درس بعد

بحث برائت

درس قبل

بحث برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: برائت


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۷/۱۵


شماره جلسه : ۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ملاک تقديم أمارات بر اصول عمليه

  • بحث اخلاقی: حسادت و آفات آن

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بررسي ملاک تقديم امارات بر اصول عمليه

عناوين اربعه ورود، تخصّص، حكومت و تخصيص را تا حدي روشن كرديم؛ اجمالاً بايد بيان شود كه چنين نيست در تقديم يك دليل بر دليل ديگر بايد ملتزم شويم به اينكه تقديم أحد الدليلين علي الدليل الآخر حتماً به يكي از انحاء اربعه است. و برخي از اصوليين مثل امام(رضوان الله تعالي عليه) مسئله تقديم أحد الدليلين علي الدليل الآخر را ضمن دو عنوان بيان كردند. اما اينكه آيا راه‌ها منحصر به اين چهار راه است يا ما مي‌توانيم بگوئيم كمتر يا بيشتر از اين مقدار داريم؟ تحقيقش بعداً خواهد آمد. 

آقاياني که مي‌خواهند مراجعه کنند و مقداري مطلب را براي بحث تعادل و تراجيح دنبال کنند، مي‌توانند به مباحث سال گذشته، يكي جلسه 70 و يكي هم جلسه 111 مراجعه کنند؛ در اين جلسات بحث مهمي واقع شده بود در اينكه آيا ادله‌ي حجيت خبر واحد مثل سيره‌ي عقلائيه كه مهمترين دليل براي حجيت خبر واحد است بر آيات ناهيه كه از عمل به ظن و گمان نهي مي‌كند، ورود دارد، حكومت دارد، و يا آن که ادله مخصص اين آيات است؟ كه مرحوم نائيني قائل بود اين ادله بر آيات حكومت دارد، هرچند سيره عقلائيه يك دليل لفظي نيست. 

ديروز عرض كرديم اختلاف بين مرحوم نائيني و مرحوم شيخ عمدتاً در اين است كه شيخ مي‌فرمايد دليل حاكم بايد دليل لفظي باشد، اما مرحوم نائيني اين قيد را براي دليل حاكم قائل نشده است. بعد از اينكه اين مطالب اجمالاً روشن شد، مي‌آئيم در ما نحن فيه؛ مي‌خواهيم ببينيم نسبت بين امارات و ظنون و مباحث اصول عمليه چيست؟

در اينكه هم مباحث قطع و هم امارات مقدّم بر اصول عمليه است، از نظر حجّيت ترديدي وجود ندارد؛ جايي كه فقيه قطع به حكم شرعي دارد، هيچ‌گاه سراغ ظنون و يا اصول عمليه نمي‌رود؛ هم‌چنين در جايي كه فقيه اماره‌اي براي حكم شرعي قائل شد و ظنّ به حكم شرعي پيدا كرد نيز سراغ اصول عمليه نمي‌رود؛ اما همه‌ي بحث اين است كه ملاك تقديم مباحث قطع بر اصول عمليه چيست؟ ملاك تقديم امارات بر اصول عمليه چيست؟ هم‌چنين در اين مطلب هم اختلافي نيست که مباحث قطع بر اصول عمليه ورود دارند؛ يعني اگر فقيه از يك دليلي قطع به حكم شرعي پيدا كرد، اين دليل مفيد قطع، موضوع اصول عمليه را حقيقتاً از بين مي‌برد؛ چرا که موضوع اصول عمليه شک است و در اينجا شما شكي نداريد. 

اگر شما به حكم واقعي قطع پيدا كرديد، موضوعي براي اصول عمليه باقي نمي‌ماند. پس، دليل مفيد قطع حقيقتاً رافع است نه تعبداً؛ و در اينجا فرقي هم بين اصول عمليه‌ي عقليه و اصول عمليه‌ي شرعيه نيست. پس، در اينكه دليل قطعي بر اصول عمليه ورود دارد، باز بحثي نيست. و فرقي نمي‌کند که دليل قطعي عقلي باشد يا نقلي. عمده بحث در ملاك تقديم امارات بر اصول عمليه است. 

در اينجا برخي به نحو مطلق گفتند تعارض است؛ مرحوم صاحب رياض مي‌فرمايد بين اماره و اصول عمليه تعارض است؛ يعني اگر اماره گفت نماز جمعه حرام است، استصحاب گفت نماز جمعه واجب است، اينجا تعارض است. اين يك قول. قول دوم گفتند امارات هم مثل قطع مي‌ماند، و شارع به منزله قطع به آن نگاه مي‌كند و امارات هم بر اصول عمليه، چه عقليه و چه شرعيه ورود دارد. قول سوم اين است که گفتند امارات بر اصول عمليه حكومت دارد. قول چهارم اين است كه بين اصول عقليه و اصول شرعيه بايد تفسير بدهيم، امارات بر اصول عمليه‌ي عقليه ورود دارد و بر اصول عمليه‌ي شرعيه حكومت دارد. حال، اين اقوال را در ذهن شريف‌تان بسپاريد ان شاء الله روز شنبه بيان خواهيم کرد.

بحث اخلاقی: حسادت و آفات آن

از آنجا که چهارشنبه‌ها به اصرار آقايان نكات اخلاقي ذكر مي‌كنيم، ولو اينكه واقعاً براي خود من طرح مباحث اخلاقي بسيار دشوار است، براي اينكه اينها را كساني بايد مطرح كنند كه بالجمله اين مباحث را در خودشان پياده كرده باشند. يكي از مسائل مهمي كه انسان بايد در زندگي خودش به آن توجه داشته باشد، مسئله‌ي حسادت است.

حسادت صفتي است كه ما وقتي در روايات ملاحظه مي‌كنيم، به عنوان بدترين صفات اخلاقي مطرح شده است. در بعضي از تعابيري كه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) وارد شده به عنوان شرّ الامراض، بدترين مرض‌هاي نفساني مطرح شده است؛ يا در بعضي از تعابير ديگر حضرت امير دارد كه الحسد لا شفاء له ، حسد دردي است كه درمان ندارد. 

معناي حسادت اين است كه اگر انسان ديد در ديگري نعمتي وجود دارد، آرزو كند اين نعمت از آن شخص زائل شود؛ از آمالش اين باشد كه يك روزي اين نعمت از آن شخص گرفته شود. ما يك عنوان حسادت داريم و يك عنوان غبطه داريم. غبطه بر عکس حسد، خيلي خوب است و معنايش اين است كه انسان ببيند خدا به ديگري نعمتي داده است، بگويد ان شاء الله خدا اين نعمت را به من هم بدهد كه از آن به غبطه تعبير مي‌كنند؛ اما معناي حسد اين است كه انسان زوال آن نعمت را از ديگري آرزو كند.

حسد از امراضي است كه در همه قشرها وجود دارد؛ در همه سنين وجود دارد؛ بين مردها، زنها، جوانها، پيرها، جهال، علما و... هست؛ اما اعلي درجه‌اش در ميان علماست؛ بالاترين مرتبه‌ و بيشترين گروهي كه گرفتار اين مرض هستند، علما هستند. يعني اصلاً علم اين جهت را دارد كه انسان را گرفتار حسادت مي‌كند. مثالهاي خيلي روشني بزنيم؛ گاه انسان مي‌گويد فلاني سالم است و من سالم نيستم، دلش مي‌خواهد كه او هم مريض بشود كه واقعاً خودش گرفتاري‌اي است؛ آرزو مي‌كند كه او هم مريض بشود. يا يك شخصي مالي دارد و انسان آرزو كند كه چه زمان مي‌شود او نيز فقير بشود، و فقرش را ببيند. كسي عزت دارد، ديگري مي‌گويد چه زمان مي‌شود كه ذلتش را ببينم؟ كي مي‌شود اين نعمت از او گرفته شود؟ كسي منصب و مقامي دارد، رياستي دارد و ديگري مرؤس است، كسي زيبايي‌ دارد كه ديگري ندارد.

خلاصه، حسادت به تعداد نعمت‌هاي خدا معنا پيدا مي‌كند. يك كسي حافظه قوي دارد، يك كسي استعداد خوب دارد، يك كسي قدرت بدني دارد، يك كسي خوب حرف مي‌زند، ديگران نسبت به او حسادت مي‌كنند؛ و در ميان علما، كه بر حسب آنچه در روايات وارد شده، يكي از گروه‌هايي كه در روز قيامت قبل الحساب وارد جهنم مي‌شوند، علمايي هستند كه حسودند؛ العلماء إذا حسدوا .

در صفحه‌ي 157 از تحف العقول آمده است که امير المؤمنين مي‌فرمايند شش گروه قبل الحساب وارد جهنم مي‌شوند؛ يكي حاكمي است كه ظلم و جور مي‌كند؛ حاكم جائر را روز قيامت حساب و كتاب نمي‌كنند و قبل از حساب او را به جهنم مي‌برند؛ تا مي‌رسد به اين تعبير كه والعلماء بالحسد . اينجا تحليلي وجود دارد مبني بر آن كه مهمترين راه‌هاي شيطان سه‌تاست؛ يكي راه شهوت است، يكي راه غضب است و ديگري راه هوي و هوس است.

خوب اين تحليل را دقت كنيد، ببينيد حسد ميوه‌ي چه اوصاف خبيثه‌اي است! علماي اخلاق از قوه‌ي شهوت به قوه‌ي بهيميه تعبير مي‌كنند؛ يعني انسان و حيوان در قوه شهوت اشتراك دارند؛ و از قوه‌ي غضب تعبير مي‌كنند به قوه‌ي سبعيه كه بين حيوان و انسان مشترك است؛ اما چيزي كه در انسان وجود دارد و در حيوان وجود ندارد، هوا و هوس است؛ آرزوها و آمالهاي شيطاني. تمنيّات نفساني كه انسان آرزو كند مقام پيدا كند،‌ آرزو مي‌كند مال پيدا كند، آرزو مي‌کند خانه‌هاي كذا، وسائل مدرن كذا داشته باشد؛ اينها در انسان وجود دارد.

آن وقت، باز نكته‌ي مهم اين است كه در ميان اين سه قوه، قوه‌ي غضب از قوه شهوت بسيار خطرناكتر است؛ يعني آن مقداري كه غضب انسان را سقوط مي‌دهد، شهوت سقوط نمي‌دهد! و باز، قوه‌ي هوا و هوس از قوه غضب خطرناكتر است. تعبير ديگري هم مي‌شود بيان كرد و آن اينكه قوه شهوانيه ظلم به خود انسان است، قوه غضبيه ظلم به ديگري است، اما آنچه كه در رابطه با هوا و هوس هست، ظلم به خداي تبارك و تعالي است؛ كسي كه گرفتار هوي است، شرك دارد؛ او بزرگترين ظلم را در حق خداي متعال دارد. اتفاقاً در روايات هم داريم ـ (در كافي جلد دوم، صفحه 331) ـ که مي‌فرمايند إنّ الظلم ثلاثة: ظلم لا يغفر و ظلم لا يترك وظلم عسی الله أن يتركه، يك ظلمي داريم كه خدا از آن نمي‌گذرد و همان شرك است؛ يك ظلمي هم داريم كه رها نمي‌شود ـ مثل ظلمي كه انسان به ديگري مي‌كند ـ اين رها نمي‌شود مگر اينكه ديگري راضي بشود؛ يك ظلمي هم داريم كه عسی الله أن يتركه مثل مسائل شهواني؛ اميد است که خدا ببخشد.

باز اين نكته را علماي اخلاق دارند که ميوه‌ي قوه‌ي شهواني، حرص و بخل است؛ آن كسي كه مي‌خواهد ببيند واقعاً شهوتش قوي است، ببيند حريص بر خوراك، حريص بر مال، حريص بر لذتهاي جنسي، حريص بر مقام هست يا نه؟. حرص و بخل دو ميوه شهوت هستند. عجب و كبر دو ميوه غضب هستند؛ كسي كه قوه غضبيه‌اش قوي است، آدم متكبر و خودپسندي است؛ و براي ديگران اعتباري قائل نيست؛ و معمولاً آدم‌هاي پرخاشگر عصباني مزاج دائمي، کساني هستند که در آنها عجب و كبر هست؛ براي ديگران احترام و ارزشي قائل نيستند و فقط مي‌گويند آنچه كه هست، حرف من است. 

نتيجه و ميوه‌ي هوي و هوس، كفر و بدعت است؛ اگر انسان گرفتار هوي و هوس بشود و آن را مهار نكند، سر از كفر در مي‌آورد؛ آيات خدا را تكذيب مي‌كند و بدعت گذاري مي‌كند. براي اينكه بفهميد حسد يعني چه؟ بايد بگويم که حسد محصول اين شش صفت است؛ يعني اگر كسي حرص و بخل داشته باشد، عجب و كبر داشته باشد، و كفر و بدعت را هم داشته باشد، آنچه كه از اينها متولد مي‌شود، حسد است. ببينيد حسد چقدر صفت بدي است؟ و اينكه در روايات دارد شرّ الامراض و أخبث الرذائل است، يك بيانش اين است كه حسد متولد شده‌ي اين اوصاف است. 

آدم حريص، حسود است؛ آدم بخيل، حسود است. آدمي كه حرص ندارد، حسادت هم ندارد. كسي كه طمع و حرص دارد، دلش مي‌خواهد چيزهاي ديگران هم به نفع او گرفته شود؛ اما آن كسي كه حرص ندارد، به همين مقدار كه خدا به او داده، قانع است؛ اين شخص حسادت نمي‌ورزد. اما آدمي كه عجب دارد، حسود است كه فقط خودش را مي‌پسندد. 

اگر ببيند ديگري بر او تفوّق دارد، نمي‌تواند تحمل كند. شرك و كفر هم همينطور است؛ اينها منشأ مي‌شوند براي حسادت. حسادت مولود اين اوصاف بسيار پست و بسيار خطرناك است؛ و اينكه در سوره فلق مي‌خوانيم (وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ) براي اين است كه هيچ چيزي بدتر از حسد نيست. و اين تعبير و اين داستان ذكر شده است كه ابليس أتی باب فرعون وقرع الباب ، شيطان در خانه فرعون را زد.

فرعون گفت كيست؟ قال ابليس لو كنت إلهاً لما جهلتني تو كه ادعاي خدايي مي‌كني، چطور نمي‌تواني بفهمي چه كسي پشت در است؟ فلما دخل ؛ وقتي داخل شد، قال فرعون: أتعرف في الارض شراً مني ومنك، فرعون سؤالي از شيطان كرد كه آيا موجودي سراغ داري که از من و تو بدتر باشد؟ گفت بله. فرعون گفت: كيست؟ شيطان گفت: الحاسد ، كسي كه حسد مي‌ورزد. در روايات ديگري هم داريم كه صفتي در بني آدم بدتر از حسد نيست. 

حال، با قطع نظر از اين نكته‌ي اخلاقي كه مي‌خواهم وارد آن بشوم و يك مقداري آن را روشن كنيم، گاه از نظر فقهي سؤال مي‌شود حسد چه عنواني دارد؟ مرحوم صاحب جواهر در جلد 41 جواهر الکلام صفحه 52 مي‌گويد: خودش معصيت است؛ همين كه انسان در نفسش آرزو كند نعمتي از ديگري گرفته شود، معصيت است. ديگري طبيب خوبي است و حافظه خوبي دارد، بگويد چه موقع مي‌شود كه اين هم حافظه‌اش را از دست بدهد؟؛ ديگري خطيب خوبي است و خوب سخنراني مي‌كند، بگويد كي مي‌شود زبانش بند بيايد و نتواند حرف بزند؟! 

مرحوم صاحب جواهر تصريح كرده است كه اين معنا تا زماني که در نفس است، معصيت است؛ هرچند فعل ظاهري هم نيست؛ و اگر اظهار شد، مي‌فرمايد قادح به عدالت است، و جلوي عدالت را مي‌گيرد. مرحوم شهيد ثاني در مسالك گفته است: اگر اظهار شد، مسلماً كار حرامي است. همين اندازه که شخص بگويد چه موقع مي‌شود كه فلان شخص مريض بشود، يا فقير و بي‌اعتبار بشود، اين تمنّي زوال نعمت از ديگران، عنوان بسيار بسيار زشت و رذل حسد را به دنبال خودش دارد؛ تا چه برسد به اينكه انسان شروع كند به اينكه خودش هم بخواهد نعمت ديگري را از بين ببرد!

ديگري آبرو دارد، شخص به دنبال راهي است كه آبروي او را ببرد!. بالاتر از اين، آن است که انسان بيايد مجموعه‌اي را از بين ببرد؛ انسان بخواهد مجموعه روحانيت را بي‌اعتبار كند كه متأسفانه امروز در جامعه ما هست؛ اصلاً اين را نمي‌شود با صفت خبيث حسادت و بالاتر از آن مقايسه كرد؛ چون اصلاً واقعاً قابل توصيف نيست. اين که افرادي بخواهند حيثيت روحانيت را خدشه‌دار كنند به هر عنواني؛ حيثيت نظام راخدشه‌دار كنند به هر عنواني؛ اينها چيزهايي است كه نمي‌شود آنها را تحت يك عنواني آورد. 

ما بايد خيلي براي اصلاح نفس‌مان كوشش كنيم. حالا امشب واقعاً وقتي انسان از درس و كار جدا مي‌شود، حالا اگر در دل شب انسان توفيقي پيدا كرد و برخاست، يك مقداري انسان در محضر خدا خودش را محاكمه كند؛ خودتان را با هم طبقه‌هاي خودتان و هم رديفهاي خودتان ملاحظه كنيد، ببينيد واقعاً آيا خداي ناكرده اين تمني در انسان وجود دارد؟ آيا اين تمني وجود دارد كه انسان بگويد چه موقع مي‌شود فلاني نباشد تا من يك مقدار موقعيت بيشتري پيدا كنم؟! چه زماني مي‌شود که فلاني مريض بشود و نتواند مسئول باشد و من جاي او باشم؟!، اينها همه‌اش حسادت است و همه مع الاسف كم و بيش گرفتارش هستيم. خداوند ما و شما را ان شاء الله حفظ کند.

و صلّي الله علي سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.




برچسب ها :

حسادت ملاک تقدیم مباحث قطع بر اصول عملیه ملاک تقدیم امارات بر اصول عملیه اقوال در ملاک تقدیم امارات بر اصول عملیه بحث اخلاقی حدیث امام علی علیه السلام در مورد حسادت شر الامراض حسد میوه ی اوصاف خبیثه داستان در مورد حسادت

نظری ثبت نشده است .