موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۲/۱۷
شماره جلسه : ۱۹۱
-
بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اخبار من بلغ
-
بررسی عمده دلیل قاعده تسامح در ادله سنن یعنی اخبار من بلغ
-
بررسی معنای کلمه خیر
-
بررسی تنبیهات شش گانه اخبار من بلغ
-
بررسی تنبیه اول
-
بیان فرق بین فتوای به استحباب و روایت ضعیفه- تبیین نظر محقق اصفهانی و نظر مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری1؛ اتمام بحث پیرامون مفاد اخبار من بلغ و بررسی معانی کلمه «خیر» در اخبار من بلغ
بحث در مفاد اخبار «من بلغ» بحمدالله تمام شد و آخرین نکته ایی که در بحث گذشته عرض کردیم که باید روی آن دقت و تامل شود کلمه «خیر» است که در برخی از روایات«من بلغ» وارد شده و چنین آمده است: «من بلغه شئ من الثواب فی شئ من الخیر»یادآوری2؛ موضوع اخبار من بلغ در جایی است که خیر بودن عمل محرز باشد
و عرض کردیم موضوع این اخبار «من بلغ»- نتیجه اش هر چه می خواهد باشد- در جایی است که «خیر» بودن عمل مسلم باشدبررسی معنای اول کلمه «خیر» و نتیجه آن: خیر یعنی ما فیه رجحان و نفعٌ و لذا در موردی که خبر ضعیفی بر ثواب در یک عبادت دلالت کند مصداق برای خیر نیست
«معنای اول»:«خیر» یعنی «ما فیه رجحانٌ» و «ما فیه نفعٌ» و در نتیجه در موارد عبادی، اگر یک روایت ضعیفه ای دلالت بر ثواب در یک عبادتی بکند به نظر ما این مصداق برای «خیرٌ» نیست؛ زیرا این عبادت امرش دائر است بین اینکه مشروع باشد یا نا مشروع باشد و اگر دلیل روشنی برایش نباشد می شود تشریع و چون دوران امر بین مشروعیت و عدم مشروعیت است؛ لذا نمی توان گفت که از مصادیق برای «خیرٌ»است و عبادات این چنین اند.ناسازگاری نظر مشهور پیرامون اخبار من بلغ با دو مبنای خود؛1. ناسازگاری با قاعده تبعیت احکام از مصالح و مفاسد 2. ناسازگاری با قاعده توقیفی بودن عبادات
و این نکته را بعد از درس روز گذشته عرض کردم که خود مشهور وقتی مساله توقیفی بودن عبادات را مطرح می کنند این بیانی که در اخبار «من بلغ» دارند با این مبنا هم سازگاری ندارد و به عبارت دیگر مشهور معنایی برای اخبار من بلغ کردند که این معنا با دو مبنای خودشان سازگاری ندارد «مبنای اول»: که احکام تابع مصالح و مفاسد است که قبلا توضیح دادیم «مبنای دوم»: و دیگری هم همین مبنا که وقتی می گویند عبادات امور توقیفی هستند یعنی برای عبادیت هر عبادتی «واجباً کان او مندوباً»، ما نیاز به دلیل داریم اگر در یک جا یک خبر ضعیفی که حجیت ندارد بخواهد عبادیت یک عملی را اثبات کند این بر خلاف قاعده توقیفی بودن در عبادات است؛رد نظریه مشهور؛ نظریه مشهور نظریه غیر صحیحی بوده و از اخبار من بلغ نمی توان حجیت خبر ضعیف را استفاده کرد
لذا هر چه ما پیش آمدیم در تفسیر اخبار من بلغ بیشتر برای ما روشن شد که نظریه مشهور نظریه غیر صحیحی است و ما از اخبار من بلغ نمی توانیم حجیت خبر ضعیف را استفاده کنیم یا آنچه که آخوند و مرحوم اصفهانی و عده ی دیگری گفتند که استحباب عمل را بخواهیم استفاده کنیم؛ نه نمی شود از این اخبار چنین نتیجه ای گرفت.بررسی معنای دوم کلمه «خیر» و نتیجه آن: خیر یعنی «ما ثبت استحبابه او وجوبه بدلیل آخر»
بررسی تنبیهات شش گانه اخبار من بلغ طبق بیان محقق اصفهانی(ره)
بیان دو فرق شهرت، اجماع منقول و فتوای فقیه با روایت
اول فوارق اینها را ذکر کنیم و بگوییم چه فرقی بین اینها وجود دارد؟فرق اول: روایت ضعیفه دال بر ثواب، حاکی از قول معصوم است در حالیکه فتوای فقیه بر استحباب یک عمل حاکی از رای خودش است!!!
