موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱/۱۵
شماره جلسه : ۱۹۶
-
بررسی تنبیهات برائت- بررسی تنبیه چهارم-بیان یک توهم در شبهات تحریمیه موضوعیه-بیان سه تفسیر از عبارت آخوند از منظر محقق نائینی، اصفهانی و روحانی- پذیرش نظر محقق روحانی در مقام
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری2؛ محقق انصاری در جواب از توهم: نواهی در شریعت به تعداد افراد و مصادیق منحل می شود یعنی هر مصداقی دارای حکم و اطاعت مستقلی است
عرض کردیم مرحوم شیخ اعظم انصاری در جواب از این توهم فرمود این نواهی وارده در شریعت مانند سایر احکام وارده در شریعت یک قضایای حقیقیه است و به تعداد افراد و مصادیق انحلال پیدا می کند و به تعداد مصداقهای خمری که الان موجود است و مصادیقی خمری که «الی یوم القیامة» موجود میشود این انحلال پیدا می کند و انحلال معنایش این است که هر مصداقی دارای یک حکم مستقل است و دارای یک اطاعت مستقل و یک عصیان مستقل است و اگر شما این خمر را شرب نکردید یک اطاعت مستقل است و اگر خصوص این مایع و این لیوان خمر را شرب کردید یک عصیان مستقل است و ظرف دوم خودش یک اطاعت و عصیان مستقل دیگری دارد و هکذا.یاداوری3؛ محقق خراسانی در جواب از توهم: نواهی وارده در شریعت دو نوع است؛ 1. نواهی سالبه محصله 2. نواهی سالبه معدوله
مرحوم آخوند فرمودند که به نظر ما نواهی بر دو نوع است یک نوعش همین نحوی است که مرحوم شیخ فرمودند انحلال پیدا می کند اما نوع دوم موردی است که انحلال در کار نیست بلکه یک تکلیف واحد است و یک اطاعت واحد و یک عصیان واحد دارد.بررسی سه تفسیر(محقق نائینی، اصفهانی و روحانی) نسبت به عبارت محقق خراسانی
اینجا ولو حالا دیروز کلام مرحوم آخوند را توضیح دادیم. اما صاحب کتاب «منتقی الاصول» ادعا کردند که این عبارت آخوند در این بحث اجمال دارد و مرحوم محقق نائینی یک نوع معنا کرده و مرحوم محقق اصفهانی یک معنای دیگری کرده و خود ایشان یعنی صاحب «منتقی الاصول»یک معنای سومی را برای عبارت مرحوم آخوند ذکر کردند.تبیین عبارت محقق خراسانی؛ نهی اگر به معنای طلب ترک در یک زمان و مکان معین باشد اگر در این زمان و مکان یافت شود ولو دفعة واحده؛ در این صورت امتثال واقع نشده البته علم وجدانی به ترک لازم نیست بلکه استصحاب ترک کافی است
نظر محقق نائینی پیرامون عبارت آخوند: نهی در این موارد، به عنوانی انتزاعی تعلق گرفته است و ارتکاب یک مصداق به معنای تحقق عصیان و عدم امتثال است.
اول آن کلام مرحوم نائینی را عرض کنیم که دیروز هم ما همان را ذکر کردیم مرحوم نائینی می فرماید در چنین نوع از نواهی و در چنین نوع از موارد از نهی ما می توانیم بگویم نهی تعلق پیدا کرده به یک عنوان انتزاعی مثلا وقتی مولا می گوید: «لا تستدبر فی صلاتک» این معنایش این است که «کن فی جمیع احوال الصلاة غیرَ مستدبرِ القبلة» یعنی یک عنوان انتزاعی این گونه ای یا همان مثالی که دیروز عرض کردیم که مولا فرموده «لا تشرب الخمر» اما از این «لا تشرب الخمر» ما یک عنوان انتزاعی بدست می آوریم و می گوییم مولا منظورش این است که «کن تارک الخمر»و «کن لا شارب الخمر» به نحو موجبه معدولة المحمول و نائینی کلام مرحوم آخوند را اینگونه معنا کرده آن وقت حالا اگر کسی بیاید یک مصداق را انجام بدهد «دفعة و مرة واحدة» بیاید استدبار را انجام بدهد و «دفعة و مرة واحدة» بیاید مثلا شرب را انجام بدهد این دیگر امتثال نکرده و عصیان محقق شده و موارد بعدی هم دیگر فایدهای ندارد؛ این بیانی است که مرحوم نایینی برای این عبارت کرده.نظر محقق اصفهانی پیرامون عبارت آخوند؛ نهی در این موارد به صرف الوجود به معنای اصطلاحی فلسفی تعلق پیدا کرده یعنی مولا یا طبیعی ترک را طلب کرده که در اینجا حتی مرة واحده هم نباید محقق شود و یا مولا مجموع تروک را طلب کرده که با انجام یک فرد عصیان محقق می شود.
