موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۸/۱۳
شماره جلسه : ۲۵
-
بيان تأييد براي راه دوم جهت تصحيح ضمان بر طبق مبناي شيخ و براي تأييد نظر استاد.
-
بحث اخلاقي.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مؤیّد برای راه دوم و نظر استاد
در راه دومی که عرض کردیم، گفتیم چه بسا بتوان برخی از انواع تکلیف را برای صبی ممیز در صورتی که در مقام اثبات دلیل مساعدی برای او باشد، اثبات کنیم. پس امکانش هست، چه بسا در مقام اثبات هم بتوان مواردی را برای آن پیدا کرد. یک موردش همین «وجوب رد مال غیر» است که ما عرض کردیم اطلاق «علی الید» اقتضا میکند که رد مال غیر، واجب است، و لو بر صبی ممیز. خود دلیل، دلالت دارد، ولی باید نسبتش را به دلیل دیگر، جداگانه بررسی کنیم. این مورد را که دیروز اصل فرعش را اشاره کردیم، مرحوم میرزای قمی(قده) در کتاب غنائم الایام(که انصافاً خیلی کتاب پر مطلبی است)، ج3، ص236، در المسألة السادسة میفرماید «وجوب الردّ کفائی إذا کان المسلّم علیهم جماعة، للإجماع، و الأخبار «2»، و بهما تخصّص العمومات الظاهرة فی العینیة، و لا یسقط إلّا برد من کان داخلًا فیهم و فی سقوطه بردّ الصبی الممیّز إذا کان من جملتهم إشکال، و لا یبعد السقوط خصوصاً مع القول بکون عبادته شرعیّة کما هو الأظهر» ؛ اگر آن گروهی که به آنها سلام میشود جماعت باشند، بر این جماعت به نحو واجب کفایی رد سلام واجب است، و این وجوب رد ساقط نمیشود مگر کسی که داخل در همین گروه است رد سلام کند. حالا اگر در میان این جماعت یک صبی ممیز باشد و آن صبی ممیز، ردّ سلام کرد، آیا این وجوب رد از بقیه ساقط میشود یا نه؟ میفرماید محل اشکال است، اما بعید نیست که قائل شویم ساقط میشود، مخصوصاً اگر عبادات صبی را هم شرعی بدانیم و تمرینی ندانیم. اینجا اگر این صبی رد سلام کرد، میگوئیم ساقط میشود.آیا صبی امتثال کرده یا نکرده؟ اگر با عمل صبی، از ذمهی دیگران ساقط میشود، معنایش این است که این صبی امتثال کرده، اگر امتثال کرده معنایش این است که این وجوب کفایی شامل حال این هم شده و إلا نمیشود بگوئیم أصلاً تکلیف برای او نبوده و بین اینها مثل اجنبی باشد، اما اگر این جواب سلام داد از بقیه ساقط شود. ما این مورد را شاهد بر همین مدعا میگیریم. این بحث، خیلی مفید است و خود شما هم بیشتر این بحث را دنبال کنید، به نظر من از جاهایی است که در فقه باید یک مقداری روی آن کار شود. بعضیها در صدد این هستند که مکلف را غیر مکلف کنند و ما دنبال این هستیم که غیر مکلف را مکلف کنیم. در صبی ممیز، در بعضی از انواع تکلیف -نه در همه تکالیف، از قول ما نقل نکنید که در تمام تکالیف این حرف را میزنیم، در مثل صلاة و صیام و حج أبداً این حرف را نمیزنیم-، تکلیف شرعی برای صبی ممیز هست. در باب حرمت نظر به نامحرم، در ذهنم هست که برخی احتیاط وجوبی میکنند که صبی نظر به نامحرم نکند. در باب ضمان هم که ما «وجوب الرد» را از اطلاق «علی الید» استفاده کردیم. در «وجوب رد سلام» هم عبارت میرزا(ره) در غنائم است. از این عبارت این استفاده میشود.
بحث اخلاقی؛ رذیله «حسد»
در هفته گذشته ما اجمالی از بحث «حسد» را هم در بحث خارج اصول و هم در بحث خارج فقه خدمت شما عرض کردیم؛ که ریشه حسد چیست. از تعابیر شدیدی که در روایات و در کتب اخلاقی آمده، استفاده میشود که بدترین صفات و رذائل نفسانی در انسان؛ «حسد» است و أشدّ امراض نفسانیه است. هیچ صفت رذیلهی اخلاقی در انسان بدتر از حسد نیست. گفتیم که حسد، معلول چه اموری است؟ نکتهای که در بحث امروز میخواهیم دنبال کنیم این است که وقتی ما به قرآن مراجعه میکنیم، ریشهی حسادت، از کفّار شروع شده و اگر یک انسان مؤمن بداند که این صفت ابتدا در اختیار کفار بوده و از آنها آغاز شده، دیگر به خودش اجازه نمیدهد که حسد در او راه پیدا کند. در معنای حسد گفتیم یعنی «آرزوی زوال یک نعمتی که خدا به دیگری داده». اگر خداوند تبارک و تعالی به کسی نعمت علم داده، نعمت مال داده، نعمت خانه داده، نعمت اولاد داده، انسان حسود، کسی است که در درون خودش خوشش بیاید از اینکه این نعمت را خدا از او بگیرد و اگر یک روز فهمید که این آدم بیخانمان شده و یا این شخص اولادش را از دست داده، در درون خودش یک فرح و انبساطی پیدا کند. این معنای حسادت است که امید به این دارد که نعمتی که خدا به دیگری داده، از او زائل شود. خداوند تبارک و تعالی به پیامبر(ص) خبر داد و فرمود «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (بقره: 109)؛ میفرماید اهل کتاب دوست دارند که کفاری که ایمان آوردهاند دست از ایمانشان بردارند و مجدداً به کفر برگردند، خداوند میفرماید این حسد اینهاست؛ یعنی این نعمتی که انسان به دست آورده که نعمت ایمان است، کفار دلشان میخواهد که این مؤمن، دست از ایمانش بردارد و مجدداً کافر شود و این نعمت از او زائل شود. پس باید توجه کنیم که ریشه حسد؛ مربوط به کفار است.این خیلی بدبختی است. انسان گاهی اوقات آرزو میکند که یک عالمی مریض شود و نتواند منبر برود و درس بگوید، متأسفانه این مسأله بوده و الآن هم در بین ما و اقشار دیگر هست. هر کسی به یک نوعی گرفتار این مسأله است. یک کسی حافظهی قوی دارد، یک کسی استعداد قوی دارد، وقتی میبینی یک کسی استعداد قوی دارد، خدا را شکر کن که خدا این نعمت را به او داده و به او تبریک بگو، خوشحال شو. آنچه که باید در خودمان دقت کنیم این است که آیا از رشد دوستمان، رشد علمی، رشد معنوی، رشد دنیوی، رشد سیاسی، رشد اقتصادی او لذت میبریم یا نه؟ اگر دیدیم که واقعاً در نفسمان به این مرتبه رسیدیم که از مریضی او ناراحت میشویم و از سلامتش خوشحال، از فقر او ناراحت میشویم از ثروتمند شدنش خوشحال، تا یک کسی یک ماشینی پیدا میکند یک عدهای همینطور به فکر فرو میروند که از کجا آورده؟ کی به او داده؟ چطور شده؟ دغدغهی این را ندارد که از راه شرعی به دست آورده یا نه؟ توی بیچاره به فکر این نیستی که این از راه حلال به دست آورده یا نه؟ اگر به کُنه نفست نگاه کنی، میگوئی چرا من ندارم و او دارد؟ چرا دارد و حال آنکه نباید داشته باشد! در خیلی از موارد وقتی انسان ملاحظه میکند اینگونه است. از هر راهی به دست آورده، مگر تو از طرف خدا مأموری که سؤال کنی که این را از چه راهی به دست آورده است؟ کسی حق ندارد جستجو کند. البته یک وقت انسان میبیند کسی از حد خودش خارج شده، میبیند یک طلبهای از حق خودش خارج شده، انسان میتواند تذکر دهد، باید هم تذکر دهد، اما خیلی از اوقات نیّت تذکر نیست، ریشهاش به حسادت برمیگردد.
واقعاً آیا با این اوصاف، باز خودمان حاضر هستیم که حسادت داشته باشیم؟ و این نکته را هم عرض کنیم که در همین روایات؛ حسادت افرادی که در دنیا مبتلا به این هستند که اینها مثلاً بد چشم هستند، در عرف میگویند فلانی چشم میزند، چشم زخم دارد، در روایات از پیامبر(صلوات الله علیه) وارد شده «العینُ حقٌ» ؛ چشم زدن حق است، یعنی کسی این را انکار نکند. چون در زمان ما بعضی از واقعیات را میگویند خرافه است، زمان ما یک زمان عجیبی شده، خیلی از خرافات را به کمک این کتابها و وسائل ارتباط جمعی، به عنوان واقعیات به خورد جامعه میدهند، از آن طرف خیلی از واقعیات را میگویند خرافه است. گاهی اوقات میگویند دعا خرافه است، توسل خرافه است! یکی از چیزهایی که الآن روشنفکرها!! قبول نمیکنند چشم زخم است. میگویند چشم زخم یعنی چه؟ من با خیلیهایشان صحبت کردهام. و حال آنکه واقعیت دارد، بر حسب همین روایتی که از پیامبر(ص) فرمود «العین حقٌ».
نظری ثبت نشده است .