درس بعد

بحث برائت

درس قبل

بحث برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: برائت


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۳/۴


شماره جلسه : ۱۱۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی معناى واژه جهل در روایات

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بررسی معناى واژه جهل در روایات

استاد محترم بعد از کنفرانس یکی از شاگردان، چنین فرمودند:

ایشان تقریباً به همان نتیجه‌ای که ما عرض کردیم رسیدند؛ که اگر روایات را بررسی کنیم، در غالب موارد، جهل در غفلت استعمال شده است؛ و بررسی ایشان هم مؤید این شد که حتی آن مورد آخر هم که می‌خواهید بفرمایید در شاک استعمال شده، آنجا هم نیست؛ در آن هم به معنای غفلت بود. این نکته را هم ضمیمه کنید که اساساً جهل به معنای شاک یک اصطلاح اصولی است؛ یعنی وقتی که نسبت به حکمی شاک هستیم، در اصول بحث می‌شود که آیا برائت جاری می‌شود یا احتیاط؟

جهل در روایات، غالباً جهل بعد العمل است؛ به این معنا که بعد از اینکه عمل تمام شده، شخص فهمیده عمل از روی جهالت انجام شده است؛ و عملی که از روی جهالت انجام می‌شود، جهل در آن به معنای غفلت است. جهل به معنای غفلت منشأ عمل می‌شود که شخص، غافلاً کاری را انجام می‌دهد؛ اما جهل به معنای شاک منشأ عمل نمی‌شود. به هر حال، این کار خیلی خوبی بود و من تقدیر می‌کنم از آقای رضایی. آقایان دنبال کنید و حتی خود ایشان هم به این مقدار اکتفا نکند. حال، اگر در قرآن (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ) را بگوئیم به معنای اعم از غفلت و شک است، اما دلیل نمی‌شود که حتماً در روایات هم جهالت به همین معنا باشد.

در روایات، جهل در مقابل عقل هم آمده است؛ جنود عقل و جنود جهل. جایی که جهل را به معنای شک و عدم العلم بالواقع بگیرید، عرب نمی‌گوید فعل الفعل بجهالةٍ ، این تعبیر مربوط به غفلت است؛ و در مورد غفلت، این تعبیر را استفاده می‌کنند. قبلاً عرض کردیم اهونیت به ملاک اسباب جهل است نه به ملاک خود جهل؛ ما به ملاک جهل نمی‌توانیم اهونیت و اعذریت را معنا کنیم؛ اما اگر جهلی اسباب متعدّد داشت، این اهون می‌شود از جهلی که سبب واحده دارد؛ بنابراین، باید در اینجا به ملاک اسباب معنا کنیم و راه دیگری هم غیر از این نداریم.

بگوئید در لغت آمده که جهل، نقیض العلم است یا أن تفعل فعلاً بغیر عمدٍ است؛ حتی در لغت هم می‌توانیم بگوئیم که علم با اشراب کلمه‌ی عمد است؛ یعنی جهل عبارت است از أن تفعل فعلاً بغیر عمدٍ، که همان غافلاً می‌شود در مقابل أن تفعل فعلاً بعمدٍ. و اینکه در بعضی از روایات، در مقابل "تعمداً" قرار دارد، خودش قرینه است بر اینکه جهل به معنای غفلت است. پس، نتیجه‌ی بحث امروز و تلاشی که ایشان کردند و تکمیلی که ما عرض می‌کنیم، این شد که اولاً: اساساً در لغت، جهل به معنای شاک نیامده است و این در اصول است که مطرح می‌شود؛ و ثانیاً: اینکه انسان فعلی را از روی شک انجام بدهد و جهل را به معنای شک بگیریم، یک اصطلاح اصولی است. در اصول است که می‌گوئیم انسان وقتی نمی‌داند، اگر فعلی را انجام داد، آیا برائت جاری می‌شود یا خیر؟

و ثالثاً: بعد از بررسی و فحص از موارد استعمال، ملاحظه کردید که اگر نگوئیم تمام موارد، اما در 99 درصد از موارد، در روایات، جهالت در معنای غفلت استعمال شده است. سپس، اگر این را گفتیم و برای فقیهی اطمینان حاصل شد، تعبیر «أیّ رجلٍ رکب أمراً بجهالةٍ» را هم باید به غفلت معنا کند؛ و در این صورت، دیگر مورد استدلال برای ما نحنُ فیه قرار نمی‌گیرد.

