موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۲/۹
شماره جلسه : ۱۸۶
-
موضوع: بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اخبار من بلغ
-
بررسی عمده دلیل قاعده تسامح در ادله سنن یعنی اخبار من بلغ
-
بررسی احتمالات اثباتی پیرامون اخبار من بلغ
-
بررسی پنج مطلب از منظر محقق اصفهانی و مناقشات ایشان در مقام
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
یادآوری1؛ بررسی نکته محوری دوم: بررسی اینکه آیا مطلقات اخبار «من بلغ»، بوسیله مقیدات آنها تقیید می خورد؟
یادآوری2؛ نتیجه اطلاق و تقیید در ما نحن فیه:
1. اگر تقیید را نپذیریم، «ذلک» در «کان له اجر ذلک» به عمل «من حیث هو عمل» بر می گردد 2. اگر تقیید را بپذیریم، «ذلک» در «کان له اجر ذلک به عمل «من حیث هو هو» بر می گردد(فرمایش شیخ اعظم)به عبارت دیگر: اگر ما تقييد را بپذيريم، نتيجه اين ميشود که: «كان له اجر ذلك»، این «ذلك» يعني «عمل مقيّد به اين قيد»، يعني همان فرمايش مرحوم شيخ انصاری مي شود. اما اگر تقييد را نپذيريم «كان له أجر ذلك»، این «ذلك» به خود «عمل من حيث هو عمل» برميگردد؛ بررسی نکته دوم: آیا قاعده حمل مطلق بر مقید در ما نحن فیه جاری می شود؟ حالا آيا در اينجا مسئلهي تقييد مطرح است يا نه؟
محقق خراسانی: قاعده حمل مطلق بر مقید در جایی است که تنافی وجود دارد و در اخبار من بلغ، تنافی وجود ندارد
مرحوم آخوند فرمودند اينجا بين اين دو دسته روايات، تنافي وجود ندارد و ملاك در اجراي اين قاعدهي حمل مطلق بر مقيّد، ملاكش جايي است كه تنافي وجود داشته باشد، اگر روايتِ مطلق، مُثبِت باشد و روايت مقيّد، نافي باشد، یعنی اگر تنافي باشد ما مطلق را حمل بر مقيّد ميكنيم اما در اينجا تنافي نيست. مرحوم آخوند در کتاب «كفاية الاصول»، ديگر روشن نكردند كه چرا در اينجا تنافي وجود ندارد!!! یعنی آیا بگوئيم كه چون هر دو مثبتين هستند و بين مثبتين تنافي نيست، اگر مولا گفت «أعتق رقبةً» و بعد فرمود «أعتق رقبةً مؤمنةً»، پس تنافي وجود ندارد. یعنی آن رقبهي اول، حمل بر «مطلق رقبه» ميشود و اين «رقبهي مؤمنه»، حمل بر استحباب ميشود، يعني حالا آن رقبهاي كه واجب است بهتر اين است كه اين رقبهي مؤمنه باشد؛ حال آيا مراد آخوند اين است كه اينجا، چون هر دو مثبتين هستند، «من بلغه شيءٌ من الثواب فعمله كان له أجر ذلك» و بعد در آن روايت دوم دارد «من بلغه شيءٌ من الثواب فعمله طلبَ قول النبي(ص)» در این دو روایت هر دو عنوان مثبتين را دارند و اگر عنوان مثبتين را داشتند ديگر تنافي بين اينها نيست.بررسی چند مطلب از منظر محقق اصفهانی
مطلب اول: محقق اصفهانی در بیان علت عدم تنافی از منظر آخوند؛ روایات مطلق در اخبار من بلغ، مولوی اند و روایات مقیدشان، ارشادی است؛ لذا در اینجا دیگر تنافیی وجود ندارد. اما مرحوم محقق اصفهاني اعلي الله مقامه الشريف ميفرمايند: علّت اينكه در اينجا تنافي وجود ندارد، این است كه آن روايات مطلق، «عنوان مولوي» را دارد و روايات مقيّد، «عنوان ارشادي» را دارد و وقتي يكي مولوي بود و ديگري ارشادي بود، در اينجا دیگر تنافي وجود ندارد؛ ايشان در جلد چهارم کتاب «نهاية الدراية» صفحه 179 اينطور بيان ميكنند –یعنی در بيان عدم منافاتي كه مرحوم آخوند فرموده -ميفرمايند: «إذ لا منافاة بين الثواب علي نفس العمل لا بداع الثواب المحتمل»، یعنی روايات مطلق، ثواب را بر «خود عمل» قرار داده، نه «عمل به داعي اين ثواب محتمل».آن وقت اين روايات مطلق، كاشف از اين است كه اين «عمل من حيث إنّه عملٌ» مستحب است و داراي امر است، پس خودش هم ثواب دارد، یعنی «عمل من حيث هو هو»، و «والمقيّد متكفّلٌ للإرشاد إلي الثواب». اما روايات مقيّد، دارد ارشاد ميكند به «إلي الثواب الذي يحكمُ به العقل علي الانقياد و الاحتياط». یعنی روايات مقيّد ميگويد اگر كسي «من بلغه شيءٌ من الثواب فعملَه طلب قول النبي(ص)»، پس «كان له أجر ذلك»، عمل مقيّد بداعيِ ثواب محتمل، اين عمل عنوان ارشادي را دارد و اين ارشاد به حكم عقل است كه عقل در مورد انقياد همين حكم را دارد.
