موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۲/۲۰
شماره جلسه : ۹۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
طائفه دوم روایات
-
روایت اول
-
روایت دوم
-
روایت سوم
-
روایت چهارم
-
روایت پنجم
-
بررسی روایات تقیه
-
بررسی قاعده الزام در مسئله
-
جمعبندی بحث
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
نتیجه بحثهای گذشته این شد که ایمان شرط در صحت عبادت است و نماز یا هر عبادتی که خالی از ایمان باشد باطل بوده و گویا اصلاً واقع نشده است. ابتدا به یک آیه از آیات قرآن را استدلال کردیم و بعد دو گروه از روایات استدلال نمودیم، یک گروه روایات باب 29 و یک گروه هم روایات باب اول را بیان کردیم و این دو گروه را برای استدلال آوردیم. عرض کردیم که این روایات باب اول وقتی میگوید: «بنی الاسلام علی خمس»، یکیش هم ولایت هست از این روایات به خوبی استفاده میشود که اسلام واقعی آن است که متضمن ایمان است.یک تعبیر در روایات بود که ائمه ما میفرمایند یک اسلامی داریم که «هو الظاهر الذی علیه الناس» همین شهادت به توحید، نبوت، نماز، روزه، حج و زکات است، اما آن روایات «بنی الاسلام علی خمس» اسلام واقعی را میگوید که در یکی از ارکانش که مهمترین رکنش هم هست و مفتاح بقیه ارکان است عبارت از «ولایت» است.
طائفه دوم روایات
اینجا چند روایت معتبر را ایشان نقل میکند، هم از کافی، هم از شیخ طوسی و هم از شیخ صدوق.
روایت اول
آنچه از شیخ طوسی نقل میکند، محمد بن خالد برقی در نامهای به امام جواد عليهالسلام مرقوم میکند: آیا نماز پشت سر کسی که بر پدر تو و بر جد تو توقف کرده و واقفی شده میتوان نماز خواند؟ امام عليهالسلام فرمود: پشت سر او نماز نخوان.
روایت دوم
این روایت را شیخ صدوق و شیخ طوسی در تهذیب دارد، از اسماعیل جعفی نقل میکند که به امام باقر عليهالسلام عرض میکند: کسی هست که محب امیرالمؤمنین عليهالسلام است اما تبری ندارد و میگوید: امیرالمؤمنین عليهالسلام را هم بیشتر دوست دارم، امام عليهالسلام فرمود: «فهذا مخلَّطٌ»؛ این آدم مخلط است، آدمی است که حق و باطل در او مخلوط شده و آدم مخلط هم عدو است. بعد حضرت میفرماید: «فلا تصلِّ خلفه»؛ پشت سر این آدم نماز نخوان و این آدم کرامت دینی ندارد مگر اینکه تقیه کنی.
روایت سوم
روایت دیگری هست که کلینی از زراره نقل میکند: «سألت ابا جعفر علیه السلام عن الصلاة خلف المخالفین»؛ که این عام است، نماز پشت سر اهلسنت میشود خواند یا نه؟ حضرت فرمود: اینها نزد ما فقط به منزله جدار هستند؛ یعنی تو که نماز پشت سرشان بخوانی یعنی پشت سر دیوار نماز خواندی!
روایت چهارم
علی بن راشد میگوید: به امام باقر عليهالسلام عرض کردم دوستان شما در اینکه پشت سر اهلسنت و مخالفین میشود نماز خواند یا نه اختلاف دارند، «فأصلی خلفهم جمیعاً فقال علیه السلام لا تصل إلا خلف من تثق بدینه»؛ حضرت فرمود: پشت سر کسی که به دین او اطمینان داری یعنی امامی اثناعشری، فقط پشت سر او نماز بخوان.
روایت پنجم
کشی در رجالش از یزید بن حماد از امام کاظم عليهالسلام نقل میکند: «قلت له اصلی خلف من لا اعرف؟»؛ کسی که نمیدانم امامی است یا نه؟ نه اینکه نمیدانم عادل است یا نه؟ آن که سؤال ندارد، حضرت فرمود: «لا تصل إلا خلف من تثق بدینه».
