این است که باید نسبت به راوی واحد و روایة واحدة دو سه صورت نقل کند، وقتی دو سه صورت نقل کرد، مثل اینکه در عرف خودمان هم وقتی یک کسی بگوید: مطلبی که فلان فقیه گفته را برای ما بگو، اگر خود شخص یک قصه را دو سه صورت نقل کرد می‌گوئید حرف‌هایت سازگاری ندارد و اضطراب در حدیث داری.

بحث بعدی این است که نجاشی از کجا می‌گوید معلی بن محمد اضطراب در حدیث دارد؟ اگر مبنای محقق خوئی(قدس‌سرّه) را در معنای اضطراب بپذیریم، باید بگوئیم روایاتی که معلی بن محمد دارد، روی آن مبنا می‌گوید: بعضی از روایاتش که «یعرف»، در حالی که از عبارت نجاشی هم استفاده می‌شود اگر کسی مضطرب الحدیث بود در سلسله هر سندی واقع شد آن حدیث اعتباری ندارد، یکی از عناوین تضعیف است.

یک کسی که ششصد و اندی روایت دارد، اما ثابت نیست که اضطراب در حدیثی که ما می‌خواهیم معلی بن محمد داشته باشد؛ زیرا شواهد دیگری از روایات دیگر دارد از احادیثی نیست که «ینکر» باشد، از احادیثی است که «یعرف» است.

نکته دیگر آن‌که اگر در یک روایتی صدر و ذیلش با هم سازگاری نداشت، ممکن است راوی‌اش زراره باشد، محمد بن مسلم باشد، سبب تضعیف آن راوی نمی‌شود و زیاد هم داریم و به آن روایت مضطرب نمی‌گویند، می‌گوئیم در این روایت یک مشکلی وجود دارد و ما نفهمیدیم چه باید کنیم و لذا حجیت از ما ساقط می‌شود.

نکته دیگر این‌که معلی بن محمد کتاب‌های مهمی دارد، کتاب الایمان و درجاته و منازله و زیادته و نقصانه، کتاب کفر و وجوهه، کتاب الدلائل، کتاب الامامة، خود این کتاب‌های متعدد و این همه روایات زیادی که دارد. نکته قابل توجه آن است که در رجال، اگر کسی کثیر الروایة بود و قدحی برایش وارد نشد همین بر وثاقت کافی است. به بیان دیگر، گاهی یک شخصی چند روایت دارد می‌گوئیم این سبب توثیق او نمی‌شود، اما اگر کسی صد روایت دارد یا بیشتر دارد و کثیر الروایة شد و قدحی بر او ذکر نکردند این خودش بهترین دلیل برای توثیقش هست.

ما باشیم و معنای ابن غضائری این «یعرف» «کلا یعرف» است، اصلا به حدیث عمل نمی‌کنیم. این را در کتاب الضعفا آورده است. پس چرا می‌گوئید دلیل بر ثقه بودنش هست؟! ما باشیم و عبارت ابن غضائری می‌گوید «یعرف حدیثه و ینکر»، این تضعیف است، «یروی عن الضعفاء» تضعیف است، دو دلیل برای تضعیفش می‌آورد و بعد هم می‌گوید: «یجوزُ» که به عنوان شاهد از آن استفاده کنیم. بنابراین آنچه مانع از وثاقتش هست این است که اضطراب از حدیث و مذهب دارد که ثابت نیست. لذا همان طوری که محقق خوئی(قدس‌سرّه) فرمودند موثق است، ما هم می‌گوئیم موثق است.

بررسی حسن بن علی الوشاء
راوی بعد حسن بن علی الوشاء است که از وجوه طایفه است. یکی از نکاتی که نجاشی درباره وی نقل می‌کند آن است که: «هو ابن بنت الیاس الصیرفی و قد روی عن جده الیاس قال لما حضرت الوفاة»؛ حسن بن علی الوشاء می‌گوید: وقتی جدّم الیاس در حالت احتضار بود، «قال لنا»؛ به ما که نوه‌هایش بودیم گفت شاهد باشید بر من «و لیست ساعة الکذب هذه الساعة»؛ گفت ببینید این ساعت که ساعت آخر عمر من است و ساعت دروغ گفتن نیست، «سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول والله لا یموت عبدٌ یحبّ الله و رسوله و یتولّی الائمة فتمسّه النار»؛ من از امام صادق عليه‌السلام شنیدم که حضرت قسم خورده عبدی که خدا و رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌وآله) را دوست دارد و ولایت ائمه معصومین(عليهم‌السلام) را قبول دارد، هرگز آتش جهنم به بدنش آسیبی نمی‌رساند، «ثم اعاد الثانی و الثالثة من غیر ان أسأله»[6]؛ دوباره خواند، سه باره خواند بدون این‌که ما بگوئیم دوباره برای ما تکرار کن.