مناقشه محقق اصفهانی بر نظر محقق خراسانی:
طبق بیان آخوند، برای اخبار من بلغ دو ثواب باید درست کنیم؛ اول: «ثواب مجعول» و دوم: «ثوابی که عقل به آن حکم می کند»؛ در حالیکه وحدت سیاق بین اخبار من بلغ اقتضا دارد که یک ثواب بر یک موضوع باشد. بعد ميفرمايند اشكال اين مطلب این است كه ما در اين اخبار من بلغ طبق اين بيان، بايد «دو» تا ثواب درست كنيم، يكي «ثواب مجعول» و يكي هم ثوابي كه عقل به او حكم ميكند؟!!!، در حالي كه وحدت سياق بين اين اخبار، دلالت بر اين دارد كه يك ثواب بر يك موضوع است. به عبارت ديگر: طبق اين بياني كه مرحوم اصفهاني براي عدم منافات ذكر كرد، ما «دو موضوع» و «دو ثواب» داريم، در حالي كه وحدت سياق در اين راويات اقتضا ميكند «يك ثواب» و یک نوع ثواب بر يك موضوع داشته باشیم. اينجا فعلاً ما حالا اشكالي به مرحوم اصفهاني وارد نميكنيم تا دنبالهي كلام ايشان را يك مقداري امروز بگوئيم كه انصافاً هم اينجا ايشان خيلي با دقّت، مثل همهي جاهاي ديگر كه از دقّت فوق العادهاي ایشان برخوردار است، اينجا هم همين طور است.
مطلب دوم:
محقق اصفهانی در بیان کلام محقق نائینی: قاعدهي حمل مطلق بر مقيّد به هیچ وجه در مندوبات، (مستحبّات) جاري نميشود بلکه، مطلق و مقيّد در مندوبات، حمل بر تعدّد مراتب و تاکد استحباب مي شود.
بعد ميآيند متعرّض كلام مرحوم نائيني(ره) ميشوند و ميفرمايد: مرحوم محقق نائيني(ره) ميگويد: ما قاعدهي حمل مطلق بر مقيّد را در مندوبات، يعني در مستحبّات جاري نميكنيم مثلا اگر يك روايتي آمد گفت: «نماز جماعت مستحب است» و روايت ديگری آمد گفت «نماز جماعت در مسجد، مستحب است»، ما در اينجا نمي گوئيم كه آن استحباب اولي هم مقيّد به اين قید «في المسجد» است، نه! ميگوئيم اصل نماز جماعت مستحب است و اين روايت مقيّد را حمل بر «تأكّد استحباب» ميكنيم و ميگوئيم نماز جماعت در مسجد استحبابش مؤكّد است.مناقشه محقق اصفهانی بر نظر محقق نائینی(ره):
در موارد غیر از اخبار من بلغ، که مطلق و مقید هر دو مستحب شرعی باشند حمل بر تعدد مراتب ممکن است اما در اخبار من بلغ، روایات مطلق، مستحب و مولوی است و روایت مقید، غیر مستحب و ارشادي است؛ لذا نمی توان آنها را بر تعدّد مراتب حمل كرد و تعدد مراتب خلاف سیاق روایات است.