این روایات روی همان قاعده است؛ یعنی ما وقتی یک قاعدهای به دست آوردیم که ایمان شرط در صحت عمل است دو نتیجه میگیریم: 1) عملی که خود این مخالف انجام میدهد باطل است. 2) ما نمیتوانیم پشت سر اینها نماز بخوانیم مگر در فرض تقیه و خود اهل سنت هم میدانند که شیعه تقیةً پشت سرشان نماز میخوانند.
بررسی روایات تقیه
در تقیه مداراتی آن روایتی که داریم «من صلّی خلفهم فکأنما صلّی خلف رسول الله فی الصفّ الاول»[7]، یک چنین روایتی داریم؛ چون برای شیعه واقعاً مشکل است پشت سر کسی که امیرالمؤمنین عليهالسلام را قبول ندارد نماز بخواند! چون خیلی مشکل است این روایت را داریم که ثوابی که به شما میدهند مثل ثواب کسی است که پشت سر پیامبر صلياللهعليهوآله در صف اول نماز بخواند، این روایت معنایش این نیست که اینها نعوذ بالله رسول خدا بشوند، نه، ثواب اقتدا با این شرایط و خصوصیات ارزش دارد.[8]
خود مرحوم والد ما یک رسالهای در تقیه مداراتی دارند منتهی خیلی موجز است، این روایت را هم داریم، ما تقیةً پشت سر اینها نماز میخوانیم و نیازی به اعاده هم نداریم. از آن روایات به خوبی اجزاءش هم استفاده میشود و نیازی به اعاده هم ندارد، اما قاعده اولی شرطیت ایمان در صحت عبادات و در جواز اقتدای به امام جماعت است. این روایات در جلد 10 حدائق صفحات 4 تا 6 آمده است. تا اینجا بحث از شرطیت ایمان در صحت عبادات تمام شد.
بررسی قاعده الزام در مسئله
لذا اینجا مورد و موضوعی برای قاعده الزام نیست؛ زیرا روی مذهب خودمان میگوئیم «الایمان شرطٌ للصحة»، آنها ایمان را شرط صحت نمیدانند. در این اندازه که آنها روی مذهب خودشان نماز میخوانند، روی مذهب خودش نیاز به اعاده ندارد ولی طبق مذهب ما نیاز به اعاده دارد. روی مذهب خودش نمیتوانیم بگوئیم تارک الصلاة است، روی مذهب خودش نماز میخواند، این آثار را میتوانیم برایش بار کنیم اما قاعده الزام نمیآید نفی شرطیت ایمان نسبت به مخالفین را درست کند. اقتدا را از راه قاعده الزام هم میشود درست کرد؛ چون او معتقد نیست و نماز میخواند منتهی در جایی است که این عمل من چه بخواهم و چه نخواهم به من ارتباط پیدا کند، ولی آدم میتواند اقتدا نکند به مسجد الحرام و مسجد النبی نرود.
ما چون قاعده الزام را تا اینجا جاری کردیم که اگر امام جماعت تسبیحات اربعه را یک بار کافی بداند اما مأموم اجتهاداً یا تقلیداً میگوید سه بار، فقها میگویند نمیشود اقتدا کند و ما جزء قاعده الزام گفتیم احکام صحت را برایش بار کرده و جاری میکنیم.
منتهی یک نکتهای که قبلاً هم گفتیم در جایی است که او فاقد رکنی نباشد، الآن این ایمان شرطیتش از طهارت و قبله و اجزاء به مراتب بالاتر است مثل شرطیت اسلام میماند. حال اگر یک کافری شروع به نماز خواندن کرد ولو بگوئیم قصد قربت هم از او تمشی می شود، قاعده الزام میشود اینجا جاری شود؟ ما در قاعده الزام میگوییم آثار صحت فعلی برایش بار شود، جایی که میدانیم رکن را ندارد نمیشود اثر صحت برایش بار کرد و لذا استثنا منحصر به تقیه میشود. لذا قاعده الزام در جایی که طرف مقابل رکنی را نمیآورد ولو اعتقاد به صحتش هم داشته باشد، اینجا نمیشود صحت ظاهریه برایش درست کنیم، صحت فعلیه که ما ترتیب اثر برایش بدهیم، در باب ایمان فاقد یک رکن است، وقتی فاقد رکن است قاعده الزام اینجا جریان پیدا نمیکند.
