درس بعد

برائت

درس قبل

برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: كفایة الاصول جلد دوم


تاریخ جلسه : ۱۳۷۵


شماره جلسه : ۶۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه جلسه گذشته

  • جواب دوم

  • اشکال اول

  • اشکال دوم

  • پاسخ مرحوم شیخ

  • اشکال مرحوم آخوند

  • اشکال دیگر

  • نصیحت استاد

  • ادامه تطبیق روایت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


«انقدح بذلك أنه لا يكاد يجدي في رفعه أيضا القول بتعلق الأمر به من جهة ترتب الثواب عليه ضرورة أنه فرع إمكانه فكيف يكون من مبادي جريانه».

خلاصه جلسه گذشته
سخن در تنبیه دوم بود که بیان شد احتیاط عقلا و شرعا حسن است و به اشکالی برخوردیم که احتیاط در عبادات نیاز به قصد قربت دارد و قصد قربت نیاز به علم به امر دارد و ما در این موارد علم به امر به احتیاط نداریم، لذا احتیاط در عبادت امکان ندارد. مرحوم آخوند چهار جواب را مطرح می کنند که یک جواب آن گذشت.

جواب دوم
از طریق برهان انی علم به امر پیدا می کنیم. چراکه قطعا علم داریم بر علم احتیاطی ثواب مترتب است و از طرفی روایاتی داریم که در موارد شبهه دستور داده اند احتیاط کنید.

جواب دوم گفتند که ما از راه برهان إنّي علم به امر پيدا مي‌کنيم به اين بيان که ما شکي نداريم بر اينکه بر عمل احتياطي ما ثواب مترتب است ما رواياتي هم داريم که ائمه فرمودند وقتي که شما يک امري برايتان مشتبه شد مطلبي برايتان مشتبه شد احتياط بکنيد و فرمودند کسي که اين کار را انجام بدهد قبل از ظهور حضرت او بميرد مات شهيدا، چنين تعبيري هم ما در روايات داريم. اینکه ثواب داده می شود به این جهت است که اطاعت صادق است، چراکه اگر اطاعت نبود ثواب معنا نداشت و اطاعت در جایی است که امر باشد. پس ترتب ثواب کشف از این میکند که عمل احتیاطی امر دارد و میتوان قصد قربت نمود.

اشکال اول
مرحوم آخوند به این مطلب دو اشکال می کنند

اشکال اول، همان اشکال دور در اینجا نیز مطرح است. اشکال این بود که اگر بخواهیم از راه معلول به علت برسیم و از راه ثواب به امر برسیم، وجود احتیاط فرع بر امکان احتیاط است چون به منزله معروض است. ابتدا باید ممکن باشد تا موجود شود. از طرفی باید امری باشد که قصد اطاعت او امکان داشته باشد. در استدلال شما مقدم، موخر شده و موخر که امر باشد مقدم شده است چون از مبادی امکان احتیاط قرار گرفته است. مقدم که امکان احتیاط باشد نیز موخر شده است و این دور است.

به عبارت دیگر؛ امر فرع بر اين است که احتياط امکان داشته باشد، جائي که احتياط امکان ندارد، امر وجود ندارد. امر عارض مي‌شود در موردي که احتياط امکان دارد، پس روي اين قسمت که عروض امر فرع بر امکان احتياط است، امکان احتياط مي‌شود مقدم، امر مي‌شود مؤخر. آنوقت شما از راه اين برهان إنّي مي‌خواهيد اثبات کنيد که امر از مبادي وجود احتياط و جريان امکان احتياط است. امري که خودش مؤخر از امکان احتياط است، چگونه معقول است که از مبادي جريان احتياط باشد؟ به همان بياني که در جواب گذشته گفتيم در اين جواب هم همان اشکال هست که لازمه اين جواب اين است که امکان احتياط فرع بر امر باشد، در حالي که امر فرع بر امکان احتياط است. امر توقف دارد بر امکان احتياط، چون هر عارضي بر معروض خودش توقف دارد، امکان احتياط هم بر امر توقف دارد، يعني بايد اول امري باشد تا قصد اطاعت و تقرب او امکان داشته باشد، تا احتياط امکان داشته باشد. امکان احتياط متوقف بر امر است امر متوقف بر امکان احتياط است و هذا دور.

