درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۸/۴


شماره جلسه : ۱۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کلام محقق اردبيلي(ره) بر عدم ضمان درفرض جهل.

  • نقد کلام اردبيلي.

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکیده بحث گذشته

ملاحظه فرمودید که دو عنوان را مورد تحقیق قرار دادیم؛ یکی عنوان «تسلیط بر إتلاف» و دیگری عنوان «إقدام». گفتیم جایی که بایع، عالم به فساد است، تسلیط بر إتلاف وجود ندارد و جایی‌ که مشتری، جاهل است، إقدام وجود دارد. لذا روی همین إقدام هم مسأله ضمان مطرح می‌شود. نتیجه بحث تا اینجا این شد که در مقبوض به عقد فاسد؛ ضمان وجود دارد و فرقی نمی‌کند طرفین عالم باشند یا جاهل و یا مختلف.


کلام محقق اردبیلی(ره)

اینجا یک نکته باقی می‌ماند و آن کلامی از محقق اردبیلی(ره) در مجمع الفائدة والبرهان(ج8، ص192) است. ایشان می‌فرماید در این فرضی که مشتری، جاهل است و بایع، عالم است؛ عدم ضمان أقوی است. تعبیرشان این است که جایی که مشتری، ضامن است، عدم ضمان قویٌ و اگر مشتری، جاهل است و بایع، عالم به فساد است و مال را تحویل مشتری می‌دهد، عدم ضمان أقوی است. مطلب اضافه‌ای که ایشان دارد؛ یک تفصیلی است که در کلمات دیگر ندیدیم و حتی دیگران احتمالش را هم نداده‌اند؛ ایشان می‌فرماید در جایی که علم به فساد وجود دارد، یعنی مشتری این مبیعی را که گرفته، عالم به فساد عقد است، بین جایی که علم به وجوب ردّ و عدم جواز تصرّف دارد و جایی که علم به وجوب ردّ و عدم جواز تصرّف ندارد، فرق است. اینجا که مشتری قابض است و علم به فساد دارد، أمّا جاهل است که این را باید به مالکش رد کند و جاهل به این است که تصرّف در این مورد جایز نیست، اینجا مسأله ضمان را می‌پذیرند. اما جایی که علم به وجوب ردّ ندارد، می‌فرمایند «فالضمان غیر ظاهرٍ» . حال ببینیم منشأ این تفسیر محقق اردبیلی(ره) چیست؟ آیا بین جایی که کسی عالم به وجوب ردّ است و عالم به عدم جواز تصرّف است و جایی که کسی عالم به عدم جواز تصرّف نیست، به چه ملاکی می‌توان فرق گذاشت؟ مثالش اینکه انسان در جایی بر مالی که خیلی ارزشمند است تصرّف کند به خیال اینکه این مال خودش است، و أصلاً در ذهنش هم نمی‌آید این مالک دارد و باید ردّ کند یا نه؟ به خیال اینکه این مال از خود اوست؛ مثلاً یک ماشینی را سوار شد به خیال اینکه این ماشین مال خودش است و بعد تصادف کرد و این ماشین از بین رفت، اینجا از نظر فقهی آیا ضامن است یا ضامن نیست؟ مسلّماً ضامن است.


نقد کلام محقق اردبیلی(ره)

بحث ما این است که این تفصیل از کجا آمده است؟ در بحث‌های فقهی همیشه باید مستند فتوا و کلام روشن شود. ما هر چه فکر کردیم، هیچ وجهی برای این تفصیل محقق اردبیلی(ره) نیافتیم. شاهدش هم این است که انسان گاهی مالی را یقین دارد که مال خودش است، تصرف می‌کند و از بین هم می‌رود، اینجا مسلّماً ضامن است و لو اینکه علم به وجوب رد ندارد. لذا ندیدیم هیچ کس دیگری که در فقه این فتوا را بدهد. این از فتواهایی است که منحصر به محقق اردبیلی(ره) است.

