موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۱۸
شماره جلسه : ۴۵
-
بررسی دلالی «حدیث رفع» بر اصالة البرائة –
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی دلالی حدیث رفع
بحث سندی حدیث رفع تمام شد و روشن شد که این حدیث، حدیث موثقی است؛ و اگر هم فرض کنیم این حدیث از نظر بعضی روات اشکال دارد، بنا بر این مبنا که عمل مشهور بر طبق یک روایتی جبران ضعف سند آن را میکند، میتوانیم بگوئیم که این حدیث قابل عمل است؛ چرا که تردیدی نیست مشهور فقها به این حدیث عمل کردند و در فتوا به آن استناد کردند؛ شهرت عملیه بر این حدیث قائم است. لذا، مرحوم نائینی هم این مطلب را تذکر دادند که اولاً این حدیث صحیح است، و ثانیاً اگر این حدیث ضعفی داشته باشد، با عمل اصحاب این ضعف جبران میشود.بیان سیر نقل حدیث رفع در کتب احادیث
اما قبل از بررسی این حدیث از نظر دلالت و متن، سیر نقل این حدیث را عرض کنم. اول کسی که این حدیث را نقل کرده و اول جایی که این حدیث در آن نقل شده، محاسن برقی است؛ منتهی در این کتاب تعبیر رفع ندارد، بلکه آمده: «وضع عن اُمتی ثلاث خصال»؛ هم تعبیر به «وُضِعَ» دارد و هم تعبیر به اینکه سه چیز برداشته شده است: «خطا، نسیان و ما اکرهوا علیه» . بعد از محاسن برقی، مرحوم کلینی در کتاب کافی دو روایت با دو سند آورده است، در یک روایت چهار مصداق را نقل میکند، «رفع عن أمتی أربع خصال»؛ و در روایت دیگر نُه مصداق را نقل میکند «تسعه اشیاء». این دو روایت در جلد دومکافی صفحات 462 و 4 63 آمده است. در یک روایت که سند آن «حسین بن محمّد عن معلی بن محمد عن ابی داود المسترق قال حدّثنی عمر بن مروان ـ البته در بعضی از نسخهها دارد «عَمرو بن مروان»، در مستدرک دارد «عمر بن مروان الخزاز» ـ قال سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول: قال رسول الله (ص): رفع عن أمتی أربع خصال، خطأها ونسیانها وما أکرهوا علیه وما لم یطیقوه ، چهار چیز برداشته شده: خطا، نسیان، ما اکرهوا علیه و ما لم تطیقوه. در دنباله، امام صادق یا پیامبر فرمودند: «وذلک قول الله عزّ وجلّ « رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ » .آن وقت، در یک روایت دیگر مرحوم کلینی نُه عنوان را آورده است. بعد از مرحوم کلینی، مرحوم صدوق در سه کتابش ـ هم در فقیه، هم در توحید و هم در خصال ـ این حدیث را آورده، و در هر سه جا نُه عنوان آورده است. در کتب اهل سنت هم نظیر این حدیث آمده، منتهی در بعضی از روایاتش یک مصداق آمده، در بعضی دیگر سه مصداق آمده، و دیگر نُه مصداق نداریم. در کنز العمال متقی، جلد چهارم، صفحه 232؛ در سنن بیهقی، جلد 7، صفحه 356؛ و همچنین در صحیحبخاری، جلد 2، صفحه 119 و جلد 6، صفحه 169 و دیگر منابع آمده است. نکته مهم این است که ما روایت با سند معتبر که نُه عنوان را آورده باشد، داریم؛ آنچه مرحوم صدوق در خصال آورده که سندش را هم بررسی کردیم، نُه عنوان است. در بقیهی متنها چه آنهایی که سه عنوان و چه آنهایی که چهار مورد را ذکر کردهاند، عنوان «ما لا یعلمون» نیست؛ و این عنوان فقط در روایتی است که بیان میکند نُه چیز برداشته شده است.
اجمالاً، کسانی که به این روایت برای برائت تمسک میکنند، میگویند مراد از «ما» در «ما لا یعلمون» ، یا خصوص حکم است و یا اعم از حکم و موضوع است؛ «رفع» آن حکمی که «لا تعلمون»؛ آن حکمی را که نمیدانید، خدا برداشت؛ یعنی اگر در لوح محفوظ وجوب یا حرمتی باشد، و قدر مشترک، اگر در لوح محفوظ یک الزامی باشد، اما شما علم به آن الزام ندارید، خداوند آن الزام را برمیدارد. اینجا اولین بحث این است که آیا این رفع، رفع واقعی است یا رفع ظاهری است؟ و دومین بحث این است که آیا این رفع، در معنای حقیقی خودش استعمال شده یا آنطور که مرحوم نائینی ادعا کرده، رفع در این روایت، به معنای دفع است؟ بعد از روشن این دو مطلب، میآئیم در این بحث ـ که مرحوم شیخ از این بحث آغاز میکند ـ که آیا این حدیث شامل شبهات حکمیه میشود یا اختصاص به شبهات موضوعیه دارد؟
بررسی مراد از رفع که رفع ظاهرى است یا واقعی
اما پاسخ سؤال اوّل این است که رفع در این روایت، نمیتواند رفع واقعی باشد؛ و بلکه مراد رفع ظاهری است. یعنی آن الزامی که در واقع موجود است و الآن علم به آن ندارید و نسبت به آن جاهل هستید، در ظاهر برداشته میشود؛ اما نمیتوانیم بگوئیم آن الزام واقعی که علم به آن ندارید، واقعاً از شما آن را برداشتیم.! مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند: «فالالزام المجهول ممّا لا یعلمون فهو مرفوعٌ فعلاً یعنی الزام فعلی که مراد از «فعلاً» در اینجا فعلیت در مقابل انشاء نیست، بلکه مراد «ظاهراً» است، ظاهراً برداشته میشود وإن کان ثابتاً واقعاً ولو اینکه واقعاً ثابت است». در کلمات مرحوم نائینی هم اشاراتی وجود دارد.کلام مرحوم محقق خویی
اشکال مرحوم نائینی و خویی به کلام شیخ انصاری
مرحوم نائینی بعد از بیان مطلب شیخ انصاری اشکالی بر آن میکند و ایشان نیز بر عبارت شیخ انصاری در رسائل اشکال میکنند؛ شیخ میفرماید: «رفع الحکم المشکوک إنّما هو بعدم ایجاب الاحتیاط فالمرفوع هو وجوب الاحتیاط» . اگر از شیخ انصاری سؤال کنیم که در «رفع ما لا یعلمون» چه چیزی برداشته شد؟ نمیگوید حکم واقعی برداشته شد؛ بلکه میفرماید: وجوب الاحتیاط برداشته شد. شاید میتوانست در موارد جعل بگوید احتیاط واجب است، اما وجوب الاحتیاط را جعل نکرد و این مرفوع شد؛ لذا، آنچه که مرفوع است وجوب الاحتیاط است. مرحوم نائینی در جلد سوم فوائد صفحه 338 بعد از اینکه عبارت شیخ را نقل میکند، میفرماید: «ولا یخفی ما فیه من المسامحة» ؛ در این عبارت شیخ که معنای رفع، عدم وجوب احتیاط است و مرفوع، وجوب الاحتیاط است، مسامحه وجود دارد؛، چرا؟ «فإنّ المراد من الموصول نفس الاحکام الواقعیّة لأنّها هی المجهولة»، مراد از این موصول خود احکام واقعیه است؛ چون آنچه که به آن جاهل هستید، خود احکام واقعیه است؛ رفع به چیزی تعلّق پیدا میکند که متعلق جهل شماست. شما به چه چیزی جاهل هستید؟
نظری ثبت نشده است .