موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۲۵
شماره جلسه : ۱۷۸
-
بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اخبار من بلغ
-
بررسی عمده دلیل قاعده تسامح در ادله سنن یعنی اخبار من بلغ
-
بررسی احتمالات اثباتی پیرامون اخبار من بلغ
-
بررسی اشکالات بر نظریه مشهور- رد نظریه مشهور
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری1؛ بررسی اشکالات وارده بر مبنای مشهور پیرامون اخبار «من بلغ»
بحث در اشکالاتی بود که بر تفسیر مشهور و برداشت مشهور از اخبار «من بلغ» شده؛ عرض کردیم تا حالا سه اشکال را بیان کردیمیادآوری2؛ اشکال چهارم بر نظریه مشهور: از کدام قسمت از اخبار من بلغ خصوص مستحبات را استفاده کردید؟ در اینجا عناوینی وجود دارد که اعم از مستحبات و واجبات است!
اشکال چهارم این است که از مشهور سؤال می شود که شما از کجای این اخبار «من بلغ» خصوص مستحبات را به دست آوردید؟ ما در این اخبار «من بلغ» عناوینی داریم مثل عنوان «ثواب»، «خیر» و «فضیلت» که اینها هم در مستحبات و هم در واجبات استعمال می شوند و شما چه قرینه ای دارید که این روایات می آید اخبار داله بر استحباب اگر ضعیف السند باشد آن را حجت قرار می دهد؟ اگر ما بخواهیم طبق مشی شما عمل کنیم باید بگویم این اخبار «من بلغ» مطلقا می آید اخبار ضعیفه را حجت قرار می دهد.بررسی برخی موارد روایی و قرآنی، که در خصوص و اعمِ از مستحبات و واجبات استعمال شده اند
ایراد بر اشکال چهارم و دفاع از مشهور: در افعال الزامیه، بیان برای شارع واجب است اما در افعال غیر الزامی چنین وجوبی وجود ندارد البته اینجا ممکن است که از مشهور دفاع کرد که این در ذیل حدیث که دارد «(وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ)» در باب واجبات بیان برای خدا واجب است یعنی اگر یک فعلی الزامی است و ملاک لزومی دارد شارع باید در اینجا بیان کند اما در افعال استحبابی می تواند بیان کند می تواند بیان نکند چون عنوان استحبابی را دارد شاید بشود از مشهور دفاع کرد بگوییم روی این کلمه «(وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ)» اینها می خواهند تکیه کنند بگویند خوب حالا اگر در یک فعل «خیری» یک «ثوابی» به گوش انسان رسید و انسان هم انجام داد اینجا خدا این ثواب را به او عنایت می کند ولو این که خدا و رسول نفرموده باشند؛ واجب به حسب اولی بیانش لازم است مگر اینکه مانعی وجود داشته باشد و الا به حسب اولی بیانش لازم است.
اشکال متفرع بر اشکال چهارم(اشکال پنجم): اگر اخبار من بلغ در خصوص مستحبات باشد در این صورت نسبت بین این اخبار و ادله حجیت خبر واحد عام و خاص مطلق می شود و اگر در اعم باشد در این صورت نسبت می شود اعم و اخص من وجه و یا تباین
محقق نائینی: در صورت اختصاص اخبار من بلغ به مستحبات، بین آنها و ادله شرائط حجیت خبر واحد تعارض می شود و برای رفع تعارض باید با تقدم این اخبار بر ادله، از ادله شرائط رفع ید نمود زیرا برخی از این ادله عامند و برخی در خصوص مستحبات اند.
