درس بعد

بحث برائت

درس قبل

بحث برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: برائت


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۹/۸


شماره جلسه : ۱۶۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی تنبیهات برائت

  • بررسی تنبیه اول

  • بررسی جریان اصالة عدم الذکیة در شبهات موضوعیه و حکمیه

  • بررسی سه مقدمه منقوله در کلام محقق نائینی

  • بررسی مقدمه اول (وجود قاعده کلی در حیوانات مذکی) و سه نظریه پیرامون آن

  • بررسی مقدمه دوم(معنای تذکیه) و سه احتمال پیرامون آن

  • بررسی نظر مختار

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

یادآوری؛ تنبیه اول بحث برائت؛ با وجود اصل جاری در موضوع، دیگر مجالی برای «اصالة البرائة» که یک اصل حکمی است باقی نمی ماند در این تنبیه اول بحث در این است که با وجود یک اصل جاری در موضوع دیگر مجالی برای«اصالة البرائة» که یک اصل حکمی هست باقی نمی ماند و نسبت بین موضوع و حکم نسبت سبب و مسبب است و با امکان جریان اصل در سبب، دیگر مجالی برای جریان اصل در مسبب نیست؛

محقق انصاری(ره): در صورت شک در حلیت یا حرمت لحمی، چه شبهه حکمیه باشد چه موضوعیه؛ اینجا باید اصالة الحلیة جاری نماییم اما با اجرای «اصالة عدم التذکیة» دیگر مجالی برای «اصالة الحلیة» باقی نمی ماند؛ نتیجه اینکه این لحم حرام است. به دنبال این بیان، مرحوم شیخ این بحث مهم را مطرح می کنند که اگر در یک لحمی ما شک بکنیم که آیا حلال است یا حرام؟ حالا این شک ما می خواهد عنوان شبهه موضوعیه را داشته باشد- مثلا می دانیم این لحم، لحم غنم است اما نمی دانیم که آیا ذبح شرعی روی آن واقع شده یا نه- یا شبهه شبهه حکمیه باشد و اصلا نمی دانیم این لحم آیا قابلیت تذکیه دارد یا ندارد؟

اینجا به حسب ادله برائت، باید «کل شئ لک حلال» قائل بشویم یعنی در اینجا این لحم -چه در شبهه موضوعیه و چه در شبهه حکمیه- عنوان حلیت را دارد؛ اما چون در موضوع اینجا یک اصلی بنام «اصالة عدم التذکیة» جاری می شود در این صورت با اجرای «اصالة عدم التذکیة» دیگر مجالی برای «اصالة الحلیة» باقی نمی ماند؛ و اگر در این لحم ما شک کردیم که آیا تذکیه واقع شده یا نه و یا آیا قابلیت تذکیه دارد یا ندارد؟ اینجا بگوییم یک اصلی بنام «اصالة عدم التذکیة» جاری می شود و با اجرای «اصالة عدم التذکیة» نتیجه می گیریم که این لحم حرام است و نتیجه می گیریم که عنوان میته را دارد و نجس هم هست.


بررسی جریان اصالة عدم التذکیة در شبهات موضوعیه و حکمیه

و آن وقت اینجا به همین مناسبت در کلمات اصولیین این بحث مطرح است که آیا «اصالة عدم التذکیة» هم در شبهات موضوعیه و هم در شبهات حکمیه آیا جریان دارد یا خیر؟ بحث بسیار مهمی هم هست و کاربردی هم هست و مفید هم هست و لازم است که با دقت آقایان این بحث را دنبال کنید که آیا ما در اینجا -چه در شبهه موضوعیه و چه در شبهه حکمیه- «اصالة عدم التذکیة» را باید جاری کنیم و جریان دارد و در نتیجه در هر لحمی اگر ما شک کردیم در حلیت و یا حرمتش می گوییم «اصالة عدم التذکیة» است و لازمه و نتیجه اش حرمت است و لازمه و نتیجه اش نجاست است؛ یا اینکه چنین اصلی در اینجا جریان ندارد و چه بسا روی بعضی از مبانی و یا بعضی از فروضی که بعدا اشاره می کنیم نه تنها «اصالة عدم التذکیة» نیست بلکه «اصل تذکیة» است؛ اینجا آمدند برای شبهه موضوعیه اقسامی را ذکر کردند و برای شبهه حکمیه هم اقسامی را ذکر کردند و ما قبل از اینکه وارد اقسام شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه بشویم؛