مرحوم محقق اصفهاني در همين جلد چهارم صفحه 180، كلام مرحوم نائيني را مورد اشكال قرار ميدهد و خلاصهي اشكال این است كه ايشان ميگويد: در موارد ديگر كه ما دو روايت داريم و يكي مطلق است و ديگري مقيّد، اگر هر دو مستحب شرعي باشند، حمل بر تعدّد مراتب ممكن است مثلا «صلاة الجماعة مستحبٌ» و «صلاة الجماعة فی المسجد مستحبٌ»؛ در اینجا هر دو مستحب شرعي است یعنی هر دو عنوان مستحبّ شرعي را دارد و اينجا ما ميتوانيم حمل بر تعدّد مراتب بكنيم، اما اگر يكي مستحب و مولوي بود و ديگري ارشادي بود، اينجا كه دیگر نميشود حمل بر تعدّد مراتب كرد و در ما نحن فيه، ما بيان كرديم که روايات مقيّد، ارشادي است یعنی روايات مقيّد مستحب نيست.مطلب سوم، محقق اصفهانی:
یمکن ان یقال که بین دو امر فرق بگذاریم: 1. آنجايي كه قيد، «الأمرُ المحتمل» باشد مساله عقلی و از باب انقیاد است که یا اطاعت حقیقه است یا حکمیه در این صورت اخبار من بلغ را باید بر ارشادیت، حمل نمود 2. آنجايي كه قید، «الثواب المحتمل» باشد در این صورت اخبار من بلغ مولوی اند و مساله مثل اطاعت حقیقیه است
ايشان ميگويد: اگر عمل را به نيّت يك «امر احتمالي» بياوريم، ما چارهاي نداريم كه بگوئيم: اين نتيجه و مآلش ارشاد است؛ یعنی اگر گفتيم اخبار من بلغ ميگويد: عمل را به داعي آن امر احتمالي بياور این ارشاد می شود، البته این مطلب را در اخبار مقيّدهاش عرض ميكنيم. اما اگر اين اخبار مقيّده بگويد: عمل را به داعيِ آن ثواب واقعي و ثواب محقَّق اتيان كن ایشان می گوید این عنوان انقیاد را ندارد بلکه این عنوان مولوی را پیدا می کند. اين را با «يمكن أن يقال» ميگويند كه بين آنجايي كه قيد «الأمرُ المحتمل»باشد و آنجايي كه «الثواب المحتمل»باشد ما فرق بگذاريم.
دو مناقشه محقق اصفهانی بر یمکن ان یقال:
1. ثواب يك عنوان «بالاصالة» و «بالذات» نيست بلکه ثواب نیز مسبوق به امر است؛ پس بین ثواب و امر نمی توان فرق گذاشت 2. اتیان عمل به داعی ثواب، استحاله دارد.
و البته بعد اين مطلب را رد ميكنند و مي فرمايند: «اشکال اول»: بالأخره ثواب يك عنوان «بالاصالة» و عنوان «بالذات» نيست بلکه ثواب هم مسبوق به امر است، یعنی اگر شما عمل را به داعي ثواب آورديد، اين ثواب مسبوق به يك امر است و لامحاله عمل را به داعيِ همان امر اتيان كرديد.
محقق اصفهانی:
اگر اخبار من بلغ را بر ارشادیت حمل کنیم از سداد بعید است چون ثواب خاص را عقل نمی فهمد.
بعد عبارتي ميآورند كه ما دو سه روز پيش هم، این عبارت را آورديم؛ ميفرمايند: تحقيق اين است كه اگر ما بخواهيم اين روايات را حمل بر ارشاد بكنيم «بعيدٌ عن السداد»، چون عقل «اصل ثواب» را ميفهمد، اما «ثواب خاص» و اين مرتبهي خاصهي از ثواب را، عقل نميفهمد،
مطلب چهارم: محقق اصفهانی در بیان نظر شیخ انصاری: مدلول اخبار من بلغ، اِخبار از تفضل الهی است لذا این اخبار ارشادی اند؛ شبیه آیه شریفه «من جاء بالحسنة، فله عشر أمثالها» که خداوند تفضلاً پاداش می دهد.