اشکال دوم
این اشکال در حقیقت به هر دو راه است که دور در صورتی است که بپذیریم حسن احتیاط عقلا کاشف از وجود امر مولوی شرعی باشد، ما قبول نداريم که حسن احتياط عقلي کاشف از امر مولوي باشد. احتياط نوعي از اطاعت است و خود اطاعت امري که متوجه اطاعت مي‌شود اين امر امر مولوي نيست؛ بلمکه امر ارشادي است. در نتيجه در موارد احتياط هم اگر امري وجود دارد آن امر، امر ارشادي است، چون احتياط نوعي از اطاعت است. گاهی مکلف اطاعت تفصيليه مي‌کند، اطاعت تفصيليه به اين است که تفصيلا مي‌داند اين فعل بر او واجب است، اطاعت مي‌کند. اگر شارع امر به اطاعت کند، امر ارشادي خواهد بود. پس امر به احتياط هم امر ارشادي بايد باشد، چون اطاعت نوعي از احتياط نوعي از اطاعت است.

به دیگر عبارت؛ در قاعده ملازمه در بعضي از موارد مي‌توانيم کشف از امر مولوي کنيم چه این که «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» ما مي‌توانيم کشف از امر مولوي کنيم. در صورتي که آنچه را که عقل حکم به او کرده از امور واقعه در سلسله علل احکام باشد؛ مثلا صدقه حسن دارد، عقل حکم مي‌کند به اينکه صدقه حسن است. صدقه ملاک دارد. در چنين موردي اگر عقل حکم کرد، اين يک موردي است که در سلسله علل قرار می گیرد، يعني بايد صدقه ملاک داشته باشد تا عقل حکم به حسن او کند. تا عقل حکم کند به اينکه او رجحان دارد، بايد ملاک داشته باشد تا شارع بيايد حکم وجوبي يا استحبابي را براي او بياورد.

اموري که در سلسله علل و ملاکات احکام است، اگر عقل کشف کرد، به قاعده ملازمه ما کشف از امر مولوي مي کنيم. اما اگر اموري که واقع در سلسله معلولات است، معلولات يعني بعد از حکم شارع اگر عقل يک حکمي کرد، اينجا ديگر آن کشف از حکم مولوي ندارد. اگر شارع آمد حکم به وجوب نماز کرد، بعد از حکم به وجوب صلاة، اگر عقل گفت: اطاعت لازم است. اين اطاعت عنواني است که در سلسله معلولات احکام است. يعني بعد از اينکه شارع بيايد يک حکمي کند، اين عنوان اطاعت بعد از او معنا دارد، اطاعت غير از ملاک خود فعل است. در اين گونه امور اگر ما به قاعده ملازمه حکم شارع را بدست آورديم، ديگر يک حکم شرعي مولوي نيست.

احتياط هم از اين عناوين است. ما بعد از اينکه در يک موردي احتمال مي‌‌‌‌دهيم وجوب باشد، عقل مي‌گويد: احتياط حسن است. احتياط عنواني است که در سلسله معلولات احکام شرعيه است و بعد از صدور حکم شرعي احتياط نسبت به آنها معنا دارد. در اينگونه امور اگر عقل حکم کرد به اينکه احتياط حسن است، ما کشف از اين مي‌کنيم که شارع هم مي‌گويد: حسن است؛ اما امر شارع به احتياط، امر مولوي نيست؛ بلکه امر ارشادي است.

خلاصه مطلب؛ آنچه که ما براي قصد قربت مي‌خواهيم اين است که بايد يک امر مولوي در کار باشد، تا قصد تقرب نسبت به آن امر مولوي کنيم و ما از راه حسن عقلي احتياط يا از راه ترتب ثواب، هيچکدام کشف از يک امر مولوي نمي‌کنيم. اگر هم کشف کنيم، کشف از يک امر ارشادي داريم. پس تا اينجا مرحوم آخوند دو جواب دادند هر دو جواب را هم مورد مناقشه قرار دادند. تقريباً به هر دو جواب به هر کدام دو اشکال کردند يکي اشکال دور، دوم هم همين اشکالي که ما الان بيان کرديم.