محقق نائینی(ره): سه مقدمه بحث جریان اصالة عدم التذکیة در شبهات موضوعیه و حکمیه

همان طوری که مرحوم محقق نائینی(ره) مقدماتی را برای این بحث مطرح کرده اینجا هم این بحث نیاز به مقدمه دارد و باید چند مطلب را به عنوان مقدمه بیان کرد که اجمال و رئوس این مطالب این هست

1. «مقدمه اول» اینکه در باب حلیت لحم آیا ما یک قاعده کلی با قطع نظر از این اصول عملیه داریم یا نداریم؛ این یک. 2. «مقدمه دوم» اینکه معنا و مفهوم «تذکیة» چیست و آیا تذکیه اسم است برای مسبب؟ یا اسم است برای سبب؟ 3.«مقدمه سوم» اینکه ما در باب لحم یک عنوان حرمت داریم و یک عنوان نجاست؛ که می گوییم اگر لحم، لحم «مذکی» باشد حلال است و طاهر؛ و اگر «غیر مذکی» باشد حرام است و نجس؛ آیا حرمت الاکل و نجاست موضوعشان یک امر وجودی است؟ یا موضوعشان یک امر عدمی است؟ یا اینکه باید تفکیک کنیم و بگوییم موضوع حلیت و حرمت یک امر عدمی است، اما موضوع طهارت و نجاست یک امر وجودی است؛

اینها مطالبی است که باید به تدریج در اینجا ما مورد بحث قرار بدهیم. بررسی مقدمه اول: آیا در حیواناتی که «تذکیه» می شوند قاعده کلی وجود دارد یا خیر؟ اما مطلب اول: -که این مطالب اگر روشن بشود حکم اقسام در شبهه موضوعیه و اقسام در شبهه حکمیه روشن خواهد شد- پس مطلب اول اینکه آیا ما در حیواناتی که «تذکیه» می شوند یک قاعده کلی داریم یا نداریم؟ بررسی سه نظر و سه مبنا در مقدمه اول؛ 1. فقط حیوانات حلال گوشت قابل تذکیه اند. 2. تمام حیوانات قابل تذکیه اند غیر از مسوخ. 3. تمام حیوانات حتی المسوخ قابل تذکیه اند الا حشرات.

اینجا سه نظریه و سه مبنا در بین علمای امامیه وجود دارد: 1.«نظریه و مبنای اول»: این است که فقط بعضی از حیوانات مثل غنم و بقر قابلیت تذکیه دارد «لایقبل التذکیة الا ما یحل اکله» آن حیوانی که اکلش حلال است مثل غنم و بقر قابلیت تذکیه دارد اما حیوانات حرام گوشت اینها اصلا قابلیت تذکیه را ندارند؛ این یک مبنا. 2.«نظریه و مبنای دوم»: این است که «کل حیوان قابل للتذکیة الا المسوخ» تمام حیوانات چه حیوانات حلال گوشت و چه حیوانات حرام گوشت قابلیت تذکیه را دارند و تذکیه روی آنها محقق می شود الا آن حیواناتی که از زمره مسخ شده ها و مسوخ اند 3.«نظریه و مبنای سوم»: باز توسعه دارد و هر حیوانی حتی المسوخ قابلیت تذکیه دارد و تنها حیواناتی که قابلیت تذکیه را ندارند حشرات اند البته همین جا به بعضی از علمای عامه نسبت داده شده که حشرات هم قابلیت تذکیه را دارند؛ اما این سه مبنا در بین علمای امامیه مطرح است.