مطلب دیگری هم محقق اردبیلی(ره) دارد که با ذیل این مسأله‌ای که در تحریر هست، تناسب دارد. محقق اردبیلی(ره) می‌فرماید ما در مقبوض به عقد فاسد، دو راه برای برای «عدم ضمان» درست می‌کنیم؛ یکی از طریق «اباحه معوضه»، دوم از طریق «تقاص»، که در بعضی از نسخه‌های مجمع الفایدة؛ «تقابض» است که این غلط است. محقق اردبیلی(ره) می‌گوید درست است عقد، فاسداً واقع شده، درست است در اینجا سبب برای ملکیّت نیست، امّا برای طرفین محرز است که هر کدام، در مقابل یک بدلی، رضایت به تصرّف در مال دیگری دارند. این دو نفر که یک معامله‌ای را انجام دادند، می‌گویند این کتاب در مقابل این فرش، و لو فرض کردیم الآن معامله باطل است، اما طرفین می‌دانند که هر کدام راضی‌اند به اینکه دیگری در مال دیگری تصرف کند در مقابل یک بدل و عوض معلوم، و لو اینکه این مقابله، علی وجه البیعیّة نباشد. یعنی شما در اباحه‌ی معوضه می‌گوئید من این خانه را به شما اباحه می‌کنم و شما هم ماشینتان را به من اباحه کنید. در اباحه‌ی معوضه؛ تمام تصرفات برای مباحٌ له، مباح می‌شود، اما مالک نیست. مبیح، هر زمانی بخواهد، می‌تواند رجوع کند و این مال را از او بگیرد.

در اباحه‌ی معوضه، یعنی إباحةٌ فی قبال الاباحة، اباحةٌ بعوض الاباحة، هر کدام می‌توانند تصرف مطلق کنند و تملیک هم وجود ندارد. اگر کسی بگوید جایی را مثال بزنید که انسان بتواند همه تصرفات را انجام دهد(همه تصرّفات مالکانه)، اما مالک هم نباشد؛ مثالش همین «اباحه معوضه» است. محقق اردبیلی(ره) می‌گوید درست است در اینجا این عقد، فاسداً واقع شده، أما حقیقت اباحه‌ی معوضه در اینجا وجود دارد. یعنی هر کدام می‌دانند دیگری راضی به تصرف در مالش هست بعوضٍ معلوم. از اول که این خانه را در مقابل این ماشین فروختم، می‌خواستم در مقابل این خانه هم یک بدلی باشد، و راضی‌ام که بدل آن، همین ماشین باشد. اما حالا معلوم شد که علی وجه البیعیه واقع نشده، شرایط بیع را ندارد، اما اباحه در مقابل اباحه هست. این یک بیان.

یک نکته‌ای را در دفاع از محقق اردبیلی(ره) عرض کنم، البته خودمان اشکال داریم، و این نکته برای معاملات امروزی خیلی فایده دارد -مقیّد هستم این نکات را که کلیدهای مسائل مستحدثه جدید در معاملات است عرض کنم-. ببینید در باب معاملات، شارع می‌گوید «لا تأکلو أموالکم بینکم بالباطل» ، این ضابطه را به ما می‌دهد، أکل مال به باطل نکنید. اما نمی‌گوید اسمش حتماً باید بیع باشد، نمی‌گوید اسمش باید اجاره باشد، نمی‌گوید اسمش باید مضاربه باشد، بلکه باید أکل مال به باطل نباشد. همین مقدار که طرفین در این معامله علم پیدا کنند که هر کدام به تصرف در مال دیگری علی تقدیر فساد المعامله، راضی‌اند، مسأله را از أکل مال به باطل خارج می‌کنیم، اسمش هر چه که باشد. حتی بگوئید إباحه معوضه هم نیست، و قصد اباحه معوضه هم نکرده، ولی مسأله را از أکل مال به باطل خارج می‌کنیم. اگر مسأله خارج شد، دیگر ضمانی در کار نیست. ضمان متقوّم به جایی است که أکل مال به باطل باشد، اگر من در مال دیگری به غیر رضایت، تصرف کردم، اینجا ضمان است، این از مصادیق أکل مال به باطل است.

