درس بعد

بحث برائت

درس قبل

بحث برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: برائت


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۱


شماره جلسه : ۳۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی نظرمرحوم محقّق شاهرودى در مورد سند روایت عبدالاعلی-بررسی دلالت آیه 115 سوره توبه بر برائت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بررسی نظر مرحوم محقق شاهرودى در مورد سند روایت عبدالاعلی

نکته‌ای را در مورد روایت قبلی عرض کنیم، و آن این که مرحوم محقق شاهرودی(قدس سره) در کتاب نتایج الافکار فرمودند سند روایتی که دیروز از عبدالاعلی خواندیم، ضعیف است و باید آن را کنار گذاشت؛ در حالی که ما در جلسه گذشته عرض کردیم روایت از نظر سند معتبر است و وجهش هم این است که هیچ یک از افرادی که در سند این حدیث قرار گرفتند مورد بحث نیستند مگر «محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین»؛ ممکن است مرحوم آقای شاهرودی نسبت به ایشان اشکال داشته باشند و از این جهت، روایت را فرمودند ضعیف است؛ اما مرحوم نجاشی، «محمد بن عیسی بن عبید» را توثیق کرده است و در مورد او می‌گوید: «جلیلٌ فی أصحابنا ثقهٌ عینٌ کثیر الروایة حسن التصانیف»، تعابیر زیادی برای محمد بن عیسی بن عبید آورده و بعد می‌گوید: « روى عن أبی جعفر الثانی مکاتبة ومشافهة وذکر إبن بابویه ـ صدوق ـ عن إبن الولید ـ از شیخ خودش ـ أنّه قال ما تفرّد به محمد بن عیسی من کتب یونس وحدیثه لا یعتمد علیه » فقط شیخ صدوق و ابن ولید استثنا زدند و گفتند آنچه را که محمد بن عیسی از کتب یونس نقل می‌کند و متفرد به آن است، «لا یعتمد علیه».

بعد نجاشی می‌گوید «ورأیت اصحابنا ینکرون هذا القول ـ می‌فرماید: فقهای ما حتی این استثنا را هم قبول ندارند ـ ویقولون من مثل أبی جعفر محمد بن عیسی، کیست که در جلالت و شأن مثل محمد بن عیسی باشد. پس، مرحوم نجاشی خودش او را توثیق می‌کند؛ و نسبت به استثنای مرحوم صدوق و ابن ولید هم می‌گوید فقها آن را انکار کردند؛ و حاکی از آن است که خود نجاشی هم این استثنا را قبول ندارد. بعد کشی نقل کرده که فضل بن شاذان یحب العبیدی ویثنی علیه ویمدحه ویمیل علیه ویقول لیس فی أقرانه مثله» کشی هم چنین تعبیری را از فضل بن شاذان نقل می‌کند. فقط شیخ طوسی در کتاب فهرست فرموده: محمد بن عیسی ضعیف است. زیرا، «استثناه ابوجعفر محمّد بن علی ابن بابویه من رجال نوادر الحکمة وقال لا أروی ما یختصّ بروایاته» شیخ طوسی نیز بیشتر روی این استثنا تکیه می‌کند و بعد می‌گوید «وقیل إنّه کان یذهب مذهب الغلات» این شخص مذهب غلات را دارد. چند نکته رجالی در اینجا وجود دارد.

یک نکته این است که در تعارض قول نجاشی و قول شیخ، قول نجاشی مقدّم است؛ چرا که نجاشی در رجال، أقوا و أضبط از مرحوم شیخ بوده است. ثانیاً آنچه که مرحوم شیخ را وادار کرده تا بگوید محمّد ضعیف است، همین استثنای مرحوم صدوق و ابن ولید است؛ در حالی که استثنای صدوق و ابن ولید ضعف مطلق نمی‌آورد؛ بلکه می‌خواهد بگوید آن احادیثی که از یونس نقل کرده و متفرّد به آن است را قبول نمی‌کنیم. و ثالثاً در رجال اگر کسی را به عنوان غالی مطرح کنند، خیلی قابل اعتماد نیست؛ چون بعضی از اصحاب بر اساس فکر وسیع و عمیقی که داشتند، نسبت به ائمه طاهرین(علیهم السلام) گاه مطالبی را ذکر می‌کردند که برای دیگران قابل هضم نبود؛ به همین جهت، دیگران اینها را متّهم به غلوّ ‌کرده و می‌گفتند از غلات هستند. بنابراین، به نظر ما «محمد بن عیسی بن عبید» موثق است؛ و تضعیف شیخ قابل اعتنا و قبول نیست. در نتیجه روایت، معتبر است.