مطابق مبنای اول، مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» هست ولی مطابق مبنای دوم مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» نیست حالا اگر ما گفتیم که «لایقبل التذکیة الا ما یحل اکله» -مبنای اول را اگر گفتیم- اینجا مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» هست؛ اما اگر مبنای دوم را گفتیم یعنی گفتیم «کل حیوان قابل للتذکیة الا المسوخ» یعنی تمام حیوانات قابلیت بر تذکیه را دارند، اگر گفتیم از ادله و روایات یک چنین قاعده ای را ما بدست می آوریم که هر حیوانی قابلیت تذکیه را دارد؛ در اینجا دیگر مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» نیست؛ اگر یک حیوانی متولد از غنم و کلب باشد «و لم یلحق باحدهم فی الاسم» اگر یک حیوانی متولد باشد از غنم و کلب اما الان نه به آن کلب می گویند تا احکام کلب بر او جاری باشد و نه به آن غنم می گویند تا احکام غنم بر آن جاری باشد و ما شک می کنیم که این حیوان آیا قابلیت تذکیه را دارد یا نه؟ اینجا دیگر مجالی برای«اصالة عدم التذکیة» نیست، برای اینکه فرض کردیم قاعده اوّلی یک چنین اطلاقی را ما داریم که «کل حیوان قابل للتذکیة» این حیوان که ما نمی دانیم به آن کلب می گویند و یا غنم می گویند و واقعیتش معلوم نیست و مجهول هم هست تحت همین اطلاق قرار می گیرد و دیگر مجالی برای «اصالة عدم تذکیة» وجود ندارد.


اشکال و جواب

«مستشکل»: قابلیت تذکیه که ملازمه ندارد که اعمال بشود؟ «استاد»: نه الان در این مثال در شبهه حکمیه است یعنی الان اگر یک حیوانی از کلب و غنم متولد شد و آمدند آن افعال خمسه در تذکیه را روی او جاری کردند حال می خواهیم ببینیم آیا این حیوان کلب است تا بگوییم قابلیت تذکیه را ندارد یا غنم است تا قابلیت تذکیه را داشته باشد و آن افعال هم واقع شده یعنی شبهه شبهه موضوعیه نیست بلکه شبهه شبهه حکمیه است اینجا می گوییم چون چنین اطلاقی وجود دارد که هر حیوانی قابلیت تذکیه را دارد اینجا دیگر مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» وجود ندارد.

«مستشکل»: در این فرض ما چرا اصلا شک نمی کنیم وقتی که ما می دانیم که همه حیوانات قابل تذکیه هستند غیر از حیوانات مسخ شده و اینها را هم می دانیم که مسخ نشدند. «استاد»: خیلی خوب؛ درست است و لذا می گوییم وقتی یک همچنین اماره ای باشد و یک چنین اطلاقی باشد، اصلا این شک تعبداً کالعدم است چون این اطلاق می گوید تمام حیوانات قابلیت تذکیه را دارد و همین اطلاق می آید شک ما را از بین می برد و الا لولا این اطلاق ما شک داشتیم آن وقت مجالی برای «اصالة عدم التذکیة» باقی می ماند؛ پس ببینید اگر ما بخواهیم «اصالة عدم التذکیة» را جاری کنیم باید بگوییم چنین اطلاقی نداریم و چنین عمومی و چنین قاعده ای نداریم و وقتی چنین اطلاقی نبود آن وقت مجال هست برای «اصالة عدم التذکیة»؛ که حالا در بعضی از اقسامش «اصالة عدم التذکیة» جاری می شود و در بعضی از اقسامش «اصالة عدم التذکیة» جاری نمی شود. این مطلب اول بود.

بررسی مقدمه دوم: معنا و مفهوم «تذکیة» چیست؟ بررسی سه احتمال؛ 1. تذکیه شش جزء دارد (افعال خمسه خارجیه به علاوه قابلیة المحل للتذکیة). 2. تذکیه افعال خمسه خارجیه است به شرط قابلیة المحل للتذکیة. 3. تذکیه معنای بسیطی است که از اجزاء خمسه خارجیه و قابلیت المحل للتذکیة محصل می شود.

اما مطلب دوم این است که «تذکیه» معنایش چیست؟ ما که می خواهیم یک اصلی را بنام «اصالة عدم التذکیة» جاری کنیم تذکیه معنایش چیست؟ در تذکیه سه احتمال وجود دارد 1.«احتمال اول»: این است که بگوییم «تذکیه» عبارت است از همین افعال خارجیة یعنی «فری اوداج اربعة بالحدید» رو به قبله با تسمیه و ذابح هم مسلم باشد این پنج خصوصیتی که از این ها تعبیر می کنیم به افعال خمسه؛ آیا یعنی احتمال اول این است که تذکیه این افعال خمسه است به علاوه اینکه بگوییم محل، قابلیت تذکیه را داشته باشد یعنی نتیجه این می شود که تذکیه داری شش جزء است و مرکب از اجزاء سته است و یک جزئش «قابلیة المحل للتذکیة» است؛

2.«احتمال دوم»: این است که تذکیه همین افعال خمسه است اما قابلیت محل عنوان جزء را ندارد بلکه عنوان شرط را دارد یعنی تذکیه مرکب از اجزاء و افعال خمسه است اما شرط تاثیر این افعال خمسه این است که محل و آن حیوان قابلیت برای تذکیه را داشته باشد؛ این هم احتمال دوم بود.

3.«احتمال سوم»: در تذکیه این است که تذکیه یک معنای بسیط دارد و تذکیه خود افعال خارجیه نیست و اجزاء خارجیه نیست بلکه تذکیه یک معنای بسیط دارد و آن معنای بسیطش هم محصل از این امور است یعنی محصل از این اجزاء خمسه و قابلیت محل یک عنوان بسیطی بنام تذکیه بوجود می آید؛ همانطوری که در باب ملکیت می گوییم ملکیت یک عنوان بسیطی است که از ایجاب و قبول بوجود می آید و طهارت یک عنوان بسیطی است که از این غسلتان و مسحتان بوجود می آید و بیاییم درباب تذکیه هم ما چنین مطلبی را بگوییم؛ پس این شد سه احتمال.

محقق نائینی(ره): طبق آیه «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» قابلیت محل، در معنای تذکیه دخالت ندارد و تمام تذکیه خلاصه در فعل فاعلین می شود مرحوم محقق نائینی(ره) ایشان می فرماید: ما اگر این آیه شریفه «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» (مائده 3) را در آن دقت کنیم؛ می فهمیم که قابلیت محل در معنای تذکیه دخالت ندارد؛ برای اینکه در این آیه شریفه تذکیه را به عنوان عمل مخاطبین و عمل فاعلین قرار داده یعنی فعل شما تذکیه است این ظهور در این دارد که تمام تذکیه خلاصه در فعل فاعل می شود «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» می فرمایند: «فان النسبة التذکیة الی الفاعلین تدل علی انها من فعلهم» دلالت دارد بر اینکه تذکیه فعل فاعلین است؛ پس در نتیجه قابلیت محل در تذکیه دخالت ندارد و اگر واقعا قابلیت محل جز باشد یا شرط باشد که این دیگر تفکیک در کلام مرحوم نائینی نشده و اگر قابلیت محل جزء باشد یا شرط باشد دیگر نمی شود تذکیه را نسبت به فاعل داد؛ از این انتساب و نسبت ما می فهمیم که قابلیت محل دخالتی در معنای تذکیه ندارد؛

مناقشه محقق خویی و دیگران بر کلام محقق نائینی(ره): صحت استدلال محقق نائینی در صورت اسناد مباشری و عدم صحت استدلال ایشان در صورت عمومیت اسناد (مباشری و تسبیبی): اینجا در برخی از کلمات، اشکالی به مرحوم نائینی شده و آن اشکال این است که این بیان شما در صورتی است که ما این اسناد را بخواهیم اسناد مباشری قرار بدهیم اما اگر بخواهیم این اسناد را اعم از مباشری و تسبیبی قرار بدهیم اینجا دیگر این استدلال شما باطل است؛ و «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» اگر ظهور در اسناد مباشری داشته باشد یعنی تذکیه از بالمباشرة از فاعل فقط صادر می شود این استدلال تمام است یعنی از آن استفاده می کنیم که قابلیت محل دخالتی در تذکیه ندارد اما اگر گفتیم «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» اعم است از مباشری و تسبیبی؛ اینجا فاعل با این افعالش سبب می شود که آن حیوانی که قابلیت تذکیه را دارد بیاید تذکیه بکند.

نظر مختار: این اشکال بر محقق نائینی(ره) وارد نیست؛ زیرا، اینجا بحث در اسناد مباشری و تسبیبی نیست؛ بلکه بحث در این است که تمام تذکیه را به فاعل نسبت داده این اشکال بر مرحوم نائینی شده؛ به نظر ما این اشکال در کلمات مرحوم آقای خویی آمده و در کلمات دیگران هم آمده البته به عنوان یک اشکال واضح بر مرحوم محقق نائینی ذکر کردند- بر مرحوم نائینی وارد نیست و اینجا بحث در اسناد نیست که ما بگوییم این اسناد اطلاق دارد و اعم است از مباشرت و تسبیب؛ بلکه بحث در این است که تمام تذکیه را به فاعل نسبت داده؛

