موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۷/۲۸
شماره جلسه : ۱۴
-
مجرای اصول عملیه
-
بحث اخلاقی(فضائل حضرت معصومه"س")
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مؤیّد بحث تعارض امارات و اصول عملیه
نسبت به بحث دیروز یک جمله را عرض کنم برای تأیید بحث که مفید است؛ و آن این که عرض کردیم بزرگان دو طرف تعارض را معمولاً ادلهی حجیت قرار داده و میگویند بین ادلهی حجیت اماره و ادله حجیت اصول عملیه باید نسبتسنجی کنیم ببینیم کدام ورود دارد یا حکومت دارد یا تعارض است؟ ما عرض کردیم مطلب دقیق و صحیح، ملاحظه مفاد هر کدام است؛ و اگر مفاد را ملاحظه کنیم، نسبت، عام و خاص مطلق میشود. این مطلب چند مؤید هم دارد.یکی از مؤیّداتش این است که شما در جایی که دو خبر با یکدیگر تعارض میکنند و میخواهید مشکلهی تعارض را حل کنید، نسبت سنجی را بین چه چیزی قرار میدهید؟ آیا میگوئید آن دلیلی که دلالت بر حجیّت این خبر دارد با آن دلیلی که دلالت بر حجیت خبر دیگر دارد، با هم تعارض میکنند یا اصلاً کاری به دلیل حجیت اینها ندارید، بلکه مفاد این دو خبر را ملاحظه میکنید و میگوئید نسبت آنها یا عام و خاص مطلق است یا عام و خاص من وجه؟ یا اگر روایتی معتبر یا متواتر معارض با قرآن واقع شود، آیا در اصول میگویند بین دلیل حجّیت قرآن و دلیل حجّیت خبر متواتر تعارض میشود؟
هیچ کسی این حرف را نزده است. اگر بین آیهای از آیات قرآن و یک حکم عقلی تعارض به وجود بیاید، کسی نمیگوید بین دلیل حجیت قرآن و دلیل حجیت حکم عقل تعارض است. موارد زیادی را مرور کردم و همه جا اصولیین و فقها وقتی میخواهند مسئله تعارض را مطرح کنند، مفاد هر دلیلی را با مفاد دلیل دیگر نسبت سنجی میکنند، حال چطور شده که در بحث حجیت اماره و اصول عملیه میآیند بین دلیلی که اماره را حجت قرار داده و دلیلی که اصل را حجت قرار داده نسبت سنجی میکنند؟ معلوم نیست.
بررسی مجرای اصول عملیه
از دیگر مقدّمات بحث برائت، بیان مجاری اصول عملیه است. این که مجرای استصحاب، برائت، تخییر و احتیاط کجاست؟ همچنین آیا انحصار به این اصول اربعه، انحصار استقرایی است یا عقلی؟ در این مقدمه، این دو مطلب را میخواهیم دنبال کنیم.اما مطلب اول مجاری این اصول کجاست؟ آیا ضابطهای داریم برای اینکه معین شود مجرای برائت کجاست؟ به این معنا که اگر در آن مورد، برائت جاری میشود، دیگر تخییر و استصحاب جاری نشود.
در این رابطه، مرحوم شیخ اعظم انصاری (قدس سره) دو بیان در اول کتاب القطع دارند که یک بیان در متن رسائل است و بیان دوم در حاشیهی بر رسائل است و عدّهای این بیان را به بعضی از تلامذه شیخ نسبت دادهاند. بیان سومی نیز در اول بحث برائت دارند.
لکن مرحوم آخوند (قدس سره) در متن کفایه بحثی از این مجاری نیاورده ولی در حاشیه رسائل به هر سه بیان مرحوم شیخ اشکال کرده است که برخی از اشکالات بین بیان اول و دوم مشترک است، و برخی هم بین بیان اول و سوم مشترک است، برخی از اشکالات هم فقط بر بیان سوم است. مرحوم آخوند بعد از این اشکالات، خود در اینجا ضابطه دیگری را ذکر میکنند. ما اول سه بیان مرحوم شیخ را ذکر میکنیم؛ و فرق میان آنها را هم ذکر خواهیم کرد؛ بعد ببینیم اشکالات مرحوم آخوند و دیگران چیست؟
بیان اول مرحوم شیخ در مورد مجاری اصول عملیه
اما بیان اول، شیخ میفرماید: الشکّ إمّا أن تلاحظ فیه الحالة السابقة ، وقتی شک میکنید و دارای حالت سابقی است، یا شارع این حالت سابقه را معتبر میداند یا اینکه آن را معتبر نمیداند؛ این محور اول. محور دوم این است که در جایی که حالت سابقه لحاظ نمیشود، یا احتیاط امکان دارد یا احتیاط امکان ندارد. و محور سوم، در جایی که احتیاط امکان دارد، یا شکّ در تکلیف است و یا شک در مکلّفٌبه. این میشود چهار صورت: اولی مجرای استصحاب است؛ دومی مجرای تخییر است؛ سومی که شک در تکلیف است، مجرای برائت است؛ و چهارمی که شک در مکلّف به است، مجرای احتیاط است. این بیان اول شیخ.بیان دوم مرحوم شیخ در مورد مجاری اصول عملیه
اما بیان دوم شیخ، در این بیان، جای محور دوم و سوم عوض میشود؛ یعنی محور اول همان محور است در شک، یا حالت سابقه لحاظ میشود و یا لحاظ نمیشود. در بیان اول، شیخ میگفت وقتی حالت سابقه لحاظ نمیشود، یا احتیاط امکان دارد و یا امکان ندارد؛ اما اینجا میفرماید وقتی لحاظ نمیشود، یا شک در تکلیف است و یا شکّ در مکلّف به. الشکّ إمّا أن تلاحظ فیه الحالة السابقة فهو الاستصحاب وإمّا أن لا تلاحظ جایی که حالت سابقه معیار نیست فهو إمّا أن یکون الشکّ فی التکلیف أو لا ، و الاول یعنی جایی که شک در تکلیف است، البرائة ، و الثانی جایی که شک در مکلف به است، إمّا أن یمکن فیه الاحتیاط أو لا ، اولی مجرای احتیاط است و جایی که احتیاط امکان ندارد، مجرای تخییر است. پس، فرق بیان دوم و اول ایشان آن است که جای محور دوم و سوم در کلام ایشان جابجا شده است. البته ثمرهی عملیهاش را ذکر خواهم کرد، اما فعلاً فرق ابتداییاش روشن باشد.بیان سوم مرحوم شیخ در مورد مجاری اصول عملیه
میآئیم سراغ بیان سوم ، عرض کردم این بیان در اول بحث برائت وارد شده است. ایشان میفرماید: إنّ حکم الشکّ إمّا أن یلاحظ فیه الیقین السابق أو لا ، تا اینجا با بیان اول و دوم فرقی ندارد؛ یا حالت یقین سابق هست و لحاظ میشود و یا لحاظ نمیشود فالأوّل الاستصحاب والثانی ، جایی که حالت یقین سابق نیست إمّا أن یمکن الاحتیاط أو لا ، تا اینجا با بیان اول یکسان است، اما عمده در محور سوم است.در محور سوم در بیان اول میگفت جایی که احتیاط امکان دارد، یا شک در تکلیف است و یا شک در مکلّف به، اما اینجا میفرماید جایی که احتیاط امکان دارد، إمّا أن یدلّ دلیل عقلیاً أو نقلیاً عن العقاب بالمخالفة الواقع المجهول یا یک دلیل عقلی و نقلی داریم که اگر با واقع مجهول مخالفت کنی عقاب دارد وإمّا أن لا یدلّ فالاوّل الاحتیاط والثانی البرائة . این سه بیان که مرحوم شیخ فرموده است. روی این سه بیان دقت کنید انشاءالله فردا عرض خواهیم کرد.
بحث اخلاقي
امروز مصادف با ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها)
است كه طلاب و حوزهي علميه قم نسبت به ايشان دين بيشتري نسبت به ساير
مردم دارند؛ و برکاتي که در اين 1200 سال گذشته در قم بوده بر محور قبر
مطهر فاطمه معصومه(سلام الله عليها) است.
از اين جهت، بايد اين
روز را گرامي داشته و توجّه بيشتري به اين وجود شريف داشته باشيم. و فراوان
نقل و تجربه شده که بزرگاني (چه بزرگان از فقها و چه بزرگان از فلاسفه) که
ارتباط معنوي خاصي با صاحب اين مرقد شريف داشتند، علاوه بر مراتب معنوي در
سير و سلوك، در مسائل علمي نيز موفقتر بودند.
ما در ميان
امامزادههايي كه داريم ميتوانيم بگوئيم امامزادهاي به عظمت حضرت
معصومه(سلام الله عليها) نداريم. شخصيتي كه مورد توجه خاص ائمهي
معصومين(عليهم السلام) بوده است. قبل از آنكه امام كاظم(عليه السلام) به
دنيا بيايد، روايتي از امام صادق(عليه السلام) در مورد زيارت قبر بيبي
وارد شده به اين مضمون كه هر كس صاحب اين قبر را زيارت كند، اهل بهشت خواهد
شد. از امام هشتم(عليه السلام) نيز نظير اين تعبير وارد شده است.
از امام جواد(عليه السلام) نيز وارد شده که «من زار عمّتي بقم فله الجنّة».
اينها روشن است و در اين معنا ترديدي وجود ندارد كه زيارت اين قبر، يكي از
توفيقات بزرگي است كه هر روز براي ما حاصل است، و آثار فراوان دنيوي و
اخروي دارد.
حتي اين تعبير از امام هشتم(عليه السلام) وارد شده كه «من زارها كمن زارني» كسي كه اين بيبي را زيارت كند، مثل اين است كه مرا زيارت كرده است. اگر بخواهيم مقداري بر روي تعبير «كمن زارني»
دقت كنيم، بايد اين را بگوييم تمام روايات بسيار عجيب و بسيار مهمي كه در
ثواب زيارت حضرت رضا(عليه السلام) وارد شده، همه بر زيارت بي بي مترتب است؛
و در جاي خود روشن است كه ائمه ما (صلوات الله عليهم اجمعين) هيچ گاه در
مقام مبالغه و زيادهگويي نبودند.
گاه بعضي از افرادي كه يك
مقدار نقصان معنوي دارند، ميگويند اين همه ثوابي كه براي زيارت امام حسين
(عليه السلام) در كتب ذكر شده، به خاطر شرايط حكّام آن زمان بوده که آنها
اجازه زيارت نميدادند و به دنبال از بين بردن اين مسأله بودند.
اين
كاملاً اشتباه است؛ زيارت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه ورزقنا
الله) ان شاء الله چنين نيست كه در يك زماني ثواب فراواني داشته باشد و در
زمانهاي عادي و متعارف بگوئيم اين ثوابها را ندارد. در مورد خود امام هشتم
(عليه السلام) نيز ظاهراً بزنطي نقل ميكند و در صفحه 566 از جلد 14 وسائل
الشيعة آمده كه حضرت فرمود «أبلغ شيعتي أنّ زيارتي تعدل عند الله ألف حجّة» به شيعه من برسان كه زيارت من نزد خدا ثواب هزار حج را دارد.
بزنطي اين مطلب را براي امام جواد (عليه السلام) نقل كرد، و گويا مقداري استبعاد ميكرد که امام جواد فرمود: قسم به خدا همين طور است «وألف ألف حجّة» بلکه به اندازه يك ميليون حج ثواب دارد؛ منتهي حضرت اين قيد را اضافه کردند که: «لمن زاره عارفاً بحقّه». كه شايد بشود استفاده كرد اگر كسي عارف به حق هم نباشد، اما در حرم حضور پيدا كند و سلام بدهد، باز هم ثواب دارد.
