موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۰/۲۹
شماره جلسه : ۵۷
-
بررسی معناى کلمه رفع در حدیث رفع
-
دیدگاه محقق نائینی در مورد معنای کلمه رفع
-
تکمیل بحث گذشته
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی معناى کلمه رفع در حدیث رفع
یکی از مباحثی که در حدیث رفع مطرح است، این است که آیا کلمه "رفع" در معنای ظاهری و حقیقی خود استعمال شده یا اینکه در این حدیث در معنای دفع استعمال شده است؟ اجمالاً روشن است که فرق میان رفع و دفع این است که رفع، نسبت به وجود سابق و نسبت به شیء سابق است؛ اما دفع، نسبت به شیء لاحق است. حال، در این حدیث، بحث در این است که آیا "رفع" در «رفع ما لا یعلمون» و هشت مورد دیگر در همان معنای حقیقی خود استعمال شده است یا اینکه در اینجا به در "دفع" استعمال شده است؟بررسی دیدگاه مرحوم محقّق نائینی
میشود «دفع المقتضی عن تأثیره فی وجوب الاحتیاط»؛ در سهتا ـ یکی حسد، یکی طیره و یکی وسوسه ـ هم حدیث رفع دلالت بر دفع مقتضی از اصل تشریع دارد؛ یعنی اصلاً برای حسد حکم تشریع نشده است؛ شارع میخواهد بگوید حسد ملاک برای تحریم دارد، ملاک صد در صد تحریمی دارد که بگوییم حسد حرام است و کسی که به دیگری حسادت بورزد کار حرامی کرده است؛ طیره صد در صد ملاک و اقتضای برای تحریم دارد، اما در این سه ـ حسد و طیره و وسوسه ـ جلوی اصل تشریع گرفته میشود؛ یعنی هرچند اقتضای تام برای اصل تحریم و تشریع تحریم وجود دارد، اما حدیث رفع دلالت بر دفع به این معنا دارد. در پنجتای دیگر غیر از "ما لا یعلمون" ـ خطا، نسیان، اکراه، ما لایطیقون و ما اضطروا إلیه ـ میفرمایند: خود اینها اگر ادلهی احکام را نگاه کنیم، ادله احکام اقتضای شمول و اطلاق دارد؛ نماز واجب است چه نسیان عارض شود و چه نشود؛ چه اضطرار باشد و چه نباشد؛ چه قدرت داشته باشی و چه نداشته باشی؛ اما حدیث رفع میآید جلوی تأثیر این اقتضا را میگیرد و آن را مختص میکند به جایی که نسیان و اضطرار نباشد.
میفرماید: در اینجا به وسیله این پنجتا تخصیص واقعی صورت میگیرد. پس، ایشان میفرمایند: «الدفع علی ثلاثة أقسام» یک قسمش دفع از تأثیر اقتضا در اصل تشریع است که در حسد، طیره و وسوسه جلوی این که حرمت جعل شود، گرفته میشود؛ قسم دوم، دفع به معنای این است که مقتضی تأثیر در عموم نداشته باشد؛ جلوی تأثیرش در اطلاق و عموم را بگیرد که در پنجتا بود؛ و قسم سوّم که فقط در خصوص "ما لا یعلمون" است، مرحوم نائینی(قدسسره) دفع را معنا میکند به اینکه احکام واقعیه اقتضا دارد تأثیر در وجوب احتیاط را، و حدیث رفع میآید جلوی این اقتضا را میگیرد؛ جلوی اینکه مقتضی وجوب احتیاط باشد را میگیرد. نتیجه این شد که مرحوم نائینی میخواهد بفرماید رفع در حدیث رفع در دفع استعمال شده است؛ اما این استعمال مجازی نیست تا بگوییم قرینهاش کجاست؟ نه مجاز در کلمه است و نه مجاز در اسناد است؛ بلکه ایشان میخواهد بفرمایند حقیقت هر رفعی، دفع است. هر رفعی به اعتبار علت حدوث رفع است و به اعتبار علت بقا دفع است. به اعتبار سابق، رفع است و به اعتبار لاحق، دفع است. ایشان در انتها دو مرتبه میفرمایند چه کنیم که مرحوم شیخ دنبال این است که بفرمایند از اول رفع به وجوب احتیاط تعلّق پیدا کرده است، در حالی که شما ملاحظه میکنید رفع به خود "ما لا یعلمون" تعلّق پیدا کرده و مباشرةً به وجوب احتیاط تعلّق پیدا نکرده است.
تکمیل بحث گذشته
نظری ثبت نشده است .