پاسخ مرحوم شیخ
مرحوم شیخ به اشکال مطرح شده در احتیاط عبادات، پاسخی می دهند که مرحوم آخوند آن را مورد نقد قرار می دهند.

مرحوم شیخ معتقد است، این اشکال در صورتی است که مراد از احتیاط حقیقی باشد. به معنای اتیان تمام اجزاء و شرایط حتی قصد قربت. در این صورت اشکال قصد قربت وجود دارد؛ اما احتیاط به معنای غیر حقیقی به این معنا است که تمام شرایط و اجزاء آورده شوند بدون قصد قربت. اگر احتياط را به اين معنا گرفتيم اين اشکال در اينجا وجود ندارد چون در اينجا ديگر قصد قربتي نيست تا قصد قربت توقف بر امر داشته باشد. اساس فرمايش شيخ اين است که مرحوم شيخ انصاري اولاً قصد قربت را مانند سائر اجزاء و شرائط مي‌داند، مثل رکوع سجود، قيام. از طرفی خود مرحوم شيخ فرموده در هيچ امري شارع نمي‌تواند در متعلق آن امر قصد همان امر را معتبر کند. شيخ فرموده شارع نمي‌تواند بگويد صلِّ و اين صلاة‌ به قصد همين امري باشد که من به تو دارم خطاب مي‌کنم.

اين مستلزم دور است. شارع اگر بخواهد بگويد صلّ، به قصد همين امري که دارم مي‌کنم قصد امر متوقف بر امر دارد امر هم متوقف بر قصد امر دارد و دور لازم مي‌آيد. لذا شيخ انصاري براي اينکه قصد امر را، شارع اگر بخواهد بگويد اين مکلف نماز را با قصد قربت بخواند چه بايد بکند؟ شيخ در کتاب رسائل از راه تعدد امر وارد شده فرموده: شارع اول مي‌آيد امر  به صلاة مي‌کند. در اين امرش ديگر در متعلق امرش قصد اين امر لحاظ نمي شود؛ اما در يک امر دوم مي‌گويد: آن امر اول را آن فعل واجب اول را،‌ به داعي همان امر انجام بده. منتهي اين را در يک امر دومي مي‌گويد.

در امر اول مي‌فرمايد: صلّ، بعد که فرمود صل، در غالب امر دوم مي‌گويد: افعل صلاتکَ بقصد آن صلّ‌اي که من گفتم که به قصد قربت بشود. همين معنا را و همين مطلب را مرحوم شيخ در باب احتياط پياده کرده است. مرحوم شيخ فرموده است که در اين موارد مشتبه که ما بخواهيم احتياط کنيم شارع مي‌تواند امر به احتياط کند، نه احتياط به معناي اينکه حتي قصد همان امر هم در ضمنش باشد. احتياط به معناي اينکه شما فعل را بياور با همه اجزاء و همه شرائط بدون قصد قربت؛ اما اين ‌قصد قربتش را از يک راه امر دوم شارع مي‌آيد به ما تفهيم مي‌‌کند. شارع همان برخوردي که با صلّ دارد، عباديت صلّ را شارع چطور درست مي‌کند، با امر دوم درست مي‌کند. در مواردي هم که امر به احتياط در خصوص عبادات مي‌کند،‌ عباديتش از يک راه ديگري بايد استفاده بشود؛ اما خود احتياط دعوت به اينکه اين فعل را با قصد قربت انجام بدهد نمي‌کند.

‌احتياط مي‌گويد فعل را با جميع اجزاء و شرائط بدون قصد قربت با قطع نظر از قصد قربت به سائر اجزاء‌ و شرائط دعوت مي‌‌کند. بنابراين ديگر اساس اشکال از بين مي‌رود.

