درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۷/۱۸


شماره جلسه : ۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نقدهاي پنج گانه استاد برمرحوم نراقي

  • دفع اشکال اصفهاني، نتیجه بررسی کلام محقق نراقی (ره).

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


کلام محقق نراقی(قده)

بحث در کلام محقق نراقی(ره) بود. ایشان قائل شدند که از حدیث «علی الید» ، حکم تکلیفی استفاده می‌کنیم نه حکم وضعی، و آن حکم تکلیفی هم عبارتست از «وجوب الحفظ». در نتیجه طبق کلام ایشان، ما از این روایت چیزی به نام «ضمان» استفاده نمی‌کنیم. روایت می‌گوید اگر کسی بر مال دیگری ید پیدا کرد، باید این مال را حفظ کند و به صاحبش برگردانده شود. فقط دلالت بر «وجوب الحفظ» دارد.


نقد اول بر کلام محقق نراقی(ره)

به نظر ما بر این کلام مرحوم نراقی(رض) اشکالات عدیده‌ای وارد است، که به بررسی این اشکالات که برخی از آنها در بعضی از کلمات دیگران وجود دارد، می‌پردازیم. اشکال اول این است که ما هر چه در کلام محقق نراقی(ره) دقّت و تأمّل کردیم، یک دلیل روشنی بر اینکه ما از این روایت؛ حکم تکلیفی «وجوب الحفظ» را استفاده کنیم، پیدا نکردیم. شما حتماً عوائد الایام را ملاحظه کردید، در عبارات عوائد الایام یک دلیل روشنی بر این مدعا که چرا «وجوب الحفظ» در تقدیر گرفته شود، نیامده است. آنچه که ایشان در ردّ بر مشهور(که می‌گفتند دالّ بر ضمان است) خیلی روی آن تکیه کرد؛ این بود که این ضمان، با این غایت که «حتی تؤدیه» سازگاری ندارد.

گفتیم چرا سازگاری ندارد؟ گفت برای اینکه مقصود مشهور از طرح ضمان، این است که در فرض بقای عین، نسبت به خود عین ضامن است و در فرض تلف، نسبت به تلف ضامن است. مشهور؛ ضمان را هم در فرض بقای عین و هم در فرض تلف عین، در هر دو فرض مطرح می‌کند. آنگاه محقق نراقی(ره) گفت سؤال ما از شما این است که اگر مسأله تلف را مطرح کردید، این ضمان در فرض تلف، با این غایت چگونه سازگاری دارد؟ بگوئیم وقتی تلف شد ضامن هستی، «حتی تؤدیه» .

محقق نراقی(ره) بیشتر روی همین محور تکیه کرد که ضمان در فرض تلف، با این غایت سازگاری ندارد. ما در جواب ایشان عرض می‌کنیم: أولاً مشهور که قائل به ضمان می‌شوند، گرچه اکثرشان همین را می‌گویند که ضمان هم در فرض وجود عین است و هم در فرض تلف عین، اما گروهی را داریم که از این روایت، ضمان را استفاده می‌کنند، اما ضمان فی فرض وجود العین را. مگر شمای محقق نراقی(رض) دنبال این نیستید که با غایت سازگاری داشته باشد؟

«ضمان فی فرض وجود العین» با غایت سازگاری دارد. ثانیاً: ما در مباحث بعد این را روشن خواهیم کرد که «ضمان فی فرض التلف» هم با غایت سازگاری دارد. اکنون آنچه می‌خواهیم عرض کنیم این است که همیشه در کلمات فقها، باید دید لبّ کلام آن فقیه چیست؟ ایشان برای اینکه بخواهد «وجوب الحفظ» را تثبیت کند، عمدتاً روی این محور آمد که ضمانی را که مشهور قائلند، یک فرضش بقاست و فرض دیگرش تلف، فرض تلف با غایت سازگاری ندارد، پس باید چیزی بگوییم که با غایت سازگاری داشته باشد. پس اشکال اول ما این است که ایشان برای مدعای خودش دلیلی نیاورده.

حالا چرا «وجوب الحفظ» باشد؟ چرا «وجوب الردّ» نباشد، چرا ضمان فقط در فرض البقاء نباشد؟ اینها را مرحوم نراقی(ره) رد نکرده. هر دو گروه در مسأله ضمان با یکدیگر مشترکند. هر دو گروه می‌گویند ما این روایت را باید یک حکم وضعی به نام ضمان معنا کنیم. اما محقق نراقی(ره) دنبال این است که مسأله ضمان را کنار بگذارد و بگوید «علی الید ما أخذت حتّی تؤدیه» که هزار سال تا قبل از محقق نراقی(ره) همه از آن ضمان استفاده کرده‌اند إلا شیخ طوسی(ره)، ایشان می‌خواهد بفرماید أصلاً این حدیث، دلالت بر ضمان ندارد.


نقد دوّم بر کلام محقق نراقی(ره)

اشکال دوم، اشکالی است که صاحب کتاب عناوین؛ مرحوم میرفتاح(ره) در جلد2، ص417 فرموده است. ـ من نسبت به این کتاب عناوین زیاد تذکر داده‌ام، که کتابی بسیار دقیق و پر مطلب است، و چند سال پیش جامعه مدرسین به سفارش مرحوم والد ما(رض) تجدید چاپ کردند. بسیار مطالب دقیقی در آن وجود دارد، هم قواعد فقهی در آن هست و هم قواعد اصولی در آن هست-. صاحب عناوین می‌گوید اگر ما بخواهیم از روایت، «وجوب الحفظ» را استفاده کنیم، این با غایت سازگاری ندارد. چرا؟ غایت در اینجا «حتی تودیه» است.

روایت می‌گوید «علی الید ما أخذت حتی تؤدیه» . غایت، دلالت بر این دارد که اگر غایت واقع شد، آن وقت یک حکمی که قبلاً در مغیّی بوده، از بین می‌رود. «علی الید ما أخذت حتی تؤدیه» ، وقتی ادا شد، از بین می‌رود. حال اگر شما حکم تکلیفی معنا کنید و بگوئید وقتی مال دیگری را گرفتی، حفظ مال واجب است تا به صاحبش برگردانید، وقتی به صاحبش برگرداندیم چه می‌شود؟ دیگرموضوعی ندارد. وقتی به صاحبش برگرداندیم، می‌گوئیم حالا «وجوب الحفظ» از بین می‌رود. وجوب الحفظ موضوع می‌خواهد. وقتی شما مال را به صاحبش دادی، دیگر وجوبی برای حفظ وجود ندارد. اما اگر به «ضمان» معنا کردیم، گفتیم «علی الید ما أخذت» ، ضمان را می‌گوید، می‌گوید شما ضامن هستید تا ادا کنی، وقتی ادا کردی چه اتفاقی می‌افتد؟ بعد الادا یا مقارن با ادا؛ ذمه‌ی شما از این ضمان خالی می‌شود. لذا صاحب عناوین می‌گوید اگر ما «وجوب الحفظ» را در تقدیر بگیریم این با غایت خیلی تناسبی ندارد. بگوئیم مال را باید حفظ کنی تا وقتی ادا کردی، وقتی ادا کردی دیگر موضوعی وجود ندارد که بخواهی مال را حفظ کنی، موضوع از بین می‌رود. اما اگر به «ضمان» معنا کردید، می‌گوید شما ضامنی. تا کی؟

تا وقتی مال را به صاحبش دادی، بعد که مال را به صاحبش دادی، چه اتفاقی می‌افتد؟ می‌گوئیم حالا ذمه‌ی شما بریء می‌شود. پس صاحب عناوین(ره) می‌گوید بعد الاداء باید یک اثری بر آن مترتب شود، «علی الید ما أخذت حتی تؤدیه» ، بعد که ادا کردیم، اگر ضمان معنا کرده باشیم، یعنی حالا دیگر ضمان برطرف می‌شود، مثل دینی که بر گردن شماست، می‌گوئیم این ذمّه‌ی شما به این بدهی مشغول است، تا زمانی که به صاحبش بدهی، وقتی که دادی ذمه‌ی شما بریء می‌شود. اما در «وجوب الحفظ» وقتی مال را دادی، هیچ اتفاقی نیفتاد، چون موضوعی ندارد تا بگوئیم حفظ واجب است.

مقصود ما این است «یجب حفظ المال» ، «وجوب» می‌شود حکم، «حفظ» می‌شود متعلق، «مال» هم می‌شود متعلق المتعلق. البته در اصطلاح قبل از محقق نائینی(ره) دیگر بین متعلق و موضوع فرق نمی‌گذاشتند، می‌گفتند یک حکم داریم و یک موضوع، «یجب الصلاة» ، «یجب» حکم و «صلاة» موضوع است. از زمان محقق نائینی(ره) به بعد گفتند؛ یک «حکم» داریم، یک «متعلق» داریم و یک «موضوع» داریم. فعلاً به آن اصطلاحات کاری نداریم. محقق نراقی(ره) می‌فرماید «وجوب حفظ مال غیر». می‌گوئیم وجوب حفظ مال غیر، تا زمانی است که مال غیر، دست شماست، اما وقتی مال را تحویل دادم، «وجوب الحفظ» معنا ندارد، یعنی این أدا اثری ندارد، برای اینکه موضوعش از بین رفته است. مرحوم صاحب عناوین(ره) می‌خواهد بگوید که أدا باید یک اثری در رفع حکم ثابت داشته باشد. «حتی تؤدّیه» ، ذو الید باید ادا کند، و أدا باید در رفع این حکم ثابت اثر داشته باشد. اما اینجا أدا من حیث هو أدا اثر نداشته، انتفاء الموضوع اثر دارد. مثل جایی که این مال خود به خود غرق شود، در ضمان اگر غرق هم شد، ذمه مشغول است، اگر گفتیم این مال بر ذمه‌ی شما آمد، چه خودتان از بین ببرید و چه غرق شود، هنوز ذمه مشغول است.

اما اگر «وجوب الحفظ» معنا کردیم، وقتی مال الآن دست من نیست، أدا تأثیری در رفع حکم ندارد، انتفاء الموضوع اثر دارد، در حالی که روایت می‌گوید چه چیزی در رفع الحکم اثر دارد؟ أدا اثر دارد. مرحوم صاحب عناوین(ره) می‌گوید اینجا ظاهر روایت که ادا تمام العله در رفع الحکم است. حالا کلام شما را هم بپذیریم! بگوئیم ادا، مقدمه انتفاء الموضوع است. باز می‌شود جزء الموضوع. در حالی که روایت می‌گوید «علی الید ما أخذت حتی تودیه» ؛ یعنی تمام العلة برای رفع حکم سابق؛ أدا است. اما آنجا تمام العلة، أدا نیست، بلکه انتفاء الموضوع است. یعنی یا بگوئیم أدا هم جزء العلة است، یا بگوئیم أدا اصلاً دخالت ندارد و تمام العلة همان انتفاء الموضوع است. در حالی که روایت می‌خواهد بگوید تمام العلة برای رفع حکم؛ أدا است. اشکال اول که از خود ما بود، اشکال دوم هم به نظر ما اشکال متینی است.


نقد سوّم بر کلام محقق نراقی(ره)

اشکال سوم، اشکالی است که مرحوم بحرالعلوم(ره) در بلغة الفقیه -که این کتاب نیز از کتبی است که خیلی ارزش دارد که انسان یک دور از اول تا آخر چهار جلد را مباحثه کند- جلد3، صفحه 347 فرموده است: «فإن الأنسب بجعل التأدیة غایة لحمل المحمول المقدر على الموصول هو ذلک، دون المعنى الثانی الذی حاصله: واجب أو لازم على الید حفظ المأخوذ أورده أو تأدیته الى أن تؤدیه، فإن ذلک بین ما هو إظهار لحکم بدیهی کتقدیر الحفظ» ؛ ایشان می‌گوید «وجوب الحفظ»، یک امر بدیهی روشن است و نیازی به بیان شارع ندارد. اگر من بر مال دیگری ید پیدا کردم، عقل و عقلاء، همه می‌گویند حفظ مال دیگری واجب است، همانطور که حفظ مال خودتان را بر خود واجب می‌دانید، حفظ مال دیگری هم واجب است. نیازی نیست که شارع بیان کند «علی الید ما أخذت حتی تؤدیه» . پس اشکال بحر العلوم(رض) این است که این معنا یک معنای روشنی است که احتیاجی به ذکر و اینکه یک قاعده‌ای برایش ذکر شود، نبود!


نقد چهارم بر کلام محقق نراقی(ره)

اشکال چهارم، اشکال محقق اصفهانی(ره) در حاشیه مکاسب، ج1، ص301 آمده است. ایشان می‌گوید اشکال این کلام محقق نراقی(ره)، نسبت به کلمات دیگر کمتر است، اما این بر خلاف ظاهر روایت است. ظاهر روایت این است که خود مال، بر ید است، «علی الید ما أخذت» ، گفتیم که «ما» در «ما أخذت» یا مصدریه است یا موصوله، یعنی مأخوذ خارجی و آن عین خارجی. شارع می‌گوید «علی الید این مال را» ، شما دارید می‌گویید «علی الید حفظ این مال»، ‌نه خود این مال. پس  معنایی که شما می‌کنید «حفظ مال» بر خلاف روایت است. عبارت ایشان این است که «أنّه خلاف الظاهر من حیث إنّ ظاهر الخبر کون نفس المأخوذ على الید لا حفظه» ؛ خود مأخوذ، بر ید است نه حفظ مأخوذ.


جواب از اشکال محقق اصفهانی(ره)

این اشکال محقق اصفهانی(ره) را می‌شود جواب داد و جوابش این است که ما چه کلام شیخ طوسی(ره) را بگیریم و چه کلام محقق نراقی(رض) را بگیریم و چه کلام مشهور را، بالأخره محتاج به تقدیریم. طبق کلام شیخ(ره)، می‌گوییم «علی الید ردّ ما أخذت» ، طبق کلام محقق نراقی(ره) می‌گوییم «علی الید حفظ ما أخذت» ، طبق کلام مشهور می‌گوئیم «علی الید ضمان ما أخذت» . ما بعداً یک کلامی را ذکر خواهیم کرد و آن این است که اثبات می‌کنیم «ضمان» به معنای «عهده» است، و «عهده» إشراب در کلمه «علی» شده. یعنی طبق این معنا، دیگر نیازی به تقدیر نیست که این را بعداً ذکر خواهیم کرد. البته خود محقق اصفهانی(ره) هم از کسانی است که به «عهده» معنا می‌کند. اما حالا باید ببینیم که آیا عهده را از دل «علی» بیرون می‌آورد؟ اگر این باشد دیگر تقدیر نمی‌خواهد. اما اگر خود ایشان هم بگوید عهده می‌دهیم اما می‌شود «علی الید عهدة ما أخذت» ، پس با «ضمان ما أخذت» فرقی نمی‌کند!


نقد پنجم بر کلام محقق نراقی(ره)

اشکال پنجم اشکالی است که محقق بجنوردی(ره) در القواعد الفقهیه، ج4، ص56 بیان کرده‌اند. در آنجا مجموعاً سه اشکال کرده، یکی همین است که می‌گوید کلمه حفظ، نیاز به تقدیر دارد «و التقدیر خلاف الاصل لا یصار إلیه الا بضرورة». جواب این کلام از حرفهای قبل ما روشن شد که کلام شیخ طوسی(ره) و مشهور هم تقدیر می‌خواهد. در اشکال دوم می‌فرماید که در این روایت نبوی، پیامبر(ص) در مقام بیان «ردّ مال» است، اما در مقام بیان «حفظ مال» نیست، که این مال باید حفظ شود. شما یک وقتی می‌گویید پیامبر(ص) در مقام این است که بگوید این مالی که از دیگری است و به دست آوردی، آن را حفظ کن که تلف نشود، یک وقت می‌گوئی نه، این را باید بلافاصله به صاحبش برگردانی. پیامبر(ص) در مقام بیان مطلب دوم است؛ «ردّ مال»، نه در مقام بیانی که این مال را از تلف حفظ کن. این نکته خوبی است. نکته و اشکال سوم ایشان این است که می‌فرماید «مضافا إلى أنّ الظاهر من أمثال هذه التراکیب عرفا هو کون عهدته و ذمّته مشغولة بما یکون مستعلیا»؛ متفاهم عرفی از این ترکیب «علی الید ما أخذت» ؛ معنای «ضمان» است، اشتغال ذمه و عهده است. هیچ وقت به ذهن، مسئله «وجوب الحفظ» تبادر پیدا نمی‌کند.


نتیجه بررسی کلام محقق نراقی(ره)

این مجموعه اشکالاتی است که بر کلام محقق نراقی(ره) وارد است و خلاصه اینکه برای ما مسلّم است که أصلاً نمی‌توانیم وجوب الحفظ را در اینجا تحمیل کنیم و روایت را بر طبق آن تفسیر کنیم. در کلمات فقها؛ بعضی کلام شیخ طوسی(ره) و کلام محقق نراقی(رض) را مناقشه کرده‌اند، بلافاصله گفتند «فتعیّن معنی الثالث» ؛ که معنای ثالث؛ «ضمان» باشد. به نظر ما این روش، روش اجتهادی درستی نیست. بعد هیچ دلیلی برایش نیاورده‌اند، بلکه فقط گفته‌اند ما کلام شیخ طوسی(ره) را رد می‌کنیم، کلام محقق نراقی(ره) را رد می‌کنیم؛ «فتعیّن معنی الثالث» ، اما دیگر دلیلی برای معنای ثالث که ضمان هست نیاورده. این روش درستی نیست. بلکه باید برای معنای ثالث دلیل بیاورید. اگر نتوانی برای معنای ثالث دلیل بیاورید، روایت مجمل می‌شود. آخر الامر فقیه می‌گوید که روایت مجمل است و قابل استدلال نیست.

پس به مجرد اینکه معنای اول و دوم را رد کردیم، نمی‌توانیم بگوئیم «فتعین معنی الثالث» ، بلکه باید برای ضمان دلیل آورده شود. حالا قبل از اینکه أدله‌ی قول مشهور را بیان کنیم، کسانی که قائل به ضمان هستند، سه گروهند؛ یک گروه می‌گویند ضمان، هم در فرض بقاء عین و هم در فرض تلف. گروه دوم می‌گویند روایت، فقط دلالت بر ضمان در فرض بقاء دارد اما متعرض تلف نیست. ضمان در فرض تلف را باید از ادله‌ی دیگر استفاده کرد. گروه سوم عکس گروه دوم است، که می‌گویند روایت، دلالت بر ضمان فرض تلف دارد و برای ضمان در فرض بقا معنایی وجود ندارد. بعد از روشن شدن این نکات سراغ ادله مشهور می‌رویم. کسانی که می‌خواهند أدله مشهور را ببینند به این منابع مراجعه کنند: مرحوم میرفتاح(ره) برای قول مشهور سه دلیل آورده، در کتاب العناوین، ج2، ص418. محقق اصفهانی(ره) در حاشیه‌ی مکاسب، ج1، ص 3-1و 302 برای قول مشهور دو بیان آورده.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

حدیث علی الید نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید استفاده حکم تکلیفی از حدیث علی الید معنای حکم تکلیفی مستفاد از حدیث علی الید نقد نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید کتاب عناوین کتاب بلغة الفقیه اشکال بحرالعلوم بر نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید اشکال میر فتاح بر نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید اشکال محقق اصفهانی بر نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید اشکال محقق بجنوردی بر نظر محقق نراقی در دلالت حدیث علی الید معنای ما در ما أخذت

نظری ثبت نشده است .