موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱/۲۰
شماره جلسه : ۱۹۸
-
ادامه بررسی تنبیهات برائت- بررسی تنبیه پنجم-بررسی حُسن عقلی و رجحان شرعی احتیاط- بررسی سه مطلب در تنبیه پنجم- بیان نظرات محقق خویی در مقام و نظر مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنةُ الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
مطلب اول: حسن عقلی و رجحان شرعی احتیاط، به صورت مطلق است؛ زیرا در موارد عدم دلیل برای نفی وجوب، عقل و شرع، احتیاط را حسن میدانند اما در موارد وجود دلیل برای نفی وجوب، باز احتمال تکلیف داده و برای عدم فوت مصلحت واقعیه، احتیاط باید کرد.
عقل می گوید احتیاط کن و شرع هم می گوید این احتیاط مستحب است و رجحان دارد. -اما آنجایی که روایتی قائم شود بر نفی وجوب، چطور؟ مثلا یک روایت می گوید در ماه شب اول رؤیت هلال، دعا واجب نیست! حالا آیا در اینجا احتیاط حسن عقلی و رجحان شرعی دارد؟ می گوییم بله؛ چون اقامه و قائم شدن این روایت جلوی احتمال وجوب واقعی را نمیگیرد و با وجود این روایت ما یقین پیدا نمیکنیم که در واقع دعا واجب نیست و باز احتمال می دهیم که دعا واجب باشد و احتمال می دهیم و برای اینکه آن مصلحت واقعیه از ما فوت نشود احتیاط می کنیم. لذا اگر یک روایتی قائم بشود بر اینکه دعا واجب نیست باز این احتیاط حسن عقلی و رجحان شرعیاش در اینجا موجود است؛ این مطلب اول بود.
مطلب دوم: حسن عقلی و رجحان شرعی احتیاط تا زمانی است که مستلزم اختلال نظام معیشتی بشر نشود و الا حسن عقلی و رجحان شرعیاش را از دست می دهد.
«مطلب دوم»: که باز مرحوم آخوند در همین تنبیه دارند می فرمایند این حسن عقلی و رجحان شرعی احتیاط تا زمانی است که مستلزم «اختلال نظام»، نظام زندگی و معیشتی بشر نشود و اگر احتیاط منجر به «اختلال نظام» بشود اینجا حسن عقلی اش را از دست می دهد و رجحان شرعیاش را از دست می دهد؛ بررسی چند نکته اینجا چند نکته را باید بررسی کنیم:نکته اول: در موارد اختلال نظام به علت اینکه مستلزم قبیح است لذا منجر به زوال حسن عقلی می شود.
دلیل این مطلب چیست؟ جواب این است که دلیلش این است که «اختلال نظام» قبیح است و عقل می گوید اگر شما یک کاری کردی که موجب اخلال در امور معیشتی شد این قبیح است و اگر یک فعلی مستلزم قبیح شد، دیگر عقلاً، آن عنوان حسن را ندارد و حسن عقلی از بین میرود؛ عقل آنجایی که یک فعلی مستلزم قبیح است نمی گوید «هذا الفعل حسنٌ»! برای اینکه مستلزم امر قبیحی است اگر احتیاط مستلزم «اختلال نظام» شد اینجا چون «اختلال نظام»عقلا قبیح است پس این احتیاط هم می شود قبیح و احتیاط هم حسنش را از دست می دهد؛ این دلیل بر این معنا.نکته دوم: بررسی دو مورد
حالا بعد از اینکه دلیل این مطلب روشن شد دو نکته در اینجا باید مورد بحث واقع شودمورد اول: بررسی اینکه در مطلب دوم، آیا احتیاط «حُسن» از بین می رود یا «امکان تحقق اش»؟ در دوران بین الوجوب و الحرمه احتیاط امکان ندارد
«نکته اول»: این است که آیا در این فرض، احتیاط «حسن» خودش را از دست می دهد؟ یا «امکان تحققش» را از دست می دهد؟ ما بعد ان شاء الله خواهیم خواند در دوران بین محذورین می گوییم احتیاط امکان ندارد یعنی امکان ندارد آنجایی که امر مردد است «بین الوجوب و الحرمة» و احتیاط ممکن نیست؛ و حالا در ما نحن فیه اگر احتیاط منجر به اخلال در نظام معیشتی شد آیا احتیاط حسن خودش را از دست می دهد؟محقق خراسانی: در این موارد احتیاط حسن خود را از دست می دهد؛ برخی از محشین کفایه: احتیاط اینجا امکان تحققش را از دست می دهد
