درس بعد

صلاة القضاء

درس قبل

صلاة القضاء

درس بعد

درس قبل

موضوع: صلاة القضاء


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۸/۲۰


شماره جلسه : ۲۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • ارزیابی دیدگاه محقق خویی

  • بررسی شمول «لاتعاد» نسبت به جاهل مقصِّر

  • دیدگاه محقق خویی

  • جمع‌بندی

  • بررسی شمول «لاتعاد» نسبت به جاهل متردّد

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه بحث گذشته
یک بحث مهمی از مباحث لا تعاد را مطرح کرده و گفتیم باید دید که آیا لا تعاد علاوه بر اینکه شامل ناسی می‌شود شامل جاهل هم می‌شود یا خیر؟ وجوهی که برای مانع بودن از شمول نسبت به جاهل بود را مطرح کردیم و همه را مورد مناقشه قرار دادیم و نتیجه این است که این مستثنی منه لا تعاد («لا تعاد الصلاة إلا من خمسه») شامل کسی که قرائت را فراموش کند یا قرائت را جاهل باشد، جهل به حکم داشته باشد و نمی‌داند در نماز قرائت واجب است، شامل همه اینها می‌شود.

ارزیابی دیدگاه محقق خویی
محقق خویی فرمود: این خمسه‌ای که در این مستثنی آمده (طهور، وقت، قبله، رکوع و سجود) اولاً مراد از این طهور طهارت از حدث است نه از خبث، مرحوم والد ما هم این تعبیر را دارند و کسی که کلمات فقها را ملاحظه کند از کلمات فقها استفاده می‌شود طهور موضوع، طهارت حدثی است، «و یعضده فهم الاصحاب و حملهم الحدیث علی ذلک»[1]، در طول تاریخ اصحاب امامیه طهور را بر همین طهارت حدثی حمل کردند. محقق خوئی از این راه وارد شدند که در قرآن طهارت خبثی مطرح نشده و آنچه در قرآن هست: «و اذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم إلی المرافق»[2] است که طهارت حدثی است و خودش یک قرینه است بر اینکه این طهوری که اینجا در مستثنی قرار گرفته طهارت حدثی است و شامل طهارت خبثی نمی‌شود.

نکته شایان ذکر آن است که طهارت در آیه شریفه «و ثیابک فطهِّر»[3] مراد طهارت لغوی است و به معنای وضو نیست، بلکه به معنای پاک کردن لباس از هر گونه آلودگی و تنظیف لباس است، نه اینکه اگر یک لکه خون یا یک ذره خونی در آن بود مانع از صلاة است! یعنی آن نجاست خبثی که مانع از صلاة است. همچنین در آیه «و ربّک فکبّر»، مراد از «کبّر» تکبیرة الاحرام نماز نیست، بلکه تکبیر لغوی مراد است؛ یعنی در مقابل این بت‌ها ربّ خودت را بزرگ بدان نه اینکه فقط بگو الله اکبر، این «کبّر» در اینجا به معنای گفتنِ الله اکبر یا آن تکبیرة الاحرام نیست، «طهّر» نیز همان معنای لغوی را دارد.

آیا معنای «رجس» رجس ظاهری است؟ عمدتاً به رجس باطنی معنا می‌کنند، می‌شود طهارت ظاهری و باز به معنای لغوی خودش، این رجس هم یعنی آن بدی‌ها و زشتی‌ها، اخلاق سیئه، از اینها دوری کن، نه اینکه بگوئیم رجس یعنی نجاست ظاهری که روی این لباس آمده است. بنابراین می‌توان به عنوان تأیید بر تکمیل فرمایش مرحوم خوئی بیان کنیم که کسی نگوید در این سوره مدثر مسئله طهارت خبثی آمده «و ثیابک فطهر»، یعنی خون این لباس را بشوی برای نماز، این طهارت در اینجا طهارت لغوی است نه کاری به طهارت خبثی و نه حدثی دارد، کبّر هم به معنای لغوی است.[4]

بررسی شمول «لاتعاد» نسبت به جاهل مقصِّر
بعد از قبول این‌که لا تعاد شامل جاهل می‌شود تردیدی نیست که شامل جاهل قاصر می‌شود، منتهی بحث در این است که آیا شامل جاهل مقصر هم می‌شود یا نه؟ یعنی بگوئیم اگر کسی قرائت در نماز را جهلاً نخواند ولو جهل غیر عذری (گاهی فقها به جاهل مقصِّر، جاهل غیر عذری می‌گویند در مقابل جاهل قاصر که جاهل عن عذرٍ می‌گویند)، نیازی به اعاده ندارد؟

دیدگاه محقق خویی
ایشان می‌فرماید: ما یک قرینه‌ای داریم که بر اساس این قرینه باید بگوئیم لا تعاد شامل جاهل مقصر نمی‌شود و آن قرینه این است که روایات متعددی وارد شده که اگر کسی «ترک القرائة فعلیه الإعادة»، اگر کسی «ترک التشهد فعلیه الاعاده»، حال اگر بگوییم لا تعاد شامل جاهل مقصر می‌شود، باید آن روایات را فقط حمل بر عالم عامد کنیم، «و هذا حمل المطلق علی الفرد النادر»، بگوئیم این روایت که می‌گوید اگر کسی قرائت یا تشهد را نخواند، اینکه می‌گوید اعاده دارد در جایی است که عالماً عامداً نخواند، در حالی که کسی که بخواهد اطاعت خدا کند مگر می‌شود بداند خدا قرائت را واجب کرده اما عالماً و عامداً نمی‌خواند! این حمل مطلق بر فرد نادر است.

بنابراین اگر بگوییم این روایات شامل جاهل مقصر هم می‌شود، اگر کسی ترک القرائة ولو عن جهلٍ غیر معذورٍ یعنی جاهل مقصر، باید اعاده کند تا این‌که این روایات مستلزم حمل مطلق بر فرد نادر نشود. لذا باید بگوئیم قاعده لا تعاد شامل جاهل مقصر نمی‌شود. به نظر ما این قرینه خوبی است.

جمع‌بندی
در نتیجه قاعده لا تعاد فقط شامل ناسی و شامل جاهل قاصر است، اما شامل جاهل مقصر نمی‌شود. قبلاً هم عرض کردیم اگر کسی از شما بپرسد چرا شامل عالم عامد نمی‌شود؟ می‌گوئیم عالم عامد یعنی کسی که عمداً و از روی علم بخواهد یک جزء یا شرطی را نیاورد، قاعده لا تعاد چون تعبیر به اعاده دارد، این تعبیر سبب می‌شود بگوئیم شامل عالم عامد نمی‌شود، ‌اعاده یعنی جایی که کسی یک عملی را شروع می‌کند و می‌خواهد اطاعت و امتثال کند، ولی بعد از اینکه عمل تمام شد یا داخل وقت یا خارج وقت می‌فهمد یک جزء یا شرطی را نیاورده، اینجا بحث از اعاده معنا دارد و الا کسی که از اول می‌داند قرائت جزء نماز است عالماً عامداً این را نمی‌آورد، اصلاً امتثالی نکرده و هنوز تکلیفش باقی است، اینجا احتمال سقوط تکلیف داده نمی‌شود. به بیان دیگر، در جایی تعبیر به اعاده معنا دارد که یک احتمالی برای سقوط تکلیف داده و بگوئیم یک کاری کرده شاید همین مقدار در امتثال مولا کافی باشد، اینجا بحث اعاده مطرح می‌شود.

لذا تعبیر به «اعاده» کشف از این می‌کند که پس مورد لا تعاد عالم عامد نیست و شامل جاهل مقصر هم نمی‌شود، دلیلش این است که اگر لا تعاد بخواهد شامل جاهل مقصر بشود روایات فراوانی داریم که اگر کسی ترک القرائة یا ترک التشهد، بگوئیم آن روایت شامل جاهل مقصر نمی‌شود، فقط باید شامل عالم عامد باشد و این می‌شود حمل مطلق بر فرد نادر.

طبق مسلک مشهور می‌گویند اگر لا تعاد را نداشتید انسان هر جزئی از نماز را فراموش کند و هر جزئی از نماز که جاهل به آن باشد باید اعاده کند، پنجاه سال هم نماز خوانده اگر یادش رفته یک جزئی را بیاورد یا جاهل به جزئیت یک جزء بوده باید اعاده کند ولی قاعده لا تعاد یک امتنان است. اگر یک جزئی غیر از این اجزاء خمسه را فراموش کردی نیاز به اعاده نداری، جاهل بودی به نحو جهل قصوری نیاز به اعاده ندارد.

اما طبق این قرینه‌ای که مرحوم خوئی می‌گویند جاهل مقصر را باید ببریم در آن روایات زیادی که می‌گوید اگر کسی «ترک القرائة فعلیه الاعادة» بگوئیم او دو مصداق دارد: 1) یک مصداقش «ترک القرائة عن علمٍ و عمدٍ»، 2) یکی هم «ترک القرائة عن جهلٍ تقصیریٍ»، اگر بخواهیم جناب جاهل مقصر را در لا تعاد بگنجانیم لازمه‌اش این است که آن روایات فقط شامل عالم عامد بشود و حمل آن روایات بر عالم عامد حمل مطلق بر فرد نادر است.[5]

بررسی شمول «لاتعاد» نسبت به جاهل متردّد
تا اینجا روشن شد که جاهل قاصر داخل در لا تعاد است و جاهل مقصر از لا تعاد خارج است و او هم مثل عالم عامد خارج از لا تعاد است. یک قسم سوم داریم به نام جاهل متردد. باز مرحوم خوئی طبق قرینه «اعاده» می‌فرماید: شامل جاهل متردد هم نمی‌شود. جاهل متردد یعنی یک کسی نمی‌داند سوره جزء نماز هست یا نه؟ نماز می‌خواند بدون سوره، یک وقت کسی می‌داند که جزء نماز است یادش می‌رود لا تعاد شاملش می‌شود، یک کسی جاهل قاصر است، اگر یک مجتهد بحث کند روی ادله، به این نتیجه رسید که سوره جزء نماز نیست، منتهی بعداً دلیلی پیدا کرد بر اینکه سوره جزء نماز است این هم جاهل قاصر است، مثلاً یک مجتهدی بیست سال نماز بدون سوره خوانده و اجتهاد کرده که سوره جزء نماز نیست (بحث إجزاء را کار نداریم، خود إجزاء یک باب جدایی است که آیا اینکه اجتهاد کرده مأمور به ظاهری است، مأمور به ظاهری مجزی از مأمور به واقعی هست یا نه که بحث دیگری است، ما روی قاعده اجزائ هم می‌توانیم بگوئیم مجزی است اما اگر کسی کاری به قاعده اجزائ نداشت و یا گفت اصل اولی عدم الاجزاء است)، اینجا لا تعاد جاهل قاصر را می‌گیرد و این مجتهد جاهل قاصر است.

جاهل قاصر به کسی نمی‌گویند که اصلاً در ذهنش نبوده که آیا سوره واجب است یا نه؟ مصداق دومش این است که در ذهنش بوده و بررسی کرده و به نتیجه خلاف رسیده که سوره جزء نماز نیست، این جهل مرکب قاصر است. بعد از 30 سال دلیلی پیدا کند که سوره جزء نماز است اینجا هم لا تعاد این جاهل مقصر مرکب این چنینی را می‌گیرد.

اما جاهل مردد، مثل اینکه من نمی‌دانم سوره جزء نماز است یا نه؟ نه تقلید می‌کند نه تحقیق و نه اجتهاد، بدون سوره نماز می‌خواند. مرحوم خوئی می‌فرماید اینجا هم تعبیر به «اعاده» غلط است؛ زیرا اعاده برای جایی است که شخص «یری حین العمل و یعتقد حین العمل بصحة العمل»؛ حین عمل خیال می‌کند عملش صحیح است و نمازش هم که تمام می‌شود خیال می‌کند یک عمل صحیح را تمام انجام داد، اما بعد می‌فهمد یک جزئی از اجزاء نماز را نیاورده، ولی در جایی که کسی جاهل مردد است ایشان می‌فرماید اینجا هم تعبیر به اعاده صحیح نیست و در نتیجه جاهل مردد مشمول لا تعاد است.

جاهل مقصر را به یک دلیل دیگری گفتیم از لا تعاد خارج است، آن هم خارج از لا تعاد است، ما نمی‌آئیم جاهل مقصر را داخل کنیم و این را خارج کنیم، هم جاهل مقصر و هم جاهل مردد خارج هستند. مقصر می‌داند که باید بپرسد، یک جاهل مقصر ملتفت داریم و یک جاهل مقصر غیر ملتفت داریم، جاهل مقصر غیر ملتفت که می‌گوئیم مقصر است و از لا تعاد خارج است، در جایی که غیر ملتفت است.

بحث مهمی که فردا باید شروع کنیم این است که قضا روشن شد، در آن اجزائی که مورد نسیان قرار گرفته یا جهل قصوری بوده قضا واجب نیست، در جایی که جهل تقصیری یا جهل تردیدی است قضا واجب است. اینجا یک اختلافی واقع شده و آن این است که آیا این در مطلق اجزاء و شرایط است یا اینکه فقط در آن اجزاء و شرایطی که بدلیلٍ لفظیٍ یا به یک اصل محرزی مثل استصحاب ثابت شده؟ اما اگر به یک دلیل عقلی یک جزئی واجب شده باشد اینجا بگوئیم قضای آن جزء واجب نیست.

این بحث را در جواهر جلد 13 صفحه 12، ریاض جلد چهارم صفحه 96، مستمسک جلد 11 صفحه 246، مستند مرحوم خوئی و شرح عروه جلد 16 صفحه 81 که از همه مفصل‌تر آورده پیش مطالعه بفرمائید.



وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1] . تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - النجاسات و أحكامها، ص: 345‌.
[2] . سوره مائده، آیه 6.
[3] . سوره مدثر، آیه 4.
[4] . نکته: درباره قاعده «لاتعاد» مباحث زیادی مطرح است که این مقدارش اینجا لازم بود؛ چون در بحث‌هایی که می‌خواهیم داشته باشیم لازم است و الا خود لا تعاد بحث‌های زیادی دارد، ما قاعده فراغ و تجاوز را مفصل بحث کردیم و چاپ هم شده، قاعده لا تعاد هم دوازده جلسه بحث کردیم که ناتمام مانده، ان شاء الله یک وقتی دو مرتبه از اول به صورت مستوفی بحث می‌کنیم.
[5] . نکته: من یادم هست یک جلسه‌ای بود خدمت والدمان بودم در محضر رهبری معظم، ایشان از والد ما پرسیدند به نظر شما چرا لا تعاد شامل عالم عامد نمی‌شود؟ ایشان بلا فاصله فرمودند لتعبیر الاعادة، اعاده با عالم عامد سازگاری ندارد یعنی کسی که می‌گوئیم لازم نیست اعاده کنی، به این معناست که در حین عمل بنایش این بوده که عمل را درست انجام بدهد اما حالا عمل تمام شد، یک جزء یا شرطی را نیاورده و اینجامی‌گویند اعاده نکن.

برچسب ها :

جاهل قاصر «لاتعاد» جاهل مقصِّر جاهل مردّد اعاده عدم شمول «لاتعاد» نسبت به جاهل مقصِّر و مردّد

نظری ثبت نشده است .