اشکال مرحوم آخوند
مرحوم آخوند دو اشکال مهم به شيخ مي‌کند که ما به ترتيب عبارت آخوند ذکر نمي‌کنيم؛ ابتدا اشکال دوم را مي‌‌گوييم که شايد در ذهن خيلي از شما هم اشکال مرحوم آخوند آمده باشد. مرحوم آخوند در اشکال دوم مي‌فرمايند: اين که حل اشکال نشد، اين، تصميم اشکال شد. مستشکل مي‌گويد: احتياط در عبادات با توجه به اينکه قصد قربت معتبر است، امکان ندارد. شما احتياطي را آورديد که در اين احتياط قصد قربت وجود ندارد. پس شما در حقيقت تسليم اشکال شديد، اشکال را جواب بدهيد.

اشکال اين است که جناب شيخ الان يک کسي در يک عبادتي شبهه وجوبيه دارد، مي‌خواهد احتياط کند چگونه احتياط کند عبادت قصد قربت مي‌خواهد قصد قربت هم متوقف به علم امر است و ما در مورد شبهه علم به امر نداريم. «کيف يتحقّق الاحتياط» شما مي‌گوييد خب قصد قربت نکند. احتياط به معناي مجازي را مطرح می کنید که مراد از احتياط به معناي حقيقي‌اش نيست. اين تسليم اشکال است.

اشکال دیگر
اشکال اولي که مرحوم آخوند مي‌کند مي‌فرمايد: اين اشکالي که شما آورديد با آن احتياطي که ما دنبالش هستيم، موضوعاً و حکماً فرق دارد.

اما موضوعاً، مرحوم آخوند مي‌فرمايد: آن احتياطي که در روايات آمده آن احتياطي که عقل مي‌گويد حسن است، اين احتياط به معناي حقيقي است اين که مي‌گويد: «اخوک دينُک فاحتت». فاحتط ظهور در معناي حقيقي دارد يعني با همه خصوصيات من جمله با قصد قربت. اما شما يک معناي ديگري براي احتياط کرديد اين احتياط از موضوع احتياط است يعني موضوع امر در اين روايات و همچنين حکم عقل که مي‌گويد: احتياط حسن است، اين موضوعاً با آن فرق دارد. اين يک جهت افتراق موضوعي است. ثانياً احتياطي که ما مي گوييم اين احتياط امر ارشادي و غيري غير تعبدي است.

يک امر ارشادي طريقي است؛ اما اين احتياطي که شما آورديد، امر به خود اين احتياط تعلق پيدا کرده است، لکن با قطع نظر از قصد قربت. اين اولاً لازمه‌اش اين است که اين امر مولوي باشد نه ارشادي. ثانياً بايد نفسي باشد نه طريقي. چون شما مي‌‌گوييد امر به احتياط اينچنيني. يعني خود فعل با اجزاء و شرائط با قصد نظر از قصد قربت، اين متعلق امر به احتياط است. پس خود فعل در آن مصلحت وجود دارد، ديگر عنوان طريق ندارد و ثالثاً تعبدي هم هست يعني بايد مکلف بگويد من قصد قربت امر به اين احتياط را مي‌کنم. مثل همان امر به «صلّ» که گفتيم در تشبيه هم اينها روشن شد. مرحوم شيخ انصاري مي‌فرمايد: «فاحتط»، مثل «صلّ» مي ماند.

«صلّ» را براي اينکه شارع به شما بفهماند به قصد قربت انجام بدهيد، از راه امر دوم مي‌گويد: در فاحتط هم از راه امر دوم يعني در امر دوم مي‌گويد: آن عمل احتياطي را با قصد قربت همان امري که به احتياط تعلق پيدا کرده انجام بدهد. پس خود امر به احتياط علاوه بر اينکه يک امر مولوي نفسي مي‌شود، يک امر تعبدي هم مي‌شود. در حالي که آن احتياطي که ما دنبالش هستيم، اولاً مولوي نيست ارشادي است؛ ثانياً نفسي نيست طريقي است؛ ثالثاً تعبدي نيست يعني نسبت به خود آن امر متعلق به احتياط، ديگر قصد تعبد او لازم نيست.