«فرق اول»: در ما نحن فیه می گفتیم اگر یک روایت -که روایت یعنی آن که حاکی از قول معصوم است- ضعیفه باشد این یک و دال بر ثواب باشد و یک روایت بگوید هر کس این کار را بکند این ثواب بر او هست و هم روایت باید باشد که حاکی از قول معصوم است و هم در آن مساله ثواب باشد؛ در حالیکه آنجایی که فقیه، فتوا می دهد به استحباب یک عمل، هیچ کدام یک از این دو نکته وجود ندارد و فقیه فتوا می دهد و فتوای فقیه حاکی ار رای خودش است نه رای معصوم؛ و خبر، روایت است از معصوم، هم از معصوم است و هم عنوان حسی را دارد یعنی این راوی می گوید که من خودم شنیدم از امام که هر کسی این عمل را انجام بدهد این ثواب را دارد اما فقیه رای خودش است و از رای خودش حدس می زند قول معصوم را؛ این فرق اولفرق دوم: روایت ضعیفه می گوید: «یترتب علی هذا العمل ذاک الثواب» در حالیکه فتوای فقیه می گوید: «هذا العمل مستحبٌ»
«فرق دوم»: این است که فقیه فتوای به استحباب عمل داده است و فقیه گفته است «هذا العمل مستحبٌ» و در ما نحن فیه می گوییم روایت ضعیفه نمی گوید «هذا العمل مستحبٌ» چون این همه دعوا بود که آیا استحباب فهمیده می شود یا نه؟ و روایت ضعیفه می گوید «یترتب علی هذا العمل ذاک الثواب» این ثواب مخصوص بر آن مترتب می شود؛ پس این دو فرق وجود داردبررسی یک سئوال: آیا با وجود این فرق ها، اخبار من بلغ شامل فتوای فقیه می شود؟ بررسی دو نتیجه؛ 1. بنابر نظر مشهور: الحاق فتوای فقیه به روایات ضعیفه و شمول اخبار من بلغ بر آن 2. بنابر نظر محقق خراسانی: عدم الحاق فتوای فقیه به روایات ضعیفه و عدم شمول اخبار من بلغ بر آن
حالا آیا با وجود این فرق ها ما می توانیم بگوییم که اخبار من بلغ همانطوری که خبر ضعیف دال بر استحباب را شامل می شود بگوییم فتوای فقیه بر استحباب یک عمل را هم شاملش بشود و نتیجةً: «بر مبنای مشهور»: اگر ما گفتیم فتوای فقه ملحق به روایت ضعیفه است کار فقهایی که مسلک مشهور را دارند آسان می شود و فقهایی که می گویند اخبار من بلغ دلالت بر حجیت خبر ضعیف دارد مثلا الان اگر یک فقیهی همین مبنا را داشت وقتی رسید به باب مستحبات همین که دید یک فقیه یا چند فقیه بر استحباب یک عمل فتوا دادند این هم می تواند فتوا دهد و دیگر نیازی به اینکه برود و بررسی کند و اگر از او بپرسیم تو چرا می گویی «هذا العمل مستحب؟» می گوید برای اینکه این فقیه فتوای به استحباب داده و این ملحق است به روایت ضعیفه«من بلغه شئ من الثواب فی شئ من الخیر فعمله کان له اجر ذلک» شاملش می شود و لذا شما ببینید در حاشیه عروه آنجایی که صاحب عروه به مستحبات می رسد بعضی از فقها می گویند مطلب همین است که صاحب عروه گفته و رد می شوند و دیگر هیچ بحثی از ادله مستحبات نمی کنند «بر مبنای محقق خراسانی و من تبع»: اما آنهای که مسلک مشهور را ندارند یا مسلک آخوند، اینها نمی توانند فتوای فقیه را ملحق به روایت ضعیف کنندبررسی مبنای مشهور؛ آیا طبق مسلک مشهور، فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه هست یا نه؟
