موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
شماره جلسه : ۷۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی دلیل دوم: آیه 115 سوره توبه
-
دلیل سوم دیدگاه شیخ طوسی: آیات حبط
-
اشکال صاحب جواهر به دلیل سوم و ارزیابی آن
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در این فرع است که اگر کسی در حال اسلام حجّش را انجام داده و بعد ارتداد پیدا کرد و بعد توبه کرد، آیا باز باید آن حج را اعاده کند یا نه؟ گفتیم قریب به اتفاق فقها قائلاند به اینکه دیگر نیاز به اعاده ندارد. در مقابل شیخ طوسی در مبسوط میفرماید باید اعاده کند و دو دلیل برای شیخ طوسی ذکر شده است.بررسی دلیل دوم: آیه 115 سوره توبه
در نتیجه از ظاهر بدوی آیه عدم الاضلال بعد الهدایه استفاده نمیشود تا بتوان به نفع شیخ طوسی از آن استفاده نمود. شیخ طوسی میفرماید: بعد از اینکه کسی مسلمان شد و سپس مرتد شد، این ارتداد کشف از این میکند که آن اسلام اولش اصلاً اسلام نبوده و خیال میکرده مسلمان است. لذا عبادتش را در حال اسلام واقعی انجام نداده پس باید دوباره اعاده کند.
اشکال ایشان آن است که کجای این آیه بر این مدعا دلالت دارد؟! دیدگاه شیخ طوسی این است که اگر کسی اسلام واقعی پیدا کرد بعد از آن گمراه نمیشود! این آیه را اگرچه دیگران به نفع شیخ طوسی در مقام استدلال آوردند که بگوئیم آیه میفرماید: «و ما کان الله لیضل قوماً بعد اذ هداهم»؛ یعنی بعد از هدایت واقعی سنّت خدا بر این است که کسی مسیر ضلالت را دنبال نمیکند، لکن آیه دلالت بر این مطلب نمیکند، بلکه میفرماید بعد از اینکه به برکت ادله هدایت شدند اگر اینها برگشتند خداوند اینها را عذاب میکند و بدون بیان (یعنی «حتی یتبین لهم ما یتقون») عذابی در کار نیست. پس آیه نمیخواهد بفرماید اگر کسی یک هدایت واقعی و اسلام واقعی پیدا کرد بعد از آن اصلاً ضلالت پیدا نمیکند.
صاحب جواهر با اینکه میفرماید: به این آیه به نفع شیخ طوسی استدلال شده، اما میفرماید اولاً کلام شیخ طوسی خلاف الوجدان است؛ یعنی اینکه مرحوم شیخ میگوید بعد از هدایت واقعیه کسی اصلاً گمراه نمیشود و اگر گمراه شد کشف از این میکند که مصداق واقعی نداشته، این خلاف وجدان است؛ زیرا وجداناً میبینیم برخی افراد هستند که ایمان واقعی پیدا کرده و اسلام واقعی هم دارد، منتهی بعداً تحت هوا و هوس نفسانی قرار گرفته و گمراه میشوند.
بعد میفرماید: این سخن شیخ طوسی خلاف نصوص است، مانند «إن الذین آمنوا ثمّ کفروا ثم آمنوا ثمّ کفروا»[2]، این آیه میگوید: «إن الذین آمنوا ثم کفروا»؛ یعنی ایمان واقعی و بعد هم کفر واقعی، «ثم آمنوا ثم کفروا»، باز ایمان واقعی و بعد کفر واقعی، طبق کلام شیخ طوسی این نصوص را چطور معنا کنیم؟! بگوئیم «إن الذین آمنوا ثمّ کفروا»، «آمنوا» یعنی ظاهری و تخیلی، اما «کفروا» یعنی کفر واقعی! نمیشود آیه را اینطور معنا کنیم.
دلیل سوم دیدگاه شیخ طوسی: آیات حبط
از جمله آیات مربوط به حبط اعمال عبارتند از:
1. سوره مائده آیه 5: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»؛ عمل گذشتهاش حبط شده، «وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»، به عبارت دیگر حبط نسبت به گذشته معنا دارد و نسبت به اعمالی که هنوز انجام داده حبط معنا ندارد.
2. سوره انعام آیه 88: «ولو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون»؛ اگر شرک بورزند آنچه را که انجام میدادند (یعنی گذشته) حبط میشود.
3. سوره زمر آیه 65: «و لقد اوحی إلیک و إلی الذین من قبلک لإن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین».
اشکال صاحب جواهر به دلیل سوم و ارزیابی آن
اولاً، آیات حبط «تدل علی عدم قبول عمل الکافر حال کفره لا ما عمله سابقاً حال اسلامه»؛ طبق این آیات، اعمالی که در حال کفر انجام داده حبط شده نه عملی که سابقاً در حال اسلام انجام داده است.[3] به نظر ما این سخن ایشان خلاف ظاهر آیات است؛ زیرا آیهای که میفرماید: «و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله»؛ یعنی عمل گذشتهاش، مخصوصاً «حبط عنهم ما کانوا یعملون»، ظهور در گذشته دارد نه آنچه از الآن به بعد انجام میدهد. ایشان از جواب خودش هم برمیگردد و میفرماید: «و مع التسلیم».