یعنی فاعل چه مباشر باشد و چه سبب باشد تمام تذکیه را به او نسبت داده نه بعض تذکیه را؛ اگر بگوییم «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» روی جهت غالبی است و بگوییم چون غالب خصوصیات تذکیه دست فاعل است یعنی پنج تا دست فاعل است و یکی مربوط به ذات خود حیوان است و اگر کسی از این راه وارد شود و بگوید«إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌ من جهة الغلبة» است خوب این شخص می تواند به مرحوم نائینی جواب بدهد؛ اما خود همین هم قابل قبول نیست که ما بگوییم «من جهة الغلبة» است و نائینی می خواهد بفرماید تذکیه تماما نسبت داده شده به فاعل و بحث در اسناد مباشری یا اسناد تسبیبی نیست تا شما بفرمایید این اطلاق دارد و تمام تذکیه به فاعل نسبت داده شده و فرمایش ایشان، فرمایش تامی است یعنی «إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌» ظهور روشن دارد که تمام تذکیه در اختیار مذکی است و در اختیار تذکیه کننده است و قابلیت محل در حقیقت تذکیه دخالتی ندارد؛ مگر اینکه کسی بخواهد از راه غلبه وارد شود؛ خلاصه اینکه: محقق نائینی می فرماید پس قابلیت محل را ما کنار می گذاریم و حقیقت تذکیه عبارت است از همین افعال خمسه و حقیقت تذکیه عبارت است از نفس امور خمسه.

نتیجه: با کلام محقق نائینی(ره) چهار معنا در تذکیه داریم؛ معنای اول: تذکیه یعنی افعال خمسه به علاوه «قابلیة المحل للتذکیة» به نحو جزئیت نتیجه این شد که با این کلام مرحوم نائینی چهار معنا در تذکیه پیدا کردیم؛

معنای اول اینکه تذکیه این افعال خمسه است به علاوه قابلیت محل به نحو جزییت؛ طبق معنای اول تذکیه، مجالی برای استصحاب عدم تذکیه نیست زیرا جزء «قابلیة المحل للتذکیة»، وجوداً و عدماً حالت سابقه ندارد، مگر بنابر «استصحاب عدم ازلی» اینجا «لا مجال لاستصحاب عدم التذکیة» اینجا نمی شود گفت «استصحاب عدم تذکیه» را باید جاری کرد برای اینکه یکی از اجزاء قابلیت محل است و قابلیت محل وجودا و عدما حالت سابقه ندارد، الا روی «استصحاب عدم ازلی» و در استصحاب عدم ازلی این طور بگوییم یعنی بگوییم این حیوان آن زمانی که در ازل نبود قابلیت تذکیه نداشت از باب سالبه به انتفاع موضوع؛ و حالا که موجود شد استصحاب می کنیم عدم قابلیت این حیوان للتذکیه را؛ جریان استصحاب عدم ازلی در ما نحن فیه به شرط وجود دو قید؛ 1. پذیرش مبنای جریان استصحاب در اعدام ازلی. 2. جریان استصحاب عدم ازلی در اوصاف عارضی و ذاتی اگر کسی بخواهد این استصحاب عدم ازلی را در اینجا جاری کند این استصحاب دو قید در اینجا دارد.

1.«قید اول»: اینکه باید مبنایش این باشد که در اعدام ازلیه، استصحاب جریان دارد و این محل خلاف است 2.«قید دوم»: اینکه کسانی که استصحاب عدم ازلی را قائلند برخی می گویند ما در اوصاف عارضی، این استصحاب را جاری می کنیم، یعنی می گوییم این زید آن زمانی که نبود عالم نبود و الان هم که هست شک می کنیم عالم است یا نه؟ استصحاب می کنیم عدم علمش را؛ در حالیکه در اینجا یک وصف ذاتی در میان است؛ یعنی ما می خواهیم ببینیم ذاتش قابلیت برای تذکیه را دارد یا نه؟ این یک وصف جانبی عارضی نیست و یک وصف جانبی و بالعرض نیست؛ پس قید دوم این است که باید در استصحاب عدم ازلی بگوییم در اوصاف ذاتی هم جاری می شود؛ مثلا بگوییم یک شیئی داریم که نمی دانیم چیست؟ بگوییم این شئ یک زمانی نبوده و الان که هست، ما نمی دانیم انسان است یا نه؟ استصحاب کنیم عدم انسانیتش را؛ مثلا یک شبهی در فاصله چند کیلومتری است و شک می کنیم انسان است یا نه؟ و بگوییم این شئ یک زمانی که نبوده انسان نبوده و الان که هست، شک می کنیم این انسان است یا نه؟ استصحاب عدم انسانیتش را؛ و یا مثلا حیوانی را شک می کنیم کلب است یا نه و بگوییم این حیوان آن زمانی که نبوده کلب نبوده و الان که هست شک می کنیم آیا کلب است یا نه استصحاب کنیم عدم کلبیت را.