به بیان دیگر، محل و مجرای قاعده الزام جایی است که یک صحت فعلیه ظاهریه را برای عمل او بتوانیم درست کنیم، اما در اینجا که رکن در آن وجود ندارد، مثل اینکه این شخص میگوید من یقین دارم رکوع انجام دادم، اما اینکه اقتدا به او میکنید یقین دارید رکوع انجام نداده، از قیام مستقیم به سجده رفت، نماز باطل است، شما میتوانید قاعده الزام را جاری کنید؟! ولو خودش به اعتقاد خودش درست انجام داده، چون رکن را از دست داده است.
جمعبندی بحث
این یک مبنایی است که از اول تا آخر فقه تأثیرگذار است. به نظر خود ما این بحث یک بحث منضبطی شد و ما شرطیت ایمان را در صحت عمل و در جواز اقتدا اثبات کردیم. این روایاتی که داریم این روایات متعارض نمیشود که میگوید «دعِ الصلاة خلفهم»؛ پشت سر اینها نماز نخوان، این هم خودش روی همین قاعده است. روایات تقیه هم جایگاه خودش را خوب پیدا میکند، ما این روایات را که از وسائل الشیعه خواندیم در ابواب مقدمة العبادات دو طایفه از دو باب، باب اول و باب 29، باب 29 که پانزده روایت دارد و باب اول 38 روایت دارد. اینها همه جایگاه خودش را به حسب این سیر بحث علمی که کردیم کاملاً روشن است و انسان هیچ اضطرابی اینجا نمیبیند، اما اگر بخواهیم دست از این قاعده برداریم حل این روایات و جمع بین این روایات خیلی مشکل میشود.
نکته دیگر آنکه همه فقها میگویند ذابح باید مؤمن باشد مگر آنهایی که ایمان را شرط در صحت عبادت نمیدانند، ولی کسانی که شرط میدانند میگویند ذابح باید مؤمن باشد. در جلسه بعد مسئله بعد را شروع میکنیم که آیا اذن زوج برای زوجه در حجّ واجب شرط است یا نه؟
[1] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج10، ص: 4.
[2] . التهذيب 3- 28- 98؛ الفقيه 1- 379- 1112؛ ، وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 310، ح 10753- 5.
[3] . التهذيب 3- 28- 97؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 309، ح . 10751- 3.
[4] . الكافي 3- 373- 2؛ التهذيب 3- 266- 754؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 309، ح 10749- 1.
[5] . الكافي 3- 374- 5؛ التهذيب 3- 266- 755؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 309، ح 10750- 2.
[6] . رجال الكشي 2- 787- 950؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 319، ح 10778- 1.
[7] . «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ- كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلياللهعليهوآله فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ.» الفقيه 1- 382- 1125؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 299،ح 10717- 1.