کما اینکه از ظاهر عبارت آخوند در «کفایة الاصول» همین استفاده می شود و آخوند می گوید حسنش را از دست می دهد؛ «لایحسن و لیس بحسن».اما برخی از محشین کفایه معتقدند که احتیاط در اینجا امکان ندارد؛ اینجایی که ما احتیاط می کنیم نتیجه این احتیاط یک امر قبیحی است خوب اینجا اصلا احتیاط نکردیم ما و نمی شود احتیاط کرد و امکان احتیاط وجود ندارد و آنجایی که از فعل ما قبح لازم بیاید چطور احتیاط امکان دارد؛مناقشه بر نظر محشین کفایه و تایید نظر محقق خراسانی: احتیاط در این موارد امکان دارد ولی حسنش را از دست می دهد چون مستلزم قبیح است
مورد دوم: اگر احتیاط مستلزم یک امر قبیحی شد دیگر حسنی ندارد؛ مصادیق قبیح ممکن است اختلال نظام یا وهن دین باشد
اما مطلب دوم که به نظر می رسد از مطلب اول مهم تر باشد این است که درست است که در عبارت مرحوم آخوند و مرحوم شیخ اینها مساله «اختلال نظام» را مطرح کردند اما این خصوصیتی ندارد؛ و ما بنحو کلی می گوییم اگر احتیاط مستلزم یک امر قبیحی شد حالا قبیح یک مصداقش اختلال در نظام است و یک مصداقش «وهن دین» است یعنی اگر انسان یک کاری بکند که دین در انظار دیگران موهون بشود و مستلزم«وهن دین» باشد همین احتیاطی که این همه در شریعت نسبت به آن تاکید شده همچون «اخوک دینک فاحتط لدینک»؛ این همه روایات که قبلا ما این روایاتش را مفصل مورد بحث قرار دادیم اگر در یک جا احتیاط مستلزم «وهن دین»شد این حسن خودش را از دست می دهد چون «وهن دین» حرام است و انسان یک کاری بکند که دین در انظار دیگران موهون بشود و به نظر من این مطلب از مساله اخلال نظام واختلال نظام به مراتب بالاتر است چون اختلال نظام یک امری است که امور زندگی بشر بهم می خورد اما این عنوان عنوان «وهن دین» است اگر انسان با احتیاط بخواهد کاری کند که دین در انظار دیگران موهون بشود؛ این احتیاط، حسن خودش را قطعا از دست می دهد؛ اگر با احتیاط انسان یک ضرری بر خودش یا بر دیگران وارد کند؛ خوب در اثر احتیاط در طهارت و نجاست، انسان مریض بشود کما اینکه اکثر اینهایی که وسواسی هستند و احتیاط زیاد می کنند مریض اند، هم مرض روحی دارند و اینها غالبشان مرض جسمی هم پیدا می کنند؛ پس این احتیاط هم، در اینجا حسنی ندارد اگر مستلزم ضرر دین باشد.محقق خویی: مساله اختلال نظام به اختلاف اشخاص و حالات عارضه فرق می کند
مطلب سوم: در جایی که احتیاط منجر به اختلال در نظام می شود مسالهی تبعیض در احتیاط جاری می شود
«مطلب سوم»: که مرحوم آخوند در این تنبیه دارند این است که در جایی که احتیاط منجر به اختلال در نظام می شود مساله «تبعیض در احتیاط» راهی است که در جلوی ما وجود دارد تبعیض در احتیاط دو راه دارد: «راه اول»: این است انسان از اول در همهی شبهات شروع کند به احتیاط؛ و یک روز و دو روز و پنج روز و یک ماه تا دو ماه تا برسد به اختلال نظام و به آنجا که رسید بقیه موارد احتیاط را ترک بکند این یک راه است. «راه دوم»: این است این است که بیاید در بعضی از اطراف شبهه احتیاط کند و در بعضی از اطراف احتیاط نکند.فرق بین راه اول و دوم
بررسی یک نکته: اصولیین در اصول قائلند که احتیاط در شبهات موضوعیه و حکمیه مطلقا حسنٌ و جریان دارد ولی در فقه قائلند که احتیاط واجب است
