موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۱/۵
شماره جلسه : ۶۰
-
استصحاب احکام شرایع سابقه
-
خطابات قانونیه در کلام مرحوم امام خمینی
-
بررسی متعلّق در حدیث رفع
-
جمعبندى و نتیجه بحث
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در این بحث که آیا رفع در حدیث رفع در معنای خودش استعمال شده است یا اینکه در دفع استعمال شده؟ بیان نمودیم مرحوم نائینی اصرار دارد که مراد از رفع در اینجا دفع است؛ البته قبل از مرحوم نائینی مرحوم شیخ اعظم انصاری هم در رسائل همین مطلب را قائل هستند؛ منتها بیانی که مرحوم نائینی دارند، آن بیان را مرحوم شیخ ندارند. اما در نتیجه، شیخ هم قائل است رفع در اینجا به معنای این است که مقتضی تأثیر خودش را در اقتضا نداشته باشد. در مقابل، امام(رض) و مرحوم آقای خوئی و جمع دیگری اصرار دارند بر اینکه رفع در این حدیث در معنای خودش استعمال شده و به معنای دفع نیست. بیان مرحوم آقای خوئی را در جلسه گذشته بیان نمودیم و ملاحظه کردید در برخی از نکات، بین امام و مرحوم آقای خوئی اشتراک بود؛ هر دو قائل هستند مقتضای اطلاق در احکام در شرایع سابقه دوام زمانی است، و حدیث رفع نظر دارد به آن استمرار زمانی که از اطلاق ادلهی احکام در شرایع سابقه استفاده میشود؛ به طوری که اگر حدیث رفع را نداشتیم، چنانچه از طریقی برای ما ثابت شود حکمی در شریعت سابقه موجود بوده، قاعده، اقتضای استمرار و دوام دارد.
استصحاب احکام شرایع سابقه
خطابات قانونیه در کلام مرحوم امام خمینی
نکتهی دیگری که در کلام امام هست، این که میفرمایند ـ البته این نکته را در ادله احکام خود ما بیان میکنند ـ شارع وقتی حکمی را بیان میکند، این را به عنوان یک خطاب قانونی ذکر میکند؛ در خطابات قانونیه، یعنی خطابی که به عنوان قانون ذکر میشود، خصوصیات افراد از قبیل عاجز بودن، ناسی بودن، خاطی بودن و... در نظر گرفته نمیشود؛ معنای این مطلب آن است که وقتی شارع در حدیث رفع میفرماید "رفع عن اُمّتی" به ارادهی استعمالیه کلمه رفع در معنای خودش استعمال میشود؛ یعنی شارع این را نیز به عنوان قانون بیان میکند. در اراده جدّیه رفع، به دفع برمیگردد؛ اما در اراده استعمالیه که یک قانونی را بیان میکند، حسن آن قانون این است که به اراده استعمالیه بیاید الفاظ را استعمال کند؛ و بنابراین، گویا میخواهند بفرمایند کلام مرحوم نائینی یا کلام مرحوم شیخ انصاری ـ که مراد از رفع، دفع است ـ مبنی بر آن است که روی اراده جدیه بخواهیم صحبت کنیم و بگوییم مراد جدّی از اول کشف میکند ادله احکام شامل خاطی، ناسی، مضطر و ... نمیشده است؛ لذا، عنوان دفع را دارد. اما اگر روی اراده استعمالیه پیش رویم، طبق اراده استعمالیه "أقیموا الصلاة" به عنوان یک قانون استعمال شده است؛ "رفع عن اُمّتی" هم در همان معنای خودش استعمال شده است؛ رفع در معنای خودش استعمال شده است؛ لذا، اینجا نباید مسئله دفع را مطرح کنیم.بررسی متعلّق در حدیث رفع
کسانی که میگویند این اسناد، اسناد حقیقی است، با این اشکال مواجه میشوند که منظور از ما در "رفع ما اضطروا إلیه" فعل خارجی است؛ مثلاً میتهای برای شخص اضطرار پیدا کرده است. در حالی که شارع تکویناً نمیتواند بگوید این برداشته شد؛ برای اینکه شخص الآن مرتکب میشود. میگویند این رفع، رفع حقیقی است فی عالم التشریع. اساس این حرف را مرحوم نائینی قائل شده و بعد هم مرحوم آقای خوئی قائل شده است که رفع، رفع حقیقی است؛ آن هم فی عالم التشریع. فراموش نکنید اگر گفتیم این اسناد، اسناد حقیقی است، دیگر از قائلین این قول سؤال نمیکنیم که شما تمام الآثار را در تقدیر میگیرید، مؤاخذه را در تقدیر میگیرید؟ چیزی در تقدیر نمیگیرند. میگویند اسناد رفع به "ما لا یعلمون" اسناد حقیقی است؛ منتها اسناد حقیقی غیر تکوینی است؛ یعنی شارع حقیقتاً در عالم تشریع "ما اضطروا إلیه" را برداشته است. در عالم تشریع، "ما لا یعلمون" را برداشته است.
جمعبندى و نتیجه بحث
تا اینجا، بحث این شد که کلمه رفع در دفع استعمال نشده است. گفتیم بیانی که مرحوم نائینی دارد، یک بیانی فلسفی است و فرمایش مرحوم آقای خوئی هم درست است که نباید در استعمالات بیان و قوانین فلسفی آورد. و ثانیاً طبق بیان امام رفع لبّاً به دفع بر میگردد، اما به حسب اراده استعمالیه به دفع بر نمیگردد. به این نقطه که رسدیم، اصولیین باز دو گروه شدند؛ یگ گروه مرحوم نائینی، مرحوم آقای خوئی و بعضی از تلامیذه ایشان هستند که میگویند اسناد رفع، اسناد حقیقی است اما فی عالم التشریع است. امام(رض) نیز نزدیک به این مطلب دارند، اما به این تعبیر نیست؛ میفرمایند: رفع، رفع ادعایی است؛ میفرمایند: کلمه رفع استعمال شده ادعائاً، یعنی شارع ادعا میکند "ما اضطروا إلیه" و "ما لا یعلمون" برداشته شده است. حال که امام(رض) مسئله ادعا را مطرح میکند، باز خودشان هم تصریح میکنند که ادّعا مصحّح لازم دارد و برمیگردند به اینکه مصحّحش یا مؤاخذه، یا تمام الآثار و برمیگردند به تقدیر. اما روی مبنای مرحوم نائینی، آقای خوئی و دیگران، وقتی میگوییم رفع، رفع حقیقی است؛ اسناد، اسناد حقیقی است، در عالم التشریع حقیقتاً برداشته شده، دیگر فی عالم التشریع ادعائاً برداشته نشده است. یک وقت است که شارع میگوید "ما لا یعلمون" در عالم تکوین نیست، میگوییم ما بالعیان میبینیم که هست و ادعا نیست. به عبارت دیگر، رفع ادعایی مربوط به عالم تکوین است، اما رفع در کلام نائینی مربوط به عالم تشریع است.
نظری ثبت نشده است .