بنابراین معلی بن محمد ثقه بوده و نسبت به وثاقت حسن بن علی الوشاء نیز بحثی وجود ندارد.

بررسی وثاقت محمد بن فضیل صیرفی
محمد بن فضیل همان محمد بن فضیل بن کثیر الازدی الکوفی الصیرفی می‌دانیم که این را هم شیخ طوسی(قدس‌سرّه) در رجالش رمی به غلو[7] و تضعیف[8] کرده، اما شیخ مفید می‌گوید: «هو من الفقهاء و الرؤساء الاعلام الذین یؤخذ منهم الحلال و الحرام و الفتیا و الاحکام و لا یطعن علیهم بشیءٍ»[9].

نکته‌ای که هست این است که آیا محمد بن فضیل صیرفی با محمد بن قاسم بن فضیل دو تا هستند؟ چون رُواتی که از این دو نقل می‌کنند و کسانی که این دو از آنها نقل می‌کنند اشتراکات زیادی دارند. محقق اردبیلی(قدس‌سرّه) در جامع الرواة می‌گوید: این دو یکی هستند، اما برخی مثل محقق خوئی(قدس‌سرّه) قبول نکردند. به هر حال اگر دو تا هم باشند یا یکی، وثاقت دارند و از جهت وثاقت فرقی ندارند.

ابو حمزه هم که ثابت بن دینار ابو حمزه ثمالی معروف است. بنابراین روایت از جهت سند مشکلی ندارد.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‌1، ص: 180، ح 1.
[2] . رجال‏النجاشي/باب‏الألف‏منه/باب‏الحسن‏والحسين/66، شماره 156.
[3] . رجال‏النجاشي/باب‏الميم/ومن‏هذا.../418، شماره 1117.
[4] . ابن‏الغضائري/الرجال‏لإبن‏الغضائري/سهل‏بن‏أحمد.../96.
[5] . «المضطرب و هو كل حديث اختلف‏ فى‏ متنه‏ او سنده فروى مرة على وجه و اخرى على وجه اخر مخالف له سواء وقع الأختلاف من رواة متعدّدين او راو واحد او من المؤلّفين او الكتاب كك بحيث يشتبه الواقع.» مقباس الهدایه، ج1، ص 386؛ تنقيح المقال فى علم الرجال (رحلي) ؛ ج‏3خاتمة ؛ ص51.
[6] . «الحسن بن علي بن زياد الوشاء بجلي كوفي قال أبو عمرو: و يكنى بأبي محمد الوشاء و هو ابن بنت إلياس الصيرفي خزاز من أصحاب الرضا عليه السلام و كان من وجوه هذه الطائفة روى عن جده إلياس. قال: لما حضرته الوفاة قال لنا: اشهدوا علي و ليست ساعة الكذب هذه الساعة لسمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول و الله لا يموت عبد يحب الله و رسوله (و الرسول) و يتولى الأئمة فتمسه النار ثم أعاد الثانية و الثالثة من غير أن أسأله.» رجال‏النجاشي، ص 39، شماره 80.
[7] . رجال‏الطوسي/أصحاب‏أبي‏الحسن.../باب‏الميم/365، شماره 5422.
[8] . رجال‏الطوسي/أصحاب‏أبي‏الحسن.../باب‏الميم/343، شماره 5124.
[9] . الرد على أصحاب العدد - جوابات أهل الموصل، ص: 25‌.

برچسب ها :

محمد بن فضیل شرطیت اسلام در صحت عبادات روایات باب معرفه الامام معلی بن محمد اضطراب در حدیث حسن بن علی الوشّاء

نظری ثبت نشده است .