موضوع: برائت
تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۰/۱۹
شماره جلسه : ۱۷۵
-
بررسی تنبیهات برائت
-
بررسی تنبیه دوم
-
بررسی حسن احتیاط در شبهات حکمیه و موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه
-
بررسی راهکار دوم برای اثبات امکان احتیاط از طریق اوامر وارده درباره احتیاط
-
بررسی نظر محقق نائینی و اشکالات محقق خویی بر نظر محقق نائینی و بیان نظر مختار
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
-
جلسه ۱۳۵
-
جلسه ۱۳۶
-
جلسه ۱۳۷
-
جلسه ۱۳۸
-
جلسه ۱۳۹
-
جلسه ۱۴۰
-
جلسه ۱۴۱
-
جلسه ۱۴۲
-
جلسه ۱۴۳
-
جلسه ۱۴۴
-
جلسه ۱۴۵
-
جلسه ۱۴۶
-
جلسه ۱۴۷
-
جلسه ۱۴۸
-
جلسه ۱۴۹
-
جلسه ۱۵۰
-
جلسه ۱۵۱
-
جلسه ۱۵۲
-
جلسه ۱۵۳
-
جلسه ۱۵۴
-
جلسه ۱۵۵
-
جلسه ۱۵۶
-
جلسه ۱۵۷
-
جلسه ۱۵۸
-
جلسه ۱۵۹
-
جلسه ۱۶۰
-
جلسه ۱۶۱
-
جلسه ۱۶۲
-
جلسه ۱۶۳
-
جلسه ۱۶۴
-
جلسه ۱۶۵
-
جلسه ۱۶۶
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۵
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یادآوری2؛ به نظر مختار، مبنای اکتساب که توسط محقق نائینی پایه گذاری شده است از اساس باطل است چه دو امر در طول هم باشند و چه در عرض هم
آنچه که ما در جلسه قبل هم روی آن خیلی تأکید داشتیم این است که: اساساً این مبنا -که قبل از مرحوم نایینی کسی این حرف را نزده- و ما اسمش را بگذاریم مبنای اکتساب-. این مبنای اکتساب که یک امری از امر دیگر حالا عبادیت را و یا وجوب را و یا هر عنوانی را بخواهد اکتساب کند این مبنا باطل است. این مبنای اکتساب که مرحوم نایینی بنیانش را در اصول گذاشته اند -که یک امری از امر دیگر اکتساب کند- این باطل است و عرض کردیم در آخر حرفهای مرحوم محقق عراقی آن جا هم ایشان اشاره کرد که: اتحاد، اقتضای اکتساب ندارد و حق همین است چه دو امر در طول هم باشند که اصلا طولیت روشن است که منافات با اکتساب دارد؛ حال اگر بگوییم طولیت هم، منافات ندارد و دو امر در طول هم باشند یا در عرض هم باشند این با اکتساب منافات دارد یعنی اصلا مقتضی برای اکتساب نیست تا بگویم یک امری از امر دیگر وجوب را اکتساب بکند و عبادیت را اکتساب کند. آن چیزی که ما دیروز اصرار داشتیم که روشن بشود و اصلا هدف ما از نقل کلام مرحوم نایینی و مرحوم عراقی این بود که: این مبنای اکتساب را به هم بزنیم و عرض کردم قبل از مرحوم نایینی این مقداری که من دیدم هم کسی این مبنا را نداشته و این مبنا مبنای صحیحی نیست.بادآوری مجدد محل نزاع: آیا از اوامر وارده پیرامون احتیاط می توانیم امکان احتیاط را در شبهات وجوبیه استفاده کنیم یا خیر؟ محقق نائینی: نمی توان از این اوامر چنین استفاده ای کرد، چون این اوامر نه عبادی است و نه اکتساب عبادیت را می کنند