ثانیاً، تمام این آیات حبط را باید با این آیه 217 سوره مبارکه بقره تقیید بزنیم، در این آیه میفرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه و یمت و هو کافرٌ»؛ یعنی بگوئیم حبط عمل در فرض کفر است، «فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون». ایشان میفرماید: «فهو مشروطٌ بالموافاة علی الکفر کما هو مقتضی الجمع بینها و بین الآیة الاخری»؛ یعنی بین این آیاتی که درباره حبط خواندیم و آیه دیگر (که مراد آیه 217 سوره بقره است)، آیه میفرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافرٌ فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة» باید تقیید بزنیم. خود مرحوم سید هم در عروه این آیه را میآورد بر اینکه اگر «لم یمت و هو کافرٌ»، بلکه «مات مسلماً» از او به عنوان قبول توبه مرتد فطری استفاده میکند که قبلاً بحث کردیم. ایشان میفرماید: جمع بین این آیه و آیاتی که میگوید: «و لقد اوحی إلیک و الی الذین من قبلک لان اشرکت لیحبطن عملک»، بگوئیم «لإن اشرکت»، و بر شرک بمیری، یا «من یکفر بالایمان فقد حبط» یعنی «یکفر و یموت کافراً فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة».[4]
حال باید دید که آیا بین این آیات تنافی وجود دارد؟ این آیه میفرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت وهو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة و اولئک اصحاب النار»، بگوئیم بین مفهوم این آیه یعنی «ان لم یمت و هو مسلمٌ» این اعمالش حبط نشده، اگر «یمت و هو مسلمٌ»، مفهوم این آیه با آیات دیگر سازگاری ندارد، یا اینکه بگوئیم نه، اصلاً حبط وقتی بیاید اعمال از بین میرود، بعد از حبط اگر تا آخر کافر باشد، باز همه اعمال از بین رفته اما اگر توبه کرد اعمال بعد صحیح است و حبط نمیشود.
به بیان دیگر، ما باشیم و این آیه 217 سوره بقره میگوید: توبه بعد از ارتداد موجب صحت اعمال بعد میشود و اعمال بعد حبط نمیشود، اما اعمال قبل حبط شده به خاطر همان ارتدادی که پیدا کرده است. نکتهای که در اینجا باید دقت کرد این است که ما نمیخواهیم بگوئیم از آیات استفاده میکنیم این کسی که ضلالت بعد الاسلام دارد، پس اسلام اولش اصلاً اسلام نبوده و آیات حبط دلالت بر این مطلب ندارد، بلکه میگوید: آن اعمال ولو صحیحاً هم واقع شده، الآن ارتداد همه اینها را حبط میکند؛ یعنی آیه 217 میگوید: اگر بعد از ارتداد توبه کرد از حال به بعد اگر اعمالی انجام بدهد مقبول است، اما باز نمیگوید اعمال قبل از ارتداد که حبط شد دو مرتبه برمیگردد!
بنابراین آیات حبط ظهور دارد در اینکه این اعمال در گذشته تماماً کأن لم یکن میشود، «لأن اشرکتَ لیحبطن عملک» تمام اعمال، ولی آیه 217 سوره بقره میفرماید: «و هو کافرٌ»، مفهومش این است که اگر «ماتَ غیر کافرٍ» اعمال بعد از توبهاش قبول است، اما باز نمیگوید آن اعمال قبل از توبه از حبط خارج میشود و این مشکل هست که بگوئیم این آیات میگوید آن اعمال حبط شد و دو مرتبه آمد توبه کرد، میگوئیم بعد از توبه دو مرتبه آن اعمال جای خودش قرار گرفت، خود التزام به این هم مشکل است.
دیدگاه برگزیده
پس اولاً آیات دیگر، ظهورش در اینکه اعمال سابق کاملاً از بین میرود اقوای از این آیه سوره بقره است. آیه سوره بقره نهایتش این است که میگوید بعد از ارتداد، اگر توبه کرد اعمال بعدش مورد قبول است، ما روی این حرفی نداریم و ملتزم میشویم اما اینکه اعمال قبل دو مرتبه برمیگردد؛ یعنی الآن کسی که شرک ورزید هنوز معلوم نیست که عملش حبط شده یا نه، باید صبر کنیم ببینیم مشرکاً میمیرد یا نه؟ در حالی که ظاهر روایات این است که این حبط فعلی است، شرک که آمد بلافاصله حبط میآید. بگوئیم حبط آمد و دوباره توبه شد و حبط هم حبط شد، حبط الحبط قائل میشویم این مشکل است که ملتزم شویم.
همچنین آیات قبل کالصریح است، نظیر این مثال متعارف اگر مولا گفت «اکرم العلما حتی زیداً» بعد آیا میتواند این زید را خارج کند یا نه؟ نمیتواند، به هیچ وجه، اینکه بگوئیم خلاف فصاحت و بلاغت و خلاف عرف محاوره است، اینجا آیه میگوید اعمال سابق کاملاً از بین میرود بمجرد الحبط کالتصریح است، به تصریح میگوید که «الحبط یوجب سقوط الاعمال السابقه»، حالا ما بگوئیم نه، اگر «مات غیر کافرٍ» اعمال سابقهاش از بین نمیرود! لذا مشکل است بخواهیم این را بگوئیم، ولو اینکه قبلاً همین حرف را از علامه طباطبائی نقل کردیم و خیلی از مفسران هم شاید گفته باشند پذیرفتیم، ولی انصافش این است که نیاز به تأمل دارد.
[1] . سوره توبه، آیه 115.
[2] . سوره نساء، آیه 137.
[3] . «و آية الإحباط انما تدل على عدم قبول عمل الكافر حال كفره لا ما عمله سابقا حال إسلامه.» جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج17، ص: 303.
[4] . «و مع التسليم فهو مشروط بالموافاة على الكفر كما هو مقتضى الجمع بينها و بين الآية الأخرى الدالة على ذلك.» همان.
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۵۶
با سلام ایا نمیشود به قرینه اخر ایات بگوییم این ایات اگر چه حبط عمل را بیان کرده لیکن اخر ایه میفرماید در اخرت از خاسرین است واین مربوط به ثواب وعقاب است