اما بیاییم سراغ بیان محقق اصفهانی، ایشان معتقد است به اینکه: اولاً: مرحوم آخوند در این قسم مرادش این است که نهی تعلق پیدا کرده به «صرف الوجود» و ثانیاً: برای «صرف الوجود»می آید یک معنای فلسفی را ذکر می کنند همان معنای مصطلح فلسفی را برای «صرف الوجود» ذکر می کند و می گوید آخوند در این قسم اول می گوید نهی تعلق پیدا کرده به «صرف الوجود»؛ یعنی مولا نمی خواهد این «صرف الوجود» محقق بشود و آن چیزی که غرض مولاست «کل واحد واحد من الافراد» نیست؛ بلکه مولا می گوید من این طبیعی را نمی خواهم محقق بشود بعد عرض کردم «صرف الوجود» را مرحوم اصفهانی معنا می کند به همان «صرف الوجودی» که در فلسفه معنا می کنند؛بررسی معنای صرف الوجود در فلسفه: طبیعتی که مصادیق زیادی دارد اما وجودش واحدِ در ضمن کثیر است
در فلسفه وقتی «صرف الوجود» را بخواهند معنا کنند این گونه معنا می کنند که: «الوجود الجامع بین وجودات طبیعة خاصة بنهج الوحدة فی الکثرة» یک طبیعتی است که موجودات و مصادیق زیادی دارد و آن وجودی که ساری است در تمام این وجودات، «یک وجود» است نه وجود متعدد و بنحو وحدت در ضمن کثیر است و واحد در ضمن کثیر است «بحیث لا یشذ عنه وجودٌ» خوب این معنای فلسفی معنایش این است که وقتی می گوییم مولا نهی اش به این طبیعی و«صرف الوجود» از این طبیعت تعلق پیدا کرده.«نکته اول»: صرف الوجود در مقابل صرف العدم است
البته این را هم در پرانتز عرض کنیم ایشان می فرماید ما همان طوری که «صرف الوجود» داریم همانطور هم «صرف العدم» هم داریم و همانطوری که «صرف الوجود» متصور هست «صرف العدم» هم متصور است؛ «صرف العدم» همان عدم مطلق و همان عدم کلی است و «صرف الوجود» در مقابلش، عدم کلی است و نقیضش عدم کلی است؛ این بحث را خوب در ذهنتان داشته باشید.«نکته دوم»: از منظر مشهور قدما وجود طبیعت به وجود فرد ما و انتفاء و نفی طبیعت به نفی جمیع الافراد است
و همین جا مرحوم محقق اصفهانی می فرماید: یک مطلبی مشهور است و آن مطلب این است که منطقیین یا فلاسفه می گویند وجود یک طبیعت «بوجود فردمّا» است اما انتفاء یک طبیعت به انتفاءجمیع افراد است این مطلب را شاید شما از سالهای گذشته در کتب مختلف شنیده باشید به عنوان یک مطلب مشهور مسلم که آقا اگر یک طبیعتی اگر بخواهد موجود بشود وجود طبیعت به وجود یک فرد هست و یک مصداقش هم موجود بشود می گویند طبیعت موجود شد اما اگر بخواهیم بگوییم یک طبیعیت معدوم بشود و معدوم است انتفا یک طبیعت به انتفا جمیع افراد است؛مناقشه محقق اصفهانی بر قضیه مشهور: اینکه گفته شده انتفاء یک طبیعت به انتفاءجمیع افراد است کلام باطلی است؛ امام خمینی و آیت الله فاضل(ره) از محقق اصفهانی تبعیت کرده اند و قول حق نیز همین است؛ یعنی انتفاء هر فردی به انتفاء فرد مناسب با آن است.
نظر محقق روحانی پیرامون عبارت آخوند: در این موارد، در متعلق آن فعل یا طبیعی فعل مفسده وجود دارد
اما آن معنای سومی که خود صاحب منتقی کرده ایشان می گوید عبارت مرحوم آخوند کاری به ترک و وجود مصلحت در ترک ندارد بلکه مرحوم آخوند می فرماید در جایی که ما یک نهیی داریم و در متعلق این نهی مفسده وجود دارد یعنی در آن فعل مفسده وجود دارد و اینکه گفته می شود در آن فعل مفسده وجود دارد یعنی در طبیعی فعل.فرق بیان محقق اصفهانی و روحانی در ضمن سه مطلب
نظری ثبت نشده است .