موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۲/۳
شماره جلسه : ۶۷
-
بررسی جریان حدیث رفع در تکالیف استحبابیه بر اساس مبناى دوّم و سوم و اشکالات آن
-
جریان حدیث رفع در موارد علم اجمالی
-
بیان محقّق خویی در واقعی بودن رفع در دیگر فقرات حدیث
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث در این بود که آیا حدیث رفع در مستحبات جریان دارد یا نه؟ بیان شد باید بر اساس سه مبنایی که در تفسیر این حدیث ذکر شده، بحث را دنبال کنیم. مبنای اول که ما همین مبنا را اختیار کردیم، این بود که رفع، رفع ظاهری است. طبق این مبنا توضیح دادیم چرا حدیث رفع در جایی که یک مستحبی مشکوک است و به آن جهل داریم، جریان ندارد.
بررسی جریان حدیث رفع در تکالیف استحبابیه بر اساس مبناى دوّم
اما مبنای دوم، مبنای حلیت ظاهریه است. اگر کسی بگوید حدیث رفع کنایهی از حلیت است و مجرد رفع نیست، بلکه در مقام بیان این است که در موارد جهل، شارع واجب یا حرام مشکوک را به حسب ظاهر حرام یا حلال کرده است. در نتیجه، وزان این حدیث، وزان حدیث "کل شیء لک حلال حتی تعلم أنّه حرام بعینه" میشود. بنابراین بیان، باز هم نمیتوانیم بگوییم حدیث رفع در مستحبات جریان دارد؛ برای این که حلیت یعنی ترخیص، ترخیص در مواردی است که شبهه لزوم وجود داشته باشد؛ اما جایی که شبههی استحباب وجود دارد، برای رفع حکم استحبابی، شارع به ترخیص تعبیر نمیکند. به عبارت سادهتر، جایی که شک داریم فعلی مستحب است یا نه، شارع نمیتواند بگوید "أنت مرخص فی هذه الفعل" ؛ ترخیص فقط در موارد شک در لزوم معنا دارد. بنابراین، طبق این مبنا هم روشن است که حدیث رفع در مستحبات جریان ندارد.بررسی جریان حدیث رفع در تکالیف استحبابیه بر اساس مبناى سوّم
اشکالات وارد بر مبناى سوم
لذا، اشکال اساسی ما، بر فرض که از اشکال قبل غمض نظر کنیم و بگوییم در مفهوم وضع این معنا اشراب شده، این است که ملاک ثقل چیست؟ آیا من حیث التکلیف است یا من حیث متعلق التکلیف؟ اگر من حیث التکلیف بگیریم، درست است که واجب ثقیل و مستحب ثقیل نیست؛ اما از حیث متعلق، مختلف است؛ بعضی از متعلقات واجبات ثقیل است و بعضی از متعلقات واجب غیر ثقیل است، بعضی از متعلقات مستحب ثقیل است و بعضی از متعلقات مستحب غیر ثقیل است. بنابراین، به نظر ما، اگر به رفع واقعی قائل شدیم، حدیث رفع مستحب مجهول را بلا اشکال برمیدارد؛ و این عنوان که بگوییم وضع در جایی است که بر مکلف ثقیل است، از این مطلب مانعیت ندارد. پس، روی هر سه مبنا، این مسئله را تنقیح کردیم؛ و مشهور این است که حدیث رفع نسبت به احکام استحبابی جریان ندارد. و مطلب پنجم در اینجا تمام میشود.
بررسی جریان حدیث رفع در موارد علم اجمالی
مطلب ششم ، این است که آیا حدیث رفع در موارد علم اجمالی جریان دارد یا نه؟ مثلاً در موارد اقل و اکثر که از موارد علم اجمالی است، آیا میتوان گفت: چون نسبت به اکثر جاهلیم، حدیث رفع آن را برمیدارد و اقل باقی میماند؟ بر اساس مبنای مشهور که رفع در این حدیث را رفع ظاهری بگیریم ـ و نتیجه رفع ظاهری عدم وجوب احتیاط شرعی است ـ طبق این بیان، حدیث رفع در موارد علم اجمالی جریان ندارد؛ برای اینکه حدیث رفع در جایی جریان دارد که وضعش به دست شارع باشد؛ اساساً شارع چیزی را میتواند رفع کند که وضعش به دست خودش باشد؛ در موارد علم اجمالی، شارع احتیاط را نیاورده است؛ و در اصول خواندهاید که در موارد علم اجمالی باید احتیاط کرد و این احتیاط را عقل میگوید؛ لذا، وضع لزوم احتیاط در موارد علم اجمالی به دست شارع نیست تا بیاید این وجوب احتیاط در موارد علم اجمالی را بردارد. بنابراین، حدیث رفع وجوب احتیاط عقلی را برنمیدارد. این هم مطلب ششم.بررسی بیان مرحوم محقّق خویی در مورد واقعی بودن رفع در دیگر فقرات حدیث
نظری ثبت نشده است .