موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۲۶
شماره جلسه : ۱۷۹
-
بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اخبار من بلغ
-
بررسی عمده دلیل قاعده تسامح در ادله سنن یعنی اخبار من بلغ
-
بررسی احتمالات اثباتی پیرامون اخبار من بلغ
-
ادامه بررسی نظریه مشهور و اثبات بطلان آن
-
بررسی نظریه شیخ انصاری و بیان مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
یادآوری؛ بررسی اشکالات بر نظریه مشهور پیرامون اخبار من بلغ و رد نظرات ایشان
اشكالاتي كه بر بیان مشهور و تفسير مشهور از اين اخبار من بلغ بود، اينها را بيان كرديم.اشکال هفتم بر نظریه مشهور از سوی محقق خویی(ره)
يك اشكال باقی مانده، كه اين اشکال در كلمات بعضي از بزرگان از جمله مرحوم آقاي خوئي(ره) در كتاب «مصباح الاصول» است.محقق خویی: بیان مشهور صحیح نیست زیرا دلیلی که در مقام جعل حجیت برای یک شئ است، دو جهت دارد1. ملغی کردن احتمال خلاف 2. بنا گذاشتن بر اینکه مودای طریق همان واقع است
ايشان در جلد دوم کتاب «مصباح الاصول» صفحه 319 ميفرمايند: اين بيان مشهور درست نيست براي اينكه عبارت ايشان اين است که:«لأن لسان الحجية انما هو إلغاء احتمال الخلاف و البَناء على أن مؤدى الطريق هو الواقع»، لسان حجيّت، اگر يك دليلي ميخواهد بيايد چيزي را حجّت قرار بدهد، این دو نكته در آن وجود دارد، هر جايي كه يك دليلي در مقام جعل حجيّت براي يك طريقي يا براي شيئي هست اين دو جهت در آن وجود دارد: «جهت اول»:«الغاء احتمال خلاف» است يعني اگر شما احتمال بدهيد كه اين مطلب مطابق با واقع نباشد اين احتمال را ميگويد به آن توجهي نكن. وقتي شارع بخواهد خبرواحد را حجت قرار بدهد و ما احتمال ميدهيم كه خبر واحد مطابق با واقع نباشد ولی شارع با حجّت قرار دادن خبر واحد اين احتمال خلاف را الغاء ميكند «جهت دوم»:و همچنين نكتهي دوم كه اين هم متفرّع بر نكتهي اول است بايد بنا بگذاريم بر اينكه اين خود واقع است «و البناء على أن مؤدى الطريق هو الواقع كما في أدلة الطرق و الأمارات، لا فرضُ عدم ثبوت المؤدى في الواقع، كما هو لسان هذه الاخبار».محقق خویی: مفروض اخبار من بلغ در فراز «و ان لم یقله»، عدم وجود و ثبوت مودی در واقع است و این با لسان جعل حجیت سازگار نیست؟!
سه مناقشه بر اشکال محقق خویی(ره) بر نظر مشهور
مناقشه اول: اشکال محقق خویی در صورتی وارد است که اخبار من بلغ، مقید به فراز «و ان لم یقله» باشد در حالیکه اخبار من بلغ، مقید به فرض «و ان لم یقله» و عدم وجود واقع نیست. «اشکال اول»: اين اشكال، به نظر ما وارد نيست و آن اينكه جهت اصلياش این است كه دليل حجّيت ـ يعني اخبار من بلغ ـ نميآيد در اينجا بگويد در اين فرض باز ما ميگوئيم «كان له اجر ذلك»، اين « وَ إِنْ لَمْ يَقُلْهُ» ، نميخواهد مقيّد كند به اين فرض، اگر بخواهد به این فرض مقيّد كند اين اشكال مرحوم آقاي خوئي وارد است كه «وَ إِنْ لَمْ يَقُلْهُ»، يعني با فرض اينكه تقيّد به اينكه واقعي وجود ندارد؛ اما مقيّد به اين نميكند، بلکه ميفرمايد «كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ»، حالا ممكن است در واقع باشد و ممكن است در واقع هم نباشد! پس نميآيد مقيّد به «عدم» بكند. به عبارت ديگر: نسبت اين خصوصيت عنوان «لابشرط» را دارد نه عنوان «بشرط لا» را داشته باشد، اگر عنوان «بشرط لا» را داشت این با لسان حجّيت سازگاري ندارد، اما این عنوان «لا بشرط» را دارد این اولاً: اشكال اولي كه در اينجا نسبت به اين فرمايش به ذهن ميرسد.مناقشه دوم: با اخبار من بلغ، فعلي كه در واقع مستحب نيست، مستحب ميشود؛ هر چند ممکن است به یک تصویب فی الجمله منجر شود
