موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۲/۱۵
شماره جلسه : ۷۴
-
جمع بندي مطالب و تذکر سه مطلب .
-
اشکال بر مرحوم شیخ(ره).
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
جمعبندی مباحث تا اینجا
بحث در این بود که آیا از روایات قاعده احترام مال مؤمن، حکم وضعی ضمان استفاده میشود یا خیر؟ کلمات و مطالب اعلام و بزرگان را ملاحظه فرمودید. در اینجا جمعبندی مطالب را در ضمن دو سه مطلب بیان میکنیم.مطلب اول
نکته قابل دقت این است که؛ اینکه سب مؤمن فسوق است، آیا از جمع آمدن «فسوق» در این روایت، میتوان استفاده کرد که سب یک مؤمن، مساوی با فسقهای متعدد است؟! پس به نظر ما ظهور عرفی روایات، در همین بیان «شدت عقوبت» است، أصلا روایت کاری به این ندارد که اگر این مال تلف شود، بالاخره حکم وضعیش ضمان هست یا ضمان نیست؟ بلکه میخواهد نفس تصرّف در مال مؤمن، بدون اجازه او را حرام شدید قرار دهد، در حد قتال مؤمن قرار میدهد. قبلا میگوید قتالش کفر است، ریختن خونش مستلزم کفر است، -البته باز نه کفر ظاهری، بلکه کفر باطنی-، تصرف در مال او هم بدون اذن او چنین رتبهای دارد.
مطلب دوم
مطلب دوم؛ این مطلب را ما در بحث مکاسب محرمه مفصل مورد بحث قرار دادیم. کلمه «حرمت» و «حلیت»، ظهور در عنوان تکلیفی دارد، وقتی میگویند «هذا حلال و هذا حرام»، این ظهور در عنوان تکلیفی دارد، منتها سؤال این است که آیا در باب معاملات نیز همین ظهور وجود دارد یا نه؟ اگر گفتند که «بیع وقت النداء حرام است»، آیا باز همین ظهور در حکم تکلیفی دارد، یا آنجا ظهور در حکم وضعی دارد؟ ما در بحث مکاسب محرمه از قول بعضی از بزرگان نقل کردیم که برخی خواستهاند بفرمایند کلمه «حلیت» و «حرمت» وقتی نسبت به معامله استعمال شود، ظهور در حکم وضعی دارد. ما این مطلب را آنجا هم رد کردیم و گفتیم چنین چیزی درست نیست. اما وقتی که بحث معامله نباشد، مثل همین تصرف در مال؛ «لایحل مال امرء مسلم» یا«لایحلّ التصرف فی مال امرء مسلم»این ظهور در حکم تکلیفی دارد، حتی برخی مثل شیخ انصاری(اعلیالله مقامه الشریف)، ابتدا از «أحلّ الله البیع» حکم تکلیفی استفاده میکند، بعد میفرماید لازمهی این حکم تکلیفی، حکم وضعی بنام «صحت» است. اما اینکه از اول بگوییم این حرمت، ظهور در وضعی دارد، یا این «حلیت» ظهور در وضعی دارد، درست نیست. خصوصاً با توجه به مبنای خود شیخ انصاری(ره) که حکم وضعی را منتزع از حکم تکلیفی میداند، با توجه به این مبنا که حکم وضعی جعل استقلالی ندارد، در این روایت یک جعل استقلالی حرمت شده است؛ «حرمة مال المؤمن کحرمة دمه» ؛ اینها همه قرینه میشود برای اینکه مراد از این حرمت، حرمت تکلیفی است، ظهور در حکم تکلیفی دارد.مطلب سوم
مطلب سوم؛ همان مطلبی است که در بحث گذشته گفتیم؛ این که امام(رض) اصرار دارند که از روایت، عموم تشبیه و عموم تنزیل استفاده شود. گفتیم لفظی که دلالت بر این عموم کند، نداریم. در تشبیه هم اگر در یک جهت شباهت باشد کافی است. تشبیه در «حرمة ماله کحرمة دمه» فقط در همان شدة العقوبه است. اینجا این نکته را خوب دقت کنید؛ اگر روایت میگفت «حرمة ماله کدمه»، میگفتیم ممکن است تشبیه هم در حکم تکلیفی باشد هم در اتلاف و ضمان باشد و از آن عمومیت استفاده شود. اما روایت وجه شبه را هم بیان میکند و میگوید «حرمة ماله کحرمة دمه»؛ یعنی همان حرمتی که برای إراقه دم مسلمان وجود دارد، یعنی فقط همان حکم تکلیفی. شما اگر بگویید این تشبیه هم در حکم تکلیفی و هم در حکم وضعی است. میگوییم در حکم وضعی در چه تشبیه شده است؟ معنا ندارد. این فرمایش امام(رض) که مسأله، از باب عموم تشبیه و تنزیل است، اگر روایت این بود «و مال المؤمن کدمه»؛ میگفتیم هم حکم تکلیفی مراد است و هم حکم وضعی، یعنی قابلیت عموم در اینجا تصور میشود. اما اگر از ابتدا گفته بود «اتلاف مال المؤمن کاتلاف دمه»؛ میگفتیم این فقط در حکم وضعی است.قاعده إتلاف این است که اگر کسی مال دیگری را اتلاف کرد، ضامن است؛ «مَن أتلف مال الغیر فهو له ضامن» ؛ ایشان میفرماید اگر گفتیم در این روایت، مؤمن خصوصیت دارد، فقط دلالت دارد بر این که اتلاف خصوص مال مؤمن ضمان آور است، اما اگر از مؤمن بودن آن را الغای خصوصیت کردیم و گفتیم هر مال محترم، و لو مال کافر ذمی را شامل میشود، نتیجهاش این است که این روایت دلیل بر قاعده إتلاف بالجمله است لا فی الجمله. پس در آخر کلامشان چنین نظری دارند. به نظر ما به هیچ وجه، حتی فی الجمله هم این روایت دلالت بر قاعده اتلاف ندارد و حق با محقق اصفهانی(ره) است و این روایات فقط ظهور در حکم تکلیفی دارد و اصلا متعرض حکم وضعی نیست.
اشکال بر مرحوم شیخ(ره)
یکی از اشکالاتی که بر شیخ(ره) وارد است همین است؛ مبنای شیخ(ره) این است که احکام وضعی، از احکام تکلیفی انتزاع میشود. در اینجا حکم تکلیفی حرمت را میپذیرد، بحث در این است که چگونه از این حکم تکلیفی، ضمان استفاده میشود؟ در برخی از موارد، انتزاع حکم وضعی از تکلیفی خیلی روشن است. اگر در جایی گفتند که اینجا این عمل در این عبادت حرام است، از آن حکم وضعی فساد هم استفاده میشود، اما در اینجا چگونه این حکم وضعی «ضمان» را از حکم تکلیفی «حرمة العقوبة در تصرف در مال مؤمن» استفاده میکنیم؟ این هم قابل استفاده نیست. اگر بگویید خود روایت در عرض هم؛ هم حکم تکلیفی را میگوید و هم حکم وضعی را. این با مبنایتان سازگاری ندارد که مبنای شما این است که حکم وضعی در عرض حکم تکلیفی نیست، بلکه از حکم تکلیفی انتزاع میشود و ظاهر عبارت شیخ(ره) اینجا همین است. اصلا گویا مرحوم شیخ(ره) فراموش فرمودهاند که مبنایشان این است که احکام وضعی از تکلیفی انتزاع میشود، میگویند در عرض واحد، این روایت «حرمة ماله کحرمة دمه» ، هم جعل مستقلٌ للحکم التکلیفی، و هم جعلٌ مستقل للحکم الوضعی و این بر خلاف مبنایشان است. استدلال به این روایت در اینجا تمام میشود.
نظری ثبت نشده است .