خوب بحث در این بود که: آیا ما در مورد شبهه وجوبیه که نمی دانیم احتیاط در او امکان دارد یا ندارد؟ حال آیا می توانیم از همین اوامر وارده در احتیاط همچون «اخوک دینک فاحتط لدینک» از اینها استفاده کنیم امکان احتیاط را در شبهه وجوبیه یا نمی توانیم. خوب، مرحوم نایینی از کسانی است که قائل است به اینکه نمی شود از اوامر احتیاط ما نمی توانیم استفاده کنیم و بیان ایشان را هم ذکر کردیم. مرحوم نایینی قبلاً دو مطلب در برخی از مباحث قبلی داشتند؛ مرحوم نایینی اثبات کرد که امر به احتیاط نه به نفسه عبادی است و نه اکتساب عبادیت می کند.آن وقت اگر امر به احتیاط عبادی نشد و دیگر وقتی عبادی نشد چطور ما از این امر به احتیاط، امکان احتیاط را در عبادات بتوانیم استفاده کنیم.بررسی دو مطلب از کلام محقق نائینی
مرحوم نایینی قبلا در مباحث گذشته دو مطلب را بیان کردند: مطلب اول محقق نائینی: اوامر وارده در احتیاط، ارشادی بوده و موکد حکم عقل اند «مطلب اول»: نظر نایینی در اخبار احتیاط مثل نظر شیخ و برخی از بزرگان این است که: سیاق اخبار وارده در احتیاط این است که این امر به احتیاط امر ارشادی است؛ یعنی «اخوک دینک فاحتط لدینک» یک امر مولوی نیست بلکه امر ارشادی است و موکد حکم عقل است و عقل در باب اطاعت و امتثال حاکم است و عقل هم می گوید در جایی که احتمال وجوب می دهید امتثال کن و انجام بده و این اوامر وارده در احتیاط هم موکد حکم عقل است؛ لذا این اوامر، اوامر ارشادی اند. این یک مطلب.محقق نائینی: اوامری که در سلسه علل(قبل تعلق الامر) قرار بگیرند مولوی اند اما اوامری که در سلسه معلول(بعد تعلق الامر) قرار بگیرند ارشادی اند
محقق نایینی: اوامر وارده در احتیاط چون بعد از تعلق امر واقع می شوند پس در سلسه معالیل بوده و لذا ارشادی اند
آن وقت نایینی می فرماید: مثال دوم برای حکم ارشادی، اوامر احتیاط است و اگر از نایینی بپرسیم که بعد از اینکه «اطیعوا الله» را همه می گویند ارشادی!!! و شما یک مثال دومی برای اوامر ارشادیه در شریعت دارید می فرماید بله. این اوامر احتیاط همچون «أَخُوكَ دِينُكَ فَاحْتَطْ لِدِينِک» ارشادی است. می گوییم چرا؟ می فرماید امر به احتیاط هم در سلسله معلول واقع می شود و بعد تعلق الامر واقع می شود و چون بعد از تعلق الامر واقع می شود لذا اگر خود عقل می فهمد احتیاط حسن است و عقل حسن احتیاط را ادراک می کند و عقل می فهمد که اگر در یک جایی عبد احتمال وجود یک تکلیفی را ناحیه مولا داد، اینجا احتیاط پسندیده است و عقل باید احتیاط بکند. حالا اگر شارع در همین جا آمد فرمود «أَخُوكَ دِينُكَ فَاحْتَطْ لِدِينِک» این هم می شود ارشادی.مناقشه محقق خویی بر نظر محقق نائینی: مجرد وقوع یک امر در سلسله معالیل، دلیل بر این نمی شود که حتما ارشادی باشد بلکه ارشادیت در جایی است که مولویت محال باشد و در ما نحن فیه ما بر ظاهر امر تحفظ می کنیم.
اینجا یک مطلبی را مرحوم آقای خویی دارند که ما خودمان قبلا این مطلب را قائل بودیم و خوشبختانه در همین جا دیدیدم مرحوم آقای خویی هم همین مطلب را دارند و ایشان تصدیق بر این معنا کردند و می فرمایند مجرد این که یک حکمی در سلسله معلول قرار بگیرد این دلیل نمی شود که حتما ارشادی باشد و ارشادی بودن در جایی است که مولوی بودن محال باشد. اما جایی که مولوی بودن امکان دارد و اشکالی بر آن مترتب نمی شود در اینجا ما بر ظاهر امر تحفظ می کنیم.محقق خویی: ظاهر اولی، اوامر وارده در شریعت مولویت است و فقط در مواردی که حمل بر مولویت استحاله داشته باشد از ظاهر رفع ید می کنیم مانند «اطیعوا الله» که امر آن مولوی نیست
به عبارت اخری: ظاهر اوامر وارد در شریعت مولویت است و اگر ما دیدیم پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) آمدند یک امری را ذکر کردند و یا در قرآن یک امری وارد شده؛ امر ظهور اولیش در مولویت است یعنی امر صادر از مولاست و باید مولوی باشد. در کجا از ظاهر این امر رفع ید می کنیم؟ در آنجایی که حمل بر مولویت استحاله داشته باشد مثلا در «اطیعوا الله» نمی توانیم بر مولویت حمل کنیم.محقق خویی: عده ای در مثال «اطیعوا الله» علت استحاله حمل بر مولویت را «تسلسل» دانسته اند، لذا آخر الامر باید به یک حکم عقلی برسیم
ایشان می فرمایند: حال برخی آمده اند علت استحاله را «تسلسل» قرار دادند به آنها می گوییم: چرا اطاعت نماز و امر به نماز واجب است؟ می گویند چون شارع فرموده «اطیعوا الله»؟ می گوییم چرا امتثال «اطیعوا الله»؟ می گویند شارع فرموده «اطیعوا الله» را امتثال کنید، باز نقل کلام می کنند در امر شارع همین طور تا «تسلسل» لازم می آید؛ در اینجا برخی می گویند چون «تسلسل» لازم می آید و «تسلسل» هم محال است لذا ما باید آخر الامر به یک حکم عقلی برسیم.دو راه حل محقق خویی در پاسخ به قائلین «تسلسل»؛ 1. برخی تسلسل را محال نمی دانند 2. مجرد مولویت مادامی که الزامی از ناحیه عقل نباشد محرک نیست.
نتیجه گیری محقق خویی(ره) 1. در مواردی همچون «اطیعوا الله» که نتوانیم بر مولویت حمل کنیم دست از ظاهر آن بر می داریم 2. اوامر احتیاط را می توانیم بر مولویت حمل کنیم هر چند از مستقلات عقلیه باشد
محقق خویی: ارشادیت دو مناط دارد 1. متعلق از مستقلات عقلیه باشد 2. حمل بر مولویت ممکن نباشد
مناط در ارشادی چیست؟ دو تا ملاک در آن وجود دارد؛ اگر ما بخواهیم یک امری را در شریعت حمل بر ارشادیت کنیم -«ملاک اول»: این است که متعلقش از مستقلات عقلیه باشد یعنی عقل کاملا او را ادراک کند مثلا حرمت آلات لهو را عقل ادراک نمی کند و قبح آلات لهو را عقل ادراک نمی کند ولی قبح ظلم و قبح ربا را عقل ادراک می کند؛ حال اگر یک امر یا نهیی بخواهد ارشادی باشد در درجه اول متعلقش باید از مستقلات عقلیه باشد -«ملاک دوم»: این است که حمل بر مولویت در آنجا ممکن نباشد «التی لایعقل فیها ثبوت الحکم المولوی» یعنی حکم مولوی در آنجا معقول نباشد. «لکونه لغوا».یعنی مولا اگر بخواهد امر کند لغو است و اثری ندارد چون محرک در اینجا خود عقل استخلاصه اشکال محقق خویی: چون امکان حمل اوامر احتیاط بر مولویت وجود دارد لذا نمی توان آن را بر ارشادیت حمل کرد
نظر مختار در مقام: در اصل مولوی بودن اوامر احتیاط با نظر محقق خویی موافقیم اما از محقق خویی تعجب می کنیم که چرا قبلا اوامر احتیاط را بر ارشادیت حمل کردند!!!
در نتیجه ما هم با اصل این مطلبی که مرحوم آقای خویی(ره) در اینجا فرمودند موافق هستیم؛ ما قبلا اوامر وارده در احتیاط را -اگر یادتان باشد- گفتیم ظهور در مولوی دارد و این اوامر امر ارشادی نیست و تعجب این است که خود مرحوم آقای خویی در آنجا این اوامر احتیاط را حمل بر ارشادیت کردند؟! و ما آنجا اثبات کردیم که این اوامر عنوان مولوی را دارند.مناقشه بر دلیل محقق خویی: عقل ممکن است لزوم احتیاط را در همه جا نفهمد اما بحث در لزوم احتیاط نیست و دلیل شما اخص از مدعا بوده و قاصر از این است که مولویت را اثبات کند
یک اشکالی که اینجا به ایشان هست این است که: ایشان دلیل بر اینکه اینجا امر به احتیاط حمل بر مولویت می کند این قرار دادند که عقل همه جا لزوم احتیاط را نمی فهمد! به ایشان می گوییم اگر کسی گفت ما قرینه داریم که اوامر احتیاط اوامر لزومی نیست، ترکش هم جایز است و مانعی ندارد. آن وقت آیا حسن احتیاط را عقل همه جا نمی فهمد؟ پاسخ این است که عقل حسن احتیاط را در همه جا می فهمد؛ بله لزومش را ممکن است بعضی جاها بفهمد و بعضی جاها نفهمد. اما حالا بحث ما در لزوم احتیاط نیست. ما یک امر وارده در احتیاط داریم می خواهیم بگوییم چه حمل بر لزوم کنیم و چه حمل بر استحباب کنیم مولوی است اما این دلیلی که شما آورده اید این دلیل اخص از این مدعا است. این دلیل اقتضا می کند اگر این اوامر را بخواهیم حمل بر لزوم بکنیم، مولوی است؛ اما اگر خواستیم این اوامر را حمل بر استحباب کنیم این دلیل شما قاصر از این است که اثبات مولویت کند.خلاصه نظر مختار: در مواردی که مولا در مقام اعمال مولویت است اوامر مولوی اند و اوامر احتیاط از این دسته اند
بنابراین ما می گوییم که: امر مولوی آنجایی است که مولا در مقام اعمال مولویت است پس در «اطیعو الله»این طور نیست یعنی مولا در مقام اعمال مولویت نیست ولی در «اطیعوا الرسول» در مقام اعمال مولویت است؛ پس هر جا مولا در مقام اعمال مولویت بود یا احتمال این را هم بدهیم که در مقام اعمال مولویت است و لزومی هم ندارد که حتماً احراز کنیم در این صورت این امرش، امر مولوی است. لذا این اوامر احتیاط به نظر می رسد که یک امر مولوی است و اینها امر ارشادی نیست.مطلب دوم محقق نائینی: احتمالا خود احتیاط برای شارع موضوعیت دارد چون احتیاط موجب تربیت نفس انسان و وصول ملکات حمیده می شود
آن وقت مرحوم نایینی در آن مباحث اگر یادتان باشد یک نکته دیگری هم گفته بودند خود نایینی قائل شده بود منتها به عنوان یک احتمال، احتمال این که بگوییم شارع خود احتیاط برایش موضوعیت دارد. چون احتیاط موجب تربیت انسان است و موجب این می شود که نفس انسان بر تقوا آمادگی پیدا کند و موجب وصول ملکات حمیده در نفس انسان است که ما این مطلب را قبلا از مرحوم نایینی قبول کردیم و مرحوم آقای خویی هم در اینجا قبول کردند که البته این مطلب مطلب مهمی نیست.محور بحث آتی: اگر قائل شویم که اوامر وارده در احتیاط ارشادی اند دیگر نمی توان امکان احتیاط در تعبدیات را اثبات کرد اما اگر قائل شدیم مولوی اند محل بحث است
نظری ثبت نشده است .