درس بعد

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس قبل

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۱۳


شماره جلسه : ۲۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • معنای لغوی خبیث و فرمایش صاحب جواهر(ره) و مرحوم امام(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مقتضاي روايات در شرب ابوال طاهره

عرض کرديم که در ابوال طاهره، مقتضاي اين روايات جواز شرب ابوال طاهره براي تداوي است، اما براي غير تداوي عرض کرديم که بر خلاف احتياط مي شود.


استدلال به آيه شريفه

برخي به آيه شريفه «يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»، آيه 157 سوره اعراف، استدلال کرده اند، به اين بيان که بول مصداق براي خبائث است و آيه خبائث را تحريم مي کند، پس نتيجه اين مي شود که شرب البول جايز نيست و حرام است. از کساني که به آيه شريفه استدلال کرده مرحوم شيخ طوسي در کتاب نهايه الاحکام است. ايشان فرموده اند «وکذلک البول يحرم بيعه و ان کان طاهر للاستخباث».

بول ولو اينکه طاهر هم باشد اما بيعش حرام است و اين استخباث را هم دليل گرفته براي بطلان بيع و هم دليل براي حرمت شرب اين بول، بعد فرموده «کأبوال البقر و الإبل وإن انتفع به في شربه لدواء لانه منفعة جزئية نادرة فلا تعتد به». ولو اينکه براي معالجه از بول ابل مي توان استفاده کرد اما اين يک منفعت جزيي نادر است و قابل اعتنا نيست. فعلا بحث ما در حکم تکليفي است يعني آيا شرب ابوال طاهره جايز است يا نه، و کساني که به اين آيه شريفه استدلال کرده اند خواسته اند از اين آيه استفاده کنند که بول مصداق براي خبائث است در نتيجه شرب آن جايز نيست. مرحوم محقق هم در شرائع به همين آيه شريفه استدلال کرده اند.


فرمايش محقّق خوئي(ره)

اينجا براي استدلال به اين آيه شريفه، مطالبي در کلام بزرگان مطرح شده که دقيق هم هست . مرحوم محقق خوئي در مصباح الفقاهة مي فرمايند ديگران از آيه شريفه استفاده کرده اند که هر چيزي که با طبع و فطرت انسان منافرت دارد اين عنوان خبيث را دارد، در مقابل، هر چيزي که طبع انسان آن را مي پسندد و ملائمت با طبع انسان دارد اين عنوان طيّب را دارد . اگر ما خبائث که جمع خبيث است را اينطور معنا کنيم و بگوييم خداوند مي فرمايد «يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» يعني آنچه که با طبع انسان منافرت دارد حرام است، ابتدا و به حسب اولي طبع هيچ انساني با بول سازگاري ندارد، لذا روي اين حساب مي توانيم بگوييم حرام است، و اگر اين آيه را اينطور معنا کرديم در زمان ما هم هر چيزي که با طبع انسان سازگاري ندارد حرام است. مثلاً در کلمات برخي ديده شده که گفته اند اين نان هايي که سوخته مي شود، خوردن اين سوخته هاي نان حرام است چون آن هم از مصاديق خبائث است چرا که آن هم با طبع انسان منافرت دارد.


نظر مرحوم خوئي(ره)

اما مرحوم آقاي خوئي مي فرمايند ما اين معنا را براي خبيث قبول نداريم، بلکه خبيث به معناي آن فعل و قولي است که در آن مفسده اي وجود دارد. فرموده اند «ان المقصود من الخبائث کل ما فيه مفسدة و رداء» هر چيزي که در آن مفسدة و ردائتي باشد ولو اينکه يک فعل خارجي باشد، گاهي در افعال خارجيه مفسده وجود دارد، و لذا قرآن نسبت به عمل قوم لوط مي فرمايد «ونجيناه قرية التي کانت تعمل الخبائث» همان عمل قوم لوط است عملي که در ان مفسده وجود دارد. لذا مي فرمايند آيه دلالت دارد بر اينکه هر چيزي که در آن مفسده است حرام است، مي خواهد با نفس انسان و با فطرت انسان منافر باشد يا نباشد. مجرد اينکه چيزي منافرت با طبع انسان دارد موجب تحريم نمي شود، بلکه ملاک تحريم آن چيزي است که در آن مفسده باشد. اگر کسي گفت در بول ابل هيچ مفسده اي نيست ولو اينکه با طبع انسان هم منافرت دارد نمي توانيم بگوييم آيه شريفه دلالت بر تحريم بول ابل دارد. اين بيان بياني است که ايشان در مصباح الفقاهه در جلد اول فرموده اند.