بررسی دلالت آیه 115 سوره توبه بر برائت

آیه سوم که می‌خواهیم مطرح کنیم، آیه 115 سوره مبارکه توبه است: (وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) معنای اجمالی آیه این است که سنّت خداوند تبارک و تعالی بر این نیست که قومی را بعد از آنکه اسباب هدایت را برایشان فرستاد، بعد از آنکه رسلش را فرستاد و کتبش را هم فرستاد، نمی‌آید اینها را گمراه کند؛ مگر اینکه آنچه که موجب تقوای اینهاست را برایشان بیان کرده باشد (حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ) «ما یتّقون» یعنی «ما یجتنبونه من الافعال والتروک» ، آن واجباتی که باید انجام دهند و محرّماتی که باید ترک کنند را بیان کنند. در تفسیر صافی از امام صادق(علیه السلام) آمده «حتّی یعرّفهم ما یرضیه ویسخطه» خداوند قومی را گمراه نمی‌کند مگر بعد از اینکه آنچه موجب سعادت و رضایت خدا و آنچه موجب سخط خداست را بیان فرموده باشد. نکته‌ی خیلی خوبی که از این آیه شریفه استفاده می‌شود این است که خداوند اضلال ابتدایی ندارد؛ خداوند برای کسی ضلالت ابتدایی را هیچ وقت مقدّر نمی‌کند. شبهه‌ای که در ذهن بعضی‌ها وجود دارد که اگر هدایت و ضلالت به دست خداوند است چه ارزشی دارد؟

خدا کسی را از اول هدایت می‌کند و کسی را هم از اول می‌خواهد گمراه کند. چنین نیست، و بر طبق همین آیه شریفه و آیات دیگری که در قرآن کریم هست، خداوند إضلال ابتدایی ندارد؛ کما اینکه در باب رحمت و غضب نیز خداوند غضب ابتدایی ندارد. خداوند آنچه که ابتداءً دارد رحمت است، اما غضب منوط به این است که خدایی نکرده اسباب غضب را فراهم کنیم. در این آیه می‌فرماید: خدا اول هدایت می‌کند، انبیا و کتب را می‌فرستد، نشانه‌های خودش را قرار می‌دهد؛ سپس بعد از اینکه هدایت کرد و بعد از اینکه آنچه که موجب سخط و رضایتش هست را هم بیان کرد، اگر مردم توجه نکنند، زمان اضلال فرا می‌رسد. آن وقت زمان ضلالت فرا می‌رسد. و این نکته‌ای است که به خوبی از همین آیه فهمیده می‌شود.(یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ) یکی از توجیهاتش این است که منظور این نیست که ابتداءً خداوند اضلال می‌کند.

بررسی احتمالات موجود در مورد معنای «لیضلّ»

اوّلین چیزی که بیان می‌کنیم این است که کلمه‌ی «لیضلّ» در این آیه به چه معناست؟ وقتی کلمات و تفاسیر را بررسی کنیم، مجموعاً چهار احتمال در این کلمه وجود دارد. احتمال اول اینکه «لیضلّ» یعنی «لیعذّب» ، آن وقت معنای آیه این می‌شود که خدا عذاب نمی‌کند تا آنچه که موجب تقواست ـ یعنی من الافعال والطرق را ـ بیان فرموده باشد؛ مفهومش این است که آن جا که بیانی نیست، عذابی هم نیست؛ آنجا که عذاب نیست، تکلیفی نیست. طبق این معنا به خوبی روشن است که آیه دلالت بر مدعا دارد. طبق این معنا، وزان آیه می‌شود همان آیه (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا). پس، طبق این معنا مراد از «لیضلّ» عذاب است و عذاب هم مراد عذاب اخروی است. در نتیجه، آیه می‌فرماید قبل از آنکه ما افعال واجبه و تروکی و محرّماتی که باید ترک شوند را بیان کنیم، کسی را عذاب نمی‌کنیم.

