موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۲/۵
شماره جلسه : ۲۰۴
-
استصحاب عدم وجوب در دوران بین محذورین
-
عدم جریان اصول تنزیلیه در اطراف علم اجمالی
-
فرق نظر امام خمینی با محقق نائینی در دلالت اخبار استصحاب
-
دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنةُ الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
سئوال: آیا در قول اول استصحاب جریان دارد یا خیر؟
محقق نائینی:
هر چند استصحاب از جهت رتبه مانند اصالة البرائة است و مشکلی ندارد لکن با موافقت التزامیة سازگار نیست. مرحوم نائینی در کتاب فوائد الاصول در ج3 ص 448 می فرماید: استصحاب از نظر اینکه حکم ظاهری هست و رتبهی حکم ظاهری موخر از حکم واقعی هست، از این جهت با این علم اجمالی مشکلی ندارد و به عبارت اخری می فرماید: انحفاظ رتبه در استصحاب مطرح هست و از جهت رتبه مشکلی ندارد بر خلاف «اصالة الحل» که نائینی فرمود در آنجا انحفاظ رتبه نشده و استصحاب مانند «اصالة البرائة» از این جهت مانند «اصالة البرائة» است که از نظر رتبه مشکلی ندارد و همچنین از نظر مخالفت عملیة هم مشکلی نیست برای اینکه مکلف در مقام خارج «لایخلو من الفعل و الترک» یعنی مکلف خارجاً، یا این عمل را انجام میدهد و یا ترک میکند و نه مخالفت قطعیة عملیة ممکن است و نه موافقت قطعیه عملیه ممکن است؛
پس جریان استصحاب را نائینی میفرماید: از این دو جهت مشکلی ندارد و آنچه که مشکل دارد این است که این استصحاب با موافقت التزامیة سازگاری ندارد؛ یعنی در اینجایی که علم اجمالی دارد به اینکه یا واجب است یا حرام؛ این شخص باید التزام به این پیدا کند که در واقع یا وجوب، مطرح است و یا حرمت؛ و اگر بخواهد استصحاب عدم وجوب را جاری کند و استصحاب عدم حرمت را جاری کند؛ استصحاب این دو عدم، با موافقت التزامیه و لزوم موافقت التزامیه سازگاری ندارد. نکته اینکه: تعارض هم اینجا نیست اینجا چون نه موافقت عملی ممکن است و نه مخالفت عملی؛ و خود این استصحاب با آن جنس معلوم بالتفصیل ما که الزام است با آن منافات ندارد و اگر با آن منافات داشت اصلا جاری نمی شد؛ اینجا شک ما در نوع است و ما با استصحاب می گوییم آثار خصوص وجوب و حرمت جاری نیست و نفی الزام در اینجا نمی کنیم اما آثار بالخصوص هر کدامیک از وجوب یا حرمت را بوسیله استصحاب نفی می کنیم؛ لذا استصحاب با معلوم بالتفصیل ما که علم به اصل الزام است با آن منافاتی ندارد و از نظر مخالفت عملی هم که گفتیم استصحاب موجب مخالفت عملیه نمی شود؛
شما یک وقتی هست که دو ظرف دارید و علم اجمالی دارید که یکی از این دو تا نجس است اگر استصحاب عدم نجاست را در هرکدام از اینها جاری کنید موجب مخالفت عملیه قطعیه می شود اما در ما نحن فیه چون دوران بین الوجوب و التحریم است مکلف در عالم خارج یا انجام می دهد و یا ترک می کند؛ پس استصحاب سبب مخالفت عملیه قطعیه هم نمی شود.
و مرحوم نائینی این مبنا را دارد که آنجایی که استصحاب در اطراف علم اجمالی موجب مخالفت عملیه قطعیه شود جاری نمی شود نائینی می گوید در اینجا هیچ کدام از اینها نیست که اگر هر کدام هم بود می گفتیم دیگر جاری نمی شود و اگر این استصحاب با معلوم ما منافات داشت می گفتیم جاری نمی شود و اگر استصحاب موجب مخالفت عملیه قطعیه می شد می گفتیم جاری نمی شود از این دو جهت نائینی می فرماید مشکلی در جریان استصحاب نیست اما چون مساله لزوم موافقت التزامیه را قائل هستیم این استصحاب با این حکم مخالفت دارد و شما وقتی عدم وجوب را استصحاب کردید و وقتی عدم حرمت را استصحاب کردید؛
مناقشه امام خمینی بر نظر محقق نائینی:
از ادله استصحاب نمی توان فهمید که استصحاب از اصول تنزیلیه است بلکه از آنها فقط اصل عملی استفاده می شود. امام در تهذیب ج 3 ص 169 مبنا را خراب می کنند و می فرمایند: اینکه ما بگوییم استصحاب از «اصول تنزیلیة» است و می آید مستصحب را «بمنزلة الواقع» قرار می دهد میفرماید ما وقتی به ادله استصحاب و روایات وارده در استصحاب مراجعه کنیم این را نمی شود پذیرفت؛ از روایات استصحاب فقط استفاده می شود که شما عملا و بنای عملی خودت را بر یقین سابق قرار بده و فقط همین مقدار را دلالت دارد که شما در مقام عمل، عمل خودت را بر طبق یقین سابق قرار بده و استصحاب یک اصل عملی است و وظیفه مکلف را در مقام عمل روشن می کند؛
فرق نظر امام خمینی با محقق نائینی:
1. محقق نائینی: مکلف در فرض شک، یقینش را نازل منزله واقع بداند 2. امام خمینی: مکلف در فرض شک، بنای عملیاش را بر یقین سابق بگذارد.