بعد محقق اصفهانی سراغ كلام مرحوم شيخ اعظم انصاري(ره) ميآيند و كلام شيخ را نقل ميكنند و ميفرمايند: شيخ انصاري فرموده، مدلول اين روايات، اِخبار از تفضل خداست یعنی «من بلغه شيءٌ من الثواب فعمله كان له أجر ذلك» خدا دارد اِخبار از تفضل ميكند و در اینجا شيخ انصاری تشبيه كرده كه اين روايات، مثل اين آيهي شريفهي «من جاء بالحسنة، فله عشر أمثالها» خوب اين آيه، تفضل الهی است یعنی كسي که يك حسنه انجام بدهد خدا ده جزا به او می دهد و ده تا مثل او را به او پاداش بدهد، این چطور عنوان تفضل را دارد؟ شيخ ميفرمايد اين اخبار من بلغ را هم حمل بر تفضل بکنيم.مناقشه محقق اصفهانی بر نظر شیخ انصاری:
تفضل منافاتی با انبعاث از غرض مولوی ندارد؛ زیرا همه احسان های الهی تفضل است؛ پس این روایات ارشادی نیستند
مرحوم اصفهاني اين كلام شيخ را هم رد ميكند، ميفرمايد: «التفضّل بالمثوبات الخاصّة غير منافٍ لانبعاثها عن غرضٍ مولويٍ»، ببينيد همان طوري كه قبلاً گفتيم، شيخ با مسئلهي تفضّل، دنبالهاش هم ميگويد كه عقل هم اين را درك ميكند، یعنی عقل ميگويد اگر مولا بر يك فعلي تفضّلاً پاداش زياد قرار داده، شما آن فعل را انجام بده و شيخ باز ميخواهد مسئله را ارشادي كند، اما مرحوم اصفهاني ميفرمايد: نه، تفضّل منافات با اين ندارد كه منبعث از يك غرض مولوي باشد و مي فرمايند: «إذ كلُّ إحسانه تفضّلٌ»، هر احساني از احسانهاي خدا تفضل است، «و استقلال العقل بتحصيلها بعد وعد الشارع بها أمرٌ» كه آن روز ما اين مطلب را گفتيم، یعنی گفتيم عقل چه زمانی می گوید اين فعل را انجام بده؟ بعد از اينكه شارع وعده بدهد كه من در مقابل اين حسنه ده برابر ميدهم! ایشان ميفرمايد «و استقلال العقل بتحصيلها بعد وعد الشارع أمرٌ»، اما و «وعد الشارع بها بعنوان الارشاد إلي الثواب العقلي، أمرٌ آخر»، شما می خواهيد بگوئيد اينجا شارع وعدهاي كه ميدهد، «إرشاد إلي حكم العقل» است، اين يك مطلب ديگري است كه اين روايات، دلالت بر آن ندارد، اين هم مطلب چهارم مرحوم اصفهاني.
مطلب پنجم محقق اصفهانی:
تامل در این اخبار من بلغ اقتضا می کند که این اخبار در مقام ترغیب بر خود عمل اند نه در مقام تحصیل صرف ثواب و ترغیب در عمل در صورت رجحان شرعی است و رجحان شرعی یعنی استحباب و این یعنی عدم ارشاد
مطلب پنجم -كه كلام اصفهاني عمدتاً در همين متمركز ميشود-؛ پس ببینید ايشان، تفضل را هم رد كرد، ايشان ميفرمايد: «مقتضي التأمّل في الأخبار أنّها في مقام الترغيب في العمل، لا في تحصيل الثواب فقط»، اينجا مرحوم اصفهانی راهش را تقريباً از بقيه يك مقداري جدا ميكند و مي فرمايد: بقيه همهي حرفها را روي ثواب بردند؛ در حالي كه به نظر ما تأمل در اين روايات اقتضا ميكند شارع خواسته ثواب را مطرح كند اما هدف اصليِ شارع از اين اخبار من بلغ، «ترغيب به خود عمل» است، بعد يك كبراي كلي ميگويند «و لا معني للترغيب في العمل إلا لكونه راجحاً شرعاً»، یعنی عمل نميشود بگوئيم مولا دارد ترغيب ميكند، مگر اينكه «رجحان شرعي» دارد و اگر رجحان شرعي دارد معنايش این است كه استحباب دارد، اگر استحباب دارد معنايش این است كه عنوان ارشاد ندارد، يعني در آخر مرحوم اصفهاني با اين بيان و لو اينكه قبلاً هم فرمودند كه تحقيق این است كه حمل اين روايات بر ارشاد، اين از سداد دور است.نتیجه ی کلام محقق اصفهانی؛
ذکر دو دلیل بر عدم حمل روایات مقیده بر ارشادیت اگر بخواهيم نتيجهگيري كنيم، این است که مرحوم اصفهاني دو تا دليل آوردند بر اينكه روايات مقيّده را نميشود حمل بر ارشاد كرد، «دلیل اول»: يكي اينكه عقل «اصل ثواب» را ميفهمد نه «ثواب خاص» را، و اين روايات مقيّده هم ثواب خاص را دارد ميگويد، «دليل دوم»: این است كه اين روايات در مقام «ترغيب به خود عمل» است «و لا معني للترغيب للعمل إلا لكونه راجحاً شرعاً»، بايد رجحان شرعي داشته باشد و اين همان استحباب است؛
جلسه آتی: بررسی ثمره تعلق ثواب بر ذات عمل و تعلق ثواب به عمل به داعی ثواب از منظر محقق اصفهانی.
آن وقت در دنباله كه فردا ان شاء الله خواهيم گفت آقايان اين چند صفحه را، اين كه ما الآن گفتيم شايد هفت یا هشت صفحه از کتاب «نهاية الدراية» باشد، در دنباله اگر شما سؤال كنيد ثمرهي بين اينكه ما بگوئيم ثواب بر «ذات عمل» است يا ثواب بر عملِ به داعيِ ثواب است، چه ثمرهاي دارد؟، ثمراتش را هم مرحوم اصفهاني اشاره فرموده كه فردا عرض ميكنيم.
نظری ثبت نشده است .