پس اشکال اول مرحوم آخوند به مرحوم شيخ اين است که اين احتياطي که شما آورديد با احتياطي که ما مي‌گوييم با احتياطي که مستشکل مي‌گويد هم موضوعاً اختلاف دارد هم حکماً. موضوعاً آن را بيان کرديم. حکماً از سه نظر، احتياط شما مولوي است، احتياطي که ما مي‌گوييم ارشادي است. احتياط شما نفسي است، احتياطي که ما مي‌گوييم طريقي است. احتياط شما تعبدي است دور لازم آمد. از اينکه ما بخواهيم امر مولوي را از راه حسن عقلي بفهميم «وانقدح»، به اين ترتب محذور دور، اين وانقدح جواب دوم از ربما يشکل است. عرض کرديم ربما يشکلُ اصل اشکال در جريان عبادات است احتياط در عبادات و گفتيم مرحوم آخوند از اين اشکال مجموعاً چهار جواب دادند.

توضیح عبارت
«فانقدح» جواب دوم است.  فانقدح که اين جواب دوم هم به درد نمي‌خورد «بذلك أنه لا يكاد يجدي في رفعه»، يعني در رفع اشکال، لا يکاد يجدي ايضاً قول به تعلق امر به اين احتياط «أيضا القول بتعلق الأمر به من جهة ترتب الثواب عليه» ، از جهت اينکه بگوييم ثواب بر اين عمل احتياطي مترتب است. چرا؟ عرض کرديم بعضي‌ها گفتند که ما مي‌‌دانيم که بر عمل احتياطي ما ثواب مترتب است؛

نصیحت استاد
به عنوان مثال در اين روايت اين است: از امام باقر عليه السلام «في وصيّةٍ له لاصحابه»، يعني وصيتي که حضرت به اصحاب خاص خودشان فرمودند اين بوده: «إذ اشتبه الأمر عليکم فقفوا عنده»، حضرت فرمود اگر مطلبي بر شما مشتبه شد، «قفوا عنده»، واقعاً از اين گونه روايات مخصوصاً براي ما طلبه‌ها اين روايات ديگر حکم لزومي را دارد. ما نبايد موارد مشبته را مثل عوام الناس اقتحام در آن پيدا کنيم اين يک چيزي هست که از ما متوقع نيست. به عنوان مثال تلوزیون نگاه کردن یک طلبه با انسان معمولی باید متفاوت باشد، اگر جایی احساس کرد صدا مشکوک است باید توقف کند و از صدای مشتبه اجتناب کند، نه اینکه نوع صداها قطعا مشکل دارد، خیر ولی قطعا برخی صداها مشکل دارند. لذا نباید بی تفاوت حتی تلوزیون نگاه کرد.

يا ساير موارد مشتبه، ما بعنوان طلبه اگر بخواهيم رشد پيدا کنيم، اولين قدم اساسي اين است که موارد مشتبه را رعايت کنيم. صداي مشتبه، مال مشتبه، مجلس مشتبه، درس مشتبه،‌ هر چيزي که «اذا اشتبه الأمر عليکم»، هر چيزي که عنوان مشتبه پيدا کند اين را انسان بايد از او اجتناب کند.

طلبه بايد شعارش احتياط باشد. ائمه ما نسبت به اصحاب در اين روايت که مي‌خوانيم «في وصيّة له لاصحابه» زمان زمان حضور امام بوده است. امکان دسترسي به امام هم بوده است. مي‌توانستند بيايند هر مسئله‌اي را براحتي از امام سؤال کنند حرام بوده يا حرام؟ حضرت مي فرمايد: اگر برايتان هم مشتبه شد نيامديد بپرسید، اقلاً احتياط بکنيد. احتياط يکي از شعائر اصحاب ائمه، خود ائمه هم بوده از شعائر ما طلبه ها هم بايد باشد. چه اشکالي دارد وقتي سؤال کردند آقا شما چرا پا شديد بگوييد من احتياط مي‌کنم. من احتمال مي‌دهم اين اشکال داشته باشد. لازم نيست که بگوييد حتماً هم اشکال دارد، چون من يک وقت به يک کسي مي‌گفتم.