پس، امام هشتم در مورد حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) بر حسب روايت معتبر فرمودند «من زارها كمن زارني»؛
اگر ما باشيم و اين تعبير، ميگوئيم تمام آثاري كه بر زيارت امام هشتم
مترتب است، بر زيارت اين بانو نيز مترتب ميشود. اين نکته را هم ميدانيد
كه زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) از زيارات مأثورهاي است كه از
امام هشتم (عليه السلام) رسيده است. و تعابير بسيار بالايي در اين زيارت
معتبر وارد شده است، اين عبارت را هميشه ميخوانيم که «فإنّ لك عند الله شأناً من الشأن»،
اين تعبير عظمت زيادي را براي حضرت معصومه بيان ميكند؛ و اصلاً از جاهايي
است كه انسان با ارتباط با آن ميتواند عاقبت به خيري خودش را تضمين كند،
زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) است بر حسب اين تعبيري كه وارد شده «اللّهم إنّي أسئلك أن تختم لي بالسعادة»
معلوم ميشود كه اين مکان براي استجابت اين دعا خصوصيت دارد. دعاها به
اختلاف امكنه، از حيث استجابت مختلف هستند؛ و هر دعايي در هرجا مستجاب
نيست.
اگر انسان كنار قبر عالمي از خدا طلب علم كند، دعايش مستجاب ميشود؛ اما اگر برود كنار قبر جاهلي از خدا طلب علم كند، مكان مناسب براي اين دعا نيست؛ و لذا، در استجابتش هم اثر ميگذارد.
مرحوم لاهيجي در كتاب محبوب القلوب دارد كه وقتي ارسطو از دنيا رفت، بعد
از اينكه بدنش پوسيده شد و استخوانش مكشوف شد، مردم استخوانهايش را جمع
كردند و بردند در جاي معيّني دفن كردند؛ بزرگان و حكماي يونان در آن زمان
وقتي مشكل علمي داشتند، ميآمدند كنار قبر ارسطو مينشستند و از همان
استخوانها استمداد ميكردند و نتايجي نيز ميگرفتند.
اينكه ملا
صدرا از كهك برميخيزد ميآيد كنار قبر حضرت معصومه (سلام الله عليها) و
مشكلات غامض فلسفي را از حضرت استمداد ميكند تا حلّ شود، يك امر خيلي
روشني است. از اينجا ميتوان گفت وهابيت که با اساس اسلام و عقل مخالف
هستند، بايد بفهمند توسل، استمداد از قبور ائمه طاهرين و قبور علما مطلبي
نيست كه با آمدن شيعه به وجود آمده باشد، بلکه اين قضيهاي است كه در تاريخ
نسبت به ارسطو نقل شده است.
والد راحل ما (رضوان الله تعالي عليه) مكرّر ميفرمودند: آيهي شريفه تطهير براي ما ابهاماتي داشت، به همين جهت، يك زماني به حرم مشرّف شدم و به حضرت عرض كردم در اين تشرّف هيچ حاجتي ندارم جز اين که كمكي كنيد تا اين آيه شريفه را بفهميم و سؤالات ما در رابطه با اين آيه جواب داده شود. فرمودند: بعد از اينكه به منزل آمدم، از همان لحظه بعد از تشرّف، نكات بسيار خوبي براي حل آن سؤالات در ذهنم خطور كرد؛ و مجموعهي آن كتابي شد به اسم آية التطهير.
