موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۲/۲۱
شماره جلسه : ۱۹۲
-
بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار سوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اخبار من بلغ
-
بررسی عمده دلیل قاعده تسامح در ادله سنن یعنی اخبار من بلغ
-
بررسی تنبیهات شش گانه اخبار من بلغ- ادامه بررسی تنبیه اول
-
بررسی تنبیه دوم و بیان نظر مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنةُ الله علی اعدائهم اجمعین یادآوری؛ ادامه بررسی تنبیه اول از تنبیهات ششگانه اخبار من بلغ؛ آیا فتوای فقیه ملحق به روایات ضعیفه میشود؟ بیان دو اشکال از محقق اصفهانی در عدم الحاق و استدراک ایشان از آنه جزییات بحث را در جلسه گذشته ذکر کردیم و کلام مرحوم محقق اصفهانی که محور در این بحث هست آن را هم بیان کردیم
بررسی نتیجه تنبیه اول؛ از اخبار من بلغ چه ملاکی استفاده می شود؟
1. عنوان مرکب از «بلوغ الثواب» و «من الشارع»؛ در این صورت شامل فتوای فقیه نمیشود 2. صرفاً عنوان «بلوغ الثواب»؛ در این صورت به دلالت مطابقی و التزامی شامل فتوای فقیه میشود.
نظر مختار: ظاهراً از مجموع اخبار من بلغ فقط عنوان دوم (بلوغ الثواب) استفاده میشود؛ در این صورت به دلالت مطابقی و التزامی شامل فتوای فقیه میشود
به نظر ما و لو اینکه در این روایات دارد که «من بلغه عن النبی» اما در بعضی روایات دیگر به صورت مطلق دارد «من بلغه شئ من الثواب» اما ندارد «عن النبی» و ظاهر این است که از مجموع این روایات همین عنوان دوم استفاده میشود یعنی «بلوغ الثواب» و شارع متعال در مقام این است که اگر به گوش یک مومن رسید که فلان عمل ثواب دارد؛ حالا عرض کردم یا به دلالت مطابقی بگوید اگر کسی این کار را انجام داد این مقدار ثواب دارد یا به دلالت التزامی یعنی بیاید بگوید «هذا مستحبٌ»و ثواب هم به دلالت التزامی بر او مترتب می شود؛ اگر این را گفتیم اینجا فتوای فقیه هم داخل در این بحث می شود و فتوای فقیه هم حکم روایت ضعیفه را پیدا میکند؛استدراک از نظر مختار: چون اخبار من بلغ مساله ثواب خاص را مطرح میکند؛ در این صورت شامل فتوای فقیه نمیشود؛ در نتیجه ارتباطی به قاعده «تسامح در ادله سنن» ندارد.
بله ما یک استدراکی داریم در اینجا و آن این است که اگر آمدیم گفتیم اخبار من بلغ مساله ثواب خاص را دارد مطرح میکند که ما از این روایات هم همین استظهار را کردیم و اخبار من بلغ مطلق ثواب را نمیگوید: «من بلغه شئ من الثواب» یعنی یک ثواب خاصی نه مطلق ثواب و «التماسا للثواب الموعود» یعنی ثواب خاص و اگر این باشد خوب فتوای فقیه دیگر ثواب خاص را بیان نمیکند زیرا فتوای فقیه میگوید این عمل مستحب است و در نتیجه دیگر ارتباطی به قاعده«تسامح در ادله سنن» ندارد.دو شرط لازم برای الحاق فتوای فقیه به روایات ضعیف 1. بلوغ الثواب 2. مطلق الثواب
پس ببینید برای اینکه فتوای فقیه حکم روایت ضعیف را پیدا کند نتیجه این است که دو تا شرط لازم است «شرط اول»: این است که ملاک در این روایات فقط «بلوغ الثواب» باشد نه «بلوغ الثواب من الشارع» این یک «شرط دوم»: این است که این روایات «مطلق الثواب»را دلالت کند نه ثواب خاص را.نظر نهایی: فتوای فقیه ملحق به روایات ضعیف نمی شود
ما شرط اول را قبول داریم یعنی از روایات می توانیم «بلوغ الثواب» را استفاده کنیم؛ اما شرط دوم که بگوییم از روایات مطلق ثواب استفاده میشود این شرط مفقود است و نتیجه این می شود که به نظر ما فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه نیست خلاصه اینکه: اگر این دو مبنا را کسی داشته باشد فتوای فقیه ملحق به روایت ضعیفه است یعنی مبنای اول بگوید ما از روایات فقط بلوغ الثواب را استفاده می کنیم نه بلوغ الثواب من الشارع را مبنای دوم این است که بگوید ما از روایات ثواب خاص را استفاده نمیکنیم بلکه مطلق ثواب را استفاده میکنیم که ما این مبنای دوم را قبول نداریم.بررسی یک نکته: طبق مبنای محقق خراسانی و اصفهانی، نیز فتوای فقیه ملحق به روایات ضعیف نمیشود؛ زیرا فقیه خود به استحباب فتوا داده و قول یک فقیه هم بر فقیه دیگر حجت نیست.