حالا فعلا عرض کردم ما بحث را بیاوریم روی بحث مشهور؛ آیا روی مسلک مشهور فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه هست یا نه؟محقق اصفهانی: از نظر مقام اثبات ادله قصوری ندارد و به دو بیان فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه می شود
مرحوم محقق اصفهانی در ج 4 «نهایة الدرایة» ص 188 می فرماید که از نظر مقام اثبات ادله قصوری ندارد و شاملش می شود به دو بیان:بیان اول: اخبار من بلغ «عمل ما یثاب علیه» را می گوید
«بیان اول»: می فرماید درست است که در روایت و اخبار من بلغ آمده است «من بلغه شئ من الثواب فعمله» و مساله اول آمده روی ثواب اما به قرینه «فعمله»، نمی توانیم ضمیر را به ثواب برگردانیم بلکه باید بگوییم «فعمله ما یثاب علیه» از باب اطلاق مسبب بر سبب است و ثواب مسبب از «ما یثاب علیه» است پس در حقیقت بیاییم بگوییم اخبار من بلغ می گوید «فعمل ما یثاب علیه را»؛ این راه اول استبیان دوم: فتوای فقیه به دلالت التزامی، فتوای بر ثواب است لذا اخبار من بلغ شامل آن هم می شود
«بیان دوم»: این است که یا بیایم بگوییم اگر یک فقیهی فتوا داد به استحباب این گرچه به دلالت مطابقی فتوای بر استحباب عمل است اما به دلالت التزامی فتوای بر ثواب است و در نتیجه «من بلغه شئ من الثواب» این را هم می گیرد چون این درست که به دلالت مطابقی می گوید این عمل مستحب است اما به دلالت التزامی می خواهد بگوید این ثواب دارد یا عکس قضیه یعنی بگوییم اخبار من بلغ که می گوید «من بلغه شئ من الثواب» به دلالت مطابقی باید ثواب باشد و به دلالت التزامی یعنی اگر یک فعلی مستحب باشد و یکی از این دو بیان را بگوییم که البته مرحوم اصفهانی فقط همان بیان اول را فرموده و می فرماید این دو راه را ما طی بکنیم آن وقت می گوییم این شامل فتوای فقیه می شودمحقق اصفهانی: دو اشکال سبب می شود تا فتوای فقیه ملحق به روایات ضعیفه نشود
منتهی می گویند در اینجا دو تا اشکال وجود دارد که این دو اشکال سبب می شود که ما بگوییم فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه نیستاشکال اول: من بلغه انصراف دارد به نقل از معصوم و «عن حس» بودن روایت نه توسط فقیه و عن حدس
«اشکال اول»: این است این «من بلغه» بلغ گرچه از نطر لغوی اطلاق دارد و هر نوع بلوغی را می رساند یعنی هم بلوغ حسی و هم بلوغ حدسی اما انصراف دارد به آنچه که در زمان صدور روایت بوده یعنی در زمان صدور روایت وقتی می گفتند «من بلغه» یعنی روایتی که «عن حس» نقل بشود یعنی روایتی که از معصوم نقل بشود و هم «عن حس» باشد و هم از معصوم باشد؛ در حالیکه فتوای فقیه یک امر حدسی است و از معصوم هم نیست لذا بگوییم کلمه «بلغه» انصراف دارد به خصوص روایت منقوله «عن حس» از معصوم در نتیجه شامل فتوای فقیه نشود این یک؛اشکال دوم: الحاق فتوای فقیه به اخبار ضعیف مستلزم حجیت فتوای فقیهی بر فقیه دیگر است و این خلاف فرض است
نظری ثبت نشده است .