موضوع: صلاة القضاء
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۲/۲۲
شماره جلسه : ۸۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
فرع اول از مسئله نُهم
-
فرع دوم
-
فرع سوم
-
فرع چهارم
-
دو فرض در کلام سید یزدی1
-
فرض اول
-
فرض دوم
-
اشکال مرحوم حکیم و محقق خویی1
-
دیدگاه امام خمینی1
-
جمعبندی و دیدگاه برگزیده
-
فرع پنجم
-
فرع ششم
-
دیدگاه محقق خویی1
-
فرع هفتم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
«إن کان اوّل یومه الصبح»، اگر اول روزش را صبح قرار داده میگوید از این پنج تایی که اولش صبح است، از این دو تا قضا شده است. مرحوم سید میفرماید: «إن کان اول یوم الصبح یأتی بصبح»؛ صبح دو رکعت میآورد، «ثم اربع رکعات مرددةً بین الظهر و العصر»؛ چهار رکعت مردد بین ظهر و عصر. اول یک دو رکعتی میآورد، اینجا باید چهار نماز بیاورد برای اینکه ترتیب رعایت بشود همان دو نمازی که قضا شده رعایت بشود چهار نماز باید بیاورد، اول دو رکعتی میآورد، بعد یک چهار رکعتی مردد بین ظهر و عصر میآورد، بعد یک مغرب میآورد، بعد هم یک چهار رکعتی مردد بین العصر و العشاء.
اگر اول یومش صبح باشد، اگر صبح از او قضا شده صبح را آورده، بعد یک چهار رکعتی مردد بین ظهر و عصر میآورد، بین ظهر و عصر که میآورد اگر واقعاً نماز صبح و ظهرش قضا شده آورده، اگر صبح و عصر قضا شده آورده. نماز سوم هم نماز مغرب است. اگر صبح و مغرب بوده باز انجام شده، شما باید یک فرضی را جلو بروید که این صبح ترتیبش هم با ظهر هم با عصر و هم با مغرب و عشاء محقق شود.
مرحوم امام اولاً شاید در ذهنشان بوده که این تفصیل که ما بگوئیم «ان کان اوّل یومه الصبح و ان کان اول یوم الظهر»، این یک ملاک علمی ندارد، لذا اولاً ایشان این تفصیل را نمیدهد. اینجا فرض این است که میخواهیم ترتیب رعایت بشود و الا اگر ترتیب رعایت نشود مشخص است که چکار کند. یک دو رکعت میخواند، یک سه رکعت و یک چهار رکعت و تمام میشود. اینجا روی فرض این است که میخواهیم ترتیب در قضا رعایت بشود و الا اگر بگویئم ترتیب لازم نیست دو تا نماز از یک روز فوت شده، میگوئید بالاخره یا دو رکعتی بوده یا سه رکعتی یا چهار رکعتی، شما سه تا میآورید.
ولی فرض این است که میخواهید ترتیب رعایت بشود برای اینکه ترتیب رعایت بشود امام1 میفرماید دو راه وجود دارد و بین «ان کان اوّل یومه الصبح و اول یومه الظهر» تفصیل نمیدهند، میگویند:
1. یک راه این است که یک دو رکعتی به عنوان صبح بیاورد، یک چهار رکعتی مرد بین ظهر و عصر، بعد هم یک مغرب و بعد هم یک چهار رکعت مردد بین العصر و العشاء، که این همان راه اولی است که سید هم فرمود إن کان اول یومه الصبح روشن، این بحثی ندارد.
2. «و له أن یأتی بصبح»، یک راه دیگری هم دارد که اول صبح بیاورد «ثم بأربع مرددة»، بعد یک چهار رکعتی بیاورد مردد بین ظهر و عصر و عشاء، «ثمّ مغرب»، سپس یک چهار رکعت مردد بین عصر و عشاء. گفتیم مرحوم حکیم و مرحوم خوئی میگویند: چهار رکعت اول که میگوئید مردد بین ظهر و عصر و عشاء، عشاء را برای چه آوردید؟ حق هم با اینهاست، لذا این اشکال بر این قسمت کلام مرحوم امام وارد است.