نظر مختار: از اخبار من بلغ استحباب تفضلی استفاده می شود لذا فتوای فقیه ملحق به روایات ضعیف نمیشود
روی مبنای مختار گفتیم ما از اخبار من بلغ استحباب تفضلی را استفاده میکنیم؛ باز هم مساله همین طور است یعنی فتوای فقیه به هیچ وجهی ملحق به روایت ضعیفه نمی شود و روی مبنای ما ثواب تفضلی، این ثواب اختصاص به همین مورد دارد و شامل فتوای فقیه نمی شود چون در فتوای فقیه بحث از ثواب خاص مطرح نیست؛ این هم بررسی روی مبانی دیگر بود؛ این تنبیه تمام شد.بررسی تنبیه دوم: آیا طبق قاعده تسامح در ادله سنن کراهت ملحق به استحباب می شود؟
تنبیه دوم این است که آیا در این قاعده تسامح در ادله سنن کراهت هم ملحق به استحباب است یا خیر؟ حالا اگر یک روایت ضعیفه ای دلالت بر کراهت یک فعلی کرد خوب مشهور که می آیند تسامح در ادله سنن را جاری می کنند آیا این اختصاص به مستحبات دارد؟ یا در کراهت هم جاری است و جریان دارد؟مشهور: کراهت ملحق به استحباب است
محقق اصفهانی: اقوی به واسطه تنقیح مناط الحاق است؛ تنقیح مناط چهار بیان دارد
اینجا باز مرحوم محقق اصفهانی که نظر شریف ایشان این است که اقوی الحاق است و اقوی این است که قول مشهور که آمدندکراهت را ملحق کردند به استحباب؛ این صحیح است و عجیب این است با اینکه خود مرحوم محقق اصفهانی تصریح به این نظریه کرده باز در بعضی از نوشتهجات و حالا تقریرات بعضی از بزرگان معاصر هم هست آنجا نوشتند ظاهر کلام اصفهانی عدم الحاق است در حالیکه مرحوم محقق اصفهانی در نهایه در تنبیه دوم تصریح به این معنا در آخر مطلب کرده که اقوی الحاق است خوب ایشان می فرماید: ما باید اینجا ببینیم از چه راههایی از جهت صناعت اجتهادی این را باید درست کنیم؟ آیا از راه تنقیح مناط ما می توانیم وارد بشویم؛ ایشان برای تنقیح مناط به حسب ظاهر چهار راه و چهار بیان ذکر کردند.بیان اول تنقیح مناط: از راه غرض به این بیان ملاک قاعده تسامح در ادله سنن این است که احکام الزامیه محتاج روایت معتبره ضعیفه است اما احکام غیر الزامی نیاز به روایت معتبره ندارد لذا کراهت مانند استحباب است
«بیان اول»: از راه غرض است عبارت ایشان این است که «بدعوی ان الغرض ان الاحکام غیر الالزامیة لیست کالالزامیة المتوقف علی روایة صحیحة» بیاییم بگوییم قاعده تسامح در ادله سنن ملاکش این است که می خواهد بگوید احکام الزامی محتاج به روایت معتبره ضعیفه است اما احکام غیر الزامی این نیاز به روایت معتبره ندارد و شرائط حجیت خبر واحد فقط مختص به احکام الزامیه است و احکام غیر الزامی چه استحباب و چه کراهت این نیازی به روایت معتبره و صحیحه ندارد و اگر این را گفتیم کراهت هم می شود مثل استحباب.محقق اصفهانی: اثبات بیان اول مشکل است توضیح مطلب در ضمن دو وجه
بیان دوم تنقیح مناط: اینکه مکروه را مستحب کنیم به این بیان که «ترک المکروه مستحب» لذا روایتی که به دلالت مطابقی بر کراهت دلالت دارد به دلالت الزامی دلالت بر استحباب دارد
«بیان دوم»: برای الحاق که باز ایشان این را در همان مصادیق تنقیح مناط می برد این است که بگوییم یک کاری کنیم مکروه را مستحب کنیم به این بیان که بگوییم اخبار من بلغ در مورد مستحبات است اما بیایم بگوییم «ترک المکروه مستحب» و شما می گویید اخبار من بلغ در مورد مستحبات و مکروه هم به اعتبار ترکش استحباب دارد و «ترک المکروه مستحبٌ» در نتیجه آن روایتی که دلالت بر کراهت دارد به دلالت مطابقی دلالت بر کراهت دارد و می گوید هذا الفعل مکروه و به دلالت التزامی دلالت بر استحباب دارد و می گوید «ترک الفعل مستحب» منتها این را به دلات التزامی دلالت دارد.محقق اصفهانی: بیان دوم باطل است زیرا حکم تکلیفی منحل به دو حکم نمی شود