مناقشه بر نظر محقق نائینی: پس از تفحص، به ادله حجیت خبر واحدی که اختصاص به مستحبات داشته باشد، برخورد نکردیم
ما هر چه فحص کردیم در میان ادله حجیت خبر واحد از سیره عقلائیه از سیره نباء آیه نفر از آیه ذکر و از روایات، دلیل این چنینی پیدا نکردیم که یک دلیلی بیاید یک شرطی را در خصوص مستحبات مثلا بیان کند؛ ما پیدا نکردیم و نمی دانیم مرحوم نایینی اینجا مقصودشان از این شرط چیست؟. حالا شما هم در کتب ببینید کسی این را توضیح داده مثلا قرینه ای مطلب دیگری در کلمات نایینی بر این معنی وجود دارد یا نه؟.محقق نائینی: نسبت بین ادله حجیت و اخبار من بلغ تباین است ولی اصحاب به اخبار من بلغ عمل می کردند لذا معارضش از اعتبار ساقط می شود
نایئنی می فرماید یک سری ادله این چنینی اگر بود نسبت بین او و بین اخبار «من بلغ» می شود نسبت تباینی. حالا عرض ما این است که حالا که آمدیم اصل این اشکال چهارم را نپذیرفتیم و گفتیم اساساً اخبار «من بلغ» اطلاق دارد هم در واجبات و هم در مستحبات. ادله شرائط هم اطلاق دارد هم در واجبات است و هم در مستحبات. نسبت می شود نسبت تباین. نسبت تباین یعنی ادله شرائط می گوید در واجبات و مستحبات عدالت و وثوق معتبر است ولی اخبار «من بلغ» می گوید در واجبات و مستحبات عدالت معتبر نیست وثوق معتبر نیست. پس نسبت می شود نسبت تباین. آنوقت نکته ای که از کلام نایینی اینجا می خواهیم به آن اشاره کنیم این است. ایشان می فرماید اگر نسبت نسبت تباینی شد این اخبار من بلغ «معمول بها عند الأصحاب» است و اصحاب به این اخبار عمل کردند. چون به آن عمل کردند پس آن معارضش از اعتبار ساقط می شود.مناقشه بر نظر محقق نائینی: عمل اصحاب به اخبار من بلغ اختصاص ندارد بلکه به هر دو عمل کردند لذا عمل اصحاب دلیل تقدم اخبار نیست
خوب جواب ما این است که به هر دو دسته عمل شده. اینجا عمل اصحاب، اصحاب هم به آن ادله ای که می آید شرائط خبر را مطرح می کند عمل کردند هم به این اخبار «من بلغ» عمل کردند. این عمل اصحاب اختصاص ندارد به اخبار من بلغ. اگر ما آمدیم گفتیم نسبت، نسبت تباینی است؛ دیگر شما نمی توانید بیایید از این راه که اخبار «من بلغ» مورد عمل اصحاب است لذا مقدم بشود بر آن ادله اعتبار شرائط. بلکه ادله اعتبار شرائط هم «معمول به عند الاصحاب» است و از این جهت فرقی بین اینها نیست. البته محقق نائینی تقریبا ادعایشان این است که از آیات ما استفاده می کنیم شرطیت عدالت را مطلقا و ایشان این حرف را نسبت به روایات و ادله ای می زند که در خصوص مستحبات یک شرطی را بیان می کند و عرض کردم ما فحص کردیم تا ببینم کدام دلیل می آید یک شرطی را در خصوص مستحبات بگوید یک امر مستحبی بود مثلا شرط عمل به یک روایتی که دلالت بر استحباب دارد مثلا چنین چیزی است؛ خلاصه اینکه: محقق نائینی می گوید ادله حجیت خبر واحد دو دسته است: یک دسته هم در الزامیات و هم در غیر الزامیات مثل آیات، آیات همچون آیه نبا و آیه نفر می گوید عدالت و وثوق معتبر است هم در الزامیات و هم در غیر الزامیات دسته دوم که اشاره به روایات دارد در برخی از روایات ما برای خصوص موارد غیر الزامی (یعنی مستحب) یک شرطی ذکر شده ایشان می گوید ما اینجا از آن روایات رفع ید می کنیم بر اثر معارضه و به اخبار من بلغ عمل می کنیم چون اخبار من بلغ مورد عمل اصحاب واقع شده؛نظر مختار: اگر اخبار من بلغ اختصاص به مستحبات دارد پس اشکال چهارم از اساس درست نیست و به قرینه «لَمْ يَقُلْهُ» اخبار من بلغ، اختصاص به مستحبات دارد و اگر اختصاص به مستحبات ندارد اشکال چهارم وارد است.
