درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۲/۶


شماره جلسه : ۹۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کلمات علماء در تعریف اجاره

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


کلمات علماء در تعریف اجاره

بحث در احتمالات در «حقيقت اجاره» بود. و لو اينكه امام(رض) فرمودند اجاره، يك اضافه‌ی خاصي بين عين مستأجره و مستأجر ايجاد مي‌كند كه اين اضافه‌ي خاص، متضمّن نقل منافع هم هست، يا لازم بيّن آن، عبارت از نقل منافع است، اما هر چه تأمّل كرديم كه عقد اجاره چگونه بين عين و مستأجر اضافه‌اي را ايجاد مي‌كند، ما به اين مطلب نرسيديم. وقتي كلمات فقها را مي‌بينيم، تعریفی که در کلمات مشهور آمده «تمليك المنفعة بعوضٍ» است. در لمعه، شرايع و تذكره همین آمده است. مرحوم علامه(ره) در تذكره مي‌گويد «أطبق عليه الجمهور»؛ جمهور فقها اجماع دارند بر اين كه اجاره فقط مربوط به تمليك منفعت است.

راجع به «عين» در كلمات هيچ مطلبي ديگر نيامده است. خود مرحوم سيّد(ره) در عروه مي‌گويد اجاره «هو التسلیط علي العين» -آن احتمالي كه ديروز عرض كرديم، احتمال سيّد(ره) در عروه است كه امام(رض) هم آن احتمال را ذكر كردند-؛ كه حقيقت اجاره أصلاً تمليك المنافع نيست، حقيقت اجاره؛ «التسلیط علي العين للانتفاع بها»، براي انتفاع به آن عين است. طبق اين بيان سيّد(ره)، منفعت، متعلّق تمليك هم قرار نمي‌گيرد، تسلیط بر عين است براي انتفاع به آن عين. باز مرحوم آقاي حكيم(ره) در مستمسك همان بيان مرحوم آخوند(ره) در حاشيه‌ي مكاسب را دارند، ایشان مي‌گويد اجاره، «جعل العين بالكراء»، يا «جعل العينِ بالاجرة» است.

در كلام ايشان هم مسأله‌ي «تمليك المنفعة» نيست. برخي گفته‌اند اجاره، «عقدٌ ثمرته نقل المنفعة»؛ كه با اين احتمالاتي هم كه امام(رض) دادند سازگاري دارد، كه بگوئيم اضافه‌ي خاصّي بين عين و مستأجر، که متضمّن نقل منافع است يا لازم بيّن آن، نقل منافع است كه با آنها هم سازگاري دارد. صاحب جواهر(ره) در جواهر، ج27، ص204 مي‌فرمايد: «الإجارة ما شرّع لنقل المنفعة بعوضٍ»؛ اجاره، آن است كه غايتش نقل منفعت لعوضٍ است، يعني يك اضافه‌اي است كه غايت آن اضافه، نقل منفعت بعوضٍ است. مرحوم آقاي بروجردي(ره) در حاشيه‌ي عروه اين عبارت را دارند كه تقريباً بين همه اين مطالب جمع كرده‌اند؛ «إضافة خاصّة يعتبرها العقلاء في العين المستأجرة بالنسبة إلى المستأجر مستتبعة لملكه أو استحقاقه لمنفعتها أو عملها و لتسلّطه عليها بتلك الجهة و لذلك لا تستعمل إلّا متعلّقة بالعين»؛ أولاً قبول مي‌كنند که اجاره يك اعتباري است كه عقلا در عين مستأجره براي مستأجر اعتبار مي‌كنند و اين اضافه، مستتبع اين است كه مستأجر، مالك عین شود، مثل همان جايي كه گوسفند را براي لبن اجاره دهد، يا استحقاق منفعت پيدا كند.

بعد در آخر فرمودند «و لذلك لا تستعمل إلّا متعلّقة بالعين»؛ چون يك اضافه‌ي خاصه‌ای بين عين و مستأجر است، ماده‌ي اجاره و «آجرتُك»، اين لا تستعمل إلا متعلّقةً بالعين . اين بيان مرحوم آقاي بروجردي(ره) جمع بين بسياري از اين تعاريف و احتمالات است. آنچه كه ما عرض كرديم اين است كه اگر در مفهوم عقد اجاره، كلمه‌ي «عين» وجود دارد، مي‌گويد من خانه را اجاره دادم، اما اين مستلزم اين نيست كه بين اين عين و بين مستأجر، يك اضافه‌اي ايجاد شود، اينجا آنچه را كه عقلا می‌خواهند در باب اجاره مطرح كنند اين است كه مستأجر از منافع اين عين استفاده كند، چون منفعت هم جداي از عين نيست، لذا مي‌گويند خانه را اجاره دادم، نمي‌توانند بگويند منفعت را اجاره دادم.


