موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۸
شماره جلسه : ۳۹
-
اشکال دوّم مرحوم شهید صدر بر استدلال به آیه 145 سوره انعام بر برائت
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی اشکال دوّم مرحوم شهید صدر بر استدلال به آیه 145 سوره انعام بر برائت
و خلاصهی مطلب این است که اگر بگوئیم آیه اطلاق داشته و هر دو فرض را میگیرد، در این صورت، مجرّد عدم الوجدان کافی است و این به درد برائتیها میخورد؛ اما در فرضی که همهی احکام واصل شده باشد، عدم الوجدان دیگر به درد برائتیها نمیخورد؛ چون اینجا عدم الوجدان غیر از نسیان و غفلت منشأ دیگری ندارد. باز به تعبیر دیگر، عدم الوجدانی که منشأش عدم وصول برخی از احکام باشد، برای برائتیها مفید است، چون منشأش شارع است، اما عدم الوجدانی که منشأش غفلت یا نسیان باشد، مربوط به خود مکلّف است؛ و دیگر به درد برائتیها نمیخورد. (البته دقت داشته باشید که این تعابیر دیگر در کلام مرحوم صدر نیست). ایشان راجع به مسئله تمسک به اطلاق، در صفحه 111 از جلد 3 مباحث الاصول میفرمایند: «فإنّ الآیة الشریفة لم تکن بصدد بیان الحکم بالبرائة علی موضوع عدم الوجدان ـ آیه نمیخواهد از اول بیاید موضوعی به نام عدم الوجدان را قرار بدهد، بعد هم بگوید این حکم برائت است؛ بعد بگوئیم حکم به برائت برای عدم الوجدان اطلاق دارد. شبیه اینکه در «أحلّ الله البیع» میگویید بیع موضوع است، «أحلّ» مطلق است و حکم است؛ و این بیع، اطلاق دارد؛ چه بیع فارسی و چه بیع عربی هر دو را میگیرد. اما در اینجا اینطور نیست.
دیگر مجالی برای توبیخ و محاجه نیست. لذا، برای اینکه غرض حاصل شود و نقض غرض نشود، مرحوم شهید صدر میفرمایند: آیه را باید مختص به قسم اول بدانیم. این اشکال به لحن و بیان سادهتر این است که بگوئیم اصلاً مفروض این است که یهود به ما أوحی الله تعالی إلی نبیّهم عالم بودند، میدانستند که خدا به پیامبر چه چیزی وحی کرده و چه چیزی را حرام کرده، اما مع ذلک از بعضی امور اجتناب میکردند. اگر از آنها سؤال میکردیم چرا؟ میگفتند احتمال میدهیم که این حرام باشد و لمصلحة خفیّة خداوند بیان نکرده باشد. این یک وجه که به صرف احتمال حرمت این را میگفتند؛ یا اصلاً بگوئیم عمداً حرام میکردند؛ که اگر ما باشیم و ظاهر آیات قبل و بعد، باید همین وجه را بگوئیم؛ که اینها افتراءً علی الله این کار را میکردند. یعنی میدانستند که این امور نزد خدا حرام نیست، اما مع ذلک افتراءً علی الله این کار را انجام میدادند. اگر این باشد که اصلاً بحثی راجع به برائت نیست؛ زیرا، یهود به تمام موارد حرمت عالم بودند و آنچه را که حرام میکردند عالم به حرام نبودن آن بودند؛ یا یک احتمال خیلی خیلی ضعیف و دوری میدادند و به مجرّد همان احتمال میآمدند عمل میکردند و میگفتند این امر حرام است و از آن شیئ اجتناب میکردند. و عرض کردم اگر ما باشیم و آیات قبل و بعد، باید بگوییم یهود به عدم حرمت عالم بودند، و حتی احتمال حرمت هم نمیدادند. این یک بیان خیلی ساده و عرفی از اشکال مرحوم شهید صدر است.
بنابراین، یهود به عدم حرمت آنچه که حرام کرده بودند، و چون افتراء علی الله داشتند، خداوند دارد با اینها محاجه میکند و آنها را توبیخ میکند. بله، اگر اینجا بگوئیم یهود احتمال حرمت میدادند ـ چون بعضیها در کلامشان این را گفتند ـ و میگفتند لمصالح خفیّه خدا این حرمت را بیان نکرده و به همین جهت، اجتناب میکردند. اگر این باشد، باز شاید یک مقداری برای برائتیها مفید باشد، اما ظاهر آیه به قرینهی آیات قبل و بعد این است که اینها اصلاً افتراءً علی الله این را میگفتند. در آیه 138 میفرماید: (وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ) میگفتند آنچه که برای این بتها قرار دادید از چهارپایان و کشتها، ممنوع است؛ نه از این گیاهان و سبزیجات و نه از این دامها کسی حق خوردن ندارد. «وأنعامٌ حرّمت ظهورها» یک دامهایی که میگفتند سوار شدن بر آنها حرام است؛ و چهارپایانی که نام خداوند را بر آنها نمیبرند. اینها را خداوند بیان میکند و میفرماید «افتراء علیه» است؛ همه اینها را به خدا افترا بستند و جزا داده میشوند به آنچه که افترا بستند. پس، معلوم میشود یهود به عدم حرمت علم داشتند و افتراءً علی الله این حرفها را زدند؛ و در افترا، علم لازم است؛ و صرف احتمال حرمت، عنوان افترا ندارد. در آیه 144 میفرماید (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلىَ اللَّهِ کَذِبًا)؛ این بیان آیا با عدم العلم سازگار است یا با علم به عدم؟ معلوم است که با علم به عدم سازگاری دارد. حال، اگر طبق آن مبنایی که داریم که سیاق قرینیت ندارد، آیات قبل هر چه بوده، ارتباط به این آیه ندارد، این نکته را میتوان گفت که در افترا علم به عدم لازم است و صرف احتمال کافی نیست. من امروز داشتم نماز میخواندم ـ البته در نماز نافله صبح نه نماز واجب ـ رسیدم به آیه (إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) یک مقدار تأمّل کردم که این آیه اطلاق دارد؟
نظری ثبت نشده است .