نائینی از روایات استفاده کرده که روایات استصحاب دلالت دارد بر اینکه در فرض شک، شما یقین سابق را «بمنزلة الواقع» بدان و الان که شک دارید در فرضی که یقین داشتید چگونه آن ر«بمنزلة الواقع» می دانستی و الان که شک دارید آن یقین سابق را به منزله سابق بدان یعنی شارع دارد می گوید تو الان متیقن هستی و تو الان عنوان متیقن را داری؛ اما امام و مشهور که مخالف با نائینی اند، مشهور می فرمایند شارع نمی گوید تو یقین سابق را در فرض شک، نازل منزله واقع قرار بده بلکه شارع می گوید در مقام عمل بنای عملیات را بر یقین سابق قرار بده؛
ثمره فرق بیان مشهور و بیان امام خمینی: بر طبق مبنای امام، استصحاب با موافقت التزامیه منافات ندارد اما بر طبق مبنای نائینی استصحاب با موافقت التزامیه سازگار نیست. و آن وقت یکی از ثمراتش همین است اگر در مقام عمل آمد این بنای عملی اش را قرار داد این با موافقت التزامیه منافاتی ندارد و عملا آثار یقین را الان بار می کند اما التزام پیدا می کند به آنچه که در واقع است و اما روی مبنای نائینی وقتی می گوییم باید الان این را به منزلة الواقع بدانیم و وقتی استصحاب کردیم عدم وجوب را یعنی استصحاب می گوید در واقع وجوبی نیست و وقتی در واقع وجوبی نیست شما نمی توانید التزامی به وجوب پیدا کنید؛ و وقتی استصحاب به شما می گوید در واقع وجوبی نیست می گوییم خوب من التزام به وجوب پیدا می کنم این لغو است و روی مبنای نائینی موافقت التزامیه ممکن نیست اما روی مبنای امام و این جوابی که امام مطرح کردند موافقت التزامیه ممکن است.
نظر مختار: رد نظر نائینی و فعلا پذیرش نظر امام و تا در محل خود این بحث، بررسی شود امام بیشتر روی صحیحه ثالثه تمسک کردند و این بحث مبنایی است و ما هم باید ان شاء الله برسیم به روایات استصحاب و در آنجا باید ببینیم که آیا استفاده می کنیم که استصحاب اصل تنزیلی است یا اینکه فقط کاری به واقع هم ندارد همانطور که «اصالة البرائة» کاری به واقع ندارد، استصحاب هم کاری به واقع ندارد؛ فقط یک اصل عملی است خوب ما هم فعلا همین مبنای امام را داریم که اثباتش را باید بعدا در روایات استصحاب وارد بشویم و ما هم مبنای نائینی را نمی پذیریم که استصحاب از اصول تنزیلی باشد و این یقین سابق را «بمنزلة الواقع» قرار بدهد «فی ظرف الشک» بلکه استصحاب یک اصل عملی است و تکلیف مکلف را در مقام عمل روشن می کند لذا این اشکال نائینی هم درست نیست.
نظر مختار:
استصحاب در مقام جاری است و نتیجه استصحاب نیز همان نتیجه برائت نقلی و عقلی است یعنی نفی وجوب و حرمت. و نتیجه این است که برای جریان استصحاب مجالی هست و مشکلی نسبت به جریان استصحاب نیست اگر در این مورد حالت سابقهای بنام «عدم الوجوب» باشد استصحاب جاری است و حالت سابقهای بنام عدم الحرمة باشد استصحاب در اینجا جاری است آنوقت نتیجه استصحاب در اینجا همان نتیجه برائت عقلی و نقلی می شود چه اینکه شما با برائت نقلی و عقلی شما می گویید وجوبی نیست و حرمتی نیست و استصحاب هم میگوید اینجا وجوبی نیست و حرمتی در کار نیست.
نظر نهایی در قول اول: اثبات نظر مشهور
نکته اینکه:
بررسی قول دوم از اقوال خمسه در مقام؛
در دوران بین الوجوب و الحرمة جانب نهی را بر وجوب ترجیح دهیم به دلیل قاعده عقلی «دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة» از اینجا لازم است بپردازیم به اقوال دیگر و باید ببینیم اقوال دیگر دلیلشان چیست و آنهایی که قائل شدند دلیلشان چیست؟ یکی از اقوال موجود در مساله این است که در دوران بین الوجوب و الحرمة ما بیاییم جانب حرمت را ترجیح بدهیم بر وجوب؛ به چه دلیل؟ که این دلیل را از کتاب معالم، آقایان خوانده اند به دلیل اینکه «دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة» اگر در یک جا امر دائر است بین اینکه یک مصلحتی را به سمت خودمان بیاوریم یا یک مفسده ای را از خودمان دور بکنیم؛ خوب اینجا عقل می گوید «دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة» حالا فرض کنید که انسان امرش دائر باشد بر اینکه از این ظرف بخورد حالا فرض کنید اگر بخورد موجب قوی تر شدن این شخص بشود یا از این ظرف دیگری که اگر بخورد موجب مسمومیت و مریض شدن او می شود خوب اینجا دفع مفسده را عقل می گوید و در این امور، اولی است از جلب منفعت و در تمامی امور همین طور است یعنی در امور طبیعی و عرفی همین طور است که بگوییم شارع متعال همین امری که عقلا در امور طبیعی و عرفی شان رعایت می کنند و شارع هم در باب احکام رعایت فرموده پس هر جا دوران امر بین وجوب و حرمت باشد جانب حرمت را ترجیح می دهد این دلیل این افراد.
سه اشکال بر دلیل قائلین قول دوم:
بله یک وقتی هست که اصلا مفسده در مقابل آن مصلحت قابل ذکر نیست و قابل توجه نیست مثلا انسان می خواهد برود حج و می داند در این راه مریض می شود و مسموم می شود و دزد به او می خورد و همه اینها را می داند اما آن منافع دنیویه و اخرویه که حج دارد قابل مقایسه با حج نیست اما اگر بیاییم در دو مطلب جزیی یعنی یک عملی داریم که احتمال می دهیم واجب یا حرام باشد، اگر این واجب، مقداری اهم از حرام هم باشد اینجا باز عرف نمی آید واجب را مقدم بکند بلکه عرف می گوید اگر به خودت ضرر وارد نکنی بهتر از این است که بخواهی منفعت زیادی را جلب کنی الان عقلا هم همین کار را می کنند یعنی گاه اوقات یک منفعتی هست و یک مقداری ترجیح بر مفسده هم دارد اما می گویند بهتر این است که انسان مرتکب نشود حالا مثالهایی هم در میان خودشان دارند و ضرب المثل هایی هم عرف دارند مثلا عرف می گویند: «سری که درد نمی کند بیخود به آن دستمال نبند» یا اقدام بر امور مفسده دار را عرف نوعا از او پرهیز می کنند ولو اینکه در مقابلش یک مصلحت مهمتری هم باشد عرض کردم فقط یک استثنا دارد و آن آنجایی که آن مصلحت آنقدر مهم است که اصلا آن مفسده در مقابل آن ناچیز باشد.
نظر مختار: اشکال اول مورد پذیرش نیست
اشکال دوم:
در ما نحن فیه مصلحت و مفسده معلومتین نیستند بلکه هر دو احتمالی اند و در این موارد عقلا چنین قانونی ندارند. جواب دوم این است که درست هم هست که این قانون «دفع المفسده اولی من جلب المنفعة»در آنجایی است که مفسده و مصلحت معلومتین باشد اما در ما نحن فیه که معلوم نیست بلکه در ما نحن فیه احتمالی است اگر واجب باشد احتمال مصلحت است و اگر حرام باشد احتمال مفسده است و در آنجایی که مصلحت و مفسده روی احتمال دور می زند آنجا دیگر عقلا چنین قانونی ندارند که «دفع المفسده اولی من جلب المنفعة».
اشکال سوم: اولویت در این قاعده بر فرض پذیرش آن، اولویت تعینی نیست بلکه مجرد رجحان است لذا برای ما نحن فیه فائده ای ندارد. و جواب سوم این است که اگر این یک اولویتی هم باشد اولویتی که تعین داشته باشد نیست و مجرد یک رجحانی است و این فائده ای برای ما ندارد و ما می خواهیم ببینیم آیا جانب حرمت در ما نحن فیه تعین دارد یا ندارد؟ لذا این دلیل هم دلیل درستی نیست.
جلسه آتی بررسی نظر قائلین به تخییر
نظری ثبت نشده است .