پس از میان این اشکالها، اشکال چهارم که حالا بر اشکال چهارم هم همین مسئله ی نسبت بین این اخبار «من بلغ» و ادله اعتبار شرائط را بررسی کردیم این اشکال چهارم از اساس درست نیست. به نظر ما اخبار «من بلغ» اختصاص به مستحبات دارد. آن عبارت «(وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ)» قرینه خیلی خوبی است که این در مورد مستحبات است. و اگر گفتیم که اعم از مستحب و واجب هست آن وقت هم اشکال چهارم وارد هست و هم دیگر نسبت بین این اخبار و ادله اعتبار شرائط عام و خاص مطلق نمی شود.اشکال ششم بر نظریه مشهور: طبق نظر مشهور، بلوغ در من بلغه باید عام باشد یعنی چه از طریق معتبر عقلایی شرعی یا به طریق غیر معتبر در حالیکه این بلوغ که داعی بر عمل می شود باید به طریق معتبر صحیح باشد نه غیر معتبر
اشکال ششم این است که این «مَنْ بَلَغَهُ شَيْءٌ مِنَ الثَّوَابِ» مشهور اگر بخواهند برای مدعایشان استدلال کنند باید این بلوغ را مطلق قرار بدهند و بگویند «مَنْ بَلَغَهُ» «بلغه سواء بطریق معتبرٍ عقلاییٍ شرعیٍ ام بطریقٍ غیر معتبر». به طریق غیر معتبر. باید بگویند بلوغ در این روایت «مَنْ بَلَغَهُ»اعم است و اطلاق دارد. در حالی که «ربما یحتمل» که این کلمه بلوغ در اینجا چون این بلوغ می خواهد داعی برای ایجاد عمل بشود چون می گوید وقتی به آن رسید این کار را انجام می دهد «مَنْ بَلَغَهُ شَيْءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى (شَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ) فَعَمِلَهُ» یعنی این بلوغ و رسیدن این خبر انگیزه شده که این کار را انجام بدهد. «ربما یحتمل» بلکه «یقال» که این بلوغ یعنی بلوغ به یک طریق معتبر صحیح. یعنی اگر به یک طریق معتبر صحیح این خبر به گوش رسید و این شخص آمد به داعی رسیدن به این ثواب این فعل را انجام داد خداوند ثواب را به او می دهد ولو این که در واقع هم چنین ثوابی برای آن مترتب نباشد.قرینه بر اشکال ششم: مساله حرمت تشریع و افترا قرینه است بر اینکه باید بلوغ به طریق معتبر صحیح و عقلایی باشد
این مساله بسیار مشکل است. یعنی ببینید که شارعی که این همه نسبت به پیامبر می فرماید «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمين» این چنین پیامبر را مورد خطاب قرار می دهد که اگر یک کلمه خوب این یک کلمه در واجبات فقط نیست بلکه در مستحباتش هم همین طور است؛ در دین این چنین است که اگر یک چیزی مباح است من حق ندارم بگویم مستحب است. و اگر مستحب است من حق ندارم بگویم مباح است. والا راه برای تشریع باز می شود. و من عرض کردم یکی از بزرگان وقتی از ایشان سئوال کردم شما بر چه ملاک فقهی تصحیح می کنید این قضیه مسجد جمکران را؟ ایشان گفت روی قضیه تسامح در ادله سنن. من همان موقع هنوز این بحث مفصلش را هم مطرح نکرده بودم گفتم خوب این لازمه اش این است که همه افترائات را بشود با تسامح در ادله سنن درست کرد و همه بدعت ها را بشود با این درست کرد. و این قابل التزام نیست که بگویم شارع بیاید بگوید که هر خبر ضعیفی و هر خبر بی اعتباری اگر آمد گفت فلان عمل مستحب است این حجیت دارد. این مستلزم یک چنین اشکالی است. لذا خود «قبح التشریع و حرمة التشریع» قرینه می شود بر این که ما بیاییم «من بلغه» را بگویم «من بلغه بطریقٍ معتبر» نه این که مطلقا بیاییم این حرف را بزنیم.
محقق مامقانی: بلوغ در ما نحن فیه، بلوغ به طریق معتبر عقلایی است
نظر مختار: نتیجه معنایی که مشهور برای اخبار من بلغ کردند صحیح نیست
پس ببینید این هم یک اشکال مهم دیگری است که در اینجاست و به نظرم من برای آقایان روشن است برای من که دیگر مساله «کالشمس فی رابعة النهار» است که اساسا این معنایی که مشهور برای اخبار «من بلغ» کردند و این نتیجه ای که گرفتند درست نیست؛جلسه آتی بررسی نظر محقق انصاری و خراسانی
نظری ثبت نشده است .