معنای دوم این است که «لیضلّ» یعنی «لیحکم بضلالتهم» یعنی اینها را در زمره‌ی ضالّین موجود قرار بده؛ کاری به قیامت الآن نداریم. «لیضلّ» یعنی «لأن یجعلهم فی الضالّین»؛ اینها چه موقع در گروه ضالّین قرار می‌گیرند؟ «حتّی یبیّن لهم ما یتّقون» و بعد از اینکه بیان شد، اگر گوش نکردند، در زمره‌ی ضالّین قرار می‌گیرند. در این صورت، اینکه خداوند انسان را در همین جا جزء ضالین قرار بدهد، خود یک عذاب دنیوی است. آن وقت باید بگوئیم آیه می‌فرماید کسی که جزء ضالین قرار می‌گیرد، نیست مگر بعد از بیان خداوند؛ خدا بیان کرده این هم گوش نکرده، و بعد خدا او را در ضالین قرار داده است. حال، به طریق اولی می‌گوئیم عذاب اخروی اینطور است؛ اگر ضلالت که یک نوع عذاب دنیوی است منوط به بیان باشد، به طریق اولی عذاب اخروی منوط به بیان است؛ اگر بیان نشده باشد، عذاب اخروی نیست؛ و اگر عذاب اخروی نباشد، تکلیفی هم نیست.

احتمال سوم این است که مراد از «لیضلّ» این نیست که خدا آنان را در گروه ضالّین قرار بدهد؛ بلکه به معنای اعراض از اینهاست.، «لیضلّ» یعنی خدا به اینان اعتنا نمی‌کند؛ و اگر اعتنا نکرد، آنها سوء العاقبه می‌شوند و منجر به بدبختی اینها می‌شود؛ منجر می‌شود که بعداً در زمره‌ی ضالین قرار بگیرند. پس، «لیضلّ» یعنی «لیعرض عنهم» .

احتمال چهارم این است که «وما کان الله لیضلّ» یعنی «وما کان الله لیترک اُمةً بعث فیها نبیاً وهداها إلی الإیمان»، خدا امّتی را که پیامبر برایشان فرستاده و آنها را هدایت به ایمان کرده است رها نمی‌کند، بلکه «یشرّع لهم شریعةً ورسالة لکی یعملوا بها»؛ یعنی اینطور نیست که خدا فقط پیامبر بفرستد و مردم را رها کند، بلکه برای آنها شریعتی وضع می‌کند که به آن عمل کنند. در این صورت و طبق این احتمال چهارم، آیه کاری به عذاب دنیوی و اخروی ندارد. می‌فرماید سنّت خدا این است که به فرستادن رسول اکتفا نکرده و امت را رها نمی‌کند، بلکه یک شریعت و منهاجی را برای آنها می‌آورد تا به آن عمل کنند. «وما کان الله لیضلّ قوماً» یعنی «وما کان الله لیترک اُمةً».

در میان این چهار احتمال، طبق احتمال اول و دوم، آیه شریفه مفید برای استدلال است؛ و بر اساس این دو احتمال، آیه می‌گوید قبل البیان عذاب دنیوی و اخروی نیست؛ و همین برای برائتی‌ها کافی است. اما قبل از اینکه بگوئیم آیه در کدام‌یک از این احتمالات ظهور دارد؛ در مورد مجموع خود آیه نیز دو نظریه وجود دارد که اینها را هم بیان می‌کنیم. یک نظریه مربوط به شیخ اعظم انصاری(قدس سره) است که می‌فرماید: این آیه مثل آیه (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا) از امم سابقه اخبار می‌کند؛ آیه در مقام انشاء نیست و بلکه در مقام اخبار است از اینکه در امم سابقه ما قبل از اینکه بیان کنیم، کسی را گمراه نمی‌کردیم. در نتیجه، آیه به درد استدلال برای برائتی‌ها نمی‌خورد؛ چرا که برائتی‌ها بالأخره باید مسئله را به عذاب اخروی منتهی کنند و بگویند جایی که تکلیفی بیان نشده، اگر آن تکلیف در واقع هم باشد، ما برائت جاری می‌کنیم و در قیامت هم عقاب و عذابی نیست. احتمال دوم این است که آیه دارد یک قاعده کلی بیان می‌کند و می‌گوید ضلالت قبل از بیان نیست، چه ضلالت در امم گذشته و چه در این امت، چه دنیوی و چه اخروی، همه را شامل می‌شود.

در مورد این آیه دو شأن نزول بیان شده که نزدیک به هم نیز هستند؛ و همین شأن نزولها فرمایش مرحوم شیخ را تضعیف می‌کند. در شأن نزول اول دارد «مات قومٌ من المسلمین علی الإسلام قبل أن ینزل الفرائض ـ قبل از اینکه واجبات نازل شود یک عده از مسلمان‌ها از دنیا رفتند ـ فقال المسلمون یا رسول الله إخوان الذین مات قبل الفرائض ما منزلتهم؟ مسلمان‌هایی که قبل از اینکه فریضه نماز و صوم واجب شود و اینها را انجام ندادند و از دنیا رفتند، منزلتشان چطور است؟ این آیه نازل شد که: (وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ). کسانی که «لیضلّ» را به «یعذّب» معنا می‌کنند، قرینه‌شان همین شأن نزول است.

شأن نزول دوم نیز این است که گفته‌اند: گاه بعضی از واجبات یا بعضی از دستورات شرعی نسخ می‌شد، این به گوش عده‌ای از مسلمان‌ها در همان زمان رسول خدا نمی‌رسید؛ مثلاً وقتی قبله تغییر پیدا کرد، تا مدتی بعضی از مسلمان‌ها اطلاع پیدا نکرده بودند و به طرف بیت المقدس نماز می‌خواندند و با همان حال هم از دنیا رفتند، از پیامبر(صلوات الله علیه) سؤال کردند وضع اینها چه می‌شود؟ این آیه نازل شد. پس، اولاً شأن نزول آیه مربوط به امت پیامبر است و ربطی به امم سابقه ندارد؛ و ثانیاً، سؤال از عذاب اخروی اینهاست؛ و ما نمی‌توانیم بگوئیم معنای «لیضلّ» معنایی غیر از عذاب باشد. حال، یا عذاب اخروی که به این شأن نزولها نزدیک است و یا عذاب دنیوی و ضلالت لغوی که از راه مفهوم اولویّت مطلب را بیان می‌کنیم. در هر دو صورت، اشکال مرحوم شیخ در اینجا وارد نیست.

حالا آیا این آیه بر مدعا دلالت دارد یا نه؟ به نظر ما، آیه به خوبی بر مدعا دلالت دارد؛ همانطور که (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا) دلالت دارد، این آیه نیز به خوبی بر برائت دلالت دارد. برخی از اصولیین مثل مرحوم آشتیانی در بحرالفوائد و مرحوم شهید صدر در اصولشان، فقط آیه اول و یا فوقش آیه دوم را مطرح می‌کنند و بقیه آیات را مورد بحث قرار ندادند. مرحوم شهید صدر در صفحه 35 از جلد 5 بحوثٌ فی علم الاصول در مورد «ما یتّقون» دو احتمال بیان کرده، یکی «ما یتّقون بالعنوان الاوّلی» و دیگری «ما یتّقون بالعنوان الثانوی». آیا مراد خداوند این است که (وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ) بالعنوان الاوّلی» یعنی آن چیزی که واجب و حرام است به عنوان اولی یا اینکه نه، آن چیزی که باید انجام بدهد هرچند به عنوان ثانوی باشد؛ و فرقش این است که طبق احتمال اول وجوب احتیاط در مصداق «ما یتّقون» داخل نیست؛ ولی طبق معنای دوم، وجوب احتیاط در مصداق «ما یتّقون» داخل است.

سپس می‌فرماید: اگر اوّلی را گفتیم، آیه به خوبی بر مدّعا دلالت دارد؛ یعنی ما در هر چیزی در شبهه‌ی وجوبیه یا تحریمیه به عنوان اوّلی شک کردیم، اگر شارع برای ما بیان نفرموده باشد، عذاب نیست؛ نه عذاب اخروی و نه عذاب دنیوی؛ و همین می‌شود برائت. اما اگر «ما یتّقون» را اعم از عنوان اولی و ثانوی گرفتیم که شامل وجوب احتیاط هم می‌شود، می‌گوئیم وجوب احتیاط بر برائت حکومت پیدا می‌کند؛ زیرا، خود این هم یک نوع بیان است؛ جایی که شک داریم آیا عملی واجب است یا حرام، اگر اخباری‌ها ادله‌ی وجوب احتیاط را اقامه کردند و آن ادله تمام بود، اینجا هم باید بگوئیم بیان شده است. و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

برچسب ها :

اصالة البرائة اصالت البرائت ادله ی اصالة البرائة آیات مورد استناد در مورد اصالة البرائت روایت عبد الاعلی در مورد آیه 7 سوره طلاق بررسی سند روایت عبد الاعلی در مورد آیه 7 سوره طلاق محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین تقدم قول نجاشی در تعارض قول نجاشی و قول شیخ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ آیه 115 سوره توبه ضلالت ابتدایی توجیه آیه یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ احتمالات موجود در مورد معنای لیضلّ شان نزول آیه 115 سوره توبه دلالت آیه 115 سوره توبه بر اصالة البرائة احتمالات موجود در جمله ما یتّقون

نظری ثبت نشده است .