یعنی هر جا در فقه مسأله ضمان مطرح است، أکل مال به باطل است، اما اگر گفتیم أکل مال به باطل نیست، بگوئیم قصد اباحه نکرده، نکرده باشد. قصد بیع هم نکرده باشد، اگر هر کدام بدانند که این رضایت متقوم علی وجه البیعیه است، ضمان در کار نیست. .عبارت ایشان این است: «نعم إذا علم عدم الرضا الا بوجه البیع أو اشتبه ذلک، یتوجه عدم جواز التصرف، و الضمان على تقدیر فهم عدم الرضا بالمکث عنده، و کونه امانة على تقدیر غیره‌‌»؛

اگر بداند راضی نیست، مگر به صورت بیع، مورد شکش هم همینطور است، دو نفر معامله فاسده کردند، اما نمی‌دانیم اینجا بیعیت دخالت دارد یا نه؟ مرحوم اردبیلی(ره) اینجا این را قبول کرده و فرموده ضمان می‌آید. منتهی مرحوم اردبیلی(ره) ادعا می‌کند در چنین مواردی غالباً ظن به رضایت این چنینی که در مقابل مالش یک بدلی باشد، حاصل است، اینجا مسأله را از عدم ضمان خارج می‌کند. این راجع به اباحه معوضه، که محقق اردبیلی(ره) فرمودند.

بحث ما در مسأله 13 تحریر بود. امام(رض) بعد از اینکه مسأله ضمان را مطرح کردند، فرمودند «نعم، لو کان کلّ من البائع و المشتری، راضیاً بتصرّف الآخر مطلقاً فیما قبضه و لو على‌‌ تقدیر الفساد، یباح لکلّ منهما التصرّف و الانتفاع بما قبضه و لو بإتلافه، و لا ضمان علیه» ؛ این کلام ایشان، همین مطلب مرحوم اردبیلی(ره) است. منتهی حالا دلیل این استدراک چیست؟ کسی نمی‌تواند بگوید که این استدراک، خارج از فرض است، زیرا غالباً در موارد عقد فاسد، چنین چیزی وجود دارد، یعنی ما اگر عقد فاسد را در بحث اباحه معوضه ببریم، مشکل حل می‌شود و مسأله ضمان برطرف می‌شود. مستند فقهی این ذیل مسأله 13 این است که «هذا بمثابة الاباحة المعوضة» . این یک. مطلب دوم: اگر شما بفرمایید که اباحه معوضه، قصد لازم دارد، اینجا طرفین قصد اباحه معوضه نکرده‌اند. جواب می‌دهیم «هذا من موارد الخروج عن الأکل بالباطل». معیارهایش این است. ممکن است کسی به ما یا محقق اردبیلی(ره) بگوید مگر کلام مرحوم سیّد(ره) غیر از این بود؟

سید(ره) فرمود معامله، باطل است، اما إذن ضمنی در تصرف هست، این إذن ضمنی در تصرف؛ «رافعٌ للحرمة و رافعٌ للضمان». جواب این است که آنچه ما می‌گوئیم، فرض می‌کنیم هر کدام، علم به رضایت پیدا می‌کند. آن إذن ضمنی که سیّد(ره) می‌گوید خواه ما علم داشته باشیم یا نه. یعنی دایره‌ی کلام سید(ره) خیلی وسیع است. سید(ره) می‌گوید معامله مرکب بود از یک اذن کلی، به علاوه‌ی بیع، حالا بیعش فاسد است، اما إذنش موجود است. که اشکالات امام(ره) را که اشکال خیلی متینی بود بر ایشان بیان کردیم. اما آنچه که الآن می‌گوئیم، این است که فرض کنید هر کدام علم به رضایت دیگری دارد و خود امام(رض) هم این را پذیرفته، هر کدام علم به رضایت دیگری به تصرف در مال دارند، این غیر از این است که خود ماهیت علم، در شکم إذن وجود دارد. در کلام محقق اردبیلی(ره) نوعاً این علم وجود دارد. حالا ما فرض را می‌آوریم روی وجود و عدم وجود، امام(رض) هم روی همین آورده‌اند، «لو کان کل من البائع و المشتری راضیاً بتصرف الآخر».

