موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۱
شماره جلسه : ۳۶
-
بررسی نظرمرحوم محقّق شاهرودى در مورد سند روایت عبدالاعلی-بررسی دلالت آیه 115 سوره توبه بر برائت
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی نظر مرحوم محقق شاهرودى در مورد سند روایت عبدالاعلی
نکتهای را در مورد روایت قبلی عرض کنیم، و آن این که مرحوم محقق شاهرودی(قدس سره) در کتاب نتایج الافکار فرمودند سند روایتی که دیروز از عبدالاعلی خواندیم، ضعیف است و باید آن را کنار گذاشت؛ در حالی که ما در جلسه گذشته عرض کردیم روایت از نظر سند معتبر است و وجهش هم این است که هیچ یک از افرادی که در سند این حدیث قرار گرفتند مورد بحث نیستند مگر «محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین»؛ ممکن است مرحوم آقای شاهرودی نسبت به ایشان اشکال داشته باشند و از این جهت، روایت را فرمودند ضعیف است؛ اما مرحوم نجاشی، «محمد بن عیسی بن عبید» را توثیق کرده است و در مورد او میگوید: «جلیلٌ فی أصحابنا ثقهٌ عینٌ کثیر الروایة حسن التصانیف»، تعابیر زیادی برای محمد بن عیسی بن عبید آورده و بعد میگوید: « روى عن أبی جعفر الثانی مکاتبة ومشافهة وذکر إبن بابویه ـ صدوق ـ عن إبن الولید ـ از شیخ خودش ـ أنّه قال ما تفرّد به محمد بن عیسی من کتب یونس وحدیثه لا یعتمد علیه » فقط شیخ صدوق و ابن ولید استثنا زدند و گفتند آنچه را که محمد بن عیسی از کتب یونس نقل میکند و متفرد به آن است، «لا یعتمد علیه».بعد نجاشی میگوید «ورأیت اصحابنا ینکرون هذا القول ـ میفرماید: فقهای ما حتی این استثنا را هم قبول ندارند ـ ویقولون من مثل أبی جعفر محمد بن عیسی، کیست که در جلالت و شأن مثل محمد بن عیسی باشد. پس، مرحوم نجاشی خودش او را توثیق میکند؛ و نسبت به استثنای مرحوم صدوق و ابن ولید هم میگوید فقها آن را انکار کردند؛ و حاکی از آن است که خود نجاشی هم این استثنا را قبول ندارد. بعد کشی نقل کرده که فضل بن شاذان یحب العبیدی ویثنی علیه ویمدحه ویمیل علیه ویقول لیس فی أقرانه مثله» کشی هم چنین تعبیری را از فضل بن شاذان نقل میکند. فقط شیخ طوسی در کتاب فهرست فرموده: محمد بن عیسی ضعیف است. زیرا، «استثناه ابوجعفر محمّد بن علی ابن بابویه من رجال نوادر الحکمة وقال لا أروی ما یختصّ بروایاته» شیخ طوسی نیز بیشتر روی این استثنا تکیه میکند و بعد میگوید «وقیل إنّه کان یذهب مذهب الغلات» این شخص مذهب غلات را دارد. چند نکته رجالی در اینجا وجود دارد.
یک نکته این است که در تعارض قول نجاشی و قول شیخ، قول نجاشی مقدّم است؛ چرا که نجاشی در رجال، أقوا و أضبط از مرحوم شیخ بوده است. ثانیاً آنچه که مرحوم شیخ را وادار کرده تا بگوید محمّد ضعیف است، همین استثنای مرحوم صدوق و ابن ولید است؛ در حالی که استثنای صدوق و ابن ولید ضعف مطلق نمیآورد؛ بلکه میخواهد بگوید آن احادیثی که از یونس نقل کرده و متفرّد به آن است را قبول نمیکنیم. و ثالثاً در رجال اگر کسی را به عنوان غالی مطرح کنند، خیلی قابل اعتماد نیست؛ چون بعضی از اصحاب بر اساس فکر وسیع و عمیقی که داشتند، نسبت به ائمه طاهرین(علیهم السلام) گاه مطالبی را ذکر میکردند که برای دیگران قابل هضم نبود؛ به همین جهت، دیگران اینها را متّهم به غلوّ کرده و میگفتند از غلات هستند. بنابراین، به نظر ما «محمد بن عیسی بن عبید» موثق است؛ و تضعیف شیخ قابل اعتنا و قبول نیست. در نتیجه روایت، معتبر است.
بررسی دلالت آیه 115 سوره توبه بر برائت
آیه سوم که میخواهیم مطرح کنیم، آیه 115 سوره مبارکه توبه است: (وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) معنای اجمالی آیه این است که سنّت خداوند تبارک و تعالی بر این نیست که قومی را بعد از آنکه اسباب هدایت را برایشان فرستاد، بعد از آنکه رسلش را فرستاد و کتبش را هم فرستاد، نمیآید اینها را گمراه کند؛ مگر اینکه آنچه که موجب تقوای اینهاست را برایشان بیان کرده باشد (حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ) «ما یتّقون» یعنی «ما یجتنبونه من الافعال والتروک» ، آن واجباتی که باید انجام دهند و محرّماتی که باید ترک کنند را بیان کنند. در تفسیر صافی از امام صادق(علیه السلام) آمده «حتّی یعرّفهم ما یرضیه ویسخطه» خداوند قومی را گمراه نمیکند مگر بعد از اینکه آنچه موجب سعادت و رضایت خدا و آنچه موجب سخط خداست را بیان فرموده باشد. نکتهی خیلی خوبی که از این آیه شریفه استفاده میشود این است که خداوند اضلال ابتدایی ندارد؛ خداوند برای کسی ضلالت ابتدایی را هیچ وقت مقدّر نمیکند. شبههای که در ذهن بعضیها وجود دارد که اگر هدایت و ضلالت به دست خداوند است چه ارزشی دارد؟خدا کسی را از اول هدایت میکند و کسی را هم از اول میخواهد گمراه کند. چنین نیست، و بر طبق همین آیه شریفه و آیات دیگری که در قرآن کریم هست، خداوند إضلال ابتدایی ندارد؛ کما اینکه در باب رحمت و غضب نیز خداوند غضب ابتدایی ندارد. خداوند آنچه که ابتداءً دارد رحمت است، اما غضب منوط به این است که خدایی نکرده اسباب غضب را فراهم کنیم. در این آیه میفرماید: خدا اول هدایت میکند، انبیا و کتب را میفرستد، نشانههای خودش را قرار میدهد؛ سپس بعد از اینکه هدایت کرد و بعد از اینکه آنچه که موجب سخط و رضایتش هست را هم بیان کرد، اگر مردم توجه نکنند، زمان اضلال فرا میرسد. آن وقت زمان ضلالت فرا میرسد. و این نکتهای است که به خوبی از همین آیه فهمیده میشود.(یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ) یکی از توجیهاتش این است که منظور این نیست که ابتداءً خداوند اضلال میکند.
بررسی احتمالات موجود در مورد معنای «لیضلّ»
اوّلین چیزی که بیان میکنیم این است که کلمهی «لیضلّ» در این آیه به چه معناست؟ وقتی کلمات و تفاسیر را بررسی کنیم، مجموعاً چهار احتمال در این کلمه وجود دارد. احتمال اول اینکه «لیضلّ» یعنی «لیعذّب» ، آن وقت معنای آیه این میشود که خدا عذاب نمیکند تا آنچه که موجب تقواست ـ یعنی من الافعال والطرق را ـ بیان فرموده باشد؛ مفهومش این است که آن جا که بیانی نیست، عذابی هم نیست؛ آنجا که عذاب نیست، تکلیفی نیست. طبق این معنا به خوبی روشن است که آیه دلالت بر مدعا دارد. طبق این معنا، وزان آیه میشود همان آیه (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا). پس، طبق این معنا مراد از «لیضلّ» عذاب است و عذاب هم مراد عذاب اخروی است. در نتیجه، آیه میفرماید قبل از آنکه ما افعال واجبه و تروکی و محرّماتی که باید ترک شوند را بیان کنیم، کسی را عذاب نمیکنیم.
نظری ثبت نشده است .