موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۳/۲۳
شماره جلسه : ۱۲۳
-
بررسی کلام مرحوم علامه و مناقشات در کلام ایشان
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
تکميل بحث جلسه گذشته و اشکال ديگر به دليل اوّل مرحوم علامه
در اوامر و نواهي مولوي قبل از آن كه فعل مدّ نظر باشد، مخالفت و موافقت با ربّ مدّ نظر است. فرق اساسي بين امر مولوي و امر ارشادي در اين است که در امر مولوي قبل از آن كه ملاك فعل مدّ نظر باشد، اطاعت و مخالفت مولا مدّ نظر است. ما معتقديم كه تمام اوامر و نواهي شارع، چه ارشادي و چه مولوي، تابع ملاك است؛ و در اين ترديدي وجود ندارد. حتي جايي كه شارع ميفرمايد (أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ) صلاة يك ملاك لزومي دارد كه لازم الاستيفاء براي مكلّف است؛ وقتي ميفرمايد «لا تشرب الخمر» اين هم همينطور است. لذا، چون در اوامر و نواهي مولوي قبل از اينكه غرض به تحقّق ملاك در عالم خارج تعلّق پيدا كند، به موافقت با امر مولا و مخالفت با امر مولا تعلق پيدا ميكند، مسئلهي ثواب و عقاب مطرح است. اما در اوامر و نواهي ارشادي اين مسئله مدّ نظر نيست و لذا، مسأله ثواب و عقاب وجود ندارد. تعبير صحيح اين است كه در ارشادي اثر فعل را بيان كنند، همين اندازه بگويند كه اگر اين سم را بخوري ميميري، اگر در اين راه بروي، به چاه ميافتي، کافي است؛ اما اگر فرمود اگر اين كار را بكني با مولا مخالفت كردي، كجاي اين ارشادي است؟ اين ظهور خيلي روشني دارد در مولوي بودن. و اين نكتهي دوم است كه مرحوم علامه ميفرمايد.
بررسی دليل دوم مرحوم علامه
حال، برويم سراغ دليل دوم و سوم مرحوم علامه. دليل دوم مرحوم علامه توبه است؛ و اين که آدم بعد از اين قضيه توبه كرد. مرحوم علامه ميفرمايد توبه عبارت است از: «الرجوع من العبد إذا استتبع القبول من جانب المولی» توبه رجوع از عبد است اگر خدا قبول بكند و طوري ميشود كه ذنب كلا ذنب بشود. سپس ميفرمايد: اگر نهي از خوردن شجره مولوي باشد و توبه توبهي عن ذنبِ عبودية و رجوع باشد، لازمهاش اين است كه خدا اينها را به جنّت برگرداند؛ چون «التائب من الذنب كمن لا ذنب له» خدا با اين آدم ديگر معاملهي آدم عاصي نميكند. خلاصه اينكه اگر اين نهي، نهي مولوي باشد، بايد آدم مجدداً به بهشت برميگشت؛ و خدا نبايد او را از بهشت خارج ميكرد. مرحوم علامه در ادامه ميفرمايند: اين خروج از بهشت يك خروج تكويني بوده، و نه يك خروج عقوبتي؛ يعني خوردن از درخت همان، و تكويناً خارج شدن از بهشت همان؛ مثل اين که خوردن سم همان، و كشته شدن همان. ميفرمايند عنوان مجازات ندارد. پس، ايشان در دليل دوم دو مطلب را بيان فرمودند: يكي اين که اگر نهي مولوي بود، اقتضاي توبه اين بود كه حضرت به بهشت برگردانده شود؛ و دوم اينكه اين خروج تكويني بوده است.مناقشه در دليل دوم مرحوم علامه
به نظر ما هر دو مطلب ايشان قابل مناقشه است. اما مناقشه در مطلب اول : ما چه دليلي داريم كه در باب توبه، تمام آثار فعل از بين ميرود؟ در باب توبه، انسان وقتي كه با خدا مخالفت ميكند، از خدا دور ميشود؛ و توبه اقتضا ميكند که به خدا نزديک شود؛ اما دليلي نداريم بر اينكه تمام آثار برگردد؟! مثلاً خدا ميفرمايد(لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) كسي كه در عمرش يكبار هم ظلم كرده، عهد خدا به او نميرسد. از همين آيه استفاده ميكنند كه حتي كسي كه در يك زماني مشرك بوده، نميتواند امام باشد يا جانشين پيامبر باشد. حال، اگر كسي يك زماني مشرك بوده و حالا توبه كرده، بگوييم توبهاش اقتضا دارد كه بگوئيم باز صلاحيّت امامت هم پيدا كند. ميگوئيم اگر كسي حد بخورد، صلاحيّت امامت جماعت را ندارد؛ اين آدم ممكن است توبه كند و توبهاش هم قبول شود، قرب به خدا هم پيدا كند؛ اما اين اثر به قوّت خودش باقي است. چه دليلي وجود دارد كه اگر كسي توبه كرد، تمام آثار گذشته بايد از بين برود؟ روايتي هم كه ميگوئيم «التائب من الذنب كمن لا ذنب له» ، اين در تمام جهات نيست؛ براي اينكه عقلاً كسي كه در تمام عمرش قدم به سوي گناه برنداشته، با كسي كه صدبار قدم برداشته و توبه كرده و خدا هم توبهاش را قبول كرده، اينها يكي هستند. به هيچ وجه يكي نيستند. بله، خدا او را عذاب نميکند، عذاب اخروي شاملش نميشود؛ اما برخي از آثار به قوت خودش باقي ميماند.بررسی دليل سوم مرحوم علامه
اما دليل سوم مرحوم علامه: ايشان ميخواهد بگويد اين آيه شريفه مثل اثر قتل نسبت به سمّ است كه شخص را از خوردن سمّ نهي ميكنيد؛ چطور آنجا ارشادي است، اين هم ميشود ارشادي. مرحوم علامه ميفرمايد آيهي شريفهي (قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) كلمةٌ جامعة لجميع التشريعات التفصيلية التي أنزل الله تعالی في هذه الدنيا من طرق ملائكته وكتبه و رسله ميفرمايد اين آيه شريفه يك كلام كلّي براي تمام تشريعات كه در اين عالم دنيا از طريق ملائكه و انبياء و كتب و رسل آمده، ميباشد؛ يعني اگر بخواهيم تمام تشريعهايي كه خدا در اين عالم دنيا از طريق مأمورين خودش ارسال كرده را در جملهاي جمع كنيم، كلياش اين ميشود قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً آدم و حوا و ذريهاش از اين جنّت خارج شوند فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى اين هدي يعني رسول، اگر رسولي از جانب من آمد پيش شما، فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ اما آنهايي که كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا آنها اصحاب آتش هستند.مناقشه در دليل سوم مرحوم علامه
نظری ثبت نشده است .