موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیلة 9 (شرايط عوضين)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
شماره جلسه : ۴۵
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی دلالت روایت
-
بررسی کلام محقق نراقی
-
دیدگاه شیخ انصاری درباره روایت
-
دیدگاه مرحوم امام درباره معنای «غرر»
-
دیدگاه سایر فقیهان درباره «غرر»
-
دیدگاه مرحوم اصفهانی درباره «غرر»
-
ارزیابی دیدگاه محقق اصفهانی درباره «غرر»
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که معنای لغوی غرر چیست؟ بیان شد در اینجا هم باید دید معنای لغوی غرر چیست و هم باید دید آیا شارع یا متشرعه برای غرر یک معنای دیگری دارند یا نه؟ و ثالثاً اینکه ممکن است برای بیع الغرر یک معنای شرعی یا متشرعی داشته باشیم.بررسی دلالت روایت
بعضی از بزرگان گفتهاند چون در لغت معانی مختلفی برای غرر هست و در این روایت «نهی النبی(ص) عن بیع الغرر» ما نمیدانیم کدام معنا اراده شده، پس این روایت مجمل میشود و وقتی مجمل شد، دیگر قابلیّت استدلال ندارد. این یک نحوهی استنباط که اصلاً این روایتی که متفقٌ علیه بین العامة و الخاصة است و مورد استدلال متقدمین و متأخرین است، یک فقیهی به استناد همین مطلب آن را از حجّیت ساقط کند.در ادامه این بحث را هم داریم که اگر گفتیم از نظر معنای لغوی مجمل است، آیا فهم فقها از این کلمه را میتوانیم به عنوان حجّت قرار بدهیم یا نه؟ در کتاب معالم به ما یاد دادند که فهم فقها از یک روایت برای فقیه دلیلیّت ندارد. ممکن است آن فقها طوری فهمیده باشند و ما به گونهای دیگر روایت را معنا کنیم، اما تنها جایی که (شاید یکی دو مورد دیگر هم باشد) به صورت صریح برخی از بزرگان (مثل مرحوم ایروانی و مرحوم امام) تصریح کردند که از راه فهم فقها وارد میشوند.
در استنباط مکرر فقها میگویند که فهم فقها در یک روایتی برای دیگران حجّیت ندارد. مثلاً فرض کنید «لا ضرر و لا ضرار» را تا زمان امام(رضوان الله علیه) هیچ فقیهی نیامده به عنوان یک حکم حکومتی بیان کند، اما مرحوم امام فرمود به نظر من این روایت «لا ضرر و لا ضرار» یک حکم حکومتی است و لذا در فقهش هم خیلی تأثیر گذاشت و دیگران قاعدهی لاضرر را بر همهی احکام اولیه حاکم میدانند، اما مرحوم امام قاعدهی لاضرر را (به دلیل تفسیری که خودِ امام کرده) بر احکام اولیه حاکم نمیداند (که بحث دیگری دارد).
به هر حال، یک مقدار باید حوصله کنید تا اینکه ببینیم معنای غرر از نظر لغت چیست؟ کلماتی که در قاموس، صحاح، ابن اثیر، مجمع البحرین، در مورد غرر گفتند را ذکر کردیم و معنایی که بیان کردیم روشن است. عمدهی آنچه که در این کتابهایی که تا حالا خواندیم ذکر شد به نظر ما، گفتیم «غِرّه، غَرّه یا غُرّه» را نباید با غرر مخلوط کنیم، مثلاً «الغَرّ» به معنای غفلت میآید، به معنای خدعه میآید، اما آنچه در این کتابها آمده غرر به معنای خطر است، مخصوصاً در صحاح جوهری تصریح کرده بود که «الغرر» یعنی «الخطر».
بررسی کلام محقق نراقی
کلام محقق نراقی تا اینجا درست است که فرمود اگرچه از این ماده، الفاظ عدیده از مصادر مجرده و غیر مجرده داریم، اما کلمات لغویین «کلّها متطابقةٌ علی أنّ الغرر هو الاسم» یعنی غرر اسم مصدر است و مصدرش تغریر است و تغریر یعنی «التعریض للتهلکه، للخطر»[1]. پس در نتیجه معنای غرر خطر است. این سخن محقق نراقی بود و لذا نراقی فرمود این کلمهی غرر مشترک لفظی نیست و معنایش همین خطری است که ما ذکر کردیم. بعد هم میگوید «بیع الغرر» یعنی «بیع یکون احد العوضین فیه فی الخطر»؛ یکی از دو عوض در شرف تلف و از بین رفتن است.دیدگاه شیخ انصاری درباره روایت
مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب همین کلمات لغویین را نقل میکند. بعد از نقل کلمات لغویین، میفرماید: «فالکلّ متفقون علی أخذ الجهالة فی معنی الغرر»[2]، ما در این کتابهای لغوی که ذکر کردیم و حتی آنچه خود مرحوم شیخ هم مطرح کرده به هیچ وجهی جهالت در آن نیست و تعجب است که چطور مرحوم شیخ میفرمایند: «فالکلّ متفقون علی أخذ الجهالة فی معنی الغرر»! شیخ از کجا این مطلب را استفاده کرده؟!خواندیم که در نهایه، ابن اثیر بعد از اینکه گفت غرَّ به معنای غفلت است، «الاغترار بطلب الغفلة»، بعد بیان کرد: «نهی عن بیع الغرر و هو ما کان له ظاهرٌ یغرّ المشتری و باطنٌ مجهول»[3]؛ وقتی بیع الغرر را معنا میکند، مسئلهی جهالت را میآورد نه در خود کلمهی غرر. باز از قول ازهری هم که نقل میکند (همانگونه که صحاح اللغة هم نقل کرد) میگوید: «بیع الغرر ما کان علی غیر عهدة و لا ثقه و تدخل فیه البیوع التی لا یحیط بکنهها المتبایعان من کل مجهولٍ»[4].
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که خلطی برای مرحوم شیخ انصاری واقع شده و آن اینکه باید دید غرر به چه معناست؟ بعداً ممکن است بگوئیم «بیع الغرر» با قرائنی که وجود دارد جهالت در معنای غرر راه دارد (یعنی بیعی که احد العوضین یا هر دو عوضش مجهول است). در این صورت، در آنجا قرائن وجود دارد، اما ما باشیم و اینکه شیخ میفرماید: «فالکل (یعنی کلّ لغویین) متّفقون علی أخذ الجهالة فی معنی الغرر»؛ کل لغویین متفقاند بر اینکه جهالت در غرر وجود دارد، کدام یک از این کتابهای لغتی که ما خواندیم دلالت بر این معنا دارد؟!
برخی، بیع الغرر را به خطر معنا کردند، اما بعضی دیگر به معنای مجهول گرفتند («ما کان له ظاهرٌ یغر المشتری و باطنٌ مجهول»)، اما باید توجه داشت که این در بیع الغرر است، اما بحث ما فعلاً در لفظ «غرر» است. به نظر ما از هیچ یک از این کتابهای لغت معنای اینکه بگوئید لفظ غرر به معنای جهالت است نیامده است (و بعد هم این را دیدم که اتفاقا در کلام مرحوم امام نیز که امام(رضوان الله علیه) میفرماید هیچ یک از کتابهای لغوی غرر را به معنای جهالت بیان نکرده).
دیدگاه مرحوم امام درباره معنای «غرر»
شما صحاح، قاموس، ابن اثیر، همه اینها را ببینید نمیگوید غرر یعنی جهالت، باز همین اشتباهی که برای مرحوم شیخ شده آمده بیع الغرر را گرفته، ما این را جدا معنا میکنیم، خود لفظ «غرر» به معنای جهالت نیست، حتی امام(قدس سره) در این کتاب البیعشان، بعد از اینکه میفرمایند غرر در خدعه استعمال شده، در تعریض للهلاکة استعمال شده و در غفلت استعمال شده، میفرماید حتی معنای غفلت هم غیر از جهالت است. ایشان میفرماید کسی نگوید «غرِّ» یعنی غفلت و غفلت هم یعنی جهالت، نه! بین غفلت و جهالت هم فرق وجود دارد.میفرماید: «فارجاع الجمیع إلیها» یعنی اینکه مرحوم شیخ میخواهد همهی معانی غرر را به جهالت برگرداند این یک(مرحوم شیخ دو کار کرد؛ اولاً همهی معانی را به جهالت برگردانده و بعد هم فرموده «سواءٌ تعلّق الجهل بأصل وجوده»؛ یک وقت اصل وجود مبیع یا عوض برای ما مجهول است یعنی نمیدانیم چنین مبیعی هست یا نه؟ «أم بحصوله فی ید من انتقل الیه»؛ میدانیم هست ولی نمیدانیم به دست ما میرسد یا نه؟ «أم بصفاته کماً و کیفا»، یا صفات مبیع را نمیدانیم)، بعد جهالت هم تعمیم داده، «مما لا تساعده اللغة و لا العرف»؛ نه لغت رویش مساعد است و نه عرف مساعد است، بعد میفرماید: «بل مجرّد ملازمة بعض المصادیق للجهل احیاناً» حالا بگوئید بعضی از مصادیق غفلت هم با جهل سازگاری دارد، این «لا یوجب أن یکون العناوین المخالفة للجهل بمعناها».[5]
دیدگاه سایر فقیهان درباره «غرر»
محقق اصفهانی، مرحوم ایروانی، مرحوم حکیم در حاشیه مکاسب (حاشیه مکاسب مرحوم حکیم به نام «نهج الفقاهه» است) و مرحوم والد معظم (در کتاب الاجاره در شرح تحریر الوسیله) میگویند غرر به معنای خدعه است، البته جمیع معانی را نمیخواهند به خدعه برگردانند. باز یکی از کسانی که خدعه را گفته، مرحوم آقای حجّت (صاحب مدرسهی شریف حجّت) است.[6] بنابراین جمع زیادی هستند. پس یک گروه مثل مرحوم نراقی (و ما تا اینجا با مرحوم نراقی هستیم) میگویند که غرر یعنی خطر، اما یک گروه دیگری از فقها (مانند مرحوم اصفهانی، مرحوم حجت، مرحوم ایروانی، مرحوم حکیم) میگویند غرر یعنی خدعه.دیدگاه مرحوم اصفهانی درباره «غرر»
مرحوم اصفهانی در حاشیه مکاسب ابتدا شش مورد استعمال غرر را ذکر کرده، غرر به معنای غفلت، خدعه، خطر، «عمل ما لا یؤمن معه من الضرر»؛ عملی که آدم در آن ایمان از ضرر نیست (از کسانی که دیدم غرر را به معنای ضرر بیان کرده، مرحوم سید در حاشیه مکاسب است)، «ما کان علی غیر عهدةٍ و لا ثقه»؛ آنچه انسان نمیتواند به عهده بگیرد، مثلاً ماهی در دریا را میخواهی بفروشی ولی نمیتوانی به عهده بگیری که تحویل بدهید، «ما له ظاهر محبوب و باطنٌ مکروه»؛ آنچه ظاهر خوب اما باطن بدی دارد.محقق اصفهانی در ادامه میفرماید: «و المظنون قویاً أن هذه التفاسیر کلها لیست بیاناً لمعناه الحقیقی»؛ این تفاسیر بیان معنای حقیقی نیست «بل بعضها بیان مفهومه و بعضها الآخر بیان لازمه الدائمی و بعضها بیان لازمه الغالبی و بعضها بیانٌ لمورده»؛ میفرماید اینها چهار دستهاند؛ بعضی، مفهوم و موضوع له غرر را ذکر کردند، بعضی از این معانی لازم دائمی موضوع له است، بعضی، لازم غالبی موضوع له است، بعضی هم مصداق است.
میفرماید: «و الظاهر کما یساعده موارد استعمالاته ما یقرب من الخدیعة»؛ معنای غرر یعنی خدعه، لازمهی دائمی خدعه چیست؟ کجا کسی می تواند دیگری را فریب بدهد؟ جایی که او غافل است. لازمهی دائمیاش غفلت است، لازمهی غالبیاش این است که هر جا انسان کسی را میخواهد فریب بدهد و در خطری بیندازد، میگوید لازمهی غالبش وقوع در خطر و ضرر است یعنی اگر کسی آمد معنای غرر را ضرر معنا کرد ضرر لازمهی غالبی غرر است، حتّی میگوید اینکه «لا یکون علی عهدته و لا یکون علی ثقةٍ» لازمهی غالبی است. معنایی که «ما له ظاهرٌ معقول و باطنٌ مکروه»، لازمهی غالبی است.
بعد میفرماید: «و منه تعرف أن معناه لیس هو الخطر»؛ اصلاً غرر به معنای خطر نیست، «حتی تکون المعاملة الخطریة منیها عنها»؛ معاملهای که خطری باشد نهی شده باشد «و غایة ما یمکن أن یقال فی جعل المعاملة الخطریة غررة هو أن المعاملة إذا کانت خطریة من حیث عدم الوثوق بتسلم البدل»؛ معاملهای که خطأی است، از حیث اینکه بایع نتواند مبیع را تسلیم کند یا مشتری نتواند عوض را تسلیم کند به بایع، چنین معاملهای از آدم عاقل به منزلهی صدورش از آدم غافل است.
یعنی اگر انسان عاقل چنین معاملهای کرد، گویا آدم غافلی این کار را میکند و اقدام بر چنین معاملهای تغریر به نفس است، تغریر به نفس که خودش را به خطر میاندازد. «فکأنه یغرّ نفسه فالملتفت إلی أنه غیر مقدور التسلیم عمله عمل الغافل»؛ کسی که توجه دارد به اینکه این مبیع قابل تسلیم نیست، این بمنزلة الغافل میماند. «فالنهی عن الغرر (بمعنی الخدیعة) نهیٌ عن تغریره بنفسه».[7]
ارزیابی دیدگاه محقق اصفهانی درباره «غرر»
بنابراین مرحوم اصفهانی فرمود «غرر» یعنی «خدعه»، اشکال ما به مرحوم اصفهانی این است که شما از کجا استفاده کردید که غرر یعنی خدعه؟ در کدام کتاب لغوی غرر را به خدعه معنا کرده؟! «غرّ» را به خدعه معنا کردند و ما قبلاً هم خواندیم صاحب قاموس میگوید: «غرّه غرّاً و غروراً و غِرّةً بالکسر فهو مغرور و غریر خدعه و اطمعه بالباطل فاغترّ هو. و الغرور الدنیا»؛ دنیا دار غرور هست یعنی دار فریب است، درست است غرور، غرَّ را داریم، اما هیچ کتاب لغوی «غرر» را به معنای خدعه بیان نکرده، ما هر چه گشتیم غرر خودش به این معنا نیامده است. «غِرّة» نیز به معنای غفلت است.حال اگر دوباره در قول شیخ و قول مرحوم اصفهانی دقت کنیم، این دو قول یک مقدار اقرب به قول لغویین است میگوئیم بالأخره غفلت را (ولو امام فرموده غفلت هم غیر از جهالت است) میشود نزدیک به جهالت قرار داد، اما به معنای خدعه نمیشود، میگوئیم «نهی النبی عن بیع الغرر»؛ بیعی که در آن خدعه وجود دارد، صحیح نیست؛ زیرا خیلی جاها غرر هست اما خدعه وجود ندارد و کسی نمیخواهد دیگری را فریب بدهد، ولی تعجب است.
[9] ـ «يقع الكلام فيه من حيث الدلالة في ثلاث جهات: الجهة الاولى: في معنى الغرر، و الظاهر أنّ معناه الحقيقي عبارة عن الخديعة الملازمة للغفلة و عدم الالتفات، و لأجله يفسّر بالغفلة أيضاً. قال في الصحاح: «الغِرّة: الغفلة. و الغارّ: الغافل، و اغتَرَّهُ: أي أتاه على غِرَّةٍ منه، و اغترّ بالشيء: أي خدع به» و يشهد له حديث الغرور المعروف، و هو أنّ المغرور يرجع إلى من غرّه. و أمّا تفسيره بالخطر كما عن غير واحد من كتب اللغة كالصحاح و الأساس و المصباح و المغرب و المجمل و المجمع، فالظاهر أنّه لا يكون تفسيراً بالمعنى المطابقي بل تفسير باللّازم، كالتفسير المرويّ عن أمير المؤمنين عليه السلام من أنّه عمل ما لا يؤمن معه الغرور، و كالتفسير المحكيّ عن الأزهري من أنّه ما كان على غير عهدة و لا ثقة. و لكن الظاهر أنّ المراد من النبويّ هو هذا المعنى؛ لعدم كون الغرر بمعناه المطابقي موجباً لفساد المعاملة؛ لأنّ الخديعة بمعنى التدليس لا توجب إلّا الخيار لا البطلان و الفساد، مضافاً إلى فهم علماء المسلمين هذا المعنى من الحديث. نعم، ربما يقال: إنّ المنساق من الغرر المنهي عنه الخطر من حيث الجهل بصفات المبيع و مقداره، لا مطلق الخطر الشامل لتسليمه و عدمه، ضرورة حصوله في بيع كلّ غائب، خصوصاً إذا كان في بحر و نحوه، بل هو أوضح شيء في بيع الثمار و الزرع و نحوهما، و بالجملة: لا تكون مخاطرة في بيع ما يكون مجهولًا بالإضافة إلى التسليم، خصوصاً بعد الجبر بالخيار عند التعذّر المحتمل. و يرد عليه: أنّ الخطر الناشئ من الجهل بحصول المبيع في يد المشتري أعظم من الجهل بالصفات مع العلم بالحصول، مع أنّ أهل اللغة قد مثّلوا للغرر بالمثالين المعروفين: و هما بيع السمك في الماء، و الطير في الهواء. و من الواضح أنّ الخطر فيهما ليس لأجل الجهل بصفاتهما، بل لأجل الجهل بأصل الحصول في اليد، فالإنصاف أنّه لا مجال للمناقشة في الاستدلال بالرواية من هذه الجهة.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الإجارة، ص: 26-24.
نظری ثبت نشده است .