درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۲/۱۲


شماره جلسه : ۱۰۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کلام امام(رض) در نقض اجاره بر عکس قاعده

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


کلام امام(رض) در نقض اجاره بر عکس قاعده

بحث در اين بود كه آيا «اجاره‌ي فاسد»، نقض بر «عكس قاعده» هست يا خیر؟ كلمات و مطالب زیادی را در اينجا نقل كرديم. آخرين مطلبي كه هست اين است كه امام(رض) در آخر مطلب مي‌فرمايند نقض به عقد اجاره «يختلف باختلاف المباني»؛ يعني ما مطلقا نمي‌توانيم بگوئيم عقد اجاره، نقض بر عكس اين قاعده هست يا نقض بر عكس اين قاعده نيست، بلکه به اختلاف مباني مختلف مي‌شود. مي‌فرمايد روي اين مبنا كه بگوئيم اجاره، اقتضاي تسلیط بر عين ندارد، «لا تكون نقضاً علي عكس القاعدة» ، اگر گفتيم اجاره اقتضايي ندارد كه مستأجر مسلط بر عين باشد، اين نقض بر عكس قاعده نيست. سپس مي‌فرمايند «في موردٍ قلنا بعدم الضمان في الصحيح و الفاسد» ؛ اگر گفتيم نه در عقد صحيح ضمان است و نه در عقد فاسد، اينجا روشن است كه أصلاً ديگر نقضي وجود ندارد، اگر گفتيم عقد اجاره، اقتضاي تسلیط ندارد و در صحيح و فاسد نسبت به عين مستأجره ضمان نيست، اينجا نقض وجود ندارد.

اگر گفتيم كه هم در صحيح ضمان است و هم در فاسد ضمان است، آن وقت اينجا مي‌فرمايند كه آن موردي كه در صحيح و در فاسد ضمان هست؛ دو مورد است، يكي اينكه بگوئيم مالک معتقد است که اجاره، اقتضاي تسلیط بر عين دارد، دوم اينكه اين تسلیط بر عين را به عنوان يك شرط ضمني قرار داده، يعني بگوئيم و لو عقد اجاره اقتضا ندارد كه مستأجر مسلط بر عين باشد، اما گويا يك شرط ضمني بين موجر و مستأجر هست بر اينكه مستأجر مسلط بر عين باشد. اينجا مي‌فرمايند بين اينكه بگوئيم «باء» در قاعده «كلّ ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده»، «باء سببيّت» است با اينكه بگوئيم اين «باء ظرفيت» است فرق مي‌كند؟

اگر قائل شديم كه اين باء؛ سببيت است، يعني «ما يضمن بسبب العقد الصحيح يضمن بسبب العقد الفاسد» ؛ يعني خود ذات عقد، سببيت داشته باشد، مي‌فرمايند «لا يرد النقص» . چرا؟ «لأنّ عقد الإجارة صحيحة و فاسده من حيث ذاته، بلا نظر إلى الأدلّة و الجهات الخارجيّة، يقتضي الضمان في الموردين المتقدّمين‌‌» ؛ در اين دو مورد يعني اگر بگوئيم مالک معتقد است که اجاره اقتضاي تسلیط دارد، يا شرط ضمني نسبت به عين هست، مي‌فرمايند عقد اجاره از حيث ذاتش اقتضاي ضمان دارد، يعني ذات عقد، سبب براي ضمان است، لذا نقض وارد نمي‌شود، چون در صحيحش ضمان است و در فاسدش هم ضمان است.