حال اگر این آدم بگوید دو نماز از من فوت شده در سفر، در سفر هم میفرماید سه تا نماز بخواند «و إذا علم أنّهما فاتتا فی السفر أتی برکعتین مردّدتین بین الاربع»؛ اول یک دو رکعت میخواند یا صبح است یا ظهر است یا عصر یا عشاء است، نماز دوم مغرب و نماز سوم هم دو رکعت مردد بین سه تا ظهر و عصر و عشاء بخواند و نماز صبح را نباید داخلش کند، میگوید میدانم در سفر دو نماز از من فوت شده، میخواهم ترتیب رعایت بشود اینجا میگوییم سه نماز باید بخواند: 1) دو رکعت مردد بین چهار نماز صبح، ظهر، عصر و عشاء. 2) یک مغرب باید بخواند. 3) یک دو رکعتی بخواند که صبح در آن نیست.
اگر نداند این دو تا در سفر بوده یا در حضر، «و إن لم یعلم أن الفوت فی الحضر أو السفر أتی برکعتین مرددتین بین الاربع»؛ صبح، ظهر، عصر و عشاء «و بمغربٍ و رکعتین مرددتین بین الثلاث ما عدا الاولی»؛ که صبح است «و اربع مرددةً بین الظهرین و العشاء، و أربع مرددةً بین العصر و العشاء». پس یک دو رکعت میخواند مردد بین چهار تا نماز است، دوم یک مغرب، سوم دو رکعت مردد بین الظهر و العصر و العشاء، صبح اینجا معنا ندارد. چهار یک چهار رکعتی، چون ممکن است در حضر باشد مردد بین ظهر و عصر و عشاء، پنجم یک چهار رکعتی هم مردد بین العصر و العشاء.
ایشان میفرمایند: «لا یخفی أن الفقیه لیس من شأنه إلا بیان کبری المسئله مثل اعتبار الترتیب فی قضاء الفوائت و عدمه و الاکتفا بأربع رکعات» در قصد اجمالی، عدم اعتبار جهر و اخفات در چنین مواردی، «اما تطبیق الکبریات علی صغریاتها فلیس ذلک من شأنه»[4]، ولی بالأخره اینها چون یک مقدار حسابش دقیق هست، البته بعضی از افراد خیلی میتوانند دقیق باشند و حساب کنند، ولی مانع ندارد که فقیه اینها را ذکر کند.
پس فرض ما این است که اگر میداند دو تا نماز از پنج تا در یک روز فوت شده، بداند که در حضر بوده گفتیم چهار نماز باید بیاورد، إن کان فی السفر سه تا نماز، توضیحش را دادیم با آن تعلیقه ای که بر عبارت امام بود. حال اگر نمیداند مرحوم امام میفرماید اینجا باید پنج تا نماز بخواند، یک دو رکعت مردد بین چهار تا، یک مغرب، یک دو رکعتی مردد بین سه تا، تا اینجا دو رکعتیها اگر در سفر بوده انجام میشود و دو تا هم چهار رکعتی باید بیاورد، یک چهار رکعت مردد بین الظهرین و العشاء، یک چهار رکعتی هم مردد بین العصر و العشاء.
«و إن علم أن علیه ثلاثاً من الخمس»، اگر کسی بگوید سه تا از نمازهای یومیه از من فوت شده، «یأتی بالخمس»، پنج تا نماز باید بیاورد «إن کان فی الحضر، و إن کان فی السفر یأتی برکعتین مرددتین بین الصبح و الظهرین»، یک نماز دو رکعتی بین سه تا نماز مردد است، یک دو رکعتی هم مردد بین الظهرین و العشاء، یک مغرب، یک دو رکعت مرددتین بین العصر و العشاء، بعد میفرماید: «و تتصور طرق بالتخلص و المیزان هو العلم باتیان جمیع احتمالات».
