درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۰/۲۸


شماره جلسه : ۵۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بيان جواب از اشکال کبروي.

  • بررسي اشکال صغروي.

  • کلام مرحوم آخوند(ره (جواب استاد از اشکال بر آخوند(ره).

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


تبیین جواب از اشکال بر کبری

عرض کردیم كه گر چه اصل كبري، مورد خدشه شيخ(ره) و بسياري از بزرگان قرار گرفته، اما به نظر مي‌رسد كبري تمام است و خود «اقدام بر ضمان» يك سبب عقلايي است و شارع مقدس هم از سببيت اقدام براي ضمان، ردع نفرموده است.

اکنون برای تنقیح بیشتر، مقداري بيشتر راجع به كبري توضیح دهيم. كسي كه مالي را به ديگري مي‌دهد(دافع)، مالش را به ديگري مي‌دهد و قابض، قبض مي‌كند. ادعا اين است كه مي‌گوييم «الدافع يملك عوض ما اقبضه»؛ این دافع، عوض(مثل يا قيمت) آنچه را كه به قابض اقباض كرده، مالك مي‌شود. -اين بياني كه الان براي كبري می‌گوييم، بعداً در ما نحن فيه كه بحث بيع فاسد است، مفيد خواهد بود-. يك وقت كسي مالش را به ديگري بلا عوض و مجانی مي‌دهد، مثلا به او هبه مي‌كند، هيچ اتفاق نمي‌افتد، مثل تمام موارد اباحه. اما گاهی كسي اقدام مي‌كند بر اينكه در مقابل مالش، يك عوضي باشد، كه ما از اين تعبير به «اقدام بر ضمان» می‌کنیم. اين نكته را هم عرض كنم ممكن است وقتی به كلمات مراجعه كنيد، گاهي اوقات بجاي «قاعده اقدام»، به «قاعده تعويض» تعبير كرده باشند؛ يعني اين كه انسان مالش را در مقابل يك عوضي به ديگري مي‌دهد. گاهي اوقات از «قاعده اقدام» به «قاعده تضمين» تعبير كرده‌اند؛ يعني اين كه مالش را بعنوان تضمين رد و بدل مي‌كند، يعني اينجا بحث مجانيت و بلا عوض بودن نيست.

اگر كسي مالش را بعنوان اينكه مالك عوض مالش شود، به ديگري داد، یعنی مالش را به ديگري مي‌دهد، اما نه مجانا، نه هبه و نه صدقه، بلكه مالش را به ديگري مي‌دهد به قصد اينكه مالك عوض مالش شود، اين مفاد «قاعده اقدام» است. وقتي مي‌گوييم كسي اقدام بر ضمان مي‌كند، تحليلش به اين بر مي‌گردد كه انسان مالش را به ديگري بدهد به قصد اينكه مالك عوض اين مال شود. باز هم اين را روشنتر بيان كنيم؛ معنای قاعده اقدام اين است كه مالك، ضمان مالش را اسقاط نكرده است، در باب اباحه و در باب هديه، وقتي مالك مالش را براي ديگري مباح مي‌كند، اباحه در حقيقت به این برمي‌گردد كه مالك، ضمان اين مال را اسقاط كرده است. وقتی کسی در منزلش، جلوی ما ميوه گذاشت، ما اين ميوه را برداشتيم يك مقدارش را خورديم و بقيه‌اش را نخورديم، فرض كنيم بقيه‌اش را ديگري هم استفاده نمي‌كند، اينجا صاحبخانه نمی‌تواند بگوید تو نسبت به بقيه ضامن هستي، براي اينكه ضمان مال را اسقاط كرده است. حالا لفظ «أسقط ضمان المال» در كار نيست، اما روح اباحه به اين برمي‌گردد. در مقابل اباحه؛ «اقدام» است، «اقدام» يعني مالك، مالش را به ديگري مي‌دهد به قصد اينكه مالكِ عوض شود، به قصد اينكه ديگري را ضامن اين مالش كند.

لذا از «قاعده اقدام»، گاهي تعبير به «قاعده تضمين» يا «قاعده تعويض» مي‌شود. مي‌خواستم اين را عرض كنم که اگر ما براي اقدام بر ضمان اين تحليل و تقرير را بيان كنيم، بگوييم معنای «اقدام بر ضمان» اين است كه مالك، ضمان مالش را مالك شده است، مالك نمي‌خواهد ضمان مالش را اسقاط كند و أساسا اصل اولي در اقدام هم همينطور است، اصل اولي در اقدام، در مقابل عوض است، در مقابل اين است كه قابض، ضامن عوضش باشد، اصل اولي اين است که مسأله مجاني بودن هديه، يك عنوان ديگري است. لذا اين فرع فقهي مطرح است كه اگر كسي پولي را به انسان داده، انسان هم گرفته است؛ بعد اختلافشان مي‌شود، آن گيرنده مي‌گويد تو اين را به من هبه كردي، دهنده مي‌گويد من اين را به تو قرض دادم و بايد عوضش را به من بپردازي. اين بحث يكي از مباني اين فرع مي‌شود.

يعني ما وقتي مي‌گوييم اصل اولي اين است كه انسان مالي را كه به ديگري دفع مي‌كند، به قصد اين است كه مالك عوض مال شود، اصل اولي اين است كه انسان مالش را همينطوري به ديگري نمی‌دهد، مالي را كه به ديگري مي‌دهد به قصد اين است كه مالك عوضش شود. براي اين كه ضمان را اسقاط كند، يك مؤونه‌ی اضافه مي‌خواهد. من از قديم اين فرع را يادم هست،‌ اما نمي‌دانم صاحب عروه در آن جا نظر شريفشان چيست، ولي به حسب صناعت فقهي بايد همين حرف را زد كه اگر دو نفر نزاع كردند، يكي گفت من پول را قرض داده‌ام، ديگري گفت تو به عنوان هبه به من دادي، قول اين كسي كه مي‌گويد من قرض داده‌ام مقدم است؛ چون اين مطابق با اصل است. اصل اين است كه انسان مالش را كه به ديگري مي‌دهد، در مقابل اين است كه مالك عوض اين مالش شود، كه می‌شود «قاعده اقدام» و «قاعده تضمين».


بررسی اشکال صغروی

و اما در صغري؛ اگر كسي كبري را منكر شد كه أصلاً ديگر جايي براي بحث صغروي نمي‌ماند. مرحوم شيخ انصاري(قده) اشكال صغروي هم كرده است و مي‌فرمايد چون در بيع چون تمام بحث اين است كه ببينيم در بيع فاسد، آيا قاعده اقدام مي‌تواند دليل بر ضمان باشد، كه مالي كه به بيع فاسد گرفته شد، اگر در يد قابض بتلف سماويّ تلف شد، آن ضامن است. دقت کنید؛ بحث اتلاف نيست؛ يك بيع فاسدي واقع شده، مقبوض در يد مشتري خود به خود تلف شد، زلزله آمد و اين را از بين برد، اين مشتري هم تقصيري ندارد، مي‌خواهيم ببينيم آیا اينجا قاعده اقدام مي‌تواند دليل بر ضمان باشد يا نه؟

مرحوم شيخ(ره) مي‌فرمايد در عقد فاسد، اقدام بر ضمان خاص بوده است. يعني بايع گفته من جنسي را مي‌دهم، در مقابل هزار تومان، حالا که جنس تلف شد، شما مي‌گوييد بايد مثل يا قيمتش را بدهد كه ضمان واقعي است. بايع و مشتري که اقدام بر ضمان واقعي كه عبارت از مثل و يا قيمت باشد، نكرده‌اند، بلکه اقدام بر ضمان خاص كرده‌اند. ضمان خاص را هم كه شارع ابطال كرده است، شارع گفته اين ضمان خاص، يعني اين عوض المسمّي، باطل است. پس اين كنار مي‌رود.

ضمان واقعي كه ضمان مثل يا قيمت است، طرفين براي آن اقدامي نكرده‌اند، لذا چطور بگوييم در اينجا در بيع فاسد، ضمان وجود دارد؟ امام(رض) در کتاب البیع، ج1، ص404 مي‌فرمايد: «فما هو أقدم عليه ضمان المسمّى، لا مطلقاً، بل ضمانه في مقابل ملكيّة العين، و هو لا يقتضي أن يكون مقدماً على‌‌ ضمان المسمّى مع فساد المعاملة، فضلًا عن ضمان المثل أو القيمة»؛

اگر بفهمد كه اين معامله فاسد است، حتي بر ضمان المسمّي هم ديگر اقدام نكرده است. در تفصيل الشريعة، كتاب الاجارة، ص331 والد ما(رض) در اشكال صغروي اينطور فرموده‌اند: «فلأنّ الواضح أنّ الإقدام المتحقّق في الخارج ليس إلّا فرداً من الإقدام متعلّقاً بالضمان الخاصّ و لا نظر للمتعاقدين إلى غيره أصلا»؛ اين ضمان در خارج، يك ضمان خاصي بوده است، يك فردي از ضمان بوده است، و متعاقدين نظري هم به غير اين ندارند. لذا مرحوم شيخ(ره) در اينجا اين اشكال صغروي را هم دارند. ببينيم آيا اين اشكال صغروي وارد است يا نه؟


کلام مرحوم آخوند(ره)

إن قلت و اشكالي كه در بعضي از كلمات وجود دارد اين است كه در معامله دو اقدام وجود دارد، چه معامله‌ی صحيح و چه معامله‌ی فاسد. إقدام اول؛ اقدام بر اصل ضمان است، يعني طرفين كه كنار هم نشستند و مي‌خواهند يك معامله‌اي كنند، هر دو مي‌گويند ما مالمان را مي‌دهيم، در مقابلش مي‌خواهيم عوض بگيريم. إقدام بر اصل اينكه در اینجا يك ضمان و عوضی باشد. إقدام دوم؛ اين كه مي‌گويند حالا اين عوض را معين كنيد. در عقد فاسد، اين عوض فاسد است، وقتي اين عوض، فاسد است، باقي مي‌ماند اصل اقدام بر ضمان. يعني اگر از اين دو نفر سؤال كنيم که شما مالتان را همينطوري داديد؟ مي‌گويند نه، ما مالمان را داديم در مقابل عوض. دوم: اين عوض را هم آمديم معين كرديم، حالا اين معين بودنش و اين عوض المسمّي، چون عقد فاسد است، اين عوض هم در اينجا فاسد است. اما چرا اصل اقدام بر ضمان از بين برود؟!


اشکال بر مرحوم آخوند(ره)

والد ما(رض) مي‌فرمايند: «فدعوى ثبوت إقدام آخر على أصل الضمان في ضمن الإقدام على الضمان الخاصّ لا شاهد لها أصلاً»؛ ايشان فرموده‌اند اينكه ما بخواهيم بگوييم بر اصل ضمان اقدام شده است، شاهدي ندارد. حالا اين ادعا را چه كسي كرده است؟ محقق خراساني(ره) اين ادعا را كرده است. مرحوم آخوند(ره) در حاشيه مكاسب عبارتشان اين است: «إنّهما أقدما على أصل الضمان في ضمن الاقدام على ضمان خاص و الشارع إنّما لم يمض الضمان الخاص لا أصله‌‌»؛ یعنی شارع ضمان خاص را امضاء نكرده است، اما اصل اقدام بر ضمان در اينجا باقي است.

اشکال والد ما(رض) این است که شاهدي بر اين معنا وجود ندارد كه بگوييم در اين معامله دو اقدام است: يكي اقدام بر اصل ضمان و يكي هم اقدام بر ضمان خاص. يك اشكال هم محقق اصفهاني(قده) بر آخوند(ره) كرده است، در حاشيه مکاسب، ج1، ص312: «المراد من الاقدام هو الإقدام العقدي، و الاقدام العقدي تسبيب قصدي لا قهري، و ليس المقدم عليه حينئذ إلّا مصب العقد و مورده القصدي و هو التمليك بالمسمّى و أمّا انتزاع طبيعي الاقدام من اقدامه الخاص، و طبيعي التعويض من تعوّضه الخاص، و طبيعي المعوض و العوض من العوضين المخصوصين، فطبيعيات انتزاعية بوجود مناشئ انتزاعها، لا أنّها مورد العقد و مصبّه القصدي‌‌»؛ محقق اصفهاني(ره) در مقابل اين ادعاي مرحوم آخوند(ره) كه مي‌فرمايند اقدام بر اصل ضمان وجود دارد، مي‌گويد مراد از اقدام؛ اقدام عقدي است. اقدام عقدي هم يك امر تسبيبي و قصدي است و مقدم عليه مورد عقد است.

مورد عقد هم تمليك در مقابل عوض المسمّي است. به آخوند(ره) مي‌فرمايد اين كه مي‌گوييد به نحو كلي، اقدام بر كلي ضمان، عنوان انتزاعي است، اين مورد عقد نيست، مورد عقد همين ضمان در مقابل عوض المسمّي است، تمليك در مقابل عوض المسمّي است. پس در حقيقت تا اين جا دو جواب از مرحوم آخوند(ره) داده شد: يك جواب، از محقق اصفهاني(ره) است كه مي‌فرمايد مراد؛ اقدام معاملي و اقدام عقدي است، اقدام عقدي هم يك امر تسبيبي و قصدي است. امر تسبيبي و قصدي يعني مورد اقدام همان مورد عقد است، مورد عقد، همان تمليك در مقابل مسمّي است. اما ضمان كلي، يك عنوان كلي انتزاعي است كه اين كلي انتزاعي ربطي به مورد عقد ندارد. جواب دوم هم جواب والد ما(ره) است كه ايشان يك جواب عرفي داده‌اند كه مي‌فرمايند شاهدي بر اين معنا وجود ندارد كه بگوييم يك اقدام دومي به نام اقدام بر اصل ضمان وجود دارد.


جواب استاد از اشکال بر آخوند(ره)

آن تحليلي كه اول بحث امروز عرض كرديم، هم براي جواب از محقق اصفهاني(ره) و هم جواب از مرحوم والد ما(رض) مفید است. ما اقدام را چه معنا مي‌كنيم؟ چه كسي گفته ما اقدام را به اقدام معاملي معنا کنیم؟! نه، اقدام يك معناي وسيع‌تر از معامله دارد. أصلاً قاعده اقدام؛ يعني اين كه انسان مالش را بدهد، در مقابلش مالك عوض مال شود. أصلاً از اول مي‌گوييم اقدام معنايش اين است. حالا اين اقدام كلي آمده در ضمن اقدام معاملي واقع شده است، اما اقدام كلي معنايش اين است كه اين اقدام كرده بر اين كه ديگري ضامن اين مالش باشد، خودش هم ضامن مالي باشد كه ديگري به اين مي‌دهد و اگر مسأله عوض المسمّي در كار نبود، همين را مي‌گوييم، مي‌گوييم عرفاً اين جنسي كه داده، مي‌خواهد يك عوضي داشته باشد. در باب اجاره فاسد، اگر به كسي گفتيم كه شما بيا اينجا از صبح تا مغرب كار كن، حالا بعد معلوم شده كه اين اجاره، اجاره فاسد بوده است، معنای اجاره فاسد اين است كه اين اجرت المثل ندارد، اما حالا كه اجرت المثل ندارد، معنايش اين است كه بگوييم اين اقدام كرد بر اين كه كارش بلا عوض باشد و يا از اول اين اجير اقدام كرده كه يك عوضي در مقابل كارش بگيرد؟

مي‌خواهم این را عرض كنم كه ما با تحليلي كه از اقدام مي‌كنيم، مي‌گوييم اینکه خيلي‌ها قاعده‌ اقدام را كبروياً و صغروياً منكر شده‌اند براي اين است كه اين تحليل را در اينجا نكرده‌اند. ما مي‌گوييم اقدام بر ضمان به اين بر مي‌گردد كه انسان مالش را مي‌دهد در مقابل اين كه مالك عوض اين مال شود. به حسب اصل اولي مي‌خواهد مالك عوض واقعيش هم بشود، فكر مي‌كند اين عوض واقعي هم در همين ضمن عوض المسمّي است و إلا جنسي كه ده هزار تومان ارزش دارد، اگر بخواهد به هزار تومان بفروشد و به او بگويند اين ده هزار تومان ارزش دارد، هيچ وقت هزار تومان نمی‌فروشد. غالباً عوض المسمّي به عنوان اين كه جاي عوض واقعي نشسته، قرار داده مي‌شود. پس ما اگر گفتيم عوض المسمي باطل است چون عقد باطل است، اصل ضمان در اينجا باقي است. به نظر ما فرمايش مرحوم آخوند(ره) كه ايشان مي‌فرمايد با باطل شدن ضمان المسمّي و عوض المسمّي، اقدام بر اصل ضمان باقي است، فرمايش تامي است و اشکال محقق اصفهاني(ره) و مرحوم والد ما(رض) بر ايشان وارد نيست.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

استدلال به قاعده اقدام بر قاعده ما یضمن عقلایی بودن قاعده اقدام قاعده تعويض قاعده تضمين اصل در دادن مال به دیگری اشکال صغروی به قاعده اقدام ضمان واقعي وجود دو اقدام در معامله وجود دو اقدام در هر معامله اشکال محقق لنکرانی بر آخوند خراسانی در اقدام بر ضمان اقدام كلي اقدام معاملي معنای اقدام

نظری ثبت نشده است .