[8] . یک سالی بود که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی (زمانی که ایشان رئیس جمهور بود) با جمعی به عربستان رفته بودند و به مسجد النبی9 رفته بودند، در روز جمعه امام جمعه کسی بود به نام حذیفی که هنوز هم هست الآن هم مغرب و عشاء را میخواند منتهی صدایش خیلی ضعیف شده، پیرمرد شده، از قرّاء درجه اول بین المللی است، او در خطبههای نماز جمعهاش به امیرالمؤمنین7 اهانت کرد و از کارهای بسیار خوبی که قطعاً موجب نجات مرحوم آقای هاشمی هم خواهد شد در آن عالم آخرت همین کارش هست که ایشان بلند میشود از مسجد با هیئت همراه بیرون میآیند، به طوری که همه فهمیدند که به خاطر صحبتهای این آدم ایشان جلسه را ترک کردند. خبر این قضیه در ایران منتشر شد، نزدیک ایام حج بود، یک روزی مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه من را صدا زدند و فرمودند از من سؤال شده مجدداً که نماز پشت سر اهلسنت بخوانیم یا نه؟ من این را نوشتم که ما قبلاً گفتیم پشت سر اینها نماز بخوانید، در مساجد اینها بروید، اما الآن میگویم همین کارها را انجام بدهید در مسجد النبی و مسجد الحرام اما پشت سر این آدم نماز خواندن جایز نیست و حق اینکه شرکت کنید و پشت سر این آدم نماز بخوانید که این آدم منادی ضلالت و منادی نفاق و تفرقه است. کسی حق ندارد پشت سرش نماز بخواند. من به ایشان عرض کردم که این فتوا اولین اثرش این است که اینها اجازه ورود بعثه شما به مدینه را نمیدهند، حتی یادم هست آن روز تشبیه کردم که اگر یکی از علمای اهلسنت بگویند فلان مرجع تقلید در ایران را پشت سرش نماز نخوانید شما چه برخوردی با او میکنید؟ دولت چه برخوردی میکند؟ الآن هم اینها نمیگذارند که بعثه شما وارد شود، من این را که عرض کردم فرمودند به جهنم که نخواهند گذاشت! من وظیفه شرعیام را باید بگویم، الآن وظیفه شرعی من این است ولو بلغ ما بلغ، شما را راه ندهند، گفتم خیلی خوب اگر ملتزم به این لازم میشوید ما پخش میکنیم. این استفتا را به روحانیون کاروانها دادیم، اینجا قضایایی بود از مسئولین خودمان، از مسئولین حجّ همان زمان که این باید در جای خودش گفته شود، چون آنها یک مقدار نگران بودند از عواقب این فتوا و حتی آمدند پیش مرحوم والد ما که شما یک تبصرهای بزنید، فرمودند یک نقطهاش را نمیتوانم زیاد کنم، به من هم تأکید کردند که حق اضافه کردن یک قید هم ندارید، با اینکه ایشان اطمینان داشت اگر جایی لازم بود روی مبانی ایشان حرفی بزنم، اما اینجا این تصریح را کردند. ما برای مدینه مشرف شدیم، آمدند به ما گفتند که دیروز و پریروز در مسجد النبی مردم از این خدمه سؤال میکردند که امام جماعت کیست؟ تا مأمور می گفت حذیفی بلند میشدند میرفتند، مقلدین ایشان زیاد بود و یک جریان اینطوری داشت به وجود میآمد و مسئولین ایرانی خیلی نگران بودند و مسائل حادی به وجود میآمد. من آنجا به رسول خدا6 عرض کردم: آقاجان این فتوا برای حفظ مکتب شما و مکتب اهلبیت بوده و غیر از این چیزی نبوده، و روی هر عنوانی بگوئیم عرض کردم اگر این آدم در مسجد شما نماز بخواند من به زیارت شما نمیآیم و از دور زیارت میکنم، با یک ناراحتی گفتم، واقعاً متوسل شدم به خودشان، عجیب بود! چند روز گذشت و تقریباً شب روز سوم مسئول ایرانی حج با من تماس گرفت که کار لازم با شما دارم. من فکر کردم که دوباره به آقا منتقل کنید که اینجا اینطور اشکال و این حوادث پیش میآید، صبح اول وقت آمد گفت من آمدم به شما بشارت بدهم که شب امیر مدینه من را خواسته و همه این قضایا مطرح شده، فتوای پدر شما و اینکه مقلدین ایشان برمیخیزند و میروند، همه این گزارشات را داشتیم، گفت دستور آمده دو سال این آدم را از نماز جمعه و جماعت محروم کنیم، به قدری خوشحال شدیم. با اینکه خیلی نزدیک به دربار بود، خیلی مقرّب بود اما دو سال محرومش کردند و این قضیه اینطور واقع شد و منتهی به اینجا شد.
[9] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 214.
نظری ثبت نشده است .