اینجا من این نکته را عرض کنم در مورد امور مهمه، همه اصولیین در اصول همین را می گویند که «اصالة البرائة» در شبهات چه موضوعیه و چه حکمیه مطلقا جریان دارد یعنی چه امور مهمه و چه امور غیر مهمه جریان دارد و در کنارش هم می گویند احتیاط حسنٌ مطلقاً چه در امور مهمه و چه امور غیر مهمه اما به فقه می رسند برخی ها قلمشان رفته به سمت اینکه این وجوب دارد و لازم است و اگر امور امور مهمه باشد وجوب دارد.نظر مختار: از ادله احتیاط در شبهات موضوعیه و حکمیه مطلق رجحان و حسن الاحتیاط استفاده می شود
ما در این کتاب «تلقیح مصنوعی»که چاپ شده مراجعه کنید اول کتاب یک بحثی را مفصل مطرح کردیم که آیا ادلهای که بر احتیاط در شبهات موضوعیه یا حکمیه دلالت دارد آیا از آنها وجوب استفاده می شود یا از آن مطلق رجحان استفاده می شود؛ آنجا اثبات کردیم فقط رجحان استفاده می شود و بررسی کردیم از قدما تا متاخرین اکثر آنها حتی مثل صاحب جواهر از کلماتش «حسن الاحتیاط» استفاده می شود و در امور مهمه احتیاط واجب نیست و احتیاط حسن دارد پس ببینید در جایی که احتیاط منجر به اختلال نظام است باید تبعیض در احتیاط بشود و در تبعیض در احتیاط هم راهش را بیان کردیمنظر محقق خویی: لعل که راه دوم اولی باشد زیرا «قلیل یدوم خیر من کثیر لا یدوم»،
مرحوم خویی ایشان بین راه اول و راه دوم می فرماید: لعل این راه دوم اولی باشد. راه اول تبعیض این بود که از اول شبهات را یکی پس از دیگری احتیاط کند تا منجر به اختلال در نظام بشود در آنجا دیگر احتیاط را ببوسد و کنار بگذارد و قطع کند احتیاط را .راه دوم این است که انتخاب بکند و گلچین بکند یعنی در این مورد احتیاط کند در دومی نکند و درسومی احتیاط کند و در چهارمی احتیاط نکند؛ بعد ایشان می فرمایند: این راه دوم اولی از راه اول است و استدلالی هم که می کنند می فرمایند: «قلیل یدوم خیر من کثیر لا یدوم»، «قليل يدوم خير من كثير ينقطع» (غرر الحکم ص 478).نظر مختار: استدلال به این روایت در ما نحن فیه مخدوش است
به نظر ما این استدلال قابل مناقشه است و به این روایت نمی شود در اینجا استدلال کرد برای اینکه: اولاً: راه دوم معلوم نیست که اقل از راه اول بشود و بگوییم این قلیل است و البته ممکن است در راه اول بالاخره این شخص در صد مورد احتیاط کند و اینجا هم یک در میان و دو در میان و سه در میان گزینش کند این هم آخرش بشود صد مورد احتیاط، لذا این کمتر از او نمی شود و این اولاً . ثانیاً: تمسک به این روایت جایش اینجا نیست که الان این را بیان می کنم؛ ببینید ما در باب احتیاط باید دو نکته را در نظر بگیریم: «نکته اول»: این است که ما از نظر زمان مساله برایمان مهم است و من چه می دانم یکسال دیگر زنده هستم یا نیستم و بگویم من برنامه می گذارم در این ده ساله، راه دوم را در این احتیاط پیش می گیرم؛ این مستلزم این است که انسان اطمینان به حیاتش داشته باشد و بداند بعدا می تواند در موارد دیگر احتیاط کند؛ اما الان می دانم در این فاصله زمانی، در این مقدار می شود احتیاط کرد. خوب عقل هم همین را ترجیح می دهد و می گوید اگر یک فعل حسنی را بتوانی انجام بدهی سرعت به سوی آن داشته باش و شرع هم می گوید: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ» (133) یا «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات» (148) و راه دوم مستلزم عدم سبقت «الی الخیرات» است و راه اول مستلزم سبقت در خیرات است؛ پس ما زمان را باید در نظر بگیرم.
نظری ثبت نشده است .