بررسی احتمال اول و دوم در معنای تذکیه؛ استصحاب عدم تذکیه جریان ندارد مگر طبق استصحاب عدم ازلی با دو قید مذکور

پس ببینید ما برای قابلیت محل –آن صورتی که قابلیت محل هم شرط باشد آن را هم داخل کنید هر دو حکمش یکی است چه قابلیت محل جز باشد و چه قابلیت محل شرط باشد؛ چون قابلیت محل حالت سابقه وجودا و عدما ندارد استصحاب در اینجا جریان ندارد و کسانی که تذکیه را به معنای این افعال خارجی به علاوه قابلیت محل معنا می کنند حالا یا قابلیت محل جز باشد یا شرط باشد اینها نمی توانند استصحاب عدم تذکیه را جاری کنند الا روی استصحاب عدم ازلی؛ آن هم استصحاب عدم ازلی با این دو قیدی که ما بیان کردیم.


بررسی احتمال سوم در معنای تذکیه؛ استصحاب عدم تذکیه جریان دارد

روی مبنای اینکه تذکیه یک معنی بسیط باشد استصحاب عدم ازلی جریان دارد و وقتی می گوییم تذکیه یک معنای بسیطی است یعنی محصل این افعال خارجیه است و نتیجه این افعال خارجیه است و می گوییم این نتیجه قبلا نبود و حالا هم که «فری اوداج اربعة» شد یا امور خارجیه آمد نمی دانیم این عنوان محصل و محقق شد یا نشد؟ در اینجا عدم تذکیه را استصحاب می کنیم.

نکته: محقق نائینی(ره): تذکیه را فقط همین افعال خارجیه می داند و قابلیت محل شرطاً و جزئاً دخالت ندارد؛ لذا طبق این مبنا دیگر مجالی برای استصحاب عدم تذکیه نیست نکته: مرحوم نائینی این نکته را عرض کنیم ایشان تذکیه را فقط همین افعال خارجیه می داند و می فرماید: در خود معنای تذکیه، قابلیت محل «لا شرطا و لا جزئاً» دخالت ندارد؛ البته اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم ایشان تفکیک نکرده و تصریح هم به این نکرده و قابلیت محل در مفهوم محل دخالت ندارد اما در تاثیر این افعال دخالت دارد یعنی اگر این افعال بخواهد تاثیر بگذارد قابلیت محل دخالت دارد؛ حالا می خواهید اسم این را شرط بگذارید، مانعی ندارد که اسمش را شرط بگذارید که نتیجه بگیرید مرحوم نائینی قابلیت محل را جزء نمی داند اما شرط می داند و اگر این چنین شد روی مبنای مرحوم نائینی هم دیگر مجالی برای استصحاب عدم تذکیه نیست؛ این باز مطلب دوم در مورد معنای تذکیه که این تذکیه چند احتمال در آن وجود دارد حالا مبنای نائینی را هم به آن شرط برگردانیم می شود سه احتمال؛ و سه مبنا و اگر روی آن بر نگردانیم خودش می شود یک مبنای چهارم تا دنباله مطلب ان شاء الله.

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‌‌.


برچسب ها :

تنبیهات برائت اجرای اصل موضوعی مانع از اجرای اصل در حکم جریان اصالة عدم التذکیة در شبهات موضوعیه و حکمیه قابلیت تذکیه حیوانات معنا و مفهوم تذکیة قابلیت محل برای تذکیه حقیقت تذکیه از منظر نائینی استصحاب عدم التذکیة قیود جریان استصحاب عدم ازلی إِلاَّ ما ذَكَّيْتُم‌‌

نظری ثبت نشده است .