يک وقتي يک کسي مي‌گفت اينها يقيناً حرام است گفتم اين را نگو، چون اين طرفش هم دليل مي‌خواهد. ايني که ما بخواهيم حکم بکنيم به اين که قطعاً حرام است اين بايد عندالله، اين بايد دليل داشته باشيم. اما حالا آن طرف دليل مي‌خواهد اين طرف هم شبهه موضوعيه است، براي انسان آسان است؛ اما ايني که انسان احتياط بکند خيلي خوب است.غ کسي که خمس نمي‌دهد، بگوييم عوام الناس به خانه‌شان رفت و آمد مي‌کنند ما هم برويم به خانه‌شان رفت و آمد بکنيم. اين که نمي‌شود. يا امور ديگري. اين مسئله احتياط، يک روش سلف صالح گذشته ما بوده است، متأسفانه الان امروزه در بين طلبه‌هاي ما خيلي کم شده و بايد خيلي مراقب باشيم.

حضرت فرمود: اگر کسي اين کار را  بکند، «فمات منکم ميّتٌ من قبل عن يخرج»، قبل از اينکه حضرت قيام بکند، «کان شهيدا».

ادامه تطبیق روایت
«ضرورة أنه فرع إمكانه»، أنه يعني اين امر، فرع امکان احتياط است. چون امر عارض است، احتياط معروض است. امکان احتياط به منزله موضوع است امر به منزله عارض است و هر عارضي از معروض خودش مؤخر است «فكيف يكون» اين امر از مبادي جريان احتياط. «من مبادي جريانه»، يعني چگونه مي‌تواند از علل فاعليه‌‌ي احتياط باشد، عللي که فاعلي براي احتياط باشد.

«هذا» يعني اين اشکال دور به جواب اول و دوم را بگيريد «مع» مي‌خواهد يک اشکال ديگري بگيرد. «أن حسن الاحتياط لا يكون بكاشف عن تعلق الأمر به»، مرحوم آخوند مي‌خواهد بگويد: اين جواب دوري که ما داديم ما با شما مماشات کرديم. در جواب دور اصل اين که از راه حسن امر مولوي را بفهميم پذيرفتيم. اصل اينکه از راه ترتب ثواب امر مولوي را بفهميم پذيرفتيم اما در اين جواب مي‌خواهيم بگوييم اين کاشفيت به درد نمي‌خورد. «بنحو اللم»، نه به نحو لمي که از راه علت پي به معلول بردن است يعني بگوييم از راه حسن عقلي پي ببريم به امر شارع. از راه علت به معلول. «و لا ترتب الثواب عليه» ترتب ثواب «بكاشف عنه بنحو»، يعني ثواب معلول امر است يعني جايي که امر باشد ثواب مي‌آيد از راه معلول پي به علت بردن، اين هم درست نيست. «الإن بل يكون حاله في ذلك حال الإطاعة»، حال احتياط حال اطاعت است يعني همانطوري که امر به اطاعت امر ارشادي است امر به احتياط هم امر ارشادي است «فإنه نحو»،‌ يعني احتياط يک نوعي از «من الانقياد و الطاعة» از انقياد و اطاعت است.

«و ما قيل»، جواب سوم از ربما يشکل است. که قائلش هم کيست مرحوم شيخ «وما قيل»‌ در دفع اين اشکال «في دفعه من كون المراد بالاحتياط في العبادات»، فرموده مراد به احتياط در عبادات به معناي حقيقي احتياط نيست. «هو مجرد الفعل المطابق للعبادة»، يعني فعلي که با اطاعت مطابق است، قيام، قعود، سجده، رکوع دارد. «من جميع الجهات» بجز نيت قربت. «عدا نية القربة».

مرحوم آخوند مي‌فرمايد: «وما قيل فيه» عر ض کردم دو تا اشکال مهم دارد. يک اشکال را با مضافاً مي‌گويد با مضافاً مي‌گويد جناب شيخ اين احتياطي که شما گفتيد با احتياطي که مستشکل و ما در ذهنمان است موضوعاً ‌و حکماً مخالف است. «فيه مضافا إلى عدم مساعدة دليل حينئذ على حسنه بهذا المعنى فيها»، دليلي بر حسن احتياط به اين معنا يعني به معناي مجازي که در آن قصد قربت نباشد در عبادات نداريم. «بداهة أنه ليس باحتياط حقيقة»، اين که حقيقتاً احتياط نيست. اين که بگوييم نمازي بدون قصد قربت باشد اسمش را گذاشتيد احتياط، اين احتياط مجازي است.