  نکته‌‌ای که می‌خواهیم عرض کنیم این است که این استدراکی که امام(رض) فرمودند را یا باید روی اباحه معوضه ببریم، و یا باید روی این ملاک که این «لیس أکلاً للمال بالباطل» ، و این دو ملاک از جهت فقهی و صناعی فرق دارند.، این راه اول. شما الآن ده سال است در یک خانه‌ای زندگی می‌کنید، فکر می‌کنید مال خودتان است، بعد معلوم شد که این خانه مال برادرتان است، از جهت فقهی می‌گوئید أجرت این ده سال را باید بپردازد. پس معلوم می‌شود این ده سال؛ أکل مال به باطل بوده، اگر اینطور نبوده که نباید اجرت گذشته را بدهد. عبارت مجمع الفائدة را ببینید، تفصیل ایشان را رد کردیم، بیانی هم که به عنوان اباحه معوضه کرد تا اینجا تقویت کردیم. یک بیان دومی هم به عنوان «تقاص» دارد که عرض خواهیم کرد.

یک نکته‌ای را عرض کنم؛ ما از ابتدای امسال تا کنون این مسأله را می‌خوانیم و هنوز هم در دلیل اول ضمان هستیم. ولی در این مسأله که «لو قبض ما ابتاعه بالعقد الفاسد لم یملکه و کان مظموناً علیه» ، مثل سید یزدی(ره) که ضمان را قبول ندارد، مثل مرحوم اردبیلی(ره) که ضمان را قبول ندارد. اینجا باید یک حاشیه‌ای بزند که «الأقوی عدم الضمان».

می‌خواهم بگویم شما این کار را دقت کنید که حاشیه‌ی بر مسأله و گاهی اوقات حاشیه بر عروه را هم می‌بینید، اما خودتان از حالا این مسأله را مفصل و با دقت دارید می‌بینید. بعد امام(رض) فرمودند «بمعنی هی أنّه یجب علیه أن یرده إلی مالکه» ، این معنای ضمان با آن معنایی که در کتاب البیع فرمودند فرق دارد. «نعم لو کان کل من البایع و المشتری راضیاً» اینجا باید بنویسید که این «علی وجه الاباحة المعوضة» یا «علی الخروج عن اکل المال بالباطل» است. در هر مسأله‌ای، تألیفات علمی را در کنارش بیاورید که این بسیار برای خودتان نافع خواهد بود. فردا ادامه کلام محقق اردبیلی(ره) را عرض می‌کنیم؛ که آیا از «علی الید» ضمان صغیر استفاده می‌شود یا نه؟ یک مالی خود به خود در دست یک بچه تلف شد یا در دست مجنون تلف شد، آدم خواب و نائم، آیا ضامن هستند یا نه؟ کلام شیخ(ره) را در مکاسب ببینید. کلام محقق اصفهانی(ره) در حاشیه مکاسب، ج1، ص302 را هم ببینید.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

استفاده ضمان از حدیث علی الید کلام محقق اردبیلی در مورد استفاده ضمان از حدیث علی الید نقد نظر محقق اردبیلی در مورد استفاده ضمان از حدیث علی الید راه های عدم ضمان در مقبوض به عقد فاسد اباحه معوضه در مقبوض به عقد فاسد تقاص در مقبوض به عقد فاسد ضابطه شارع در باب معاملات مسأله 13 تحریر الوسیله

نظری ثبت نشده است .