اگر گفتيم باء ظرفيت است و سببيت نيست، اين دو مورد نقض بر قاعده مي‌شود؛ يكي اينكه بگوئيم مالک اعتقاد دارد اجاره اقتضاي تسلیط دارد، دوم اينكه بگوئيم شرط ضمني در اينجا هست. مي‌فرمايد اگر اين دو مبنا را گفتيم و باء در اين قاعده را «باء ظرفيت» قرار داديم، اينجا نقض بر قاعده است. چون اينجا در صحيح اجاره ضمان نيست، چون وقتي مي‌گوئيم باء به معناي «في» است، در عقد اجاره‌اي كه اقتضاي تسلیط بر عين دارد، در اين عقد، ضماني نسبت به عين وجود ندارد، اما در عقد فاسد، قاعده اقتضاي ضمان مي‌كند، براي اينكه وقتي عقد فاسد شد، يد نسبت به اين عين مي‌شود يد مضمونه و اقتضاي فساد دارد. پس طبق اين مبنا كه اجاره، مقتضي تسلیط بر عين باشد، نتيجه‌اش همين بود كه عرض كردم، اما مي‌فرمايد «و أمّا بناءً على‌‌ أنّ العقد يقتضي التسليط على العين المستأجرة، فالظاهر ورود النقض عليه‌‌»؛ اما اگر قائل شويم كه خود عقد اجاره، اقتضاي تسلیط دارد، اينجا نقض وارد مي‌شود، «سواء قلنا بأنّ الإجارة عبارة عن نقل المنافع، أو قلنا بأنّها إضافة خاصّة بين العين و المستأجر، أو غير ذلك فإنّه على‌‌ جميع الاحتمالات، لا تنبغي الشبهة في أنّ العقد سبب لإيقاع حقّ للمستأجر على العين المستأجرة، و هو حقّ استيفاء المنفعة منها، كما هو مقتضى ارتكاز العقلاء في ماهيّة الإجارة، فحينئذٍ تكون العين أيضاً بنحوٍ مصبّ الإجارة»؛ اگر گفتيم كه خود عقد اجاره اقتضاي تسلیط مستأجر بر عين مستأجره را دارد، و لو در ماهيّت عقد اجاره نگوئيم ماهيتش تسلیط است، بلکه بگوئيم ماهیت آن؛ نقل منافع است، يا بگوئيم يك اضافه‌ي خاص بين عين مستأجره و مستأجر است، امام(رض) مي‌فرمايد روي اين مبنا؛ اجاره‌ي فاسد، يكي از موارد نقض برعكس قاعده است.

چون ما هر طور حقيقت اجاره را معنا كنيم، بالأخره مستأجر يك حقي نسبت به عين مستأجره پيدا مي‌كند، آن حق هم؛ حق استيفاي منفعت است. بالأخره بعد از هر عقد اجاره‌اي، مستأجر نسبت به عين مستأجره حق دارد كه از منافع اين عين مستأجره استفاده كند. مي‌فرمايند اين يك امر ارتكازي عقلايي هم هست، به عقلا بگوئيد من خانه را اجاره دادم اما مستأجر نسبت به عين مستأجره هيچ حقي ندارد، عقلا اين را قبول نمي‌كنند. در ارتكاز عقلا اين است كه مستأجر نسبت به عين مستأجره يك حقّ استيفايي دارد. پس از آن تعبير را قوي‌تر مي‌كنند مي‌فرمايند به نحوي كه مصبّ اجاره أصلاً عين است، يعني آنچه كه اجاره بر روي آن واقع مي‌شود، آنچه متعلق اجاره قرار مي‌گيرد؛ «عين» است.

لذا مي‌گوئيم «آجرتك الدار»، نمي‌گوئيم «آجرتك المنفعة»، «عين» عنوان مصبّ براي اجاره را دارد. سپس مي‌فرمايند روي اين مبنا؛ عين مستأجره به سبب عقد، متعلق براي حق مستأجر است و عين مي‌شود مصبّ. وقتي كه عين، مصبّ شد، در عقد صحيح، عين مصبّ اجاره است، به مستأجر داده است، اگر عين از بين رفت، ضماني هم نبايد باشد. اما در عقد فاسد، نسبت به اين عين مستأجره، عقد فاسد است، عقد نمي‌آيد يك حقّي را براي اين عين نسبت به مستأجر ايجاد كند، چون فرض اين است كه عقد، فاسد است، اگر اينطور است ما بايد قائل به ضمان شويم و اين مي‌شود مورد نقض بر قاعده، در صحيحش نسبت به عين ضمان نيست، در فاسد، ضمان هست.

پس خلاصه فرمايش امام(رض) اين است كه نمي‌شود به صورت مطلق گفت عقد فاسد، نقض است يا نقض نيست. بايد دو مبنا را در نظر بگيريم، يك مبنا اين است كه خود عقد اجاره، اقتضاي تسلیط ندارد، حالا يا مالك اعتقاد به تسلیط دارد يا عنوان شرط ضمني دارد و بايد بين باء سببيت و ظرفيت فرق قائل شويم. مبناي دوم اين است كه بگوئيم خود عقد اجاره، اقتضاي تسلیط دارد.


تحقیق استاد در این بحث

آنچه كه ما به عنوان تحقيق مطلب مي‌خواهيم عرض كنيم اين است كه عمده‌ي تحقيق در اينجا بايد روي اين متمركز شود كه يد مستأجر بر اين عين در اجاره‌ي فاسد، آيا يد اماني است يا غير اماني؟ و لو اين راه اجتهادي كه امام(رض) طي كردند -که واقعاً هم قوّت اجتهاد ایشان را مي‌رساند- و فرمودند ابتدا بايد مباني در اجاره را روشن كنيم، شش تعريف ذكر كرديم. فرمودند ابتدا اينها را بايد روشن كنيم که اولاً تعريف اجاره چيست؟ ثانیاً بايد بحث كنيم كه آيا اجاره، اقتضاي تسلیط بر عين دارد يا نه؟ بعد نتيجه گرفتند و فرمودند به نظر ما مسأله‌ي نقض، به اختلاف مباني مختلف است.

حالا ما راه ديگري را مي‌خواهيم طي كنيم، راه ما متّخذ از راه شيخ انصاري(ره) است. عرض ما اين است كه ما يك «علي اليد ما أخذت» داريم كه عموميّت دارد. «علي اليد» مي‌گويد اگر كسي مال غير را گرفت، ضامن است. از اين «علي اليد» يك مواردي مثل يد اماني و يد مأذون را تخصيص زده‌اند، اينها از «علي اليد» خارج مي‌شود. عرض ما اين است كه بعد از اجاره‌ي فاسد، مستأجر بر اين عين مستأجره يد پيدا كرد، تا يد پيدا كرد، «علي اليد» مي‌آيد. بايد ببينيم كه آيا مخصّص آن هم مي‌آيد يا نمي‌آيد؟ مخصّص آن اين است كه اين يد، اماني باشد. در فرضي كه در بحث ديروز داشتيم كه اگر موجر، عالم به فساد هست، و مستأجر را مسلط كرد، اشكال‌ ما اين بود كه اين از محل بحث خارج است و أصلاً نبايد داخل در بحث آورده شود. يك عقد اجاره‌ي فاسدي منعقد شده، فرض اين است كه موجر و مستأجر هيچیک عالم به فساد نيستند، مستأجر يد پيدا كرده بر عين مستأجره، ما مي‌گوئيم كه «علي اليد» هر يدي را مي‌گيرد. اصلاً شما اگر يد اماني را به عنوان مخصّص نداشتيد، «علي اليد» مي‌گويد يد اماني هم ضامن است، اگر يد مأذون را به عنوان مخصص نداشتيد، مي‌گفت يد مأذون هم ضامن است، «علي اليد» عمومیت دارد، اين عموم، يد مستأجر را مي‌گيرد.

إنّما الكلام در اينكه آيا در اينجا مخصّصي بر اينكه اين يد، از يد عدواني و علي اليد خارج شود، مصداق براي مأذون باشد يا نه، داريم يا نه؟ در اینجا يا مي‌گوئيم مخصص نداريم و يا مي‌گوئيم برايمان مشكوك است. همين مقدار كه مي‌گوئيم مشكوك است، اين عام شامل اين يد مي‌شود. لذا ما بايد قائل به ضمان شويم. در اين راه أصلاً نيازي نيست به اينكه ما مباني مختلف در باب اجاره را بررسي كنيم. و لو اينكه ما بررسي كرديم، نظر خودمان را هم ذكر كرديم، أصلاً نياز نيست كه بگوئيم آيا عقد اجاره اقتضاي تسلیط دارد يا ندارد؟ عقد اجاره‌ اقتضاي تسلیط داشته باشد يا نه، الآن عقد، عقد فاسد است، بالأخره اگر هم بگوئيم عقد اجاره اقتضاي تسلیط دارد، كدام عقد اجاره اقتضاي تسلیط دارد؟

عقد اجاره‌ی صحيح، اقتضاي تسلیط دارد و عقد فاسد كه اقتضاي تسلیط ندارد. ما هستيم و يك عقد فاسد، نباید مباني اجاره بحث اقتضاي تسلیط را مطرح كنيم. راه؛ همان راهي است كه مرحوم شيخ(قده) بيان كرد. شيخ(قده) به عموم «علي اليد» تمسّك كرد و الآن مستأجر يد پيدا كرده و ما شك در مخصّص داريم. در اينجا بايد قائل به ضمان شويم. حالا مي‌گوئيم اگر اينطوري بگوئيم قاعده «ما لا يضمن بصحيحه لا يضمن بفاسده» مورد نقض وارد مي‌شود؟ ما نقض را قبول مي‌كنيم، اين كه فرمودند «نقض الاجارة يختلف باختلاف المباني» را هم قبول نداريم، اين نقض در اينجا مسلماً واقع مي‌شود، اجاره صحيح نسبت به عينش، ضمان نيست، چون يدش يد مأذون است، اما در يد فاسد نسبت به عين، ضمان هست.


به مناسبت شهادت آيت الله مرتضي مطهري (ره)

تذکر: قبل از آغاز درس، يكي از شاگردان از حضرت استاد(دام ظلّه) تقدير و تشكر کردند. سپس حضرت استاد نسبت به شخصيت علمي استاد شهيد مطهري(ره) بياناتي داشته‌اند که در ادامه می‌آید.

با عرض تبريك به مناسبت سي و يكمين سالگرد شهادت معلم بزرگ و شهيد؛ حضرت آيت الله مطهري(ره)، به همين مناسبت ما امروز با كسب اجازه از محضر استاد معظم(دام ظلّه) فقط خواستيم با دست خالي تقدير و تشكري از محضر حضرتعالي‌شان داشته باشيم. بالأخره ما سالياني در كنار سفره‌ي با عظمت علم و فقاهت اين پدر و فرزند كه بحمدالله گذشتگان ما هم فیض بردند و ما هم فیض می‌بریم، لازم بود كه حداقل تقدير و تشكري از استاد فرزانه و دانشمند معظم داشته باشيم. من به پاس خدمات و زحماتي كه استاد ارجمندمان دارند، فقط يك حديثي را تقديم مي‌كنم. امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «مَنْ تَعَلَّمَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً وَ قِيلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّه‌‌» ؛ در محضر دوستان، ترجمه حديث لازم نيست. به هر حال همين مقدار كه من يقين دارم كه به لطف خداوند متعال اگر اينگونه نبود، اين همه تأثير هم نبود، الحمدلله قطعاً در وجود استاد عزيزمان، خلوص با مراتب عاليه وجود دارد، و در محضر شما دوستان هم كه من اقرار مي‌كنم كه شما هم اخلاص داريد كه در درس شركت مي‌كنيد و اين همان چيزي است كه إن‌شاءالله مصداق اين حديث واقع مي‌شود.

خداوند متعال به بركت دعاي استاد عزيزمان ما را لايق اين قرار دهد كه بتوانيم از درس و علمي كه خداي متعال اين سفره را باز كرده و در اختيار ما قرار داده، استفاده كنيم. يك روز که در خیابان در محضر استاد بودیم، يكي از بازاري‌هاي قم نزدیک آمدند و اين جمله را فرمودند كه «خوشا به حال شماها». من فكر كردم كه چيز ديگري مي‌خواهد بگويد، اول خيلي نگاهم خوب نبود، بعد ايشان فرمود كه «خوش به حال شمايي كه چنين استادي داريد، بدون اينكه شما متحمّل هزینه‌ای شويد درس می‌خوانید». بالأخره هر جا كه درس مي‌خوانند يك شهريه‌اي پرداخت مي‌كنند ولی ما هم شهريه مي‌گيريم و هم مجاني درس مي‌خوانيم. اين چيز عجيبي است و ايشان فرمود كه خوش به حال شما كه داريد با اين ماهيت به صورت مجاني از اين افراد استفاده مي‌كنيد و فرمودند من اين آقا را از كوچكي مي‌شناختم كه بحمدالله ايشان همان لياقتي را دارند كه عده‌اي دنبال ايشان به اين صورت حركت كنند و از علم ايشان استفاده كنند. براي سلامتي همه علماي اسلام و خدمتگزاران به اسلام و قرآن و همه اساتيد، به ويژه به روح مطهر و منوّر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره) صلواتي را هديه مي‌كنيم. رحمت و رضوان خدا بر اين مرد بزرگ باد. همچنين برای سلامتي استاد معظم(دام ظلّه)؛ صلواتي بر محمّد و آل محمد عنايت بفرماييد.


بیانات حضرت استاد



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

من هم از اظهار لطفي كه شما دوستان و فضلا فرموديد تشكر مي‌كنم. مطالبي را ايشان فرمودند كه وقتي نقل مي‌كردند، آن قسمت كه مربوط به من است را گفتم كه تأسف اين است كه تمامش خيال است و إن‌شاءالله دعا کنیم كه واقعاً انسان به اين عناوين دست پيدا كند. واقع مسأله اين است كه اينكه بر ما عنوان «استاد» یا «معلم» اطلاق شود، غير از استعمال مجازي هيچ چيز ديگري نيست، آن هم استعمال مجازيي كه با صد علاقه بايد بالأخره صحتش را درست كرد. انسان تا وقتی معلّم خودش نباشد نمي‌تواند معلم ديگران باشد. ما وقتي بزرگان و اساتيدي همچون مرحوم شيخ اعظم انصاري(قده)، مرحوم آخوند(ره)، محقق نائيني(ره)، امام(رض) را می‌بینیم، اينها چه افراد و چه شخصيت‌هايي بودند، ما كه فاصله‌ي زيادي با اينها داريم و تفاوت بسيار زياد است. بايد آنها را الگو قرار دهيم و ببينيم آنها چه كردند كه واقعاً در زندگي اينقدر موفق بودند. حالا چون امروز هم تناسب دارد با سالگرد شهادت استاد شهيد مرتضي مطهري(رض)، من در حالات ايشان فكر مي‌كردم كه اين جامعيّتي كه خداوند به اين مرد بزرگ عنايت كرد، معلول چه امری بود؟ آيا معلول آن استعداد بسيار زيادي بود كه مرحوم مطهري(ره) داشت؟

خيلي‌ها در زمان ما و قبل از این زمان، از استعداد قوي برخوردار بوده و هستند، از حافظه‌‌ي قوي برخوردارند، بايد در اين تأمّل كنيم كه چه شد كه شخصيتي مثل مرحوم مطهري(ره)، مطهري شد و ما چه كنيم كه بتوانيم مثل ايشان و بلكه اگر تلاش كنيم و خدا عنايت كند اخلاص‌مان را بيشتر كنيم، با هزار شرط و چه بسا شما برتر از ايشان قرار بگيريد؟ يك روحاني‌ِ جامع و كامل كه نيازهاي زمان را كاملاً تشخيص داد و براي پاسخگويي به اين نيازهاي زمان قلم زد، سخنراني كرد، تدريس كرد، در حوزه، دانشگاه و هر جايي كه پيش آمد، يك حضور علمي قوي داشت. من اين نكته را عرض كنم كه يكي از جهات موفقيّت ايشان و امثال ايشان، اين بوده كه هر مطلبي را كه از اول خواندند، دنبال فهميدن آن بودند. حتي در زمان مرحوم آقاي مطهري(رض) توده‌اي‌ها مي‌گفتند ما اگر بخواهيم نظريات ماركسيست را خوب بفهميم به كتابهاي ايشان مراجعه مي‌كنيم. براي اينكه مطالب آنها را خيلي خوب فهميده بود و بعد هم مورد اشكال قرار داده بود. انسان تا يك مطلبي را درست نفهمد، نمي‌تواند درست بيان كند و اگر هم نفهمیده بيان كند، با بيان ناقص و اشتباه بيان مي‌كند و بعد هم نمي‌تواند اشكال كند. يكي از عواملي كه در ترقّی و پیشرفت مرحوم آقاي مطهري(ره) دخالت داشت؛ قوّت فكر و تفكّر بود كه متأسفانه در خيلي از ما كم است. ما اصلاً حوصله نمي‌كنيم روي مطلب فكر كنيم. يك مطلبي را شنيده‌ايم، يا يك جايي ديده‌ايم، بلافاصله به وضوح يا مي‌گوئيم صحيح است يا مي‌گوئيم باطل است. اين كه برخورد عالمانه نيست.

انسان در یک مطلب علمي، در درجه‌ي اول بايد فكر كند. راجع به مرحوم والد ما(رض) هم اين تعبير را شنيدم و گاهي اوقات نقل كردم، بعضي از آقايان فضلايي كه دروس بعضي از تلامذه‌ي بزرگ محقق خوئي(ره) در حوزه قم مي‌رفتند، مي‌گفتند گاهي اوقات نظريه ايشان درست براي ما روشن نمي‌شد، ما به نوارهاي مرحوم والد شما(رض) در همان بحث مراجعه مي‌كرديم، مي‌ديديم ايشان با اين كه محقق خوئي(ره) را درك نكرده و درس ايشان هم نرفته، مطلب را خيلي دقيق و عميق فهميده و اين هم در تأليفات و تقريراتي كه از ايشان هست مشهود است. در مورد مرحوم آقاي فلسفي(رض) كه يك خطيب برجسته بود، اين مطلب را من از چند نفر كه با ايشان ارتباط داشتند شنيدم كه ايشان گفته بود من يك ساعت براي منبر مطالعه مي‌كنم، اما سه ساعت راجع به آن مطلب فكر مي‌كنم. انسان بايد متفكّر شود تا صاحب نظر شود. اگر اهل فكر نباشد نمي‌تواند صاحب نظر شود. مگر اينكه نظرات ديگران را حفظ كند و بيايد يكي از همان نظرات را اختيار كند. تا فكر نباشد انسان به نتيجه و نظر نمي‌رسد. اين بزرگان ما همچون مرحوم آقاي مطهري(رض) و مراجع بزرگوار، يكي از جهات برجسته‌ ایشان؛ «فكر كردن» در مطالب بوده است.

نقل کرده‌اند که از مرحوم علامه طباطبائي(ره) سؤال كردند كه شما در درس اساتيدشان اشكال مي‌كرديد يا نه؟ فرموده بود اشكال زياد به ذهنم مي‌آمد اما سعي مي‌كردم خودم فكر كنم جوابش را پيدا كنم. اين نکته است كه از مرحوم آقاي طباطبائي، علامه طباطبائي(ره) ساخته است. بنابراين؛ اين ويژگي‌هايي كه در بزرگان وجود دارد و در اساتيد به معناي واقعی كلمه وجود دارد و استادي كه خودش اهل فكر باشد و يك ذهن فكور براي ديگران به وجود بياورد، اين معناي واقعي استاد است. علي أيّ حال؛ ما از لطف شما آقايان تشكر مي‌كنيم و آنچه كه براي ما خيلي مهم است و واقعاً بشخصه از آقايان انتظار دارم دعاست، كه شما افراد واقعاً زحمتكش و كم‌توقعی هستيد و افرادي كه در مسير دين قرار داريد، دعاهاي شما واقعاً با دعاهاي ديگران خيلي تفاوت مي‌كند. هم ما وظيفه داريم بر شما دعا كنيم و شما اين لطف را داشته باشيد كه حتماً دعا كنيد. اين بهترين هديه براي يك رفيق است كه رفيق ديگر او را دعا كند. در مظانّ اجابت دعا، اگر حالي پيدا شد و موفق به نماز شب شد، واقعاً در اوقات حساس به ياد يكديگر بودن، اين بزرگترين نعمت است. و السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

موارد نقض عکس قاعده ما یضمن نقض عکس قاعده ما یضمن توسط اجاره اختلاف مبانی در اجاره ارتکاز عقلا نسبت به ماهیت اجاره متعلق اجاره نظر امام خمینی در ماهیت اجاره نظر امام خمینی در مورد نقض عکس قاعده ما یضمن توسط اجاره نظر استاد فاضل لنکرانی در نقض عکس قاعده مایضمن توسط اجاره مطلب به مناسبت شهادت آيت الله مرتضي مطهري حدیث در مورد اهمیت تعلیم و تعلم بیانات استاد فاضل لنکرانی در مورد شهید مطهری

نظری ثبت نشده است .