موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۳/۸
شماره جلسه : ۲۲۲
-
بررسی اصالة الاحتیاط
-
بررسی مقدمات بحث اصالة الاحتیاط
-
بررسی مقدمه سوم بحث اصالة الاحتیاط
-
فرق علم اجمالی در بحث قطع و بحث اصالة الاحتیاط چیست؟
-
مناقشه بر نظر امام خمینی در مقام
-
بررسی مقدمه چهارم بحث اصالة الاحتیاط
-
حقیقت علم اجمالی چیست؟
-
بررسی متعلق علم
-
بررسی سه دلیل بر محال بودن تعلق علم به فرد مردد
-
بررسی دلیل اول و دوم از محقق اصفهانی- بیان نظرات مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنةُ الله علی أعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
کسانی که گفتند علم اجمالی متعلقش جامع است مثل خود مرحوم محقق اصفهانی اینها می گویند نسبت به این جامع علم تفصیلی است اما نسبت به خصوصیات شک است و لذا اینها می گویند علم اجمالی مرکب است از یک علم تفصیلی و شک در خصوصیات نکته اینکه: اولاً: هر جا علم تفصیلی به جامع بود همین طور می شود یعنی مرکب می شود از دو قسمت؛ من علم تفصیلی دارم به انسان محقق در ضمن زید و می گویم دو علم تفصیلی دارم؛ این چه عیبی دارد؟! ببینید شما از وقتی اصول فقه و رسائل و کفایه خواندید آنجا گاه و بیگاه این مساله مطرح می شود در مباحث قطع که تمام می شود آخرین بحث در مباحث قطع می گویند: «لافرق بین القطع التفصیلی و القطع الاجمالی» از حیث منجزیت؛ یعنی همانطور که علم تفصیلی منجزیت دارد علم اجمالی هم منجزیت دارد؛ خوب در آن کتاب ها می فرمودید: «سمعاً و طاعة» و می پذیرفتید اما حالا جای بحثش اینجاست که آیا واقعا و اساسا علم اجمالی علم است؟ روی این تعابیر که من عرض می کنم خوب دقت کنید- آیا اینکه ما آمدیم در کنار علم تفصیلی گفتیم یک نوعی دومی وجود دارد بنام علم اجمالی! آیا این علم اجمالی واقعا علم است؟ یا واقعا شک است؟ یا مرکب از علم و شک است؟ و چه دلیلی داریم که تمام احکامی که در علم تفصیلی وجود دارد ما بیایم در علم اجمالی بیاوریم مخصوصا اگر حجیت را در علم تفصیلی ذاتی ندانیم؛ خوب می بینید شما بزرگانی از اصولیین مثل مرحوم میرزای قمی و محقق خوانساری می گویند در تمام اطراف اجمالی «اصول ترخیصیه» جاری می شود و نتیجه این می شود که علم اجمالی را اینها علم نمی دانند. ببینید خیلی فرق می کند که بگوییم مرحوم میرزای قمی و مرحوم محقق خوانساری اینها علم اجمالی را علم می دانند اما می گویند ادله اصول عملیه اطلاق دارد و اطلاقش شامل شک مقرون به علم هم می شود که ما در اصول می گوییم شک مقرون به علم اجمالی و می گویند این اصول عملیه اختصاص به شبهات بدویه ندارد و این را هم شامل می شود یا اینکه بگوییم نه؛ اساسا اینها علم اجمالی را تعریفی که می کنند اساسا علم اجمالی علم نیست؛ و ما بیخود به آن علم می گوییم چون حالا یک رشحهی باریکی از علم در آن وجود دارد لذا به آن علم می گوییم اما واقعا جهل و شک است.
نظری ثبت نشده است .