«بل هو أمر»، مرحوم آخوند به مرحوم شيخ مي‌گويد: اين امر به احتياطي که شما درست کرديد، يک امري است که «لو دل عليه دليل» اولاً گفتيم دليلي برايش نداريم، پس اختلاف موضوعي شد. احتياطي که ما مي‌گوييم احتياط حقيقي است احتياط شما مجازي، و اگر امري برايش دلالت بکند اختلاف حکمي پيدا مي‌کند. «لو دل بر احتياط به اين معنا دليل»، «كان مطلوبا مولويا نفسيا عباديا»، آن احتياط مي‌شود مطلوب. اولاً  مطلوب مولوي مي‌شود، در حالي که احتياطي که ما مي‌گوييم مطلوب ارشادي است. ثانياً؛ نفسي مي‌شود، چون اگر دليلي بگويد عبادت بدون قصد قربت بدون جهات مطلوب مولاست. يعني مصلحت مي‌شود قائم به خودش و مي‌شود نفسي در حالي که احتياطي که ما مي‌گوييم طريقي است.

«عبادياً» بايد قصد تعبد به آن امر به احتياط را کرد، در حالي که احتياطي که ما مي‌گوييم قصد تعبد ندارد. «و العقل»، واو حاليه است. «لا يستقل إلا بحسن الاحتياط» عقل استقلال ندارد مگر به حسن احتياط. يعني احتياط ارشادي است مولوي نيست. «و النقل لا يكاد يرشد إلا إليه». «نعم لو كان هناك دليل على الترغيب في الاحتياط في خصوص العبادة»، مرحوم آخوند مي‌فرمايد: بله. اگر ما دليلي داشتيم که ترغيب به احتياط بکند نه مطلقا، تا حالا جواب روي آن عبارات کلي اخوک دينک فاحتط لدينک، خذ بالحائطة لدينک بود حالا مي‌گويد: اگر يک دليلي بيايد امر به احتياط در خصوص عبادت بکند، « لما كان محيص عن دلالته»، چاره‌اي نداريم که بگوييم اين امر دلالت دارد آن هم به دلالت اقتضا.

دلالت اقتضا يعني کلام مولا و متکلم را حمل بر يک معنايي کنيم که موجب لغويت نشود. در احتياط در عبادات اگر احتياط بخواهد به معناي حقيقي باشد امکان ندارد، چون امر براي ما معلوم نيست. حالا اگر يک روايتي آمد امر کرد به احتياط در خصوص عبادت، مرحوم آخوند مي‌فرمايد: چاره‌اي نداريم حمل بر احتياط به معناي مجازي کنيم. به دلالت اقتضا بايد حمل کنيم که مراد به اين احتياط، « ذاك المعنى»، يعني احتياط به معناي مجازي است. «بناء على عدم إمكانه فيها» امکان احتياط در عبادت. يعني بنا بر اينکه اين اشکال مسلم باشد که احتياط در عبادت امکان ندارد. «بمعناه حقيقة» به معناي حقيقي خودش.  «كما لا يخفى» مضافاً به اين اشکال، «أنه»‌، أنّه مي‌خورد به اين مضافاً،‌ أنه اشکال دوم است.

أنه يعني اين جوابي که شما داديد، «التزام بالإشكال و عدم جريانه فيها» اين التزام به اشکال و عدم جريان احتياط در عبادات است ما مي‌گوييم: اشکال مستشکل اين است احتياط در عبادات به طوري که قصد قربت هم محقق بشود، امکان ندارد. شما مي‌آييد احتياط را يک معنايي مي‌کنيد که در آن قصد قربت معتبر نباشد، پس اين معنايش اين است که تسليم اشکال شديد. اشکال را که احتياط با توجه به قصد قربت امکان ندارد، اين را پذيرفتيد. التزام به اشکال و عدم جريان احتياط در عبادات است « و هو كما ترى.» يعني التزام به اشکال ديگر جواب اشکال نشد.

پس تا اينجا سه جواب خوانديم مرحوم آخوند رد کردند، حالا در جواب چهارمي که خود مرحوم آخوند مي‌گويند پيش مطالعه بفرماييد اثبات مي‌کنند احتياط در عبادات امکان دارد.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .