موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۸/۱۷
شماره جلسه : ۲۷
-
نقد محقق خوئی(ره) بر استدلال دوم (حدیث رفع برای) به عدم ضمان و نقد و بررسي فرمايش مرحوم خوئي. نتيجه بررسي قاعده «علي اليد» .
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
نقد محقق خوئی(ره) بر استدلال به حدیث رفع برای عدم ضمان صبی
عرض کردیم که محقق خوئی(اعلی الله مقامه الشریف) بر استدلال به دو دلیل «عمد الصبی خطأٌ» و حدیث «رفع القلم عن الصبی» اشکال کردهاند. اما اشکال از «عمد الصبی خطأٌ» را ملاحظه فرمودید که مناقشاتی به آن وارد بود که عرض کردیم. اکنون ببینیم بر حدیث «رفع القلم عن الصبی» چه اشکالی میکنند؟ فرمودهاند مراد از این «رفع القلم عن الصبی» ؛ رفع قلم و رفع احکام الزامیه است، آن هم احکام الزامیه از زمانی که رشد این صبی آغاز میشود تا زمان بلوغ. اما این منافات ندارد که احکام الزامیه بعد از بلوغ، متوجه این صبی شود. در ما نحن فیه میفرمایند وقتی صبی ایّام صباوتش را میگذراند، اگر مال کسی در ید او تلف شد یا مال کسی را اتلاف کرد، ضمان الآن به او توجه پیدا میکند و لکن حکم الزامی خروج از عهده به او توجه پیدا نمیکند، اصل ضمان و اشتغال ذمه الآن هست، اما حکم الزامی خروج از عهده بعد از آن است که این صبی بالغ شود. یعنی سبب الآن میآید، اما مسبّب بعد از بلوغ میآید. سبب که عبارت از «ضمان» است الآن حاصل شده، مسبب که عبارت از «خروج از عهده» است بعد از آن است که این صبی به بلوغ برسد.تشبیه میفرمایند به اینکه اگر صبی در ایام صباوت، جنابت برایش حاصل شود، یک سبب جنابت، احتلام است که اگر برای صبی حاصل شود که بالغ شده و یک سبب دیگرش، غیبوبة الحشفه است که این اگر حاصل شود بأی نحو کان این خودش سبب برای تحقق جنابت است و سبب الآن آمده، اما وجوب غسل در آینده میآید، وجوب اغتسال بعد از بلوغ است. بنابراین ایشان در این «رفع القلم عن الصبی» فرمودهاند که أوّلاً این مربوط به احکام الزامیّه است، ثانیاً منافاتی ندارد که سبب یک حکم الزامی، قبل البلوغ محقق شود، اما خود آن حکم الزامی، بعد البلوغ بیاید؛ اشکالی ندارد که سبب حکم الزامی که عبارت از ضمان یا جنابت است، قبل از بلوغ محقق شود، اما خود حکم الزامی، یعنی لزوم خروج از عهده یا حکم الزامی به وجوب اغتسال بعداً محقق شود. روی این بیان میفرماید این «رفع القلم عن الصبی» کاری به احکام وضعیه ندارد، کسی نگوید که اینجا احکام وضعیه از این صبی برداشته میشود. این اشکالی است بر دلیل دوم کسانی که میگویند در ما نحن فیه، صبی ضامن نیست.
نقد بر محقق خوئی(ره)
اینجا بعضی از اساتید ما اشکالی دارند و آن این است که محقق خوئی(قده) در موارد زیادی فرمودهاند حدیث رفع هم احکام تکلیفیه را برمیدارد و هم احکام وضعیه را برمیدارد، اما چطور شده که در اینجا قائل شدهاند خصوص احکام تکلیفیه برداشته میشود؟!! این با مبنایی که ایشان در جاهای زیادی از علم فقه میگویند حدیث رفع، اختصاص به احکام تکلیفیه ندارد، بلکه احکام وضعیه را هم برمیدارد، منافات دارد. مؤیّد این مطلب همین است که ایشان در باب خمس بر صبی، به همین «حدیث رفع» تمسک کردهاند و گفتهاند بر صبی، خمس واجب نیست. در نتیجه یک شبه تهافتی در کلام ایشان هست که شما از طرفی در سایر موارد میفرمایید که حدیث رفع هم حکم الزامی را برمیدارد و هم حکم وضعی را و شاهدش هم باب خمس است که میگویید بر صبی، خمس واجب نیست نه بر خودش و نه بر ولیّ او، اما از طرف دیگر اینجا میفرمایید فقط خصوص احکام تکلیفیهی الزامیه را برمیدارد، اما ضمان الان هست اما مسبب این ضمان که عبارت از حکم تکلیفی باشد بعداً میآید. این اشکالی است که ایشان فرمودهاند.جواب از نقد بر محقق خوئی(ره)
محقق خوئی(قده) اینجا نمیخواهد بر خلاف این مبنا مشی کند. عمده حرف ایشان این است که سبب الآن میآید، همانطور که تشبیه به جنابت کردند، جنابت الآن میآید اما هیچ حکم الزامی وجود ندارد. سبب محقق میشود، اما وجوب اغتسال که حکم تکلیفی در باب جنابت است، در آینده میآید. حالا در ما نحن فیه اگر بگویند الآن ضمان هست، این با مبنایشان سازگاری ندارد، اما اگر بگویند الآن سبب ضمان آمده، تلف یا اتلاف، سبب هست تا این بچه بالغ شود، وقتی بالغ شد آن وقت حکم تکلیفی و وضعی محقق میشود. لذا باید ببینیم که آیا این بیان درست است یا نه؟ یعنی اینکه ما فقط به ایشان اشکال کنیم که این با مبنایتان سازگاری ندارد، این خیلی اشکال مهمی نیست، بلکه باید ببینیم آیا این مطلب درست است یا نه؟ آیا میشود ملتزم به این شویم که در صبی، سبب الآن بیاید اما مسبب بعد البلوغ بیاید؟نقد استاد بر کلام محقق خوئی(قده)
ما در این کلام مناقشه داریم و به نظر ما جواب دقیقی که از ایشان باید داده شود همین است که ما وقتی أدلّه را ملاحظه میکنیم تفکیک بین سبب و مسبب برخلاف ادله است. بگوئیم شارع جایی بگوید الآن سبب ضمان آمده، اما خود ضمان نیامده است، الآن سبب وجوب غسل آمده، اما خود وجوب غسل نیامده است، این برخلاف ظاهر ادله است. یا وقتی ما به ادله مراجعه میکنیم، ادله میگوید وقتی جنابت آمد، همان موقع وجوب غسل میآید، اگر وجوب غسل نیست، کشف از این میکند که جنابت نیست. پس تفکیک بین سبب و مسبب یک مطلبی است که کاملاً بر خلاف ظاهر ادله است.نتیجه بررسی قاعده «علی الید»
پس در اینجا ما حصل بحث این شد؛ ما ابتدا بحث ضمان در مقبوض به عقد فاسد را شروع کردیم، گفتیم دلیل اول برای ضمان؛ قاعده «علی الید» است، قاعده «علی الید» را فی الجمله سنداً و دلالةً مورد بحث قرار دادیم و گفتیم از همین قاعده استفاده میشود که اگر مال غیر در ید صبی هم تلف شد، آنجا که صبی من غیر إذنٍ گرفته، صبی هم ضامن است، نائم هم ضامن است، مجنون هم ضامن است و این «عمد الصبی خطأٌ» و «رفع القلم عن الصبی» را اجمالاً متعرض شدیم که تفسیرش را إن شاء الله بعداً خواهیم گفت. عرض کردیم برای ضمان در مقبوض به عقد فاسد چند دلیل هست، دلیل اول؛ قاعده «علی الید» بود که ما سنداً و دلالةً آن را مورد بحث قرار دادیم که بحمدلله تمام شد.دلیل دوم بر مقبوض به عقد فاسد؛ روایات
دلیل دوم بر ضمان در مقبوض به عقد فاسد، روایاتی است که در أمهی مبتاعه و مسروقه وارد شده است. صاحب وسائل(قده) پنج روایت را در وسائل الشیعة، ج21، صفحه203، ابواب نکاح العبید و الاماء، باب 88 نقل کرده است. مرحوم شیخ انصاری(قده) در کتاب مکاسب، روایت سوم این باب را نقل کرده که این روایت؛ مرسلهی جمیل بن دراج است و یک اشکالی که به مرحوم شیخ(ره) هست این است که در همین باب، روایت پنجم، یک روایت موثقهی کالصحیحه است، چرا مرحوم شیخ(ره) آن روایت را نقل نکرد، اما روایت مرسلهی جمیل بن دراج را نقل کرده است؟ آن روایت پنجم هم روایت جمیل بن دراج است که از امام صادق(ع) است. روایت سوم این است؛ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ اشْتَرَى جَارِیَةً فَأَوْلَدَهَا فَوُجِدَتِ الْجَارِیَةُ مَسْرُوقَةً قَالَ یَأْخُذُ الْجَارِیَةَ صَاحِبُهَا وَ یَأْخُذُ الرَّجُلُ وَلَدَهُ بِقِیمَتِه» ؛ «بإسناده» یعنی شیخ طوسی به سند خودش از علی ابن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم، از ابن ابی عمیر از جمیل به درّاج؛ که جمیل بن دراج میگوید بعض اصحاب نقل کردهاند از امام صادق(ع)؛ یک شخصی یک جاریهای خرید و از آن بچهدار شد.بعد از اینکه از این جاریه بچهدار شده، متوجه شد جاریه مسروقه است و مال بایع نبوده و مال غیر بوده است. از امام(ع) سؤال کرد حالا باید چکار کنیم؟ امام(ع) فرمود: صاحب جاریه باید بیاید آن را بگیرد، معامله باطل بوده، و این مردی که از این جاریه بچهدار شده ولد را میگیرد اما قیمتش را باید به مالک جاریه بپردازد. بیان این استدلال بر ما نحن فیه این است که این ولد، نمایی است که مشتری استیفا نکرده، این ولد عنوان نما را دارد، اما نمایی است که مشتری استیفا نکرده است، چون این ولد، حرّ است و قابل خرید و فروش نیست، نمایی است که مشتری استیفا نکرده، اگر نسبت به این نمایی که مشتری استیفا نکرده، ضمان در کار هست، به طریق اولی اگر خود جاریه از بین میرفت، ضمان در کار بود. چون بایعش غاصب بوده، جاریه را با عقد فاسد گرفته است. اگر نسبت به این ولد؛ مع کونه نماءً لم یستوفه المشتری، که نما از نماهای غیر مستوفات است، بگوئیم ضمان در کار است، نسبت به مادر این ولد که جاریه است به طریق اولی ضمان است، و الان مدعای ما همین است که اگر به عقد فاسدی انسان مالی را در اختیار گرفت، حالا مال؛ جاریه باشد یا جنس، ضامن است و این روایت دلالت بر این معنا دارد.
فرمایش شیخ انصاری(قده) در استدلال به روایت
نظری ثبت نشده است .