بررسي فرمايش مرحوم خوئي(ره)

براي روشن شدن صحت يا عدم صحت فرمايش ايشان بايد ديد که خبيث از نظر لغت و عرف به چه معنا است. وقتي از نظر لغت و عرف معنايش روشن شد آنوقت بايد ببينيم اين معنايي که ايشان مي فرمايد با لغت و عرف سازگاري دارد يا ندارد.


معناي لغوي خبيث

در مفردات راغب دارد «الخبيث ما يکره رداء و خساسة» خبيث آن است که مورد کراهت از نظر پستي و پليدي است . چيزي که به جهت پستي و پليدي مورد کراهت انسان است، «محسوسا و معقولا»، بعد فرموده «يتناول باطل في الاعتقاد» اگر کسي اعتقاد باطلي دارد مي توانيم بگوييم فکر خبيثي دارد، «والکذب في المقال» اگر کسي گفتارش گفتار کذب است بگوييم کلامش کلام خبيث است «و القبيح في الافعال».

بعد خود مفردات دارد «يحرم عليهم الخبائث ما لا يوافق النفس من المحظورات». آن که با نفس انسان موافقت ندارد، من المحظورات يعني من المحرمات، از ممنوعات که با نفس انسان هيچ موافقتي ندارد. وقتي که به لغت مراجعه مي کنيم راغب اين تعبير را دارد «ما يکره رداء و خساسة»، و در آن آياتي که دارد «ولا تتبدل الخبيث بالطيب» که در سوره نساء است خبيث يعني حرام و طيب يعني حلال، يا خبيث در آيه اي به معناي کافر است و طيب به معناي مؤمن، اما مجموعا ما از کتب لغت اين استفاده را نمي کنيم که خبيث يعني آنکه منافر با طبع آدم است. دارو با طبع هيچ کسي منافرت ندارد، بعضي از ميوه ها هست که آنقدر تلخ يا بدبو است که با طبع هيچ انساني سازگاري ندارد، اما ضرري هم براي آن مترتب نمي شود، آيا مي توانيم بگوييم مجرد اينکه منافرت با طبع دارد عنوان خبيث را دارد؟


موافقت لغت با فرمايش مرحوم خوئي

نتيجه اين است که اين فرمايش ايشان موافق با لغت است يعني وقتي به لغت مراجعه مي کنيم از لغت نمي توانيم استفاده کنيم که خبيث يعني هر چيزي که منافرت با نفس انسان دارد. اگر چنين باشد در برخي از مباحات بايد حکم به حرمت کنيم.

و لذا استدلال کساني که بر حرمت خوردن سوخته هاي نان به اين آيه شريفه استدلال مي کنند، استدلال باطلي است، اگر بگوييم خبيث يعني آنچه که منافر با نفس انسان است - با نوع نفس بشري، البته شايد انساني غير عادي باشد کاري به او نداريم - نتيجه اين مي شود که بگوييم اين حرام است، در حالي که وقتي به لغت مراجعه مي کنيم چنين چيزي را بيان نمي کند و قرينه اي هم ندارد، کلمه ما يکره داريم، اما نه ما يکرهي که مطلق باشد، مراد از آن هر چيزي که انسان بدش بيايد و کراهت داشته باشد نيست و در آن عبارت هم دارد ما لا يوافق النفس من المحظورات، در لغت اينچنين است، حالا آيا اگر کسي بگويد خبيث در عرف دائره بيشتري دارد و آن فعلي که در ان مفسده وجود دارد عرف آن را خبيث مي داند و زائد بر آن هم مقداري خبيث مي داند يعني عرف مي گويد خبيث يعني هر چيزي که در آن مفسده است يا اگر مفسده نيست منافر با نفس انسان باشد، اگر واقعا عرف مخصوصا عرف در زمان صدور آيه شريفه، چنين معنايي را بپذيرد و قائل باشد چنين چيزي را مي توان پذيرفت؟ بگوييم در زمان آيه شريفه خبيث يعني مطلقاً چه فعلي که در آن مفسده است و چه نيست اما منافر با نفس انسان است؟


کلام صاحب جواهر(ره)

کلام عجيبي را صاحب جواهر(عليه الرحمة) دارد که از ايشان، ايشان مي فرمايد که اين آيه چون در ميان اعراب نازل شده، عرب بول سگ و حيوان حرام گوشت يا بول بقر را حرام مي دانست اما بول ابل را از مصاديق خبيث نمي داند، و بعد مي فرمايد عرب وقتي در بيابانها آب نبود و با قلة الماء مواجه مي شدند از همان بول ابل به عنوان شرب الماء استفاده مي کردند، فرموده ما اگر بخواهيم فصل و ميّز بين خبيث و طيب را بفهميم بايد ببينيم عربها چه چيزي را خبيث مي دانستند و چه چيزي را طيب مي دانستند؟ براي اينکه اينها مخاطب به اين آيه شريفه بوده اند و ملاک اين است که ببينيم عرب در آن زمان چه چيز را خبيث و چه چيز را طيب مي داند.


نقد فرمايش صاحب جواهر(ره)

اين حرف از کسي مثل صاحب جواهر خيلي بعيد است . وقتي در آيه شريفه مي فرمايد: «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ» بگوييم طيبات آن چيزي است که در نزد عرب فقط طيب است. در نزد عرب آن زمان اصلا خود زن جزو خبائث بوده است، پس چون عرب زن را به عنوان خبائث مي داند اين براي ما معتبر است، يا چون بول ابل را طيب مي داند براي ما معتبر است، نمي شود اين را گفت. اين فرمايش محذورات فراواني دارد، علاوه بر اينکه در اصول گفته اند احکام و آيات شريفه براي عموم مکلفين است نه اين که براي خصوص مخاطبين زمان صدور باشد،

البته بعضي از قدماي اصولي قائلند بر اينکه براي مخاطبين همان زمان است و به ملاک براي ما ثابت است يعني وقتي خداوند به آنها فرمود «ﺃَﻗِﻴﻤُﻮﺍ ﺍﻟﺼﱠﱠﻠﺎﺓَ» اين آيه خطاب به آنها بوده، اما چون ملاکش به ضرورت از دين اشتراک به تکليف داريم براي ديگران هم ثابت است . در حالي که اينچنين نيست، کتاب براي عموم مکلفين به نحو قضيه حقيقيه است - طبق تحقيقاتي که متاخرين از اصوليين دارند - اين فرمايش که بگوييم اگر در آن زمان چيزي در ميان عرب ها خبيث بوده و در ميان فارس ها طيب بوده يا بالعکس، بايد بگوييم شارع همان چيزي که عربها اختيار مي کنند بگويد اگر عرب گفت خبيثٌ فخبيثٌ و اگر عرب گفت طيبٌ فطيبٌ، آن زمان هم اگر براي اهل فرس آيه «ويحرم عليهم الخبائث» خوانده مي شد کاملاً ملاک روشن بود و ملاک خصوص خبيثي که در ميان عربها بوده نيست .

ما شک داريم و نمي دانيم ايا واقعا در عرف عام، خبيث يک معناي موسع تري نسبت به آن چيزي که لغت بيان کرده دارد؟ ظاهر اين است که عرف هم همان معناي لغت را دارد، اصلاً لغوي همين معاني بين مردم و عرف را حکايت مي کند. کم جايي داريم که بين معناي لغوي و معناي عرفي فرق باشد، به نظر من بسيار نادر است، بين معناي لغوي و معناي عرفي غالبا اتحاد است و سرّش هم اين است که لغوي مي آيد همان معنايي که بين عرف و مردم رايج است را نقل مي کند . پس عرف و لغت همين را دارند، که ما نه از عرف و نه از لغت نمي توانيم استفاده کنيم که خبيث يعني آن چيزي که با نفس انسان منافرت دارد . اگر ميوه تلخي بياورند و به شما بدهند، نفستان از آن انزجار دارد اما نه عرب و نه فارس و نه هيچ کس نمي گويد اين خبيث است .


نتيجه بررسي لغت

خبيث به تعبيري که در کلمات برخي بزرگان است پليد است، پليد يعني محرّم يا نجس، همان چيزي که عنوان پليد را دارد، آن چيز که در آن مفسده واقعيه وجود دارد، پس فرمايش آقاي خوئي فرمايشي است که هم با عرف هم با لغت مساعد است و نتيجه اين مي شود که آيه مي فرمايد در هر چيزي که مفسده وجود دارد به آن مي گوييم خبيث و آن حرام است. ابوال طاهره يا يقين داريم که در آن مفسده وجود ندارد يا در اينکه مفسده دارد يا ندارد شک داريم . نتيجه مي گيريم که نمي شود به اين ايه شريفه براي حرمت ابوال طاهره استناد کرد.


فرمايش مرحوم امام(ره)

امام(رض) در کتاب مکاسب محرمه نکته بسيار دقيقي را فرموده اند، - اين را بيان مي کنيم روي آن فکر کنيد که آيا مي توانيم اين فرمايش امام را بپذيريم يا به ذهن قاصر ناقص خودمان که در مقابل ذهن امام به اندازه قطره اي در مقابل دريا است شايد به اندازه يک اشکالي به ذهن برسد - ايشان فرموده اند که آيه شريفه «يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» اصلاً در مقام تشريع نيست. اين آيه شريفه اين را بيان مي کند که پيامبر براي مردم چه کرده و در ميان مردم چه مي کند؟ مي فرمايد «يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» .

اين خبائث، عنوان مشير است، يعني پيامبر ميتة و خون و مني را حرام کرده بوده، حالا به يک عنوان جامع و کلي خداوند مي فرمايد اين پيامبر در ميان شما خبائث را حرام کرده، امّا اين آيه ديگر در مقام اين نيست که بفرمايد الخبيث بعنوان الخبيث محرّم في الشريعه، اگر آيه مي فرمود که «حرمت عليهم الخبائث» درست بود، آنگاه مي گوييم خبائث جمع خبيث است و مي ديديم معناي خبيث چيست و حرمت خبيث تشريع مي شد، اما در مقام إخبار است، تشريع نمي کند، خداوند مي فرمايد پيامبر يک سري اموري را که ميتة به حمل شايع صناعي مي شود خبيث، دم به حمل شايع صناعي مي شود خبيث، مني به حمل شايع صناعي مي شود خبيث، مي فرمايد اين آيه مي گويد تمام اينها با يک عنواني که عنوان حمل شايع صناعي دارد، حکايت مي کند که پيامبر اينها را حرام کرده است، اما اينکه آيا ميتة به عنوان ميتة يا به عنوان خبيث حرام است، آيه ديگر نمي گويد به عنوان خبيث حرام است.

مثلا بگوييم 10 نفر از علما که در يک جا هستند اين 10 نفر علماي ايراني واجب الاکرام اند، يا اين 10 نفر علماي عراقي واجب الاکرام اند، درست است که همه اينها عراقي هستند اما عراقي بودن در وجوب اکرام اينها دخالت ندارد، عالم بودن آنها دخالت دارد. نتيجه اين مي شود که شارع ميته را به عنوان ميته حرام کرده نه به عنوان خبيث، نتيجه مي گيريم که ما نمي توانيم به اين آيه شريفه استدلال کنيم و بگوييم در شريعت، خبيث بما هو خبیثٌ حرام است،

لذا امام(رض) به طور کلي اصلا استدلال به اين آيه را از درجه اعتبار ساقط کرده اند، ديگر لازم نيست بگوييم خبيث به چه معنا است، طبق فرمايش امام لزومي ندارد ببينيم آيا معناي لغوي خبيث آن چيزي است که در آن مفسده است يا خبيث آن است که منافر با طبع انسان است، لزومي ندارد براي اينکه شارع حرمت را به عنوان الخبيث جعل نفرموده است . اين بيان را امام(رضوان الله تعالي عليه و حشره الله مع اجداده الطاهرين) در کتاب مکاسب محرمه خود فرموده اند. و بنده مکرر عرض کرده ام مکاسب امام دقيق ترين کتابي است که الآن در مکاسب محرمه نوشته شده. و اين نه از باب تعصب و ارادت و اينها است آنهايي که واقعا اهل نظرند و مراجعه مي کنند به اين کتاب اذعان دارند.


و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

معنای لغوی خبیث استدلال به آيه 157 سوره اعراف بر حرمت شرب بول ماکول اللحم تعریف خبیث مراد از خبیث از نظر محقق خویی منافرت با طبع مراد از خبیث از نظر صاحب جواهر عدم صحت استناد به آیه تحریم خبائث بر حرمت بیع ابوال طاهره نظر امام خمینی در مورد استناد به آیه تحریم خبائث

نظری ثبت نشده است .