اینجا هم یک تعلیقهای باید بر فرمایش مرحوم امام بزنیم و آن این است که ما قبلاً گفتیم آوردن همه احتمالات لازم نیست، میزان «هو العلم برعایة الترتیب» است، این برعایة الترتیب ممکن است دایرهاش خیلی محدودتر از احتمالات باشد، احتمالات خیلی زیاد میشود، در جایی که دو تا نماز از او فوت شده باشد احتمالات میرود روی 20 نماز، ولی ما گفتیم با چهار تا نماز تمام میکند. لذا «و المیزان هو العلم برعایة ترتیب لا العلم برعایة الاحتمالات».
[1] . «لو علم أن عليه إحدى الصلوات الخمس من غير تعيين يكفيه صبح و مغرب و أربع ركعات بقصد ما في الذمة مردّدة بين الظهر و العصر و العشاء مخيرا فيها بين الجهر و الإخفات، و إذا كان مسافرا يكفيه مغرب و ركعتان مردّدتان بين الأربع، و إن لم يعلم أنه كان حاضرا أو مسافرا يأتي بمغرب و ركعتين مرددتين بين الأربع و أربع ركعات مرددة بين الثلاث، و إن علم أن عليه اثنتين من الخمس من يوم أتى بصبح ثم أربع ركعات مردّدة بين الظهر و العصر ثم مغرب ثم أربع مردّدة بين العصر و العشاء، و له أن يأتي بصبح ثم بأربع مردّدة بين الظهر و العصر و العشاء ثم مغرب ثم أربع مرددة بين العصر و العشاء، و إذا علم أنهما فاتتا في السفر أتى بركعتين مرددتين بين الأربع و بمغرب و ركعتين مرددتين بين الثلاث ما عدا الأولى، و له أن يأتي بركعتين مردّدتين بين الصبح و الظهر و العصر و مغرب و ركعتين مردّدتين بين الظهرين و العشاء، و إن لم يعلم أن الفوت في الحضر أو السفر أتى بركعتين مردّدتين بين الأربع و بمغرب و ركعتين مرددتين بين الثلاث ما عدا الأولى و أربع مرددة بين الظهرين و العشاء، و أربع مرددة بين العصر و العشاء، و إن علم أن عليه ثلاثا من الخمس يأتي بالخمس إن كان في الحضر، و إن كان في السفر يأتي بركعتين مرددتين بين الصبح و الظهرين و ركعتين مردّدتين بين الظهرين و العشاء و بمغرب و ركعتين مردّدتين بين العصر و العشاء، و تتصور طرق أخر للتخلّص، و الميزان هو العلم بإتيان جميع المحتملات.» تحرير الوسيلة؛ ج1، ص: 225 – 226، مسئله 9.
[2] . «إذا علم أن عليه اثنتين من الخمس مرددتين في الخمس من يوم وجب عليه الإتيان بأربع صلوات فيأتي بصبح إن كان أول يومه الصبح ثمَّ أربع ركعات مرددة بين الظهر و العصر ثمَّ مغرب ثمَّ أربع ركعات مرددة بين العصر و العشاء و إن كان أول يومه الظهر أتى بأربع ركعات مرددة بين الظهر و العصر و العشاء ثمَّ بالمغرب ثمَّ بأربع ركعات مرددة بين العصر و العشاء ثمَّ بركعتين للصبح.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج1، ص: 738، مسئله 22.
[3] . العروة الوثقى (المحشى)، ج3، ص: 69.
[4] . «لا يخفى أنّ الفقيه ليس من شأنه إلّا بيان كبرى المسألة مثل اعتبار الترتيب في قضاء الفوائت و عدمه، و الاكتفاء بأربع ركعات عمّا فاته من الرباعية عند الجهل بحال الفائتة، و عدم اعتبار الجهر و الإخفات في قضاء الفائتة المردّدة بينهما، و نحو ذلك. و أمّا تطبيق الكبريات على صغرياتها فليس ذلك من شأنه، بل لا عبرة بنظره في هذا الباب، و ربما يشتبه الأمر في ذلك عليه كما وقع ذلك للماتن (قدس سره) في هذه المسألة و المسألة الثالثة و العشرين، و لأجل ذلك لزمنا التنبيه على مواضع الاشتباه.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج16، ص: 151.
نظری ثبت نشده است .