«اشکال دوم»: اشكال دوم این است كه اساساً در همين اخبار من بلغ آنهايي كه ميخواهند بيايند اينجا از آن حكم فرعي استحباب را استفاده كنند، آنها ميگويند ولو در واقع نيست اما با اخبار من بلغ هست ميشود، يك فعلي كه در واقع مستحب نيست با اخبار من بلغ مستحب ميشود، اگر يك روايت ضعيفي آمد دلالت بر استحباب يك فعل كرد ولو در واقع همين عمل مستحب هم نباشد اما اخبار من بلغ اين را مستحب ميكند. بنابراين اينها ميخواهند بگويند چيزي كه در واقع نيست یعنی «وَ إِنْ لَمْ يَقُلْهُ»، با اخبار من بلغ، واقع پيدا ميكند، منتهي در باب مستحبّات؛ يعني حالا و لو اين قول را بعداً ميآئيم بررسي ميكنيم كه قول مرحوم آخوند است كه ميگويند ولو در واقع هم نباشد اما با اخبار من بلغ عنوان استحباب را پيدا ميكند ممكن است يك «تصويب في الجملة»، آن هم در باب مستحبّات به وجود بيايد اما نه در مطلق موارد، بلکه فقط در خصوص باب مستحبّات. اين دو اشكال.مناقشه سوم: اشکال محقق خویی بر مبنای جعل طریقیت برای امارات است؛ اما اگر حجیت امارات از باب منجزیت و معذریت باشد دیگر مساله احتمال «الغاء احتمال خلاف» و «واقع سازی مودی» وجود ندارد
«اشکال سوم»: حالا اشكال سومی را هم که وجود دارد بررسي كنيم؛ آيا اينجا كسي ميتواند به مرحوم آقاي خوئي بگويد كه اين اشكال شما روي مبناي جعل طريقيّت براي امارات است، اما اگر ما آمديم گفتيم حجّيت امارات از باب منجّزيت و معذّريتي است كه خود مرحوم آخوند قائل است، اگر ما آمديم مسئلهي منجّزيت و معذرّيت را درست كرديم، ديگر اين مسئلهي «الغاء احتمال خلاف» يا «بناء بر اينكه مودّي عنوان واقع» را دارد ديگر نيست!جواب مناقشه سوم: در باب امارات و اصول هر مبنایی داشته باشیم همه در این معنا مشترکند که شارع نمی تواند عدم وجود مودّی را در واقع فرض کند؛ پس اشکال سوم وارد نیست
نتیجه ی اشکالات وارده؛ بطلان نظریه مشهور
بعد از اينكه بطلان نظريهي مشهور روشن شد كه حالا ما يك جهت اينكه اشكالات را ذكر كرديم و حدود هشت اشكال بر نظريهي مشهور وارد شده است، لذا برای اينكه آقايان ذهنشان كاملاً از نظريهي مشهور دور بشود و ما اصلاً چيزي به نام «تسامح در ادلهي سنن» نداريم.ب: بررسی نظریه شیخ انصاری
بعد از نظريهی مشهور، نظريهی دومی را كه مطرح می كنيم نظريه ی مرحوم شيخ اعظم انصاري(ره) است؛ مرحوم شيخ در كتاب رسائل چاپهای قدیم ص دویست و سی لازم به ذکر است که كلام شيخ را بايد مفصل نقل كنيم تا ببينيم مرحوم شيخ در كتاب رسائل چه فرمودند؟ ببينيد شیخ هم در كتاب رسائل در بحث برائت و در تنبيهات برائت به مناسبت مسئلهی قاعده تسامح در ادلهی سنن را مطرح كرده و هم يك رسالهی مستقلهای در بحث تسامح در ادلهي سنن دارد كه قبلاً در حاشيهي «اوثق الوسائل»، آنجا صاحب اوثق تمام رساله شیخ را آورده بود، اما حالا در اين تراث شيخ اعظم كه چاپ شده در رسائل فقهيهی شيخ، آنجا شاید ص 137 رساله تسامح در ادله سنن را مطرح كرده. ما فعلاً آنچه را كه شيخ در كتاب رسائل مطرح كردند آنرا در اينجا مطرح می كنيم؛ چون كلام شيخ در رسائل يك مقداري مفصّل است و گاهي اوقات كتب را كه ميبينيد، بعضي آمدند قسمت اول كلام شيخ را گفتند. یعنی گفتند شيخ اين را ميگويد و بعضيها هم فقط قسمت آخر كلام شيخ را گفتند، حالا ما كلام شيخ را بيان می كنيم.محقق انصاری(ره): اگر خبر ضعيفي منشأ احتمال وجوب شد، ديگر نيازي به اخبار احتياط نيست؛ از این رو از اخبار من بلغ می توان استفاده کرد که انجام فعل موعود به ثواب، مستحب است.