نسبت به اين بانوي بزرگ، اين نكته را هم عرض كنم كه براي خانمها و
دختران خودتان نقل كنيد كه حضرت معصومه (سلام الله عليها) هنوز به ده سالگي
نرسيده بودند که عدهاي از شيعيان خدمت امام كاظم (عليهالسلام) آمدند تا
سؤالاتي را که در اوراقي نوشته بودند جواب دهند. آمدند درب منزل حضرت كه
ايشان تشريف نداشتند؛ حضرت معصومه (سلام الله عليها) در منزل بودند،
فرمودند اوراقتان را بدهيد تا جواب داده شود. اوراق را گرفتند و به خط
خودشان تمام سؤالات را جواب دادند.
شيعيان پاسخ سؤالات را گرفتند، وقتي برميگشتند در راه به امام كاظم (عليه السلام) برخورد كردند و قضيه را نقل كردند. حضرت جوابها را ملاحظه كرده و فرمود: تمام اينها صحيح است؛ و همان تعبيري كه پيامبر راجع به فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشت را فرمودند؛ گفتند: «فداها أبوها». اين جمله، جمله خيلي بزرگي است؛ امام معصوم(عليه السلام) از جانب خود اختيار ندارد كه چنين تعبيري را راجع به يك فرد عادي داشته باشد؛ از اينجا معلوم ميشود که عظمت حضرت معصومه نزد خداوند تبارك و تعالي و پيامبر و ائمه(عليهمالسلام) به حدّي بالا بوده كه تعبير «فداها أبوها» را بيان فرمودند.
اين خاطره را هم در پايان مطلب عرض كنم و يادي كنيم از مرحوم آيت الله احمدي ميانجي كه از برجستگان علمي و اخلاقي حوزه بودند.
ايشان مي فرمودند: يکي از طلاب مدتي در قم بود، خانه هم نداشت، مجبور شد برود بيرون از قم زندگي كند. روزي به حرم مشرّف شد و به حضرت عرض كرد بيبي جان ما به عنوان سرباز امام زمان در قم حضور پيدا كرديم؛ من ميخواهم خانهام كنار شما و نزديك شما باشد نه بيرون و خارج از قم! به حضرت متوسّل شد. ايشان ميگفت: اين طلبه وقتي از حرم بيرون آمد، آقايي به او رسيد و پنج تومان به او داد و گفت اين پنج تومان را بگير، برو به فلان خانه در فلان محله و آن خانه را بخر. من هم پول را گرفتم و پيش خودم گفتم با پنج تومان شايد ده تا نان هم ندهند، چطور ميشود خانه خريد؟! با اين حال، به آن محله رفتم و درب همان خانه را زدم كه خانه بزرگي بود. تعجب كردم؛ به آن حاجي گفتم: من ميخواهم خانه تو را بخرم. آن حاجي بدون اينكه از من سؤال كند، گفت: قيمت خانه من 45 هزار تومان است. گفت: من رويم نشد كه مطرح كنم با چقدر آمدم اين خانه را بخرم. از منزل بيرون آمدم. آن حاجي آمد دنبال من و گفت: به همان پنج توماني كه ديروز به تو دادند به تو ميفروشم. اينها واقعيّت است و چيزي نيست كه بگوئيم تخيّلي باشد. چيزهايي است كه زياد اتفاق افتاده براي افرادي كه اهلش باشند.
بنابراين، عرض من اين است كه در درجه اول، ما در مسائل معنوي واقعاً قدر اين قبر مطهر و اين حرم مطهر را براي اعتلاي معنوي خودمان بدانيم؛ و در درجه دوم، براي اعتلاي علمي خودمان، و در درجه بعد، مشكلات مادي و دنيويمان را حل کنيم، و در كنار همه اينها، براي عظمت اسلام و مكتب شيعه و حفظ اين انقلاب مقدّس كه دستهاي فراواني براي خدشهدار كردن و ازبينبردن آن وجود دارد و اگر بگوئيم امروز، در زمان ما، در داخل و خارج، صدها برابر زمان امام(رضوان الله تعالي عليه) براي از بين بردن انقلاب دسيسه ميكنند، حرف درستي است. لذا، يكي از وظايف ما طلبهها دعا براي حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
نظری ثبت نشده است .