اما اگر گفتیم برای ما اطمینان نیست که در روایات جهل به معنای غفلت باشد، می‌گوید جهل اعم از غفلت و غیر غفلت است، در این صورت، این روایت مفید برای ما نحنُ فیه واقع می‌شود. اما در هیچ جایی جهل در شک استعمال نشده است. ادعای ما و نتیجه‌ی بحث این شد که نه در لغت و نه در قرآن و روایات، لفظ جهل، در شاک استعمال نشده است؛

لفظ جهل در عدم العلم به معنای غفلت استعمال شده است؛ حتی از لغوی هم که سؤال کنیم، می‌گوید الجهلُ نقیض العلم، اگر سؤال شود که آیا می‌توان گفت الشکُ نقیض العلم؟ می‌گوید: نه؛ جهل نقیض علم است. به نظر من، حتی لغت را هم می‌شود در باب غفلت برد. نمی‌گوید أن تشکّ فی شئٍ بلکه می‌گوید أن تفعل فعلاً بغیر علمٍ ؛ یعنی أن تفعله غافلاً. بنابراین، این مطلب که بگوئیم جهل به معنای شک است، این یک اصطلاح اصولی است و استعمالی است که اصولیین مطرح کردند. ممکن است کسی عالم به حکم باشد، اما دیگر غافل از حکم نیست؛ این بعداً نسبت به این حکم ناسی می‌شود؛ آدم عالمِ به حکم، غافل از موضوع هم می‌شود.

ممکن است کسی بداند که خمر نجس است، ظروفی هم در اینجاست که خمر است، اما غافل از این است که اینها خمر است. اینها همه درست است. در روایت قبلی (صحیحه عبدالرحمن) هم نسبت به حکم مطرح شد و هم نسبت به موضوع؛ اما غافل به حکم و غافل به موضوع، یک مطلب است و جهالت به معنای شاک هم مطلب دیگری است.

ادعای ما این است که جهالت در اینجا به معنای غفلت است. می‌خواهم به این نتیجه برسم که اساساً در لغت، مقابل "الغافل"، "العالم" است. مقابل "الجاهل الغافل"، "العامد العالم" است؛ اما "الشاکّ العامل" در مقابل "العالم" نیست بلکه در مقابل "موقن" است، کسی که یقین دارد. شک در مقابل یقین است و در مقابل علم نیست. اگر گفتیم شاک در مقابل عالم نیست، و بلکه شاک در مقابل کسی است که یقین دارد، آن وقت می‌گوئیم نه علم در آنجا صدق می‌کند و نه عدم العلم؛ ‌مثل اینکه در حجر، نه علم صدق می‌کند و نه عدم العلم؛ اشکالی ندارد. البته لغت هم برای ما خیلی مهم نیست؛ آنچه مهم است، واژه‌یابی در روایات است. و واقعاً آقایان این کار را انجام بدهید که از خلأهای مهم فقهی و اصولی همین است که واژه‌ها به خوبی منقّح نشده است.


وصلّی الله علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین.



برچسب ها :

معناى واژه جهل در روایات جهل بعد العمل استعمال جهالت در معنای غفلت در روایات مقابله شک با یقین مقابله علم با غفلت موضوعیت شک برای اصالة البرائة عدم موضوعیت غفلت برای اصالة البرائة

نظری ثبت نشده است .