مرحوم شيخ ميفرمايند: اولين مطلب این است كه در بحث شبهات وجوبيه كه ما در بحث«اصالة البرائة» داريم ميفرمايد: اگر يك خبر ضعيفي منشأ احتمال وجوب شد، اينجا ديگر نيازي به اخبار احتياط نيست و نيازي به اينكه بگوئيم اخبار احتياط دلالت بر استحباب شرعيِ احتياط دارد نداريم، بلكه ميفرمايند «لِورود بعض الأخبار باستحباب فعل كل ما يُحتمل فيه الثواب». اخباري داريم كه «ما يحتمل فيه الثواب» آن فعلش مستحب است، بعد اشاره ميكنند به همين اخبار من بلغ و اخبار را ذكر ميكنند و ميفرمايند: از اين اخبار من بلغ ما ميتوانيم استفاده كنيم كه اين فعلي كه بر او وعدهي ثواب داده شده انجامش مستحب است.محقق انصاری(ره): اینکه از اخبار من بلغ می توان استفاده کرد که انجام فعل موعود به ثواب، مستحب است، حاوی سه اشکال است.
بعد بر اين نتيجه سه تا اشكال ميكنند، از ميان اين سه اشكال، اشكالات دوم و سوم را رد ميكنند؛ اما اشكال اول را ميپذيرند.اشکال اول: ترتب ثواب کاشف از استحباب نیست؛ این اشکال، اشکال واردی است و در اینجا ثواب متفرع است بر بلوغ و یا اینکه بلوغ، داعی بر ایجاد عمل باشد پس خود عمل مستحب نیست بلکه به قید «طلب» و «التماس ثواب» مستحب است و این همان حکم عقل است
«اشكال اول»: اين است كه ترتب ثواب كاشف از استحباب نيست، ميفرمايند: اين اشكال «بأنّ ثبوت الأجر لا يدلّ علي الاستحباب الشرعي»، اگر در يك جا گفتند اينجا اجر و ثوابي هست، اين ملازمه ندارد با اينكه بگوئيم آن فعل عنوان مستحب شرعي را دارد و ميفرمايند اين اشكال، اشكال واردي است. ببینید اين مطلب بايد در ذهن شريفتان باشدكه ما در فقه میگوئيم اگر شما يك عملي را به قصد تقرّب انجام داديد ولو در آن قصد تقرّب هم معتبر نيست، مثلاً در شستن لباس قصد قربت لازم نيست اما اگر شما گفتيد من «بقصد تقرّب إلي الله» اين لباس را ميشویم، شارع به خاطر همين قصد، به شما ثواب ميدهد، اما این ثواب معنايش اين نيست كه اين شستن الآن مستحب شد! نه چنین نیست و استحباب از آن استفاده نميشود، و ميفرمايند اين اشكال در اينجا هست، بعد كه اين اشكال را ميپذيرند در توضيح همين اشكال ميفرمايند: «الظاهر من هذه الاخبار كون الثواب متفرعاً علي البلوغ و كونه الداعي علي العمل»، ميفرمايند از اين روايت استفاده ميشود كه ثواب متفرع است بر اين «بلغه» یعنی «من بلغه شيءٌ من الثواب فعملَه»، اين متفرع بر بلوغ است یا بالاتر می فرمایند این متفرع بر این است که این عنوان بلوغ، داعي براي ايجاد عمل باشد!محقق انصاری(ره): از اخبار من بلغ دو احتمال استفاده می شود: 1. احتمال استفاده اصل ثواب 2. احتمال استفاده ثواب خاص
در دنبالهي مطلب، مرحوم شيخ ميفرمايد: «احتمال اول»: از اين اخبار من بلغ يا ما استفاده ميكنيم «اصل ثواب» را، «من بلغه شيءٌ من الثواب فعملَه كان له اجر ذلك»، يعني به او ثواب ميدهند و «ثواب خاص» را می گوییم دلالت ندارد، به گوشش خورده اين اينقدر ثواب دارد، «كان له اجر ذلك» پس اصل ثواب به او داده ميشود، اين احتمال اول. «احتمال دوم»: اين است كه بگوییم اين روايات ظهور در استحقاق ثواب خاص دارد كه شيخ هم ميفرمايد بعضي از رواياتش ظهور در اين معنا دارد.بررسی هر دو احتمال:
بررسی احتمال دوم: اگر اخبار من بلغ، ثواب خاص(استحباب) را دلالت کنند؛ اين لازمهي حكم به تنجّز ثواب و استحباب شرعی نيست در این صورت این روایات شبیه آیه «و من یطع الله و رسوله» هستند الا اینکه آیه اطاعت حقیقیه است و اخبار من بلغ اطاعت حکمی؛
جلسه آتی: تبیین نظر شیخ انصاری و بررسی اشکالات محقق اصفهانی و محقق مشکینی بر نظریه شیخ انصاری
نظری ثبت نشده است .