مرحوم اصفهانی فرموده این هم حرف باطل است برای اینکه ما در محل خودش اثبات کردیم که حکم تکلیفی منحل به دو حکم نمی شود و اگر گفتیم یک فعلی واجب است دو تا حکم نداریم یکی اینکه واجب؛ و دوم ترکش حرام است؛ اگر گفتیم یک فعل مستحب است دو تا حکم نداریم تا بگوییم فعلش مستحب و ترکش مکروه است!!! و اگر گفتیم یک فعل مکروه است دو تا حکم نداریم تا بگوییم فعلش مکروه و ترکش مستحب و ما انحلال به دو حکم را قبول نداریم و تقریبا کثیری از محققین در اصول همین نظریه را دارند و حرف درستی هم هست پس این راه هم باطل است یعنی اینکه بخواهیم بگوییم «ترک المکروه مستحب» این باطل است.بیان سوم: چون ترک مکروه از مصادیق اطاعت است لذا بر ترک مکروه ثواب مترتب است
راه سوم: این است که بگوییم «ترک المکروه یثاب علیه» و بگوییم بر ترک مکروه ثواب مترتب است چون ترک مکروه از مصادیق اطاعت است و عقل هم می گوید هر جا اطاعت مولا شد ثواب وجود دارد و این اخبار من بلغ می گوید «من بلغه شئ من الثواب» خوب ترک مکروه هم «شئ من الثواب» دارد پس بگوییم ترک مکروه ثواب دارد و هر جا یک عنوانی عنوان اطاعت را داشت این ثواب بر آن مترتب است و اخبار من بلغ هم می گوید اگر در یک موردی ثواب باشد این را هم بگوییم اعم است و یعنی اعم از اینکه به دلالت مطابقی بگوید ثواب یا به دلات التزامی بگوید و الان این روایت ضعیفه به دلالت مطابقی می گوید این فعل مکروه است اما به دلات التزامی می گوید ترک این مکروه ثواب دارد.محقق اصفهانی: نتیجه بیان سوم این است که اخبار من بلغ متکلف دو جعل است و این وجه وجه خوبی است ولی خلاف ظاهر است زیرا ظاهر اخبار من بلغ در افعال وجودی است و شامل عدمیات نمی شود
و باز در دنباله و در تکمیل مطلب مرحوم اصفهانی می فرماید نتیجه این بیان سوم این است که بگوییم اخبار من بلغ متکفل دو جعل است «جعل اول»: «الاستحباب تارة» «جعل دوم»:«الکراهة اخری» یعنی بگوییم «من بلغه شئ من الثواب» هم در مورد استحباب است و هم در مورد کراهت و اگر کسی بپرسد مگر می شود یک حکمی از طرف شارع متکفل دو جعل باشد؟ ایشان می فرماید: بله «و مثله متعارف کما فی ادلة حجیة الخبر» خوب آن دلیل که می آید خبر را حجت قرار می دهد خوب یک خبر متکفل استحباب است و یک خبرمتکفل وجوب است و یک خبر متکفل حرمت است و بعد ایشان در ادامه می فرماید «و هذا الوجه» اینکه بیاییم از راه «ترک المکروه فیه ثواب» از این راه وارد بشویم برای الحاق می فرمایند این وجه وجه خوبی است ولی یک اشکال دارد که خلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر «من بلغه شئ من الثواب» در افعال وجودیه است و شامل عدمیات نمی شود و شامل تروک و عدمیات نمی شود این هم راه سوم بود؛ این سه راه را مرحوم اصفهانی رد می کند به راه چهارم که می رسد قبول می کند.بیان چهارم: اخبار من بلغ در مقام ترغیب در تحصیل ثواب بالغ اند
«بیان چهارم»: این است که بگوییم قبول داریم مورد اخبار من بلغ خصوص افعال وجودیه است اما ما یک ملاکی را از این روایت استفاده می کنیم و آن ملاک این است که این اخبار در مقام ترغیب در تحصیل ثواب بالغ است این روایات و اخبار من بلغ مکلفین را ترغیب می کند که اگر ثوابی به گوشتان خورد بروید این ثواب را تحصیل کنید. بنابراین می فرماید این اخبار «فی مقام الترغیب فی تحصیل الثواب البالغ من حیث انه ثواب بالغٌ» و کاری به فعل و ترک ندارد و میگوید بروید جایی که یک ثوابی به گوشتان خورده آن ثواب را تحصیل بکنید بعد در دنباله اش می فرماید: «فالحق مع المشهور» عرض کردم اینجا ایشان تصریح می کند که حق با مشهور است و حال چطور در آن کتاب ذکر کردند که مرحوم اصفهانی قائل به عدم الحاق است؟!! زیرا خود ایشان تصریح می کند«فالحق مع المشهور».مناقشه بر نظر اصفهانی: بیان چهارم مورد قبول است اما با مبنای اصفهانی ناسازگار است
نظری ثبت نشده است .