دلیل تعبیر به «إضافه خاصّه» در کلمات علما

مي‌خواهم عرض كنم آنچه كه اين بزرگان را وادار كرده بگويند «اضافةٌ خاصة بين العين و المستأجر»، همين است كه در عقد اجاره، كلمه‌ي «عين» يا «دار» آمده، مي‌گويند «آجرتُك الدار»، «آجرتُك الدّابة» . عرض ما اين است كه ملازمه‌اي ندارد. اگر در يك عقدي، يك عنواني آمد، اينطور نيست كه بگوئيم حتماً به وسيله‌ي اين عقد، بين آن عنوان و بين طرف مقابل، يك اضافه‌اي هم ايجاد مي‌شود.

مثلا در عاريه، مگر عين را عاريه نمي‌دهيد؟ مي‌گوئيد من اين لباسم را عاريه دادم، آنجا مي‌گوئيد بين اين عين و بين اين مستعير يك اضافه‌اي ايجاد شد؟!! يا اين كه اين عین در اختيار او قرار داده مي‌شود، اضافه و حق، بين مستعير و منافع اين خانه است، منافع اين لباس است. يا در باب مضاربه، پول دهنده مي‌گويد من اين پول را به عنوان مضاربه در اختيار تو قرار مي‌دهم. بين عين پول و بين عامل، اضافه‌اي ايجاد نمي‌شود، عامل فقط مي‌تواند اين را در تجارت مصرف كند، پول مال مالك است و عين پول، مال اوست. أساساً اين عين تا قبل از إجاره يك إضافه‌ي ملكيّتي به خود موجر دارد. آيا اين اضافه مي‌خواهد با اجاره عوض شود؟ خیر. چه چيز در باب اجاره عوض مي‌شود؟

در باب اجاره، براي موجر دو اضافه بوده؛ يكی؛ موجر اضافه‌ي به عين دارد، دیگر؛ اضافه‌ي به منافع عين دارد. حالا با اجاره، اين اضافه‌ي دوم باطل مي‌شود و بين مالك و منافع هيچ اضافه‌اي نيست. اين اضافه بين منافع و مستأجر ايجاد مي‌شود، قبل از اجاره، اين اضافه بين موجر و منافع بود، بعد از اجاره بين مستأجر و منافع است. بنابراين ما أصلاً نمي‌توانيم در باب اجاره بگوئيم با اجاره، يك اضافه‌ي خاصّي بين عين و مستأجر ايجاد مي‌شود. اجاره، همان نقل منافع است، اجاره، همان تمليك منفعت در مقابل عوض است و زائد بر آن چيزي نيست و همين مطلب مشهور، به نظر ما تام است.


نقد کلام سیّد(ره) و نظر استاد

سيّد(ره) در عروه مي‌گويد اجاره، تسلیط بر عين است. ما خواهیم گفت که اين تعريف أساساً اشكال دارد و أصلاً در عقد اجاره، روي هيچیک از تعاريف، حتي روي تعاريفي كه مي‌گويند اضافه‌ي خاص بين عين و مستأجر است، عقد اجاره براي مستأجر، تسلیط ايجاد نمي‌كند. عقد اجاره فقط نسبت به منافع يك استحقاقي ايجاد مي‌كند، براي انتفاع منافع يك حقي را ايجاد مي‌كند. حالا يا بگوئيم ملك مي‌شود، بنا بر اينكه منفعت، قابليت تمليك و تملّك داشته باشد، يا بگوئيم اين مستأجر نسبت به منافع، يك حقي پيدا مي‌كند، نسبت به منافع اين عين، استحقاق پيدا مي‌كند. حالا وارد اين بحث مي‌شويم كه آيا با عقد اجاره، تسلیطی براي مستأجر ايجاد مي‌شود يا خير؟‌ پس تا اينجا نظر امام(رض) روشن شد. اقوال و أنظار را عرض كرديم. به نظر ما؛ از جهت عرف عقلا هم همينطور است، عقلا نمي‌گويند با عقد اجاره بين مستأجر و اين عين، يك اعتبار عقلايي و يك اضافه‌ي خاصي ايجاد شد.


بررسی دلالت اجاره بر «تسلیط بر عین»

حالا مهم اين است كه در مسأله‌ي عقد فاسد، بيشتر روي اين جهت تحقيق كنيم كه آيا اجاره‌ي صحيح، مستلزم اين است كه موجر، مستأجر را بر اين عين مسلّط كرده است؟ يا اينكه تسلیطی در كار نيست؟ كساني مثل مرحوم سيد(ره) كه از ابتدا اجاره را به تسلیط معنا مي‌كنند و مي‌گويند اجاره، چیزی غير از تسلیط نيست. معنای اجاره اين است كه موجر، مستأجر را بر عين مستأجره مسلط مي‌كند. اما ما عرض كرديم كه اين يك مفهوم عقلايي نيست. در باب اجاره، اجاره همان نقل منافع و تمليك منافع است. آيا در تمليك منافع، مسلّط شدن مستأجر وجود دارد؟ آيا روي مبناي خود امام(رض) كه فرمود با اجاره؛ اضافه‌ي خاص بين مستأجر و عين ايجاد مي‌شود، آيا روي اين مباني، مستأجر مسلّط بر عين مستأجره مي‌شود يا خير؟


کلام امام(رض)

امام(رض) مي‌فرمايند كه عقد اجاره بما هو -یعني فارغ از اینکه كسي شرطي كند-، اقتضاي تسلیط مستأجر بر عين مستأجره را ندارد. مي‌فرمايد «الظاهر أنّ عقد الإجارة بما هو، لا يقتضي لزوم جعل المستأجر مستولياً على العين المستأجرة»؛ و مي‌فرمايند فرقي نمي‌كند بين اجاره‌ي حر، اجاره‌ي دابّه، یا اجاره‌ي مساكن. فقط مي‌فرمايند طبق احتمالي كه سيّد(ره) داده كه عبارت از همان تسلیط بر عين است، اين اقتضاء وجود دارد، اما بقيه‌ي مباني در باب اجاره و تعاريفي كه وجود دارد چنين اقتضايي ندارد. مي‌فرمايد بله، موجر بايد مستأجر را متمكّن از عين كند، اما تمكّن از عين، غير از تسلّط بر عين است، غير از اين است كه سلطه‌ي عقلايي و عرفي بر اين عين پيدا كند. تمام فرمايش امام(رض) اين است كه بين استيلاء و تمكّن فرق وجود دارد. مي‌فرمايند «فإنّ الاستيلاء عبارة عن الاستبداد و التسلّط على الشي‌‌ء، و مجرّد التمكين للتصرّف لا يقتضيه‌‌». حالا اين را با يك مثال عرفي توضیح دهم؛ اگر من خانه‌اي دارم، فرض كنيد به شما فضلا بگويم كه اين اتاق اين خانه را براي مباحثه در اختيار شما قرار مي‌دهم. يعني شما متمكن مي‌شويد كه آنجا بنشينيد مباحثه كنيد. اما معنايش اين نيست كه شما بر اين عين تسلط پيدا كنيد. تسلط از نظر فقهي آثاري دارد.

 آثارش اين است كه من بتوانم اين عين را بفروشم، يا هبه كنم، يا در مقابل اين عين پولي دريافت كنم. ای نکته ها را دقت کنید؛ گر چه اين مطلب در اينجا، مؤيّد فرمايش امام(رض) است، اما نسبت به مطلب قبل، نقض کلام ایشان است. ما سؤال مي‌كنيم كه اگر بين عين مستأجره و مستأجر، اضافه‌اي ايجاد شود، مستأجر بايد براي اضافه‌اش يك حقي پيدا كند. بالأخره آيا مي‌تواند اين حق پيدا شده(مثلاً حق أولویّت، أحقّیّت) را به ديگري مصالحه كند و بعد از اجاره بگويد من نسبت به اين عين مستأجره يك اضافه‌اي پيدا كردم؟!!

