موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۹/۱۲
شماره جلسه : ۴۴
-
مراد از عموم قاعده «ما یضمن»، نظر مرحوم شيخ در مکاسب.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مراد از عموم قاعده «ما یضمن»
بعد از روشن شدن معنای «ضمان» در این قاعده -که در مفاد قاعده، تا به حال دو مطلب را روشن کردیم-؛ مطلب سوم، بحث در «عموم» این قاعده است، أعم از اینکه ما قاعده را «کل ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» بدانیم یا «کل عقدٍ یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» بدانیم. سؤال این است که آیا این عموم، عموم أفرادی است یعنی عموم أشخاصی است، یا عموم اصنافی است یا عموم انواعی است.کلام مرحوم شیخ انصاری(ره)
ما اگر ملاک را نوع قرار دادیم، مطلب همینطور میشود، مثلاً در صلح، در نوع صلح بما هو صلح، ضمان وجود ندارد، در صحیحش ضمان نیست، پس بگوئیم در فاسدش هم ضمان وجود ندارد. اما اگر گفتیم مراد از این عموم، عموم به حسب أصناف است؛ خود عاریه نوع است، یک صنفش؛ عاریه ذهب و فضه است، یک صنفش؛ عاریهای است که شرط ضمان در آن شده باشد. در عاریه ذهب و فضه، ضمان وجود دارد، در نوع صلح، ضمان نیست، اما در صلح معوض، ضمان وجود دارد. صلح معوض، یک صنفی از نوع کلی صلح است. اگر گفتیم ملاک؛ اصناف است، اینجا باید بگوئیم در عاریهی ذهب و فضه، اگر فاسد واقع شد، باید با عاریهی صحیحه در ذهب و فضه مقایسه کنیم، دیگر نباید مقایسه کنیم با نوع العاریة. عاریه به صورت کلی وقتی واقع میشود، ضمان آور نیست، اما عاریهی ذهب و فضه، ضمان آور است. حالا اگر همین عاریهی ذهب و فضه، فاسداً واقع شود، بگوئیم چون در صحیح این صنف -عاریهی صحیحهی ذهب و فضه- ضمان وجود دارد، پس در فاسد از همین صنف هم ضمان وجود دارد. ما اگر ملاک را نوع قرار دادیم، میگوئیم صحیح از این نوع و فاسد از این نوع، اگر ملاک را صنف قرار دادیم، میگوئیم صحیح از این صنف و فاسد از این صنف. در صلح، نوع آن ضمان آور نیست، لذا اگر یک صلحی فاسداً هم واقع شد، میگوییم در نوع صلح صحیح ضمان نیست، پس در فاسدش هم ضمان نیست، اما در صلح معوّض -صلحی که در مقابل آن یک عوضی وجود دارد- وقتی صلح میشود معنایش این است که مفید فایدهی بیع است، نوع صلح، هبهی غیرمعوّضه را افاده میکند و إبراء را افاده میکند. در نوعش عوضی وجود ندارد، لذا در نوعش ضمانی نیست، اما در صنفش یعنی صلح معوض، ضمان وجود دارد، لذا اگر یک صلح معوض، فاسد واقع شود، میگوئیم این صلح معوض فاسد است، چون صنف از همین صلح، یعنی صلح معوض، اگر صحیح واقع شود در آن ضمان است، پس در این هم ضمان وجود دارد.
نظری ثبت نشده است .