موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۷/۷
شماره جلسه : ۱
-
بحث مقبوض به عقد فاسد و تحریر محل نزاع
-
اقوال در مسأله نقد دلیل قائلین تبدیل به معاطات
-
فروع مسأله
-
عدم ملکیّت در مقبوض به عقد فاسد
-
بررسي دليل اول ضمان قابض بررسي سند و دلالت روايت ((علی الید ما أخذت حتّی تؤدّیه).
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مسأله سیزدهم: مقبوض به عقد فاسد
منابع بحث
قبل از اینکه وارد بحث شویم، منابع را معرفی کنم -گرچه کسانی که سالهای گذشته در این بحث بودند با منابعی که ما روی آن کار میکنیم ارتباط دارند-. مکاسب مرحوم شیخ(ره) و حواشی مکاسب، خصوصاً در میان حواشی؛ حاشیهی محقق اصفهانی(ره)، که در این مسأله، جلد1، صفحه 301 به بعد است. به حاشیه مرحوم سید(ره) و مرحوم ایروانی(ره) هم عنایت داریم. کتاب دیگر؛ جواهر الکلام است که آن هم یکی از محورهای بحث ماست. در این مسأله، جلد 22، صفحه 256 به بعد است. در مرحله بعد منیة الطالب محقق نائینی(ره) در سه جلد است، که در این مسأله؛ جلد1، صفحه 260 به بعد مورد نظر است. اما غیر از اینها؛ دو کتاب دیگر هم هست که خیلی به اینها توجه داریم و مقیّدیم که حتی تمام مطالبش را ببینیم و متعرض شویم؛ یکی خود کتاب البیع امام(رض) است، که در جلد1، صفحه 371 به بعد مطرح شده است، و دیگری مصباح الفقاهة محقق خوئی(ره) الجزء الثانی، صفحه 356 به بعد است.تحریر محل نزاع و اقوال در مسأله
عنوان این مسأله این است؛ اگر کسی با یک عقد فاسدی مالی را قبض کرد، حالا یا مشتری مالی را به عقد فاسد قبض کرد و یا بایع به عقد فاسد مالی را قبض کرد، -مقصود از عقد فاسد؛ یعنی عقدی که یکی از شرایط صحّت عقد را ندارد، مثلاً اگر قصد إنشا را معتبر دانستیم، قصد انشاء نکرده، اگر ماضویت را معتبر دانستیم عقد به صورت صیغه ماضی نباشد-، اینجا در کلمات فقها کلاً دو مبنا وجود دارد؛ یکی اینکه عقد فاسد، معامله را تبدیل به معامله معاطاتی میکند یعنی اگر یک عقدی فاسد شد و به دنبال او قبض و إقباض محقق شد، این معامله، معاطاتی میشود و آثار معامله معاطاتی بر آن معتبر مترقب است. اما کثیری از فقها؛ از جمله خود شیخ، محقق نائینی، صاحب جواهر(رحمهم اللّه)، و عدهی زیادی قائلند که عقد فاسد، عنوان معاطات را ندارد. چرا؟نقد دلیل قائلین تبدیل به معاطات
دلیل ایشان این است که در معاطات، این قبض و اقباض خودش به عنوان انشاء معامله است، یعنی با اقباض و با دادن مال به طرف مقابل، ایجاب محقق میشود و طرف مقابل با قبض و گرفتن، قبول را محقق میکند. در معاطات این چنین است. اما در ما نحن فیه، یک عقد فاسدی بین دو نفر برقرار شده، این قبض و اقباضی که بعد از این میآید، به عنوان وفای به این عقد فاسد است، این خودش یک إنشاء جدید نیست. یعنی یک عقدی خواندهاند، طرفین نمیدانند این عقد فاسد است، فکر میکنند که باید به این عقد وفا کنند، به عنوان وفای به این عقد، قبض و اقباض را انجام میدهند. پس این قبض و اقباض نمیتواند معاطات باشد. معاطات آن است که خودش مستقلاً إنشاء باشد، بایع جنس را بقصد الایجاب به مشتری بدهد، مشتری هم بقصد القبول بگیرد، اما اگر بایع جنس را به مقتضای وفای بالعهد بدهد، اگر عقد فاسد باشد، ما نمی توانیم بگوئیم این عنوان معاطات دارد. البته کسانی که میگویند عنوان معاطات دارد، خیلی قلیل هستند. أصلاً بحث مقبوض به عقد فاسد در کلام اینها معنا ندارد! معنا ندارد که بگویند «لو قبض ما ابتاعه بالعقد الفاسد» ، احکامش چیست؟ آن معاطات است، که احکام معاطات بر آن مترتب است.فروع مسأله بنابر قول به عدم معاطات
عدم ملکیّت در مقبوض به عقد فاسد
ضمان قابض
بررسی ادله ضمان قابض
بحث اول و مهم این است که دلیل این ضمان چیست؟ اینجا یک دقتی در کلمات امام(رض) وجود دارد، که حق هم با امام(ره) است. ما وقتی مکاسب مرحوم شیخ(ره) را ببینیم؛ ایشان برای ضمان سه دلیل آورده، دلیل اول؛ خبر «علی الید ما أخذت» است، میگوید اگر کسی بدون حق، بر مال دیگری تسلط پیدا کرد این ضامن است. دلیل دوم؛ «روایات امهی مسروقه» است. دلیل سومی که شیخ در مکاسب آورده، «قاعدهی ما یضمن» است، «کلما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده»، در صحیح بیع ضمان هست پس در فاسدش هم باید ضمان باشد. که اینها را توضیح خواهیم داد. سپس مرحوم شیخ(ره) برای «قاعده ما یضمن»، پنج دلیل آورده است. وقتی قاعده را معنا میکند، در مدرک این قاعده میگوید: دلیل اول این قاعده؛ «قاعدهی اقدام بر ضمان» است، یکی از اسباب ضمان، اقدام بر ضمان است. دلیل دوم؛ باز «قاعدهی علی الید» است. دلیل سوم؛ «حرمة مال المؤمن کحرمة دمه» است.دلیل چهارم؛ «لا یحلّ مال امرء مسلم الا بطیب نفسه» است. دلیل پنجم؛ «حدیث نفی ضرر» است. پس شیخ(ره) برای ضمان سه دلیل میآورد، آنگاه برای دلیل سوم بر ضمان، که «قاعده ما یضمن» است، پنج دلیل میآورد. اما در کلمات بعضی از بزرگان آمده است که شیخ(ره) برای ضمان، هفت دلیل آورده است. در حالی که اینطور نیست، مرحوم شیخ سه دلیل برای ضمان میآورد، سپس برای دلیل سوم بر ضمان، یعنی «قاعده ما یضمن»، پنج دلیل اقامه کرده است. ولی آنچه که شیخ دلیل بر ضمان آورده سه تاست، «قاعده علی الید»، «روایات امه» و «قاعده ما یضمن». عرض کردم در این بحث، «قاعده علی الید» و «قاعده ما یضمن» و «قاعده اقدام» و «قاعده احترام مال مسلم»، «قاعده حلیت مال مسلم الا بطیب نفسه»، «قاعده لاضرر» هم مطرح است. این بحث خیلی مهم است. حالا این فقط یک توجهی است. شما تحریر شیخ(ره) در کتاب مکاسب را هم ملاحظه کنید.
دلیل اول: حدیث «علی الید ما أخذت حتّی تؤدّیه»
اولین دلیل بر ضمان؛ قاعده «علی الید» است. حدیث علی الید این است: «علی الید ما اخذت حتی تؤدیه» ، این روایت به عنوان نبوی مشهور مطرح است، که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. از این روایت، ضمان استفاده شده. در این روایت یک بحث سندی وجود دارد و یک بحث دلالی وجود دارد.بررسی سندی روایت
در بحث سندی، سه جهت وجود دارد. جهت اول؛ بررسی رواتی است که در این روایت قرار گرفتهاند. جهت دوم؛ اینکه آیا مشهور در فتاوای خود به این روایت استناد کردهاند یا نه؟ که اگر گفتیم سند این روایت ضعیف است، بگوئیم آیا مشهور به این روایت استناد کردهاند یا خیر؟ و جهت سوم این است که این روایت در کتب اربعهی حدیثی ما نیامده، نه تنها در کتب اربعه، اصلاً در هیچ یک از کتب روایی که معدّ برای ضبط احادیث است نیامده است. پس این سه جهت را باید از جهت سندی بررسی کنیم.بررسی روات روایت
اما جهت اول: افرادی که این روایات را نقل کردند، سه نفر هستند: «قتادة» از «حسن بصری»، حسن بصری همان است که رأس صوفیین است، و حسن بصری از «سمرة بن جندب» نقل میکند. وقتی ما به کتب رجال مراجعه میکنیم، هر سه نفر اینها مشکل دارند. در مورد «قتادة»؛ رجالیین اهل سنت مثل ذهبی گفتهاند «من المدلّسین» ، از کسانی بوده که مشهور به تدلیس و جعل در حدیث بوده. در مورد «حسن بصری»؛ ابن ترکمانی در کتاب الجوهر النقی، این کتاب ذیل کتاب سنن کبرای بیهقی آمده، که یکی از أمّهات کتب اهل سنت است، در آنجا(الجوهر النقی) میگوید «اکثر اهل العلم بالحدیث قد رغبوا عن روایة الحسن عن سمرة و ذهب بعضهم إلی أنه لم یسمع منه غیر حدیث العقیقة » ، اکثر علما از روایت حسن اعراض کردهاند، أصلاً بعضی علما گفتهاند که حسن بصری گفته من از خود سمرة بن جندب غیر از آن حدیثی که در باب عقیقه وارد شده حدیث دیگری نشنیدم. پس این روایتی که الآن به عنوان «علی الید» است معلوم میشود بین حسن بصری و سمرة بن جندب یک نفر دیگری بوده که حسن بصری میخواهد از او بشنود، لذا روایت مرسله میشود. وقتی خود حسن بصری میگوید من غیر از حدیث عقیقه، حدیث دیگری را از سمرة نشنیدم، حالا اینجا دارد یک حدیثی را از سمرة نقل میکند، معلوم میشود از کس دیگری شنیده که او از سمرة شنیده، پس این روایت مرسله میشود.
نظری ثبت نشده است .