آيا مي‌تواند اين اضافه بين خودش و عين را با يك عوضي مصالحه كند؟ هرگز. در حالي كه در تمام اضافه‌هايي كه در معاملات ايجاد مي‌شود، همانطور كه اين اضافه قبلاً نبوده و بعداً ايجاد شده، الآن هم اين شخص مي‌تواند اين اضافه را به ديگري منتقل كند، در حالي كه در اجاره چنين مطلبي وجود ندارد. این مطلب كشف از اين مي‌كند كه أصلاً چنين اضافه‌اي نيست كه بخواهد مورد مصالحه و نقل و انتقال قرار گيرد، لذا نمي‌تواند اجاره دهد. عرض من اين بود كه بدون اينكه اين مستأجر اين را اجاره بدهد، بگويد الآن دو چيز به من رسيده، يكي اينكه بين من و اين عين يك اضافه‌اي ايجاد شده، دوم اینکه من مالك اين منافع هستم. حالا در آن اجاره‌ي دوم، منافع را به ديگري منتقل كند. اما عرضم اين است كه آیا بدون آن اضافه‌ي دوم و بدون آن نقل منافع، می‌تواند آن اضافه‌ي اول را نقل و انتقال بدهد يا نه؟

لذا سيّد(ره) مي‌گويد «حقيقتها التسليط على عين للانتفاع بها بعوض‌‌»؛ سيّد(ره) از اين اضافه، تعبير به تسلیط كرده است. پس معلوم مي‌شود كه اين تسلیط، غير از آن منافع است. ما مي‌خواهيم بگوئيم يك اعتبار خاص عقلايي است، عقلا مي‌گويند كسي كه بر يك عيني تسلّط دارد، يعني مي‌تواند نسبت به اين عين، تسلّط معاملي كند، اما در تمكّن اين معنا نيست. در كلام امام(رض) تسلّط را به معناي تصرّف معاملي نياورده، يعني تصريح نكرده، ولي ظاهر عبارت ايشان اين است كه مي‌خواهند بين تسلّط و تمكّن فرق بگذارند، مي‌گويند تسلّط، يكسري مجو‍‍ّزات تصرفات معاملي است، و لو به نحو اينكه شما در باب حقوق فرض كنيد يك حق امتيازي نسبت به يك وامي داريد، آيا مي‌شود اين حق امتياز را خريد و فروش كرد يا نه؟ مي‌گوئيم بله. شما بر اين تسلّط داريد و هر حقي موجب سلطه است. اما تمكّن، يك مرحله‌ي ضعيفي است و سلطه نيست، بلكه صرف الاستفاده است، مستعير در عاريه، تسلط بر عين ندارد، لذا هر زماني معیر بخواهد، عین را از دستش مي‌گيرد. پس عرض ما این است که يا شما از اول اضافه را مطرح نكنيد، و يا مي‌گوئيم اگر مي‌گوئيد «اضافةٌ خاصة» ؛ باز اين دو صورت دارد؛ اگر اين «اضافة‌ٌ خاصة» ، عين همان نقل منفعت باشد، به نقل منفعت برمي‌گردد.

اگر بگوئيد اين «اضافةٌ خاصة» غير از آن است، كه ظاهر عبارت هم همين است، ظاهر عبارات اين است كه اجاره اول مي‌آيد يك اضافه‌اي بين مستأجر و عين ايجاد مي‌كند، بعد -حالا يا به نحو الغاية يا به نحو التضمن يا به نحو الالتزام- نقل منافع دارد. ما مي‌گوئيم اگر این را بگوئيد؛ سؤال ما اين است كه اين اضافه‌اي كه اول مي‌آيد آيا از موجر به مستأجر منتقل شده؟ پس مستأجر بايد بتواند خود اين اضافه را به ديگري منتقل كند. اگر بگوئيد خود اين اضافه را نمي‌تواند منتقل كند، مي‌گوئيم پس معلوم مي‌شود حقيقت اجاره غير از نقل منفعت چيزي نيست، چرا منفعت را مطرح كنيد. لذا اين بيان خوبي مي‌شود. بحث بعدی اين است كه اجاره موجب تسلیط هست يا نه؟ آيا بين تسلیط و تمكن فرق است؟ كه امام(رض) اصرار دارند بر اينكه بين اينها فرق بگذارند.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

کلمات علماء در تعریف اجاره احتمالات در حقيقت اجاره نظر امام خمینی در حقیقت اجاره مراد از اضافه خاصه در تعریف اجاره نقد تعریف سید یزدی از اجاره نظر استاد فاضل لنکرانی در ماهیت اجاره تسلیط مستاجر بر عین مستاجره آثار تسلط بر عین نقد نظر امام خمینی در حقیقت اجاره

نظری ثبت نشده است .