موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۹
شماره جلسه : ۴۰
-
مطالبی پیرامون «افترا» در آیه مورد بحث- استدلال به آیه 165 سوره نساء بر برائت- نظر مرحوم آقا مصطفی خمینی در استدلال به آیه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
تکمیل بحث جلسه گذشته پیرامون افتراء
بیان نمودیم که اشکال آخر بر استدلال به آیه شریفه وارد و تمام است؛ و بنابراین، نمیتوانیم به این آیهی شریفه بر مدعا استدلال کنیم. در توضیح مطلب جلسه گذشته پیرامون افتراء این را بیان میکنیم که ظاهر کلمه افتراء، وقتی به لغت هم مراجعه میشود، جایی است که کسی نسبتی را از روی کذب به دیگری بدهد؛ یعنی توجه دارد که این نسبت، نسبت دروغ است؛ وگرنه در جایی که کسی به کذب نسبت توجه ندارد، هرچند که آن نسبت، نسبت حرام هم باشد، اما افتراء بر آن صدق نمیکند؛ و به آن شخص مفتری نمیگویند. حال، آقایان خودتان نیز در قرآن کریم بررسی کنید، ببینید آیا به همین نتیجه میرسید یا نه؟ اگر افتراء را اینطور معنا کردیم که عبارت است از نسبتی که از روی دروغ باشد، یعنی خود شخص توجه دارد به اینکه این نسبت کاذبه است، در این صورت، در بحث ما و در این آیه شریفه که یهودیها به خدا نسبت میدادند و میگفتند «هذا حرامٌ» ، خودشان میدانستند دروغ است، همه محرمات را میدانستند و علم داشتند که این مطلب را خدا نفرموده است و با این علم، این نسبت را به خداوند میدادند، دیگر آیه شریفه دلالت بر برائت ندارد. دلالت آیه بر برائت، در فرضی است که بگوئیم اینها نسبت به مواردی مشکوک بودند، و چنین میگفتند.پس، مدّعای ما این است که اگر گفتیم آیه فرضی را میگوید که مخاطب علم به عدم دارد، اینجا دیگر از محل استدلال به طور کلی خارج میشود؛ و این مطلب از کلمه «افتراء» به دست میآید؛ چون افترا در فرضی است که شخص علم به دروغ بودن نسبتش داشته باشد. لذا، به نظر ما آیه دلالت بر مدّعا ندارد؛ و اگر بگوئیم معلوم نیست مخاطب علم دارد یا شک، همین مقدار که معلوم نیست، به درد استدلال نمیخورد؛ استدلال زمانی است که بدانیم مخاطب شاک بوده، و پیامبر هم میفرماید همین که شک داری و «لا أجدُ» و «لا تجدُ»، مسئله تمام بشود؛ اما برای ما روشن و معلوم نیست. بعضی از بزرگان غیر از مسئله اصالت البرائت، گفتهاند: به این آیات شریفه برای افتای به غیر علم میشود استدلال کرد. در روایات داریم که افتای به غیر علم حرام است؛ «من أفتی الناس بغیر علمٍ لعنته ملائکة السماء والارض» ، و واقعاً هم روایات شدیدی در اینجا وارد شده است. حال، اگر کسی بپرسد آیا در قرآن دلیلی بر حرمت افتای به غیر علم داریم یا نه؟ برخی از بزرگان گفتهاند این آیات،(وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ یَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ یَذْکُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاء عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفْتَرُونَ)تا میرسد به (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ) به خوبی میتواند دلیل باشد برای اینکه افتای به غیر علم حرام است.
اما با بیانی که ما عرض کردیم و گفتیم نمیشود به این آیه برای برائت استدلال کرد، بطلان این مطلب روشن میشود؛ چرا که آیه در مقام افتای به غیر علم نیست. اگر گفتیم «افتراءً علی الله» ، در صورتی است که شخص به کاذب بودن نسبتش علم داشته باشد، اینجا میشود افتای با علم به عدم. پس، این آیه افتای با علم را حرام میکند و بر افتای به غیر علم دلالت ندارد. ما به مجرد «قتلوا أولادهم سفهاً بغیر علم» نمیتوانیم مسئله را بیاوریم در افتای به غیر علم؛ بلکه ملاک، «افتراءً علی الله» است. نتیجه این شد که ما از آیه شریفه 145 سوره انعام نه برای برائت میتوانیم استفاده کنیم و نه برای حرمت افتای به غیرعلم.
استدلال به آیه 165 سوره نساء بر برائت
آیه بعد، آیه 165 سوره مبارکه نساء است (رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا). در جلسه گذشته عرض کردیم به این آیه برای برائت در کتاب تحریرات استدلال شده است. بعضی از آقایان فضلا نیز با من تماس گرفته و فرمودند در برخی از کتب دیگر مثل عدة الاصول مرحوم شیخ طوسی به این آیه تمسک شده است. حال، ببینیم آیا میشود به این آیه استدلال کرد یا نه؟نظر مرحوم آقا مصطفی خمینی در استدلال به آیه شریفه
مطلب پنجم نیز این است که اگر کسی بگوید احتمال دارد که این آیه نیز مربوط به عذاب دنیوی باشد، به قرینه این که قرآن کریم دارد احوال امتهای گذشته و احوال مرسلین و اقوام آنها را بیان میکند؛ و این مربوط به عذاب دنیوی است. برای پیامبر حکایت میکند که اگر اقوام گذشته را عذابشان کردیم به این جهت بود که حجت بر ایشان تمام شده بود؛ و اگر حجت تمام نشده بود، ما عذاب نمیکردیم. جواب میدهیم بر فرض که کسی احتمال دهد این آیه مربوط به عذاب دنیوی است، اما عبارت (لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ) تعلیل است و از این تعلیل عمومیت استفاده میشود؛ یعنی هم در مورد عذاب دنیوی صادق است و هم در مورد عذاب اخروی صادق است. اما طبق آنچه که آقایان محترم نوشتهاند، شما صفحه 746 از جلد 2 عدّة الاصول ـ البته شیخ طوسی برای برائت به این آیه استدلال نکرده و بلکه برای اصالت الحظر به آن استدلال کردند ـ و صفحه 276 کتاب الاصول العامة فی الفقه المقارن را ملاحظه کنید تا ان شاء الله فردا ادامه بحث را عرض کنیم. و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .